مطالبه حق، دومین گام پس از توبه در سیر و سلوک

فارسی 1990 نمایش |

بعد از توبه و بازگشت، سالک باید قدم در میدان طلب بگذارد، و در طلب حضرت مقصود برآید، و دست از طلب برندارد، تا به مقصود نایل شود. وقتی سالک از افعال حرام، یعنی از ترک یا تضییع واجب، و از ارتکاب محرمات و معاصی، و به موازات اینها از رذایل اوصاف و اخلاق، توبه کرد و روی به حضرت مقصود آورد، باید سر در میدان طلب نهد، و در مقام طلب کاملا جدی باشد. طلب، در حقیقت، قدم دوم در سلوک الی الله است که بعد از قدم اول، یعنی بعد از توبه و بازگشت می باشد.

در آیه 17سوره عنکبوت می خوانیم: "...فابتغوا عندالله الرزق و اعبدوه و اشکرواله الیه ترجعون"، یعنی «پس، رزق در نزد خدای متعال و روزی در جوار جناب او را طلب کنید که رزق اصلی شما است، و در این مقام به مجاهدت عبودی بپردازید تا به رزق خود نایل آیید، و شکر خدا را به جا آورید که به سوی او برگردانیده می شوید».

در این کریمه مبارکه به ابتغاء و طلب، دستور می دهد و در مقام ابتغاء و طلب، برای نیل به مقصود به مجاهدت عبودی دعوت می فرماید. «مقام طلب» و به تعبیر بعضی از عرفا «وادی طلب» مقام بسیار بلند، و وادی بسیار پرفراز و نشیب، و در عین حال، بسیار پربرکت است. بعد از توبه و بازگشت، آنچه برای سالک صادق اهمیت اساسی دارد مسئله «طلب» و جدیت در مقام طلب است. می شود گفت، بعد از توبه و بازگشت، همه مسائل در «طلب» به معنی کلمه نهفته است. «طلب» به معنی کلمه، همه مسائل را در بردارد. همه آنچه در سفر الی الحق ضرورت دارد، در «طلب» به معنی کلمه، با وضوح کامل برای طالب صادق روشن می شود، و او به خوبی می فهمد و می یابد که چه باید بکند، و چطور باید باشد. اگر حقیقت «طلب» در درون سالک و در دل او به تحقق برسد، یعنی اگر به معنی کلمه طالب باشد، با اشارتهای ربوبی به آنچه باید بکند، و به آنچه باید بشود، به روشنی هدایت می گردد، و قدم به قدم خدای متعال او را راهنمایی میفرماید، و وظیفه او را علی الاتصال به او نشان می دهد. و به بیانی، تا حصول مقصد، و تا وصول به مقصود، دست او را می گیرد و پیش می برد، و لحظه ای او را ترک نمی فرماید. داشتن «طلب» به معنی کلمه، چیز ساده ای نیست و به آسانی به دست نمی آید باید این مهم را از خدای متعال تمنا کرد، و باید با تضرع از او خواست که به لطف عنایت خود منت بگذارد و «طلب» دهد. در هر صورت، آنچه بعد از توبه و بازگشت برای یک سالک ضروری می باشد، داشتن طلب است. او باید طلب داشته باشد، و در طلب حضرت مقصود برآید. و باید به این حقیقت توجه کند که اگر طالب جدی نباشد، و اگر «طلب» در دل او به تحقق نرسد، و وقتی به باطن خویش مراجعه می کند، خود را به معنی کلمه «طالب» نیابد، هرگز در این سفر موفق نخواهد بود. باید نظر او بر این باشد که آیا «طلب» دارد، یا نه؟ آیا خود از خود قبول می کند که «طالب» است یا نه؟ و آیا او که توبه نموده و بازگشت کرده است، طلب را آغاز نموده است؟ و شب و روز بدون سستی و کسالت، و بدون تذبذب و تردید، خود را «طالب» می یابد؟ و درد «طلب» در خود می بیند یا نه؟

بسیار بوده اند و هستند  کسانی که به فکر سلوک افتاده و توبه و بازگشت هم نموده اند و تا حدودی مجاهدتهای عبودی را هم شروع کرده و ادامه داده اند، و خود را سالک الی الله هم دانسته اند، و لیکن به لحاظ نداشتن طلب جدی در این سفر آنچنان که باید، موفق نگشته اند. خود اینها اگر به باطن خویش مراجعه کنند، و منصفانه به بررسی درون خویش بپردازند، به خوبی می یابند که «طالب» به معنی کلمه نیستند و «طلب» جدی ندارند، و به بیانی، درد طلب به دل آنان راه نیافته است، و این چنین نبوده و نیستند که حضرت حق برای آنان «مطلوب» و «مقصود» شده باشد، و حقیقتا او را بخواهند، و دردمند باشند. اینها اگر دقت کنند، می یابند که سلوک آنان مبتنی بر درد «طلب» نیست، و لقاء حق و شهود وجه او مطلوب دل آنان نشده است. اگر اینان تعمق کنند به وضوح می فهمند که چرا در این راه موفق نشده و نمی شوند؟ یعنی می فهمند که «طلب» نبوده، و یا لااقل، آنچنان که باید «طلب» وجود نداشته است. و نیز می فهمند که اگر «طلب» بود، و اگر آنان «طالب» جدی بودند، در سلوک خویش موفق می شدند. از این دل و آن دل بر نداشتنها، در اسارت این و آن باقی ماندنها، در ظلمتها محبوس بودنها، ذوق و شوق نداشتنها، فرصتها از دست دادنها، سستی کردنها، مسامحه نمودنها، مشکلات طریق را تحمل نکردنها، سختی ریاضتها بر خود همواره ننمودنها، امروز و فردا کردنها، و بالاخره توفیقات لازم را نداشتنها برای این دسته از مدعیان سلوک، همه و همه از فقدان «طلب» نشأت می گیرد. پس باید سالک سعی بلیغ خویش را مبذول این امر بگرداند که بعد از توبه از نعمت «طلب» برخوردار شود، و طالب جدی باشد. و به طوری که اشاره کردیم، باید از خدای متعال کسب عنایت کند، تا صاحب «طلب» گردد. سالگ اگر از «طلب» به معنی کلمه برخوردار شود، مادامی که درد طلب دارد و طلب را از دست نداده است، در سفر خویش موفق خواهد بود، و اگر تا آخر از این نعمت بهره مند باشد، باذن الله به مقصود خود نایل خواهد شد. و این، لازمه طلب، و مقتضای رحمت واسعه حق است. در همه مطلوبات  اینچنین است. شما اگر تامل کنید، خواهید دید هرچه شما به آن رسیده اید، برای شما مطلوب بوده و شما طالب آن بوده اید، و از «طلب» شما بوده است و بس. این، طلب شما بوده است که شما را به آن نایل گردانیده است. در خصوص مقصد اعلی، و در خصوص حضرت مقصود نیز همین طور است.

منـابـع

سیدمحمد شجاعی- مقالات (طریق عملی تزکیه) جلد 3 – از صفحه 17 تا 20

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد