نفخ صور، یکی از نشانه های آغاز قیامت در قرآن

فارسی 2951 نمایش |

در آیات فراوانی از قرآن مجید اشاراتی به مسأله نفخ صور آمده است. از این آیات به خوبی استفاده می شود که دو بار در صور دمیده می شود: یک بار در پایان جهان که همه خلایق می میرند و این نفخه مرگ است، و بار دیگر در آستانه رستاخیز که همه مردگان زنده می شوند، و این نفخه حیات است. در حقیقت توقف و از کارافتادن این جهان، و آغاز حرکت جهان دیگر تشبیه به توقف و حرکت لشکرها و قافله ها شده است که با صدای شیبور مخصوص یا صدای بلند دیگر همگی با هم از راه رفتن باز می ایستند و متوقف می شوند، و با صدای دیگر به پا می خیزند و حرکت می کنند. درباره این دو حادثه مهم «شش تعبیر مختلف» در قرآن آمده است: گاه تعبیر به «نفخ صور» گاه تعبیر به «صیحه» گاه تعبیر به «نقرفی الناقور» گاه تعبیر به «صاخه» و گاه تعبیر به «قارعه» و بالاخره گاهی از آن به «زجره» تعبیر شده است. با این اشاره به قرآن باز می گردیم و به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:

1- «و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاءالله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون» (زمر/68)

2- «و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض  الا من شاء الله  و کل اتوه داخرین» ( نمل/87)

3- «و نفخ فی الصور فاذا  هم الاجداث الی ربهم ینسلون» (یس/51)

4-«فاذا نفخ فی الصور نقخه واحده و حملت الارض والجبال فد کتا دکه واحده» (حاقه 13 و 14)

5- «فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لایتسائلون» (مومنون/ 101)

6-«و نفخ فی الصور فجمناهم جمعا» (کهف/ 99)

7-«یوم نفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا»(طه/ 102)

8-«یوم نفخ فی الصور فتأتون افواجا»(نبأ/ 18)

9-«قوله الحق و له والمک یوم نفخ فی الصور» (انعام/ 73)

10-«و نفخ فی الصور ذلک یوم الوعید» (ق/20)

11-«ان کانت الا صحیه واحده فاذا هم جمیع لدینا محضرون» (یس/53)

12-«ما ینظرون الا صحیه واحده تاخذهم و هم یخصمون» (یس/49)

13-«و ما ینظر  هولاء الا صحیه واحده ما لها من فواق»(ص/15)

14-«یوم یسمعون الصحیه  بالحق ذلک یوم الخروج» (ق/42)

15-«فاذا نقرفی الناقور- فذلک یومئذ یوم عسیر» (مدثر 8 و 9)

16-«فاذا جائث الصاخه – یوم المرأ من اخیه»(عبس 33 و 34)

17-«القارعه ما القارعه – و ما ادراک ما القارعه – یوم یکون الناس کالفراش  المبثوث» (قارعه 1 تا 4)

18-«فانما هی زجره واحده فاذا هم ینظرون»(صافات /19)

ترجمه
:
1- و در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند می میمرند مگر کسانی که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده می شود ناگهان همگی به پا می خیزند و در انتظار (حساب و جزا).

2- به خاطر بیاورید روزی را که در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند و در وحشت فرو می روند جز کسانی  که خدوند بخواهد و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر می شوند.

3- (بار دیگر) در صور دمیده می شود ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوی (دادگاه )  پروردگارشان می رود.

4- به محض اینکه یکبار در صور دمیده شود، زمین و کوهها از جا برداشته شوند و یکبار درهم کوبیده و متلاشی گردند.

5- هنگامی که در «صور» دمیده شود هیچگونه نسبی میان آنها نخواهد بود و  از یکدیگر تقاضای کمک نمی کنند ( چون کاری از کسی ساخته نیست).

6-...و در صور دمیده می شود و ما همه را جمع می کنیم.

7- همان روز که در صور دمیده می شود و مجرمان را با بدنهای کبود در آن روز جمع می کنیم.

8- روزی که در «صور» دمیده می شود و شما فوج فوج وارد محشر می شوید.

9- سخن او حق است و در آن روز که صور دمیده می شود حکومت مخصوص او است.

10- و در صور دمیده می شود، آن روز روز تحقق وعده وحشتناک است.

11- صیحه واحدی بیش نیست ( فریادی عظیم برمی خیزد) ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند.

12- (اما) جز این انتظار نمی کشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فرا گیرد در حالی که مشغول جدال ( در امور دنیا) هستند!

13- اینها ( با این اعمالشان) انتظاری جز این نمی کشند که یک صیحه آسمانی فرود آید صیحه ای که در آن بازگشت نیست ( و همگی را نابود سازد).

14- روزی که همگی صیحه رستاخیز را به حق می شنوند آن روز، روز خروج است.

15- هنگامی که در صور دمیده می شود آن روز، روز سختی است.

16- هنگامی که آن صدای مهیب (صیحه رستاخیز) بیاید (کافران در اندوه عمیقی فرو می روند) در آن روز که انسان از برادر خود فرار می کند.

17- آن حادثه کوبنده و چه حادثه کوبنده ای؟! و تو چه میدانی  که حادثه کوبنده  چیست؟ روزی که مردم پراکنده، به هر سوی می دوند.

18- تنها یک صیحه عظیم واقع می شود ناگهان همه (از قبرها  برمی خیزند و)  نگاه می کنند.

تفسیر و جمع بندی: نفخه مرگ و نفخه حیات!
در هیجده آیه فوق- همانگونه که قبلا اشاره شد با «شش عنوان مختلف از «نفخ صور» تعبیر شده است که در آیات فوق به ترتیب ذکر شده، و اکنون که همه آنها را در کنار هم چیده ایم نظری به تفسیر آنها می افکنیم تا از این مقارنه، مفهوم واقعی نفخ صور روشن شود.

در نخستین آیه هم اشاره به نفخ صور اول شده است و هم نفخ صور دوم، و تنها آیه ای است که هر دو در آن جمع است، می فرماید: «در صور دمیده می شود و به دنبال آن تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند می میرند، مگر کسانی که خدا بخواهد» «و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاءالله». صاحب مقاییس اللغه ماده صعق ( بروزن صعب) را در اصل به معنی صدای شدید دانسته، و صاعقه را از همین معنی مشتق می داند، و از آنجا که «صاعقه» سبب مرگ و نابودی است این ماده به معنی «مرگ و میر» نیز آمده است، ولی در لسان العرب نخستین معنی آن را بیهوش شدن و از کار افتادن عقل بر اثر شنیدن صدای شدید ذکر کرده است، و معنی دیگر را مرگ و موت شمرده، و حتی یکی از معانی صاعقه را از قول بعضی «مرگ» ذکر کرده است. به هرحال مفهوم آن در آیه فوق همان مرگ ناگهانی است که اهل آسمانها و زمین را ( براثر نفخ صور) فرا می گیرد. در اینکه منظور از «الا من شاءالله» (مگر کسانی که خدا بخواهد) چیست؟ در میان مفسران گفتگو است، بعضی آن را اشاره به جمعی از فرشتگان بزرگ خدا (همچون جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزائیل) دانسته اند، و بعضی اشاره به شهیدان راه خدا، و بعضی علاوه برچهار فرشته فوق، حاملان عرش الهی را نیز مشمول آن دانسته اند. ولی به هرصورت مسلم است که آنها نیز سرانجام به حکم «کل نفس ذائقه الموت» (آل عمران/185) طعم مرگ را می چشند و تنها ذات پاک خداوند که «حی لایموت» است می ماند «و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» (رحمان /27). در دنباله آیه اشاره به نفخه دوم کرده، می فرماید: «سپس بار دیگر در صور دمیده می شود و ناگهان همگی به پا می خیزند و منتظر هستند» (تا به حساب آنها رسیدگی شود) «ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون». «صور» در اصل به معنی «شیپور» است که معمولا برای توقف یا حرکت لشکر و گاه کاروانها از آن استفاده می کردند و در این آیه در مورد توقف عمومی حیات در عالم هستی، و حرکت مجدد آن به کار رفته است.

در دومین آیه تنها اشاره به نفخ صور دوم شده است و می گوید: «به خاطر بیاورید روزی را که در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمانها و زمینند در وحشت فرو می روند» «و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض».  بعضی مانند «علامه طباطبائی» در «المیزان» بعید نمی دانند که این اشاره به هر دو نفخ باشد، ولی ذیل آیه که می گوید: «همگی با خضوع در پیشگاه خدا  حاضر می شوند» (و کل اتوه داخرین) نشان می دهد که منظور «نفخ دوم» است. در اینجا نیز جمله اسثنائیه «الا من شاءالله» (مگر کسانی که خدا بخواهد) برخورد می کنیم که تفسیر آن را در ذیل اول دانستیم.

سومین آیه ناظر به نفخه دوم، نفخه رستاخیز است، می فرماید: «در صور دمیده می شود ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان حرکت می کنند» «و نفخ فی الصور فاذا  هم الاجداث الی ربهم ینسلون». مفسران تصریح کرده اند که این آیه ناظر به «نفخ دوم» است و ذیل آیه و آیات بعد از آن نیز گواه این معنی است. بعضی سوال را در اینجا عنوان کرده اند که اگر انسانها در آن روز از حساب الهی وحشت دارند پس چگونه به سرعت به سوی آن می دوند؟ و در پاسخ گفته شده است که این حالتی است که بدون اختیار در آنها ایجاد می شود، و به این وسیله خداوند آنها را به دادگاه خویش فرا می خواند.

چهارمین آیه ناظر به «نفخه اولی» همان نفخه مرگ انسانها و فنای جهان است، می فرماید: «هنگامی که یک بار درصور دمیده شود، و زمین و کوهها از جا برداشته شوند و به یک ضربه درهم کوبیده و متلاشی گردند، در آن روز واقعه عظیم رخ می دهد»! «فاذا نفخ فی الصور نقخع واحده و حملت الارض والجبال فد کتا دکه واحده –فیومئذ وقعت الواقعه». تعبیر به «واحده» در دو مورد از این آیات، بیانگر این است که حوادث به طور ناگهانی و به صورت ضربتی تحقق می یابد، از سوی دیگر این تعبیرات همگی نشانه قدرت بی پایان خدا است که با یک «نفخه صور» کائنات را دگرگون می سازد، درست همانند دمیدن در یک شیپور که یک قشون عظیم را به حرکت در می آورد یا از حرکت باز می دارد. بی شک آیات فوق اشاره به نفخه اولی است، هرچند در لابلای آیات آینده سخنی از حوادث محشر و نامه اعمال و اوصاف بهشت نیز آمده است. این به خاطر آن است که حوادث مزبور در راستای پایان جهان و آغاز رستاخیز صورت می گیرد و فاصله زیادی  میان آنها نیست، به همین دلیل در بسیاری از آیات قرآن می بینیم که حوادث پایان جهان و رستاخیز پشت سر یکدیگر قرار گرفته اند. و اینکه بعضی از بزرگان  مفسران این آیه را اشاره به «نفخه دوم» دانسته اند بسیار بعید به نظر می رسد، چرا که با آیه ای که بلافاصله بعد از آن واقع شده و خبر از متلاشی  شدن زمین و کوهها می دهد سازگار نیست، گویا آیاتی که ( با فاصله) بعد از ان است ایشان را به سوی این معنی سوق داده، درحالی که دقت در آیات مختلف قرآن که در زمینه رستاخیز آمده نشان می دهد که حوادث این دو نفخه گاهی همراه هم ذکر می شود که باید به وسیله قرائن از هم شناخته شوند.

پنجمین آیه به روشنی اشاره به «نفخه دوم» است چرا که سخنی از بی اثر بودن رابطه های خویشاوندی به هنگام «نفخه صور» می دهد، می فرماید: «هنگامی که در صور دمیده می شود، هیچگونه نسب در میان آنها نخواهد بود، و از یکدیگر سوال و تقاضا نمی کنند» «فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ ولا یتسائلون». روشن است که سوال کردن از یکدیگر خواه به معنی خبر گرفتن از حالات یکدیگر باشد یا به معنی تقاضای کمک، همگی در نفخه رستاخیز و حیات است و عجیب است که بعضی از مفسران نیز در اینجا احتمال داده اند که منظور از آن نفخه اولی است! به هرحال سوال نکردن از یکدیگر به هریک از دو معنی بالا باشد، به خاطر آن است که آنها چنان مشغول به خویشتن و گرفتار کار خود هستند که به دیگری نمی پردازند! در اینجا این سوال پیش می آید که چگونه آیه فوق با آیات دیگر قرآن که می گوید: آنها از هم سوال می کنند و تقاضای کمک می نمایند سازگار است؟ مانند «فاقبل بعضهم علی بعض یتسائلون» (صافات/50) و همچنین آیه 21 ابراهیم که می گوید: «و برزوا لله جمیعا فقال الضعفاء للذین استکبروا انا کنا لکم تبعافهل انتم مغنون  عنا من عذاب  الله من شیء» «همه آنها در برابر خدا ظاهر می شوند در این هنگام ضعفاء (دنباله روان نادان) به مستکبران می گویند ما پیروان شما بودیم، آیا حاضرید سهمی از عذاب الهی ما را بپذیرید و از ما دفع کنید»؟! پاسخ این سوال با توجه به آیات دیگر قرآن روشن می شود که قیامت دارای «مراحل» و «مواقف» متعددی است و هر مرحله ویژگیهای خاص خود را دارد. شاهد این سخن حدیثی است که از پیغمبر اکرم(ص) در پاسخ همین سوال آمده است: «ثلاثه مواطن تذهل فیها کل نفس: حین یرمی الی کل انسان کتابه، و هند الموازین، و علی جسر جهنم!» «در سه جا است که هر انسانی همه را جز خود فراموش می کند: هنگامی که نامه عمل او به دستش داده می شود، و هنگامی که در برابر ترازوی سنجش اعمال قرار می گیرد، و زمانی که روی پل جهنم می آید»!

در ششمین و هفتمین آیه باز سخن از «نفخ  دوم» است، می فرماید: «در پایان جهان ما آنها را چنان رها می سازیم که درهم موج می زنند «و ترکنا بعضهم یومئذ یموج فی بعض». این یا به خاطر فزونی جمعیت انسانها است، و یا به خاطر شدت وحشت و اضطراب آنان و یا حاکمیت هرج و مرج در پایان جهان. بعضی نیز آن را اشاره به جمعیت یأجوج و مأجوج بعد از بناء سد ذوالقرنین دانسته اند (به تناسب آیات قبل از آن) ولی این معنی به قرینه آیات بعد بعید به نظر می رسد(دقت کنید).

به هرحال در پایان آیه می افزاید: «و در صور دمیده می شود و بعد ما همه آنها را جمع می کنیم» «و نفخ فی الصور فجمناهم جمعا»، و در آیه بعد می فرماید: «روز قیامت روزی است که در صور دمیده می شود و مجرمان را با بدنهای کبود در آن روز گردآوری می کنیم»! «یوم نفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا». «رزق» جمع «ازرق» در اصل به معنی آبی رنگ یا کبود است، و در اینجا ممکن است اشاره به کبودی بدن مجرمان، و یا نابینائی چشم آنها، یا عطش شدیدی که بدن را فوق العاده تحت تاثیر قرار می دهد، بوده باشد (هرسه تفسیر برای آن ذکر شده است). معنی اول مناسبتر به نظر می رسد زیرا معنی اول حقیقی است و معنی دوم و سوم جنبه کنائی دارد.

در هشتمین و دهمین آیه باز اشاراتی به نفخه دوم یعنی نفخ حیات و رستاخیز دیده می شود. در یک مورد می فرماید: «روز قیامت روزی است که در صور دمیده می شود و شما فوج فوج وارد (محشر) می شوید» «یوم نفخ فی الصور فتأتون افواجا» و در مورد دیگر می فرماید: «در صور دمیده می شود و این همان روز وعده های وحشتناک است»! «و نفخ فی الصور ذلک یوم الوعید». فوج فوج بودن مردم در آن روز یا به خاطر آن است که هر گروهی با رهبرش اعم از پیامبران و غیر آنها، وارد محشر می شوند، و یا هر دسته ای از مجرمان که گناه خاصی دارند با هم محشور می شوند، و با اینکه هر امتی با پیامبرش وارد صحنه محشر می شوند. و در هر حال این تعبیر منافاتی با آیه 95 سوره مریم که می فرماید: «و کلهم آتیه یوم القیامه فردا» «هر یک از آنها به صورت تنها در قیامت به پیشگاه او می آیند» ندارد زیرا همان گونه که قبلا نیز اشاره شد قیامت مواقف و مراحلی دارد، ممکن است در آغاز فوج فوج وارد محشر شوند سپس فرد فرد در دادگاه عدل الهی حضور یابند. «وعید» به گفته راغب و جمعی از مفسران و اهل لغت به معنی وعده های شر است، درحالی که کلمه «وعد» هم در «خیر»به کار می رود و هم در «شر» و تکیه بر خصوص وعید در آیه فوق- با اینکه روز قیامت هم روز وعده های نیک و هم بد است به خاطر هشدار به مجرمان است.

در آیه یازدهم و دوازدهم که هر دو در سوره یس آمده است سخن از یک «صیحه» فراگیر است که در پایان این جهان به عنوان «صیحه مرگ» یا آغاز قیامت به عنوان صیحه حیات در همه جا طنین انداز می شود. در یک مورد اشاره به «صیحه پایان» جهان کرده، می فرماید: آنها پیوسته سوال می کنند که این وعده  الهی کی خواهد آمد؟ آنها گمان می کنند این امر برای خدا مشکل است، نه هرگز چنین نیست «آنها  جز این انتظار ندارند که یک صیحه آسمانی فرا رسد و ناگهان همه را فراگیرد درحالی که مشغول  جنگ و جدال (در امور دنیا) هستند»! «ما ینظرون الا صحیه واحده تاخذهم و هم یخصمون»، و در مورد دیگر اشاره به «صیحه دوم» کرده، می فرماید: آن نیز مطلب مشکلی نیست، بسیار سریع و آسان، «یک صیحه بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند»! « ان کانت الا صحیه واحده فاذا هم جمیع لدینا محضرون». «صیحه» به گفته راغب در «مفردات» در اصل به معنی شکافته شدن چوب یا لباس است که توأم با صدا باشد، سپس این واژه بر تمام صداهای بلند و فریاد اطلاق شده است، این واژه گاه به معنی طول قامت نیز آمده است، چرا که مثلا یک درخت بلند، گوئی فریاد می زند و مردم را به سوی خود می خواند! ولی «مقاییس اللغه» معنی اصلی آن را «صدای بلند» ذکر نموده است و «تصیح» را که به معنی شکافتن چوب است از «ماده واوی» می داند و می گوید در اصل «تصوح» بوده است (دقت کنید). به هرحال مفسران «صیحه اول» را نفخ صور اول، «صیحه دوم» را نفخ صور ثانی دانسته اند، درحالی که در آیه 51 همین سوره که میان این دو آیه قرار دارد صریحا اشاره به نفخ صور و برخاستن مردگان از قبرها شده است، مگر اینکه گفته شود این دو منافات با یکدیگر ندارند، چرا که دومی در حقیقت توضیحی برای اولی است، و مفهومش چنین است «نفخ صور دوم چیزی جز این نیست که فریاد عظیمی برمی خیزد و همگی نزد ما حاضر می شوند». تمام این تعبیرات این حقیقت است که پایان یافتن دنیا و آغاز آخرت و رستاخیز در پیشگاه خداوند قادر متعال بسیار آسان است، و اظهار تعجب مخالفان از این موضوع بسیار بی مورد می باشد، و با یک صیحه عظیم دیگر، همگی حیات خویش را از سر می گیرند، و با سرعت در پیشگاه  حق حاضر می شوند.

در سیزدهمین و چهاردمین آیه بار دیگر اشاره به دو صیحه مرگ و حیات شده است. در نخستین آیه می گوید: اینها (تکذیب کنندکان پیامبران) گویا انتظاری جز این ندارند که یک صیحه برخیزد، صیحه ای که در آن بازگشت نیست (و همه را نابود کند!) «و ما ینظر  هولاء الا صحیه واحده ما لها من فواق». در تفسیر این آیه میان مفسران گفتگو است جمعی آن را اشاره به عذاب استیصال (همان عذاب دنیوی که ریشه کافران و ظالمان را برمی کند مانند عذاب قوم نوح و لوط  و امثال آنها) دانسته اند، درحالی که جمعی می گویند آیه أشاره به «نفخه صور» است. معنی اول با آیات قبل از آن که سخن از مجازات قوم نوح و عاد و ثمود و امثال آنها می گویند مناسبتر است، ولی با توجه به اینکه این آیه تهدیدی برای کفار مکه است و طبق آیه 33 انفال (و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم» «تا زمانی که تو در میان آنها هستی خداوتد آنان را مجازات نمی کند» عذاب استیصال درباره آنها تصور نمی شد، معنی دوم مناسبتر به نظر می رسد (دقت کنید)، و بنابراین تفسیر آیا آیه اشاره به نفخه صور اول است یا دوم در میان مفسران گفتگو است، ولی بدون شک لحن آیه با نفخه اول سازگارتراست،  چرا که در پایان آن می فرماید: «هیچ بازگشتی در آن نیست» و این تعبیر معمولا برای نفخه مرگ گفته می شود.

در حدیثی که از پیغمبراکرم (ص) نقل شده نیز به همین آیه برای بیان نفخه اول استشهاد شده است. «فراق» در اصل- طبق گفته بسیاری از مفسران و اهل لغت- به معنی فاصله ای است که در میان دو مرتبه دوشیدن شیر از پستان شتر واقع می شود که معنی بازگشت به طور ضمنی در آن افتاده است و اینکه بهبودی مریض و به هوش آمدن افراد بیهوش را «افاقه» می گویند چون بازگشت به سلامتی و هوشیاری در آن است. و به هرحال منظور این است که «صیحه فنای جهان» امکان بازگشت به کسی نمی دهد، و همه چیز در زمان کوتاهی پایان می گیرد، ورق برمی گردد و میان  انسانها و گذشته آنها سد غیر قابل نفوذی ایجاد می شود! در آیه بعد اشاره به صیحه رستاخیز کرده، می فرماید: «در آن روز که صیحه را به حق می شنونذ، آن روز خروج است» «یوم یسمعون الصحیه بالحق ذلک یوم الخروج». مفسران این «صیحه» را همان «صیحه رستاخیز» می دانند، و ذیل آیه گواه روشنی بر آن است، و منظور از «حق» به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان و  فخر رازی در تفسیر کبیر و آلوسی در روح المعانی ممکن است همان بعث و رستاخیز باشد ولی ظاهر این است که حق در اینجا همان معنی اصلیش را دارد و به تعبیر «المیزان» به معنی قضاء حتمی است و رستاخیز مصداق آن است و تعبیر به «یوم الخروج» روز خارج شدن از قبرها است. در اینکه چه کسی این صیحه را می شنود، ارواح قبل از ورود در اجساد، و یا اینکه هم زمان با صیحه، بدنها زنده می شوند و روح به آنها باز می گردد، و انسانها  ادامه صیحه را می شنوند، درست مانند بانگی که بر شخص خوابیده می زنند و او را بیدار می کنند در میان مفسران گفتگو است. هرچند که معنی دوم مناسبتر به نظر می رسد.

در پانزدهمین آیه به تعبیر تازه ای برخورد می کنیم و آن تعبیر به «نقر» است. می فرماید: «هنگامی که در ناقور، کوبیده شود- آن روز روز سختی است و بر کافران آسان نیست» «فاذا نقر فی الناقور- فذلک یومئذ یوم عسیر». «نقر» به گفته ارباب لغت در اصل به معنی کوبیدن چیزی است، «و منقار» وسیله کوبیدن است و از آنجا که کوبیدن همراه با صدا است گاه این واژه به معنی ایجاد صدا یا سبب آن که دمیدن در شیپور است آمده، و لذا گروهی آیه را مستقیما به معنی «نفخ در صور» تفسیر کرده اند (نقر به معنی  دمیدن و «ناقور» به معنی صور). این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به نقر به خاطر آن است که صدای شیپور رستاخیز آن قدر عظیم است که گوئی گوش را سوراخ می کند و در مغز فرو می رود! به هرحال این تعبیر اشاره به «نفخ دوم» است، به گواهی آیاتی که بعد از آن قرار دارد، و از وضع سخت کافران در آن روز خبر می دهد، و به گفته فخر رازی اگر منظور «نفخ اول» باشد ( چنانکه بعضی از مفسران احتمال  داده اند) آن روز، روز سختی بر کافران نخواهد بود، زیرا روز مردن و رهائی یافتن است، روز سخت، روز قیامت، مقارن صیحه حیات است.

در شانزدهمین آیه باز تعبیر جدیدی دیده می شود و آن تعبیر «صاخه» است. می فرماید: «هنگامی که «صاخه» یعنی صدای مهیب بیاید، در آن روز انسان از برادر خود فرار می کند...«فاذا جائث الصاخه – یوم المرأ من اخیه». «صاخه» از ماده «صخ» به گفته راغب، صدای شدیدی است که از صاحب نطقی برمیخیزد، و به گفته «مقاییس اللغه» است که گوش را کر  می کند. بعضی از مفسران نیز آن را به معنی کوبیدن سر انسانی به سنگ، و بعضی به معنی استماع و گوش فرا دادن تفسیر کرده اند. به هرحال این تعبیر اشاره به «نفخ صور» است، آن هم نفخه دوم، همان صیحه عظیمی که صیحه بیداری و حیات است، و همگان را زنده کرده به عرصه محشر می فرستد، در آن روز هر انسانی به قدری به خود مشغول می شود که حتی از برادر و پدر و مادر و دوستان، فرار می کند!

در هفدهمین آیه باز به تعبیر دیگری از مسأله نفخ صور مواجه می شویم، می فرماید: «قارعه» آن «حادثه کوبنده»، و چه حادثه کوبنده ای؟! – تو چه می دانی که حادثه کوبنده چیست؟ - روزی که مردم مانند پروانه ها – پراکنده به هر سو می روند و کوهها مانند پشم رنگین حلاجی شده ( در فضا  پراکنده) می گردند- هر کس در آن روز ترازوی اعمالش سنگین است، در یک زندگی رضایتبخش خواهد بود. «القارعه ما القارعه – و ما ادراک ما القارعه – یوم یکون الناس کالفراش المبثوث و تکون الجبال کالعهن المنفوش- فاما من ثقلت موازینه – فهو فی  عیشه راضیه». «القارعه» از ماده «قرع» (بر وزن فرع) در اصل به معنی کوبیدن با شدت است به گونه ای که صدای بلندی از آن برخیزد، و به همین جهت چکش را «مقرعه» می گویند. در اینکه منظور از «قارعه» در این آیات چیست گروهی از مفسران گفته اند که این تعبیر  یکی از نامهای قیامت است زیرا حوادثی که در آن رخ می دهد هم ظاهرا شدید و کوبنده است و هم از نظر کوبیدن قلب، به خاطر شدت وحشت آن. بعضی تصریح کرده اند که این تعبیر بر مجموعه حوادث قیامت که از نفخ صور اول شروع می شود و پایان آن خاتمه داوری درباره بندگان است اطلاق شده است. فخر رازی درت فسیر خود می گوید: «اجماع مفسران بر این است که این واژه از نامهای قیامت است و سپس در علت این نامگذاری اموری را بیان کرده، ازجمله اینکه: این نامگذاری به خاطر نفخه اولی است که سبب نابودی همه ساکنان زمین و آسمانها می شود، دوم اینکه به خاطر اصطکاک شدیدی است که به هنگام تخریب جهان به وجود می آید، سوم به خاطر کوبیدن دلها با انواع وحشت و ترس است و چهارم کوبیدن دشمنان خدا با عذاب و رسوائی است. ولی آیاتی که به دنبال  این آیات آمده نشان می دهد که این تعبیر بیشتر ناظر به نفخه اولی است که همه انسانها را در وحشت فرو برده سپس نابود می کند، و کوهها را ویران می سازد، و در تعقیب این موضوع حوادث قیامت به عنوان یک تسلسل طبیعی ذکر شده است. به هرحال تعبیر فوق یا اشاره به نفخه اول صور است و یا نفخه اول جزئی از آن می باشد، و اما این احتمال که اشاره به نفخه دوم بوده باشد با ترتیب طبیعی آیات نمی سازد زیرا بسیار بعید است که آیه «یوم یکون الناس کالفراش  المبثوث» اشاره به نفخه دوم باشد و آیه بعد از آن «و تکون الجبال کالعهن المنفوش» اشاره به نفخه اولی (دقت کنید).

و بالاخره در هیجدهمین و آخرین آیه باز تعبیر دیگری از آن حادثه به چشم می خورد، و آن تعبیر به «زجره» (صیحه عظیم) است. در پاسخ کسانی که پیوسته از حیات بعد از مرگ اظهار تعجب می کردند، می فرماید: (تعجب نکنید این کار مشکلی نیست) «تنها یک صیحه عظیم واقع می شود، ناگهان همه از قبرها بر می خیزند و خیره خیره نگاه می کنند»! «فانما هی زجره واحده فاذا هم ینظرون». «زجره» در اصل به معنی راندن با صدای بلند است مانند راندن شتران، سپس به معنی طرد کردن، و گاه به معنی صدا به کار رفته است. جمله« ینظرون» ممکن است به معنی خیره خیره نگاه کردن از روی شدت وحشت باشد، یا نگاه کردن به یکدیگر و یا انتظار کشیدن برای حکم نهائی خدا، ولی به هرحال ظاهر آیه به خوبی نشان می دهد اشاره به «نفخه حیات» است که انسانها از قبرها بر می خیزند، و آماده حساب می شوند. غالب  مفسران نیز به این نکته اشاره کرده اند.

از مجموع این آیات استفاده می شود که پایان و آغاز جهان دیگر به صورت ناگهانی و با یک صیحه عظیم رخ می دهد، گاه از آن تعبیر به «صیحه» و گاه «زجره» و «صاخه» که آن هم به معنی صیحه است، و گاه «نقر»، و در بسیاری از موارد تعبیر به «نفخ صور» شده است. در ظاهر این آیات، شرحی و توضیحی برای چگونگی نفخ صور دیده نمی شود، و در واقع مانند حوادث دیگر مربوط به قیامت، تنها شبحی از آن برای ما ترسیم شده است، ولی در احادیث چنانکه  خواهد آمد این مسأله کمی مشروحتر بیان شده، هر چند ابهام کلی آن برطرف نگشته، و یا صحیحتر نمی توان ابهام آن را برطرف نمود، چون از اسرار جهان دیگر است و عقل ساکنان دنیا از درک شرح آن عاجز است.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- صفحه 47 تا 66

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد