نگاهی به محدوده و چگونگی علم غیب انبیاء
فارسی 1535 نمایش |در اینکه انبیاء و امامان معصوم (ع) از علم غیب به تعلیم الهی آگاهند حرفی نیست، ولی در چگونگی این علم، و همچنین در وسعت و گسترش آن سخن بسیار است، و این مسأله از پیچیده ترین مسائلی است که در اینگونه مباحث به چشم می خورد، اخبار متفاوتی در آن وارد شده و از سوی دانشمندان نیز اظهار نظرهای مختلفی دیده می شود، و مجموع احتمالات اساسی و قابل ملاحظه در این مسأله به شرح زیر است:
1- آنها همه چیز را «بالفعل» می دانند، جز بخش ویژه ای که مخصوص ذات پاک خدا است، مانند علوم پنجگانه ای که در آخر سوره لقمان آمده مانند علم به کنه ذات پروردگار و کنه اسماء و صفات او، شاهد این سخن روایات متعددی است که با صراحت می گوید: امامان «علم ما یکون و ما هو کائن حتی تقوم الساعه» (علم آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت) را دارا هستند، و مسلما پیامبر(ص) به طریق اولی آگاهی داشت. مرحوم کلینی در اصول کافی، بابی تحت عنوان «ان الائمه (ع) یعلمون علم ما کن و ما یکون وانه یخفی علیهم الشیء»، «امامان از آنچه در گذشته یا آینده واقع می شود آگاهند و چیزی بر آنها مخفی نیست» آورده است.
2- آنها همه این امور را می دانند اما «بالقوه» نه «بالفعل» یعنی هرگاه بخواهد و اراده کنند چیزی از اسرار غیب را بدانند خداوند به آنها الهام می کند، و یا قواعد و اصولی نزد آنها است که با مراجعه به آن قواعد و اصول فتح باب می شود و می توانند هر چیزی از اسرار غیب را بدانند، و یا کتبی نزد آنها است که به آن می نگرند و از اسرار غیب با خبر می شوند، یا اینکه در هر حال که خدا اراده کند و به اصطلاح حالت «بسط» به آنها دست دهد از این اسرار با خبر می شوند، و در حالی که این اراده برگرفته شود و به اصطلاح حالت «قبض» حاصل گردد، این علوم موقتا پنهان می شود. شاهد این نظر (در شکل اول) روایاتی است که می گوید: امامان و پیشوایان معصوم هنگامی که می خواستند چیزی را بدانند می دانستند. مرحوم کلینی در این زمینه بابی در اصول کافی منعقد کرده تحت عنوان «ان الائمه اذ شاوا ان یعلموا علموا»، «امامان هرگاه اراده می کردند چیزی را بدانند می دانستند». این بیان در مورد علم پیامبران و امامان بسیاری از مشکلات را نیز حل می کند، از جمله اینکه چرا مثلا امام حسن(ع) از کوزه زهر آلود آب نوشید؟ و امام هشتم (ع) انگور یا انار زهرآلود را تناول فرمود؟ چرا فلان فرد ناباب را به عنوان قضاوت یا فرمانداری انتخاب کردند؟ و چرا یعقوب از وضع خود اینهمه نگران بود با اینکه فرزندش مقامات عالی را طی می کرد و سرانجام فراق مبدل به وصال می شد چرا.....و چرا....؟ در تمام این مورد ممکن است گفته شود آنها اگر می خواستند بدانند می دانستند، ولی آنها می دانستند که خداوند برای امتحان یا مصالح دیگر به آنها اجازه نداده است آگاهی پیدا کنند. با ذکر یک مثال می توان این مسأله را روشن ساخت: اگر کسی نامه ای به دست دیگری بدهد که در این نامه اسامی افراد زیادی یا مقامات آنها ذکر شده باشد، و یا حقایق مکتوم دیگری در آن آمده باشد، او اگر بخواهد از این حقایق باخبر بشود در نامه را بازمی کند و آگاه می شود، ولی تا در نامه باز نشده از آنها با خبر نیست، ضمنا شخص بزرگی که نامه را به دست او داده، گشودن در نامه را موکول به اذن و اجازه خود کرده است.
3- منظور از آگاهی معصومین از علم غیب آگاهی از تمام مسائلی است که به نحوی با هدایت بشر ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم دارد، بنابراین آنها از تمام معارف و احکام و تواریخ انبیاء و مسائل آفرینش و حوادث گذشته و آینده، تا آنجا که ارتباط با هدایت انسانها دارد، بالفعل آگاهند، اما ضرورتی نیست که خارج از این دایره را برای آنها قائل شویم. روایات متعددی که می گوید «ان الله حکم واکرم واجل واعظم واعدل من ان یحتج بحج ثم یغیب عنه شیئا من امور هم»، «خداوند حکیم تر و گرامی تر و بزرگوارتر و با عظمت تر و عادل تر از آن است که حجتی (برای خلق) قرار دهد، سپس چیزی از امور آنها را از او مکتوم دارد» اشاره به این معنی است. در حدیث دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم «من زعم ان الله یحتج بعبد فی بلاده ثم یستر عنه جمیع ما یحتاج الیه فقد افتری علی الله!»، «کسی که گمان می کند خداوند بنده ای را حجت خود در سرزمینهای خویش (و میان بندگان) قرار می دهد سپس تمام آنچه را که نیاز به آن دارد از او مکتوم می دارد دروغ بر خدا بسته است»، اینها همه اشاره به علوم مورد نیاز برای هدایت خلق است.
4- آنها به تمام اسرار غیب آگاهند ولی آگاهی آنها بر اصول کلی است، در همه جا کلیات را می دانند، در حالی که علم به تمام کلیات و جزئیات عالم مخصوص ذات پاک خدا است. در حقیقت این سخن شبیه چیزی است که در روایات متعددی آمده است که علی (ع) فرمود: «ان رسول الله (ص) علمنی الف باب من الحلال والحرام و مماکان و مما یکون الی یوم القیامة، کل باب منها یفتح الف باب فذلک الف باب»، «رسول خدا هزار باب از حلال و حرام و از آنچه در گذشته واقع شده، و یا در آینده تا روز قیامت واقع می شود به من تعلیم داد که هر بابی هزار باب را می گشاید، و این هزار هزار باب است». عدد هزار در این احادیث خواه عدد تعداد باشد یا تکثیر، دلیل بر گسترش فوق العاده ابواب علمی است که پیامبر به آن حضرت آموخت، و نیز اشاره به آن است که این ابواب مشتمل بر یک سلسله اصول کلی بود که از آنها صدها یا هزاران باب دیگر گشوده می شد. این نکته نیز قابل توجه است که حدیث «اذا شاوا ان یعلموا علموا» (هرگاه بخواهند بدانند می دانند) ممکن است اشاره به همین معنی بوده باشد که آنها هرگاه بخواهند از بعضی جزئیات آگاه شوند به اصول کلی که از سوی خداوند یا پیامبر(ص) به آنها تعلیم شده است مراجعه کرده، به وسیله آن آگاه می شوند.
5- علم آنها به همه حقایق عالم است، ولی در ارتباط با «لوح محو اثبات» در حالی که علم خداوند به تمام حقایق در ارتباط با «لوح محفوظ » می باشد. توضیح اینکه: حوادث جهان هستی دو مرحله دارند: مرحله قطعیت که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد، یعنی یک حادثه با تمام اسباب و علل آن نزد عالم حاضر است، و چون از تمام اسباب و علل و موانع آن حادثه و پیوندهای آن با گذشته و آینده آگاه است به طور قطع آن را می داند و خبر می دهد، و در لسان آیات و روایات از این مرحله به «ام لکتاب» یا «لوح محفوظ» تعبیر شده. دیگر «مرحله غیر قطعی» است، یا به تعبیر دیگر «مرحله مشروط» است، در این مرحله شخص عالم از علل حوادث آگاه است، اما ممکن است تمام شرائط و مئانع آن نزد او روشن نباشد، و لذا نمی تواند به طور قطع از وقوع حوادث خبر دهد، اما به طور مشروط می تواند، و این همان چیزی است که در لسان آیات و روایات از آن تعبیر به «لوح محو و اثبات» شده. تفاوت علم پروردگار با علوم انبیاء و اولیاء تفاوت میان این دو مرحله است، یعنی علاوه بر اینکه یکی ذاتی و مستقل، و دیگری اکتسابی و غیر مستقل است، یکی جنبه قطعت دارد و دیگری ندارد.
6- آخرین سخن و آخرین نظریه ای که می توان در مورد چگونگی آگاهی انبیاء و اولیاء به اسرار غییب بیان کرد این است که آنها به طور اجمال از اسرار غیب باخبرند، اما محدوده آنها چه اندازه است؟ ما دقیقا نمی دانیم، همین اندازه می دانیم که خداوند عالم هرچه مصلحت بداند و لازم باشد به آنها تعلیم می کند، اما چگونه و چه اندازه؟ بر ما روشن نیست.
این بود طرق ششگانه ای که برای پاسخ گفتن به مسأله چگونگی آگاهی انبیاء و اولیاء به اسرار غیب و محدوده آن می توان اظهار داشت.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – از صفحه 249 تا 253
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها