گفتمان فلسفی نوصدرایی (دوره پنجم)
فارسی 2708 نمایش |دوره پنجم حکمت و عقلانیت اسلامی
مبدع و مبداء این دوره فیلسوف سترگ، عارف بزرگ صدرالدین محمد قوامی شیرازی (زاده ی 980/ 1572) و درگذشته ی (1051/ 1641) بود.
برخی به خطا، کار او را اقتباسی خالی از ابتکار اما زیرکانه از حکمت مشاء به ویژه ابن سینا پنداشته بعضی دیگر به جفا مکتب وی را توسعه ی حکمت اشراق به ویژه سهروردی انگاشته اند! (مانند حکیم جلوه (ره)، رک: مطهری، مجموعه آثار، ج 13، صدا، تهران، ص 250). جمعی نیز تلاش او را تنها نوعی تلفیق ناسازگار سه حوزه ی معرفتی فلسفه، کلام و عرفان یا چهارم مشرب حکمت مشائی، حکمت اشراقی، کلام و عرفان قلمداد کرده اند. (فخری ماجد: همان کتاب، صص326- 325) رمز خطای هر سه دیدگاه عدم درک صحیح ماهیت و مختصات حکمت صدرالمتالهین بوده است.
صدرالمتالهین خود در مقدمه اسفار اربعه که بزرگترین اثر مکتوب وی و جامع ترین دانشنامه فلسفی مسلمانان به شمار می آید. پس از اشاره به سرگذشت علمی و سلوکی خویش و شکوه ی صریح و بسیط از ستم زمانه بر حکمت، و جور همروزگارانش بر او که سبک ادبی و سیاق معنوی آن شکوانامه های علی (ع) را تداعی می کند، به ریاضات و تضرعات روحانی، و عزلت گزینی و کنج نشینی طولانی خود اشاره کرده، چگونگی تحول حال و تکشف حقایق بر خویش را شرح می دهد. صدرا این تحول را موهبت الهی تلقی کرده به زبانی پررمز ماهیت و مختصات مکتب خود را تبیین داشته است، وی در خصوص منشا و ماهیت مسلک خویش چنین می گوید:
«پس عزیزانه به سوی خدای سبب ساز روی آوردم و از سر فطرت به بارگاه آسان سازنده ی سختیها تضرع کردم، چون زمانی دراز و مدتی بلند به حال استتار و انزوا، خلوت و عزلت سپری نمودم، به خاطر مجاهدات نفسانی جانم شعله ور گردید، و به سبب ریاضت های طولانی زبانه های آتش از دلم سرکشید، و انوار ملکوت از آن فیضان کرد، و خرگاه جبروت بر آن افراشته شد... پس آنگاه بر اسراری آگاهی یافتم که پیش از آن تا کنون بر آن آگاه نبودم، رموزی بر من آشکار شد که هرگز اینگونه به برهان بر من مکشوف نبود، بلکه اسرار الهی و حقایق ربانی و ودایع لاهوتی و پرده نشینان صمدانی یی را که به برهان فراگرفته بودم با اضافاتی به شهود و عیان دیدم و یافتم.» (اسفار، ج1، مقدمه المولف، مکتبه المصطفوی، تهران، 1376، ص 8)
آنچه به دست صدرا در حوزه ی معرفت و حکمت اسلامی روی داد در تاریخ اسلام پدیده ای بی مانند بود، هرچند فضل تقدم از آن کندی، فارابی، ابن سینا و سهروردی است اما هرگز کار هیچ یک از آنان ارزش قیاس با تطورات و تاسیساتی که صدرالمتالهین در این عرصه پدید آورد ندارد. او از لحاظ روش، ساختار و مضمون، به نوآوریهای چشمگیری دست یازید:
در روش استدلال و اثبات مدعیات فلسفی، او سعی کرد نزاع سنتی مشائی و اشراقی را که با ظهور ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد و معارضه با استادش افلاطون آغاز گردید و طی بیست قرن استمرار داشت پایان بخشد.
او توانست به شیوه ای هنرمندانه، روشمند و ابتکاری حکمت اشراق و حکمت مشاء، کلام و عرفان را در آمیختته دستگاه فلسفی و معرفتی واحدی را پی افکند.
او نظام فلسفی یی را سامان داد و سازمان فکری را بنیاد نهاد که از ساختاری منطقی، استوار، منسجم و سازگار برخوردار است آنسان که عناصر اصلی تفکرش مانند اصاله الوجود، حرکت جوهری، و ... در جای جای مدعیات او چنان جان در کالبد سریان دارد.
ابتکارات مضمونی و ابداعات محتوایی صدرا از لحاظ کیفی ارجمندتر و افزون تر است از همه ابداعات هفت قرنه دوره ی سوم و چهارم حکمت و عقلانیت اسلامی. ظهور صدرالمتالهین خط بطلان بر انگاره مستشرقینی بود که می پنداشتند پس از تازش سنگین و سهمگین غزالی فلسفه ی اسلامی دیگر نتوانست قامت راست کند، و ابن رشد (564/169- 594/1198) که غربیان او را Averroes می خوانند، واپسین تلاش (اما ناکام) متفکران مسلمان در دفاع از فلسفه بود و پس از او فلسفه ی اسلامی عقیم ماند! (و همین گمانه از جمله موانع شناخت و شهرت فیلسوفان دوره های چهارم، به جز فارابی، ابن سینا، سهروردی و پنجم است)، البته ظهور حکمت صدرایی موازی شد با عصر نوزایی در فرنگ و پیدایی فلسفه های جدید از سویی و افول منزلت علمی مسلمانان از دیگر سو، همچنین بی مهری عمدی غربیان از سویی و بی رمقی اتباع صدرا از دیگر سو، لهذا این فیلسوف سترگ در غرب ناشناخته ماند.
دستاوردهای محتوایی صدرا از نظر استاد مطهری
اینجا با درج فهرستی که استاد مطهری از دستاوردهای محتوایی صدرا به دست داده است (هرچند اختصاصات فلسفی او فراتر از این فهرست است و درخور پژوهشی مشبع) به عمده ی عناوین نظیه ها و رهاوردهای او اشاره می کنیم، استاد مطهری ارکان حکمت صدرایی را به ترتیب زیر ذکر می کند:
1. اصالت وجود
2. وحدت وجود
3. حل اشکال از وجود ذهنی
4. تحقیق در حقیقت وجوب ذاتی ازلی و حقیقت امکان در ممکنات و کشف نوعی امکان به نام «امکان فقری»
5. تحقیق در مناط احتیاج به علت
6. تحقیق در حقیقت علیت و نحوه ی ارتباط معلول به علت و اینکه اضافه ی معلول به علت اضافه ی اشراقی است و بازگشت معلولیت به تجلی و تشان است.
7. اثبات حرکت جوهریه
8. تحقیق در رابطه ی میان متغیر و ثابت و حادث و قدیم
9. اثبات اتحاد عاقل و معقول
10. اثبات حدوث زمانی عالم
11. اثبات نوعی وحدت که آن را «وحدت حقه ی حقیقیه» می نامد.
12. اثبات اینکه ترکیب جسم از ماده و صورت، ترکیب اتحادی است.
13. برهان «صدیقین» برای اثبات واجب
14. برهان خاص مبتنی بر برهان صدیقین بر توحید واجب
15. تحقیق علم واجب به اینکه علم واجب به اشیاء علم بسط اجمالی در عین کشف تفصیلی است.
16. تحقیق در قاعده ی «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»
17. اثبات اینکه نفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است.
18. تحقیق در حقیقت ابصار و سایر ادراکات حسی
19. تجرد قوه ی خیال
20. اثبات اینکه «النفس فی وحدتها کل القوی»
21. اثبات اینکه «کلی» به نحو تعالی است نه صرف تجرید و انتزاع.
22. اثبات معاد جسمانی. (مطهری، مرتضی، مجموعه ی آثار، ج 13، ص)
دوره ششم عقلانیت و حکمت اسلامی
به رغم آنکه عقلانیت و حکمت اسلامی (که ایران در آن سهمی گران دارد) هنوز از استوارترین و پربارترین مواریث و جریانهای فکری جامعه ی انسانی است اما امروز این گوهر گرانبها نیازمند بازپیرایی، بازپژوهی، و سامان بخشی جدی است، در این نوسازی و دگرگونگری نیازهای عصری، دستاوردهای نوین حکمت علمی جهانی، و پرسشهای نوپیدایی که امروز تفکر اسلامی را به مصاف می خواند، و نیز چالش هایی که فلسفه و الهیات اسلامی در گذشته با آن روبرو بوده باید منظور نظر نظریه پردازان و متفکران اسلامی باشد.
منتقدان و منکران سنتی فلسفه ی اسلامی گروهها و گرایشهای گوناگونی را تشکیل می دهند، نص بسندگان، اشعری مسلکان، شهودگرایان، اصحاب مکتب تفکیک، تجربیان، علم پرستان، از جمله ی آنانند که هر یک به سیاقی زبان به قدح و جرح فلسفه ی اسلامی گشوده اند، گروههای یاد شده، گاه معرفت عقلی را انکار کرده اند، گاه اسلامیت فلسفه را، و گاه کارایی حکمت اسلامی را.
تهمت کافری و طعنه ی بیگانه تباری، داغهای سنتی یی بودند که هر از چندی در مجامع و عامیانه از سوی کسی یا گروهی بر پریشانی سپید و ستبر حکمت اسلامی نهاده می شد، و اکنون تحت تاثیر گرایشهای تحصلی یا فرامدرن، با عناوین «ناکارآمدی و اندراس منطق و فلسفه ی ارسطویی- اسلامی» نغمه های تازه تری علیه فلسفه ی استوار و دیرپای اسلامی ساز شده است.
خوشبختانه چندی است تحولی فرخنده فام در حوزه ی حکمت و الهیات در ایران آغاز شده است. به نظر ما گفتمان فلسفی یی که از دهه ی بیست قرن حاضر خورشیدی (دهه ی چهل قرن بیستم میلادی) با علمداری علامه ی بزرگ سید محمدحسین طباطبایی و قلمداری شهید اندیشه، استاد مرتضی مطهری و دیگر تلامیذ علامه در ایران آغاز گردید باید مطلع این دگرگونی قلمداد گردد.
زمینه های ظهور مکتب نوصدرایی در ایران
گذشته از پیشینه ی تاریخی فلسفی ایران، این خطه پس از ظهور اسلام نیز هماره پررونق ترین چالشگاه اندیشه ها و بارورترین بستر رویش و رشد حکمت و معرفت بوده است، پرآوازه ترین فیلسوفان و برجسته ترین متفکران به این سرزمین تعلق دارند. ایران نبضگاه دانش و اندیشه ی مشرق است، هم از این رو ایران غالبا مبداء یا معبر یا مثاب جنبش های فکری بوده است.
تاسیس دانشگاهها و مرکز آمزش عالی برابر الگوهای غربی و تحول نظام آموزشی در ایران، آغاز در جدید ترجمه ی منابع فلسفی غربی، پیدایش پرسشهای جدید کلامی فلسفی، مجاورت ایران با اتحاد جماهیر شوروی که قطب نهضت ماتریالیستی مارکسی بود، ظهور چالش ها و صف آراییهای نوین فلسفی میان اندیشه های الحادی و تفکر الهی در دنیای اسلام به طور عام و در ایران به طور خاص، و از همه مهمتر ظهور شخصیت بارز و برجسته ای چون علامه طباطبایی، ضرورت ها و زمینه های این دگرگونی و نوسازی را فراهم ساخت.
هرچند عهد طفولیت این جنبش حکمی به درازا کشید، اما چالشهای تازه ای که طی دهه ی هفتاد قرن حاضر شمسی در حوزه های شناختارپژوهی، هست شناسی و الهیات، در ایران ظهور کرده است، بستر بسیار مساعدی را برای بالیدن و بارور شدن این نهال جوان فراهم آورده است.
اگر بازپیرایی و بازسازی یک مکتب فلسفی و فکری متناظر به دانش ها و چالش های عصری، ضمن تحفظ بر مبانی و عناصر جوهری آن جریان نوسازی آن بنامیم، حق داریم جنبش جدید فلسفی ایران را «مکتب نوصدرایی» بنامیم.
سرآغاز جنبش نوصدرایی از نگاه استاد مطهری
استاد مطهری سرآغاز و سرمنزل این جنبش را چنین وصف و وعده می کند:
«[علامه] در این فکر هستند که تألیف یک دوره فلسفه بپردازند که هم مشتمل بر تحقیقات گرانمایه ی هزار ساله ی فلسفه اسلامی باشد و هم آراء و نظریات فلسفی جدید مورد توجه قرار گیرد، و این فاصله ی زیاد که بین نظریات فلسفی قدیم و جدید ابتداء به نظر می رسد و این دو را به صورت دو فن مختلف و غیر مرتبط بهم جلوه گر می سازد مرتفع شود و بالاخره به صورتی درآید که با احتیاجات فکری عصری بهتر تطبیق شود، و مخصوصا ارزش فلسفه الهی که جلودار آن دانشمندان اسلامی هستند و فلسفه ی مادی در تبلیغات خود دوره ی آن را خاتمه یافته معرفی می کند به خوبی روشن شود.
نشریات روزافزون فلسفی اخیر و توجه جوانان روشن فکر ما به آثار فلسفی دانشمندان اروپا که هر روز به صورت ترجمه یا مقاله و رساله در عالم مطبوعات ظاهر می شود و این خود نماینده ی روح کنجکاو و حقیقت جوی این مردم است که از هزار سال پیش سابقه دارد، و از طرف دیگر انتشارات مجهز به تبلیغات سیاسی و حزبی فلسفه ی مادی جدید (ماتریالیسم دیالکتیک)، بیش از پیش حضرت معظم له را مصمم نمود که در راه مقصود خود گام بردارند، لهذا از چند سال پیش ابتداء به تشکیل یک انجمن بحث و انتقاد فلسفی مرکب از عده ای از فضلاء مبادرت کردند...این روشی که حضرت معظم له آغاز کرده اند یک اقدام اساسی است و فلسفه را در ایران وارد مرحله جدیدی می کند.» (اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، مقدمه، مطبوعات داالعلم، قم، بی تا)
کما اینکه هانری کربن نیز که سالها در مباحثات فلسفی با علامه طباطبایی حضور داشته در کتاب تاریخ فلسفه اسامی جنبش فلسفی نوین ایران را می ستاید. (تاریخ فلسفه ی اسلامی، ترجمه ی جواد طباطبایی، ج 2، نشر کویر، ص 199)
برخی از ویژگی ها و رهاوردهای مکتب نوصدرایی
در این مقال کوتاه مجال طرح و بررسی در خور مختصات نشاط فلسفی کنونی میسور نیست، ما تفصیل بحث و تکثیر شواهد را به فرصتی فراخور وانهاده، اینحا به اشاره ای اجمالی و مختصر به نمونه هایی از ویژگیها و ره آوردهای آن بسنده می کنیم.
در گفتمان فلسفی معاصر ایران در سه زمینه دگرگونی روی داده است:
الف- صوری و شکلی،
ب- روشی،
ج- محتوایی.
در باب تحول صوری، از باب نمونه به تغییر ساختار و چینش مباحث می توان اشاره کرد، به عکس سنت ساختاری فلسفه ی اسلامی- که هستی شناسی مدخل آن به شمار می رفت، برای نخستین بار در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بحث های شناختارشناسی و بررسی مساله ای ادراکات بخش اول اثر قرار گرفته است، علاوه بر علامه طباطبایی، استاد مرتضی مطهری در شرح مبسوط منظومه و استاد مصباح یزدی در کتاب آموزش فلسفه بر این چینش تاکید می ورزند. در بخشهای متعدد دیگر نیز جابجایی مباحث صورت پذیرفته و به تعبیر استاد جوادی آملی حکمت صدرا توسط علامه طباطبایی سازمانی ریاضی وار پیدا کرده است. (مرحوم استاد مطهری (ره)، در مقدمه ی اصول فلسفه، کار ملاصدرا و سازمان دستگاه فلسفه ی صدرایی را بدین سان وصف می کنند)
برای نوآوری در روشها نیز به سه نمونه می توان اشاره کرد:
1- پرهیز از خلط برهان و شهود در عین ایمان به یگانگی مسیر و مقصود برهان و عرفان و قرآن،
2- تبارشناسی و پیشینه پژوهی مباحث و قواعد و تبیین مسائل با توجه به تطورات وارد بر آن در طول تاریخ فلسفه،
3- اهتمام به طرح تطبیقی مباحث، بین فلسفه اسلامی و سایر فلسفه ها، گاه بین مشارب حکمی اسلامی با هم.
در خصوص تحول و تکامل محتوایی نیز به چند نمونه نوآوری می توان اشاره نمود:
1- بازپیرایی فلسفه از طب و طبیعیات قدیم و بهره گیری از نظریات جدید در علوم بخصوص فیزیک مدرن، به مثابه اصول موضوعی،
2- ارائه ی تقریرهایی نو برای برخی قواعد و مسائل فلسفی مانند: تقریر جدید علامه ی طباطبایی از برهان صدیقین،
3- توسعه ی برخی مباحث به نحو طولی از رهگذر طرح نظرات جدید مانند: تبیین منشا ادراکات اعتباری (اصول فلسفه، مقاله ی دوم)، و مانند اهتمام خاص و مستقل به فلسفه ی معرفت و سایر فلسفه های مضاف مانند فلسفه ی ذهن، فلسفه دین، فلسفه ی اخلاق، فلسفه ی حقوق،
4- گسترش مباحث به نحو عرضی مانند تکثیر برهان در برخی قواعد و مسائل مانند مساله ی ابطال دور و تسلسل، و نیز تفصیل و توسعه ی مباحث مطرح در فلسفه های جدید مانند: مبحث حرکت، زمان، علیت، و نیز پرداختن به مسائل کلام جدید البته و صدالبته چنانکه گفتیم: صرفا از باب ذکر نمونه به موارد بالا اشاره شد، و الا ابداعات علامه و تلامذه ی او در حوزه های شناختارشناسی، هستی شناسی، الهیات، فلسفه های مضاف، به دهها مورد بالغ می شود، اما این مقال و مقاله ذکر بیش از نمونه های پیشگفته را بر نمی تابد، بر فضل دلسوز و صاحب جودت و ذکاوت است که با استقرار تام، همه ی موارد را استخراج و تبیین و سپس در توسعه، تکثیر و تعمیق آنها اهتمام نمایند.
منـابـع
علياكبر رشاد- قبسات- پژوهشنامه فصلانه در حوزهی فلسفه- دین و فرهنگ- سال سوم و چهارم شماره دهم و یازدهم- صفحه 62- 52
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها