بررسی دلائل طرفداران رویت خداوند
فارسی 3554 نمایش |مسلمانان در مسأله رویت خداوند به سه گروه تقسیم شده اند:
گروه اول که فلاسفه بزرگ و محققان جزء آنها هستند، بر این عقیده اند که رویت پروردگار مطلقا محال است. گروه دوم مجسمه اند که معتقدند خداوند جسم دارد، و بنابراین قابل رویت است. گروه سوم: «اشاعره» هستند که پیروان ابوالحسن اشعری یکی از متلکمان قرن سوم می باشند. آنها در اینجا سخن عجیبی دارند، می گویند خداوند در عین اینکه مجرد از ماده و جسمیت است قابل رویت می باشد، این رویت تنها در آخرت صورت می گیرد، نه در دنیا، در آنجا مومنان خدا را با همین چشم مادی مشاهده می کنند!
«فاضل قوشچی» در «شرح تجرید العقائد خواجه طوسی» چنین میگوید: «اشاعره» معتقدند خدا را می توان دید، و مومنان او را در بهشت می بینند، اما دیدنی منزه و خالی از رو به رو شدن و خالی از جهت و مکان. سپس می افزاید همه منکران رویت اتفاق نظر دارند که انکشاف تام علمی (و مشاهده خداوند با چشم عقل و دل) میسر است، از سوی دیگر طرفداران رویت نیز اتفاق نظر دارند که محال است صورتی از خداوند در چشم انسان نقش بندد، یا شعاع خارج شده از چشم به او برسد. (باید توجه داشت که در میان فلاسفه پیشین در حقیقت رویت دو نظر وجود داشت جمعی طرفدار خروج شعاع بودند و می گفتند: هنگام رویت، شعاعی از چشم انسان خارج می شود و به مرئی می رسد و انسان آن را می بیند، ولی گروهی دیگر معتقد بودند که حقیقت رویت همان نقش بستن صورت مرئی در چشم است، و می دانیم امروز دانشمندان علوم طبیعی طرفدار نظریه دوم اند و آن را با دلائل حسی ثابت کرده اند و می گویند ساختمان چشم از این نظر درست شبیه یک دستگاه عکاسی است که با دید نور از بیرون به جسم مرئی بتابد و انعکاس آن وارد چشم یا دستگاه عکاسی شود و عکس آن جسم روی شبکیه چشم یا فیلم عکاسی منعکس گردد). عجب این که اشاعره هنگامی که در برابر این استدلال قرار می گیرند که رویت به هریک از دو معنی بالا باشد درباره ذات پاک خداوند که مجرد از ماده است معنی ندارد چنین پاسخ می دهند:
رویت منحصر به اینها نیست، مخصوصا هنگامی که سخن از رویت امور غائب و چیزهائی که حضور ندارند باشد! حتی ممکن است شخص اعمی چیزهائی را که با او فاصله زیاد مکانی دارند ببیند، مثلا عماراتی را که در اندلس وجود دارد از این سوی جهان مشاهده کند!! این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که آنها با الفاظ بازی می کنند و برای رویت مفهومی جز آنچه در عرف و لغت وجود دارد قائلند. اگر منظور آنها از رویت، رویت با چشم دل و ادراک عقل باشد این چیزی است که مورد اتفاق همه دانشمندان است و نیازی به جر و بحث ندارد. و اگر منظور دیدن با چشم ظاهر است، این معنی جز از طریق انعکاس بر شبکیه چشم مفهومی ندارد. و اگر قسم سومی ادعا دارند، ادعائی است مبهم و نامعقول و مطلبی است غیر قابل تصور، و می دانیم تصدیق بلاتصور محال است.
ظاهرا اشاعره وقتی در مسأله رویت در تنگنا قرار گرفته اند تدریجا از ادعای خود فاصله پیدا کرده، و به جائی رسیده اند که فقط لفظ رویت خدا را به کار می برند، بی آنکه مفهومی جز مشاهده با چشم عقل داشته باشد، زیرا وقتی می گوئیم رویت خداوند خالی از مکان و جهت و انعکاس صورت مرئی در چشم می باشد، و اینگونه رویت حتی برای نابینا نیز ممکن است، چیزی جز رویت باطن و قلبی نخواهد بود.
عجب اینکه بعضی از آنها مسأله را به تعبیرات مبهم تری حواله داده اند و گفته اند خداوند در قیامت حس ششمی برای مومنان ایجاد می کند که با آن می توانند خدا را بینند! صرفنظر از اینکه حس ششم تعبیری بسیار گنگ و مبهم است، مشکل مشاهده و رویت را حل نمی کند و به کاربردن لفظ رویت جز به معنی مجازی در اینجا صحیح نیست. ظاهرا عمده چیزی که آنها را وادار به پذیرش این عقیده کرده، در تنگنای تفسیر آن گرفتار شده اند، و به توجیهات عجیب و غریب دست زده اند در درجه اول روایاتی است که در کتب خود پیامبراکرم(ص) نقل کرده اند، و در درجه دوم ظواهر بعضی از آیات قرآن است که درست تفسیر نشده. در قسمت اول نمونه های زیر قابل دقت است:
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) نقل کرده اند که فرمود: "انکم سترون ربکم کما ترون هذا القمر لا تضامون فی رویته" «شما بزودی پروردگار خود را می بینید همان گونه که این ماه را می بینید، و برای دیدن او مشقتی ندارید و ازدحامی نمی کنید»!
2- در حدیث دیگری در همان کتاب از ابوهریره می خوانیم که رسول خدا(ص) سوال فرمود: "تضامون فی رویته القمر لیله البدر؟" «آیا به هنگام رویت ماه در شب چهارده با هم مزاحمتی دارید»؟ اصحاب و یاران گفتند: نه! (همه می توانیم ماه را ببینیم بی آنکه برای دیدن آن ازدحام کنیم.) فرمود: «همینگونه برای مشاهده پروردگارتان در قیامت ازدحام و مزاحمتی نخواهید کرد».
3- در روایت دیگری در همان کتاب از«ایو رزین» نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود: «پروردگار ما از مأیوس شدن بندگان و نزدیک شدن به دیگران خندید»! راوی می گوید پرسیدم ای رسول خدا آیا هم می خندد؟؟ فرمود: آری! گفتم: "لن نعدم من رب یضحک خیرا" «پروردگاری که می خندد از هیچ نیکی فروگذار نخواهد کرد»!
4- در حدیث دیگری از ابوعاصم عباداتی... از جابربن عبدالله نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود: «در آن هنگام که اهل بهشت در نعمتها غوطه ورند ناگهان نوری برای آنها ظاهر می شود، سرهای خود را بلند می کنند و می بینند پروردگار از بالا بر آنها مشرف شده ! و می گوید: سلام بر شما ای بهشتیان! و این همان است که در قرآن آمده: "سلام من رب رحیم" سپس افزود: او به آنها نگاه می کند و آنها به او می نگراند. "ابن ماجه" بعد از نقل حدیث فوق از سیوطی در مصباح الزجاجه سخنی نقل می کند که دلیل بی اعتباری احادیث ابوعاصم عباداتی است. در صحیح بخاری که معروفترین منابع حدیث اهل سنت است نیز حدیث اول را از «جریربن عبدالله» در کتاب «مواقیت صلاه» در دو باب مختلف با مختصر تفاوتی آمده است. در بخش تفسیر آیات از جلد ششم صیح بخاری نیز مسأله رویت خداوند در قیامت با صراحت نقل شده است.
5- در صحیح مسلم در کتاب الصلاة چندین روایت از «ابوهریره» درباره فرود آمدن خداوند هر شب به آسمان دنیا دیده می شود، از جمله اینکه از پیغمبراکرم(ص) نقل می کند که فرمود: «هنگامی که قسمتی از شب یا دو ثلث از شب بگذرد خداوند به آسمان دنیا فرود می آید، و می فرماید: آیا تقاضا کننده ای هست تا به او عطا شود؟ آیا دعا کننده ای هست تا دعایش مستجاب گردد؟»
این روایت گرچه از مسأله رویت سخن نمی گوید ولی علاوه بر آن مشتمل بر مسأله جسمیت خداوند و داشتن مکان و حرکت و نزول و صعود نیز هست! این روایات که متأسفانه در منابع معروف آنها به طور مکرر نقل شده که تنها قسمتی از آن در بالا آوردیم از آنجا که مخالف صریح آیات قرآن است که می گوید: «هیچ چشمی خدا را نمی بیند» و «هرگز مرا نخواهی دید ای موسی» و مخالف حکم عقل نیز می باشد باید کنار گذارده شود، و اگر توجیه و تفسیر روشنی برای آن پیدا نشود باید گفت حتما جزء روایات مجعوله است که به رسول خدا (ص) بسته اند.
عجب اینکه بسیاری از این روایات به شخص ابوهریره باز می گردد، که از جهات مختلفی زیر سوال است. اضافه بر این، روایات فوق همانگونه که مسأله رویت را می گوید مسأله جسمانی بودن خداوند را هم بیان می کند، برای خداوند صعود و نزول و خنده و قهقهه قائل است، و این چیزی است که حتی اشاعره که قائل به رویتند آن را نمی پذیرند، چرا که آنها با صراحت می گویند: رویت خداوند به معنی جسم و جسمانیت او نیست، و این شاهد دیگری بر مجعول بودن اینگونه احادیث است.
عجب اینکه در «سنن ابن ماجه» از عبدالله بن عمر آمده است که از پیغمبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود: «خداوند در روز قیامت آنقدر مومن را به خود نزدیک می کند که بازو یا سینه خود را بر او می نهد... »!!
اگر این تعبیرات بر معانی مجازی و کنائی حمل نشود حتما دلیل مجعول بودن اینگونه روایات است که برای خداوند بازو، سینه و بال درست کرده، و افکار منحط قائلین به تجسم را در قالب روایات مجعول و ساختگی عرضه کرده است. و بسیار جای تعجب است که هنوز گروهی بر اثر جمود بر بعضی از اینگونه روایات مجعول طرفدار مسأله رویت خداوند هستند، درحالی که مکتب اهل بیت(ع) مطلقا این عقیده خرافی را نفی می کند، چرا که نه عقل آن را می پسندد و نه آیات قرآن مجید با آن موافقت دارد. طرفداران مسأله رویت از میان آیات قرآن عمدتا بر آیه شریفه "وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره" تکیه کرده اند. این آیه می گوید: «صورتهائی در آن روز(قیامت) شاداب و مسرور است و به سوی پروردگارشان می نگرند» (قیامت/ 22 و 23).
درحالی کلمه "ناضره" از ماده «نظر» هم به معنی نگاه کردن آمده، و هم انتظار کشیدن، و به هر حال این آیه را باید در کنار آیات دیگر قرآن که می گوید: «هیچ چشمی خدا را نمی بیند» گذاشت و این «متشابه» را به وسیله آن «محکم» تفسیر کرد، و اتفاقا اینگونه تعبیرات به صورت کنائی زیاد به کار می رود، مثل اینکه می گوئیم: «فلان کس چشم به تو دوخته، تمام نگاهش به تو است» یعنی از تو انتظار محبت و لطف و مرحمت دارد، بهشتیان نیز در روز قیامت تمام توجهشان به سوی خدا است و از او انتظار هرگونه لطف و محبت دارند.
جالب اینکه جمله "الی ربها ناظره" (با توجه به مقدم شدن جارو مجرور) معنی «حصر» را می رساند، یعنی «آنها فقط به سوی خدا می نگرند» در حالی که مسلما انواع نعمتهای بهشتی را با چشم مشاهده می کنند، درختان، نهرها، میوه ها، حوریان، و غیر آنها، این خود دلیل روشنی است بر اینکه منظور از نگاه کردن به سوی او این است که فقط از ذات پاک او انتظار جود و بخشش دارند. این احتمال نبز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور از نگاه کردن همان شهود باطنی و رویت صریح و خالی از هرگونه شک و تردید با چشم دل است، و حدیثی که از انس بن مالک از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده شاهد بر این مدعی است، آنجا که فرمود: «آنها به پروردگارشان می نگرند بدون کیفیت و حد محدود و صفت مشخص». مسلما اگر منظور رویت با چشم باشد محال است کیفیت و صفت مشخص صورت گیرد.
علامه بزرگوار مرحوم سید شرف الدین در کتاب «کلمه حول الرویه» بعد از اشاره به احادیثی که محدثان اهل سنت دربارهٔ رویت خداوند نقل کرده اند می گوید: آنها به گمان صحت این روایات ناچار به راهی رفتند که قائلین به جسمیت خداوند رفته اند، راهی برخلاف عقل و نقل، در حالی که نه این احادیث صحیح است، و نه چیزی است که شرع ئعقل آن را بپذیرد، ولی کثرت این احادیث سبب شده که حکم عقل را کنار بگذارند و حتی به زحمت آیاتی از قرآن مجید را با آن تطبیق دهند، کاری که هرگز انتظارش نمی رفت "انا لله وانا الیه راجعون!"، سپس به آیه سابق آیه "وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره" اشاره کرده، می افزاید: «تعبیر به "نظر" مخصوصا هنگامی که متعددی به "الی" شود هرگز به معنی رویت و مشاهده نیست، بلکه چشم دوختن به سوی چیزی است هرچند آن را نبیند، همانگونه که اهل لغت به آن تصریح کرده اند، و در قرآن مجید آمده است: "و تریهم ینظرون الیک وهم لا یبصرون" «مشرکان را می بینی که به سوی تو می نگرند اما نمی بینند» (اعراف/198).
از این گذشته آنچه از آیه فوق به ذهن متبادر می شود همان انتظار کشیدن برای فضل الهی در قیامت است، (و همان گونه که اشاره شد) استعمال این واژه در این معنی حقیقت است نه مجاز، و در اشعار و کلمات روزمره فراوان دیده می شود شاعر می گوید:
وجوه ناظرت یوم نذر الی الرحمن تنتظر الخلاصا
«صورتهایی در روز بدر به سوی خداوند رحمن نظر می کرد، و انتظار نجات و رهائی داشت».
شاعر دیگری می گوید:
انی الیک لما وعدت لناظر نظر الفقیر الی الغنی الموسر
«من برای رفاه به وعده ای که داده ای به سوی تو نگاه می کنم، نگاه فقیر به ثرومند بی نیاز».
سپس می افزاید: من از این براداران تعجب می کنم چگونه به این آیه برای امکان رویت خداوند، و وقوع آن استدلال کرده اند، و معنی ظاهر آن بر آنها مخفی مانده؟ در حالی که خود آنها هنگامی که به آیات مشابه آن می رسند همه را تفسیر و تأویل می کنند، مانند "الرحمن علی العرش استوی" «خداوند رحمان بر عرش قرار داد» (طه/5)، "و یدالله فوق ایدیهم" «دست خدا بالای دست آنها است» (فتح/ 10) و مانند آن آنها هرگز از این آیات استفاده جسمیت خداوند و مکان و حرکت نکرده اند، بلکه اولی را به معنی سلطه ربوبی خداوند بر عرش، دومی را کنایه از قدرت فائقه او شمرده اند، معلوم نیست چرا معنی روشن جمله "الی ربها ناظره" را رها کرده و به سراغ رویت رفته اند؟
بعلاوه این آیه می تواند اشاره به رویت با چشم قلب باشد، همانگونه که در کلام مولی امیرمومنان علی (ع) آمده که فرمود: "لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا" «اگر پرده ها کنار رود هرگز یقین من افزون نمی شود» و یا در کلام دیگرش که فرمود: «آیا خدائی را که ندیده ام پرستش کنم، سپس صریحا فرموده: چشم ظاهر او را نمی بیند، بلکه چشم دل به حقیقت ایمان او را تماشا می کند»، و یا آنچه در کلام فرزندش امام حسین (ع) سالار شهیدان آمده که در دعای عرفه به پیشگاه خدا عرض می کند: "عمیت عین لا تراک علیها رقیبا" «کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند».
آیه دیگری که برای اثبات مقصود خود به آن استناد کرده اند آیه شریفه "کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون" (مطففین/ 15) است که می فرماید: «چنین نیست که آنها گمان می کنند، (آنها یعنی تجاوزگران گنهکار و بی ایمان) در قیامت از پروردگارشان محجبوبند»، و از آن نتیجه می گیرند که مومنان محجوب نیستند، و لابد خدا را می بینند. در حالی که واژه «حجاب» هم در مورد حجاب ظاهری به کار می رود و هم حجاب معنوی و در آیه مورد بحث معنی دوم مراد است به قرینه آیه قبل از آن که می گوید: "کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون" «چنین نیست که آنها خیال می کنند، بلکه اعمال سوء آنها همچنین زنگاری بر دلهای آنها نشسته، و از درک حقیقت وامانده اند»، زیرا منظور از زنگار در اینجا زنگار معنوی است نه ظاهری.
شاهد گویای دیگر آیه 5 سوره فصلت است که از زبان کفار می گوید: "و من بیننا و بینک حجاب" «میان ما و تو حجابی قرار دارد». مسلما حجابی که میان پیامبر(ص) و کفار بود یک حجاب ظاهری نبود. و در آیه 45 اسراء می خوانیم: "جعلنا بینک و بین الذین لایومنون حجابا مستورا" «در میان تو و کسانی که ایمان به آخرت نمی آورند حجاب مستوری قرار دادیم». بنابراین کافران در روز قیامت از لقای معنوی آن محجوب بی نظیر محرومند، و میان آنها و خداوند حجابی است،
سومین آیه ای که برای اثبات مقصودشان به آن توسل جسته اند آیه "انهم ملاقوا ربهم" «آنها در قیامت پروردگار خود را ملاقت می کنند» (بقره/46)است، و گفته اند «ملاقات» به معنی مشاهده است. در حالی که از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که ملاقات روز قیامت به هر معنی باشد مخصوض مومنان نیست، بلکه مومن و کافر در آن یکسانند، در حالی که آنها رویت خداوند را در قیامت مخصوص مومنان می دانند، شاهد این سخن آنکه در آیه 6 سوره انشقاق می خوانیم: "یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه" «ای انسان! تو با تلاش و زحمت به سوی پروردگارت می روی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد».
در این آیه مخاطب همه انسانها و در آیه 77 سوره توبه آمده است "فاعقبهم نقاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوا و بما کانوا یکذبون" «این عمل ( پیمان شکنی)، نفاق را در دلهایشان تا روزی که خدا را ملاقات کنند برقرار ساخت، این به خاطر آن است که از پیمان الهی تخلف کردند، و به خاطر آن است که دروغ می گفتند».
این آیه مخصوص منافقان است و در عین حال لقای خدا را برای آنها اثبات می کند، بنابراین معلوم می شود «لقاء الله» به هر معنی باشد، شامل مومنان و کافران هر دو می شود، در حالی که آنها این موضوع را مخصوص مومنان می دانند. قابل توجه اینکه «لقاء» در اصل لغت به معنی تماس پیدا کردن چیزی با دیگری است، نه به معنی رویت و مشاهده، و می دانیم این معنی در مورد خداوند محال است، و اشاعره نیز قائل به آن نیستند، بنابراین باید بر معنی کنائی حمل شود.
آنچه از آیات مختلف قرآن مجید استفاده می شود این است که "یوم لقاء الله" اشاره به روز قیامت است که در آنجا انسانها حساب و جزاء و کیفر الهی را ملاقات خواهند کرد، و لذا در آیات متعددی به جای «لقاء الله»، "لقاء یومهم هذا" «ملاقات این روز» (اعراف/51) یا "لقاء یومهم هذا" «ملاقات شما امروز را» (سجده/14 و جاثیه /34) آمده است، و در بعضی دیگر از آیات تغبیر به ملاقات حساب شده است مانند: "انی ظننت انی ملاق حسابیه" «من می دانستم حساب خود را ملاقات خواهم کرد» (حاقه/20)، و به همین دلیل بسیاری از ارباب لغت، آیات لقاء الله را به همین معنی ذکر کرده اند.
«راغب» در «مفردات» می گوید: «ملاقات خداوند به معنی قیامت است.» « ابن اثیر» نیز در «نهایه» می گوید: «منظور از "لقاء الله" رفتن به سرای آخرت است». «ابن منظور» در «لسان العرب» نیز همین معنی را آورده است. در روایات نیز همین معنی دیده می شود، چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) می خوانیم: «کسی که قسم دروغ یاد کند تا قسمتی از مال مسلمانی را ببرد خدا را ملاقات می کند در حالی که بر او غضبناک است».
ظاهرا تعبیر از قیامت به "یوم لقاء الله" از اینجا سرچشمه گرفته که انسان در آن روز، حضور فرمان خدا را در همه جا احساس می کند، در حساب، در عرصه محشر، در بهشت و دوزخ، و چنان وجود خداوند بر همه آشکار است که مومن و کافر او را با چشم دل به روشنی می بینند. عجب اینکه آیات دیگری وجود دارد که اشاعره به آن استدلال کرده اند در حالی که کمترین دلالتی در آن دیده نمی شود، و این شاهد گویائی است بر اینکه آنها اصرار داشته اند پیشداوریهای خود را بر آیات قرآن تحمیل کنند، مانند آیه "للذین احسنوا الحسنی وزیاده" «برای کسانی که کار نیک انجام دهند پاداش نیک و زیاده برآن است» (یونس/ 26).
گفته اند منظوراز «زیاده» رویت خداوند است!! در حالی که کمترین اشاره ای در آیه به این معنی نیست، بلکه آیه اشاره به همان چیزی است که در آیه 60 انعام آمده است، می فرماید: "من جاء بالحسنه فله عشر امثالها" «کسی که کار نیک انجام دهد ده برابر پاداش خواهد داشت» و همچنین به آیه "لهم مایشاون فیها ولدینا مزید" «بهشتیان هر چه بخواهند برا ی آنها خواهد بود و نزد ما نعمتهائی افزون بر آن است» (ق/35).
گفته اند منظور از "لدینا مزید" رویت پروردگار است! درحالی که کمترین اشاره ای در آیه به این معنی نمی بینیم. کوتاه سخن اینکه: مسأله رویت خداوند علاوه براینکه مخالف دلیل قطعی عقل و نقل است، و به هر معنی باشد مستلزم جسمیت خداوند می شود (مگر اینکه منظور رویت با چشم دل باشد که هیچکس در آن گفتگو ندارد) دلیلی از آیات و روایات برای آن نیست، تنها به عبارات متشابهی برای این منظور توسل جسته اند، درحالی که قرآن به ما دستور می دهد متشابهات را با محکمات بسنجیم، و در پرتو آن تفسیر کنیم. و پاره ای از روایات که در این زمینه در کتب این قوم نقل شده روایاتی است که برخلاف حکم عقل و قرآن است و ما می أموریم آنها را کنار بگذاریم و ارزشی برای آنها قائل نشویم.
مرحوم علامه «شرف الدین» در کتاب ارزنده اش بنام «کلمه حول الرویه» اسناد این احادیث را نیز مورد انتقاد قرار داده و مجعول بودن آنها را روشن ساخته است (برای توضیح بیشتر در زمینه نقد اسناد این احادیث به کتاب مزبور مراجعه فرمائید). چقدر ناپسند است در عصر و زمان ما که بحثهای اعتقادی بر محور دلائل عقلی دور می زند، و در پرتو آیات قرآن به حد کافی روشن شده است. هنوز کسانی طرفدار خرافه «رویت خداوند با چشم ظاهر در قیامت» باشند.
منـابـع
از صفحه 234 تا 236 و صفحه 241 تا 251
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها