کلام قرآن درباره جاودانگی کیفرهای دوزخیان
فارسی 2175 نمایش |بی شک میان «جرم» و«جریمه» همیشه تناسبی برقرار است، هرقدر جرم سنگینتر باشد جریمه سنگینتر است، این در مجازاتهای قراردادی است. ولی در آثار وضعی و طبیعی اعمال انسان مسأله طور دیگری است. گاه انسان بر اثر یک لحظه سهل انگاری و ندانم کاری گرفتار عارضه ای می شود که قابل درمان و جبران نیست، زیرا ضربه جهل و سهل انگاری آن چنان سخت و سنگین است که مثلا عضوی را برای همیشه ناقص و فلج می کند، و تا پایان عمر باید کفاره آن را بدهد و جریمه اش را تحمل کند، در حالی که فقط یک لحظه مرتکب خطا شده است. از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که گروهی در عذاب جاودانی خواهند بود یا به تعبیر دیگر در دوزخ مخلدند، و این مسأله (خلود) سوالات گوناگونی را برانگیخته، و تفسیرهای گوناگونی را برای آن کرده اند. نخست به سراغ قرآن می رویم و به آیات زیر که هرکدام تعبیر تازه ای از مسأله جاودانگی عذاب را در بردارد گوش فرا دهیم:
1- «و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولئک اصحاب انار هم فیها خالدون» (بقره/ 39)
2- «یریدون ان یخرجوا من النار و ما هم بخارجین منها و لهم عذاب مقیم» (مائده/ 37)
3- «فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق- خالدین فیها ما دامت السموات والارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید» (هود/106 و 107)
4- «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال انکم ماکثون» (زخرف/ 77)
5- «و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کره فنتبرا منهم کما تبروا منا کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم وماهم بخارجین من النار» (بقره/167)
ترجمه:
1- و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.
2- آنها پیوسته می خواهند از آتش خارج شوند ولی نمی توانند خارج شوند، و برای آنها مجازات پایداری است.
3- اما آنها که شقاوتمند شدند در آتشند و برای آنها زفیر و شهیق (ناله های طولانی دم وبازدم) است- جاودانه در آن خواهند ماند تا آسمانها و زمین برپا است، مگر آنچه پروردگارت بخواهد که پروردگارت هرچه را اراده کند انجام می دهد.
4- آنها فریاد می کشند ای مالک دوزخ! آرزو داریم پروردگارت ما را به میراند( تا آسوده شویم!) می گوید: شما در اینجا ماندنی هستید!
5- و (در آن موقع) پیروان می گویند کاش بار دیگر ما به دنیا برمی گشتیم تا از این پیشوایان گمراه بیزاری جوئیم آنچنان که آنها (امروز) از ما بیزاری جستند. (آری) این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زائی به آنها نشان می دهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد.
تفسیر و جمع بندی:
عذاب خلد یا (عذاب جاویدان)
در نخستین آیه به تعبیر معروف «خلود» (جاودانگی) برخورد می کنیم، می فرماید: کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل آتشند و در آن خلود دارند (و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولئک اصحاب انار هم فیها خالدون). این درحالی است که در بعضی از آیات قرآن به دنبال واژه «خلود» تعبیر به «ابدیت» شده که تأکید مجددی برای آن محسوب می شود، از جمله می فرماید: «کسی که نافرمانی خدا و رسولش کند آتش دوزخ از آن او است، جاودانه تا ابد در آن خواهند ماند» (و من یعص الله و رسوله فان و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا) (جن/ 23). همین معنی در آیه 45 سوره احزاب نیز آمده که در آنجا نیز «خلود» با ابدیت آمیخته و توأم شده است.
تعبیر به خلود در مورد آتش دوزخ در آیات زیادی از قرآن مجید آمده، گاه به صورت وصفی (خالدون، خالدین) و گاه به صورت فعلی مانند 69 فرقان درباره مشرکان و قاتلان و زناکاران، بعد از اشاره به عذاب مضاعف آنها در قیامت، می فرماید: "و یخلد فیه مهانا" «همیشه با خواری در آن خواهند ماند»، و گاه این عنوان به صورت قیدی برای عذاب بیان شده، چنانکه در آیه 52 یونس می خوانیم: (ثم قیل الذین ظلموا ذوقوا عذاب الخلد): «سپس به ظالمان گفته می شود بچشید عذاب خلد را».
تعبیر «خلود» در اشکال مختلف آن (فعلی، وصفی و مصدری) در مورد عذاب دوزخ بیش از سی بار در آیات قرآن مجید دیده می شود، و تأکید قرآن بر این عنوان، مفهوم خاصی دارد. البته این واژه در مورد نعمتهای بهشتی نیز در آیات فراوانی از قرآن مجید آمده است. اکنون ببینیم «خلود» در لغت و کلمات مفسران به چه معنی است: در لسان العرب، «خلد» به معنی دوام بقای در سرائی که انسان از آن خارج نمی شود تفسیر شده است. اضافه می کند اینکه آخرت را «دار الخلد» گفته اند به خاطر آن است که مردم همیشه در آن می مانند.
در «مقائیس اللغه» معنی واحدی برای ریشه آن ذکر شده، و آن ثبات و بقاء و ملازمت است. همین معنی در «صحاح اللغه» و کتب دیگر نیز آمده ولی راغب در «مفردات» معنی اصلی آن را دور ماندن چیزی از فساد و باقیماندن بر حالت اصلی می داند و می گوید: «هر چیزی به زودی تغییر نکند و فاسد نشود، عرب آن را به «خلود» توصیف می کند، و لذا به معنی طول عمر و بقاء مدت طولانی نیز آمده است. «راغب» در جای دیگر از کلماتش می گوید: "رجل مخلد" (مرد جاودانه) به معنی کسی است که دیر پیر می شود).
به هرحال از مجموع کلملت اهل لغت دو نظر مختلف به دست می آید: نخست اینکه معنی اصلی آن همان جاودانگی و همیشگی و ابدیت است، و اگر به طول عمر اطلاق می شود از باب تشبیه است. دوم اینکه معنی اصلی آن طول عمر است و اگر به جاودانگی و ابدیت گفته می شود از باب بیان مصداق واضح و روشن می باشد. «مفسران» نیز در این زمینه تعبیرات متفاوتی دارند: بعضی از مفسران تصریح کرده اند که «خلود» در اینجا به معنی دوام است و هرگز انتهائی ندارد. بعضی دیگر گفته اند که معنی اصلی آن دوام، و معنی مجازی آن مدت طولانی است و هنگامی که در قرآن به کار می رود همان معنی اول دوام را دارد. بعضی همین معنی را به تعبیر دیگری ذکر کرده اند و آن اینکه خلود در لغت به معنی مکث طویل است. همانگونه که در مورد زندانهای طویل المدة گفته می شود "خلد فلان فی السجن"، ولی در لسان شرع به معنی دوام و ابدیت است.
در المنار آمده است که بعضی از مدعیان استقلال فکری در عصر ما با بهره گیری از تأویلانی که در مورد خلود در پاره ای از کلمات پیشینیان آمده جرئت پیدا کرده بگویند: معنی خلود کافران در عذاب این است که مدت طولانی در آن می مانند، زیرا خداوند رحمان رحیم، که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته هرگز کسی از بندگان خود را عذاب بی نهایت نمی کند. بعضی نیز می گویند: گرچه کافران و گردنکشان طاغی و یاغی که گناه سراسر وجودشان را فرا گرفته همیشه در دوزخ می مانند ولی دوزخ همیشه به یک حال باقی نمی ماند، زمانی فرا می رسد که آتش آن خاموش می گردد و دوزخیان آرامش می یابند!
این احتمال نیز داده شده که با گذشت زمان طولانی و تحمل مجازاتهای فراوان سرانجام یکنوع سازش با محیط در دوزخیان به وجود می آید، کم کم به آتش خوی می کنند و در این حال احساس ناراحتی ندارند! البته اینگونه احتمالات از سوی علمای اسلام و مفسران قرآن مردود شناخته شده، چرا که برخلاف صریح آیات قرآن است، زیرا همان گونه که در آیات مورد بحث می خوانیم تنها تعبیر به خلود نشده است که قابل اینگونه تفسیرها باشد تعبیرات دیگری در این زمینه در قرآن مجید آمده که قابل این توجیهات نیست (دقت کنید). خلاصه چنین به نظر می رسد که عجز و ناتوانی بعضی در برابر حل مشکل خلود و جاودانه بودن عذاب سبب گرایش به این گونه توجیهات نادرست شده، وگر نه دلالت آیات قرآن و روایات اسلامی در مورد جاودانگی عذاب درباره گروهی از مجرمان قابل گفتگو نیست.
در دومین تعبیر به ویژه «اقامت» برخورد می کنیم می فرماید: «کافران می خواهند از آتش خارج شوند ولی هرگز نمی توانند، و برای آنها عذاب «مقیم» و پایدار است (یریدون ان یخرجوا من النار و ما هم بخارجین منها ولهم عذاب الیم). توصیف عذاب به «مقیم» به خوبی نشان می دهد که این مجازات در مورد آنها پایدار و برقرار است.
ابدیت عذابها
در سومین آیه مسأله ابدیت عذاب دوزخ برای گروهی از دوزخیان با تعبیر دیگری که توأم با صراحت بیشتری است متعکس شده است، می فرماید: «اما آنها که شقاوتمند شدند در آتش (دوزخند) و برای آنها زفیر شهیق (ناله های طولانی) است- همیشه در آن خواهند ماند تا آسمان و زمین برپا است» "فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر وشهیق- خالدین فیها ما دامت السموات والارض" و در پایان آیه می افزاید «مگر آنچه پروردگارت بخواهد، مسلما پروردگارت هرچه را بخواهد انجام می دهد» (الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید). (مسلما در آن روز آسمان و زمینی وجود دارد، و آن آسمان و زمینی است که طبق آیات قرآن بعد از ویران شدن آسمان و زمین دنیا بر پا شده است، و این آسمان و زمین جاودانه و ابدی است).
بعضی نیز گفته اند که این تعبیر درلسان عرب کنایه از ابدیت است، زیرا در ادبیات عرب تعبیرات زیادی داریم که به معنی ابدیت به کار می رود مثل "مالاح کوکب" (مادام که شب و روز پی درپی فرا می رسد) و مانند آنچه در کلام امیرمومنان علی (ع) آمده است که وقتی خرده گیران ناآگاه رعایت مساوات در تقسیم بیت المال را بر امام (ع) خرده گرفتند و انتظار داشتند همانند زمان خلیفه سوم در میان افراد تبعیضی قائل شود تا پایه های حکومت خود را از این طریق به گمان آنها محکمتر سازد امام فرمود: "تامرنی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه ، والله لااطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء!" «آیا به من دستور می دهید که برای پیروزی خود دست به ستم نسبت به کسانی که تحت حکومت منند بزنم، به خدا سراغ این کار نمی روم مادام که مردم شبها به بحث می نشینند، و ستارگان آسمان یکی بعد از دیگری طلوع و غروب دارند».
در ابیات سایز زبانها نیز تعبیراتی شبیه آن دیده می شود که هم کنایه از دوام و استمرار و ابدیت است. تنها سوالی که در اینجا باقی می ماند این است که اگر فوق اشاره به ابدیت مجازات دارد استثنائی که در پایان آیه آمده چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ " الا ما شاء ربک" (مگر آنچه پروردگارت بخواهد ) زیرا ظاهر این استثناء لااقل عدم ابدیت عذاب در مورد گروهی از آنان است، بلکه احتمال دارد شامل همه آنان بشود و در این صورت نتیجه معکوس می دهد. بعضی از مفسران مانند مفسران بزرگ مرحوم طبرسی در مجمع البیان در تفسیر این استثناء ده وجه از علمای تفسیر را نقل کرده که چون بسیاری از آنها سست و بی اعتبار است از نقل آنها چشم می پوشم (مرحوم طبرسی نیز ظاهرا برای ذکر تمام اقوال به سراغ آنها رفته به عنوان پذیرش) و تنها قناعت به ذکر آنچه قابل توجه است می کنیم:
نخست اینکه هدف از این استثاء بیان حاکمیت و قدرت مطلقه و مشیت کامله خداوند است که گمان نکنید این خلود و ابدیت بدون اراده او صورت گرفته، اگر بخواهیم می تواند همه چیز را دگرگون سازد، ولی اراده کرده که این گروه از دوزخیان تا ابد بمانند. لذا همین تعبیر در مورد بهشتیان در آیات قبل از آن آمده، درعین حال به دنبال آن می فرماید: "عطاء اغیرمجذوذ" ( این عطائی است که هرگز قطع نمی شود). این جمله به خوبی نشان می دهد که منظور از استثناء قطع عذاب یا نعمت نیست بلکه صرفا برای بیان قدرت خدا است. دیگر اینکه منظور استثناء کسانی است که استحقاق جاودانگی عذاب را ندارند مانند مومنان گنهکار که مدتی در دوزخ می مانند و پاک می شوند، سپس به بهشت می روند، و جمله "الا ما شاء الله" در اینجا فقط ناظر به این گروه است. اما کافران بی ایمان همچنان در دوزخ خواهد ماند ( و به اصطلاح آنها جزء مستثنی منه هستند نه مستثنی). نظیر همین معنی درباره بهشتیان گفته می شود که آنها جاودانه در بهشتند مگر مومنان خطا کار قبلا به دوزخ می روند و بعد به بهشت. به هرحال این استثاء مشکلی در دلالت آیه بر ابدیت عذاب ایجاد نمی کند.
در چهارمین آیه بعد از تصریح به مسأله خلود و عدم تخفیف در عذاب مجرمان و تصریح به اینکه خدا بر آنها ظلم و ستمی روا نداشته، بلکه آنها خود بر خویشتن ستم کرده اند، می فرماید: «آنها فریاد می زنند ای مالک (دوزخ) ای کاش پروردگار تو ما را مرگ می داد (تا راحت شویم) ولی او می گوید: «شما در اینجا مکث و درنگ خواهید کرد» ( و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال انکم ماکثون).
تعبیر به مکث به طور مطلق و نامحدود دلیل دیگری بر جاودانگی عذاب آنها است، و لذا مرحوم طبرسی در مجمع البیان تصریح می کند که "ماکثون" در اینجا به معنی «داثمون» است. گرچه در آیه فوق بیان نشده که مالک دوزخ این سخن را بلافاصله می گوید، یا بعد از مدتی، ولی جمعی از مفسران گفته اند که این پاسخ با مدتی تأخیر به عنوان تحقیر و بی اعتنائی گفته می شود، بعضی بعد از چهل سال و بعضی یکصد سال، و از ابن عباس نقل شده که بعد از هزار سال این جواب منفی را به آنها می گویند، تا بیشتر در انتظار بمانند و ناراحتی بکشند و بیشتر تحقیر گردند! این آیه به خوبی نشان می دهد که در آنجا مرگ و پیری نیست، بلکه دائما زنده و در رنج و عذاب است.
بالاخره در پنجمین و آخرین تعبیر به مسأله «عدم خروج از دوزخ» به طور مطلق برخورد می کنیم که آن نیز تعبیر دیگری از جاودانگی است، در این آیه بعد از اشاره به بیزاری «رهبران اغواگر» از «پیروان گمراه» و تصمیم آنها بر بیزاری متقابل در صورت بازگشت به دنیا، می فرماید: «این چنین خداوند اعمالشان را به صورت حسرت باری به آنها نشان می دهد و هرگز از آتش خارج نخواهند شد» (کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار). آری از آنها کاری جز حسرت و اندوه برگذشته ساخته نیست، حسرت بر تقلید کورکورانه و پیری چشم و گوش بسته ازپیشوایان گمراه، و حسرت بر عمری که بیهوده تلف کردند، و اموالی که از حرام انداختند و برای دیگران گزاردند، و فرصتهائی که برای توبه و بازگشت از دست دادند، حسرتی بیهوده و بی فائده چرا که راهی برای بازگشت و جبران نیست. مرحوم علامه طباطبائی بعد از ذکر این آیه در المیزان می گوید این دلیلی است بر ضد کسانی که معتقد به انقطاع عذاب دوزخند.
نتیجه:
از مجموع تعبیرهای پنجگانه بالا به خوبی می توان نتیجه گرفت که عذاب دوزخ جاودانه است، همان گونه که نعمتهای بهشتی جاودانی می باشد، و آنها که با پیشداوریهای خود عذاب را منقطع می دانند راهی جز گام برداشتن برضد این آیات (و امثال آن) و پیمودن طریقه «تفسیر به رأی» ندارند. درست است که اعتقاد به جاودانگی عذاب – هر چند در مورد گروه خاصی از دوزخیان است- مشکلات و پیچیدگیهائی دارد ولی با توجه به صراحت یا ظهور آیات قرآنی در این زمینه باید پیچیدگیها را از طریق منطق و استدلال حل کرد، نه اینکه اصل موضوع را نادیده گرفت و انکار نمود.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- از صفحه 473 تا 483
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها