جـنـگ احد در حالى پایان یافت که تعدادى بین 65 تا هفتاد نفر از مسلمانان به شهادت رسیده، عده زیادى، از جمله پیامبر خدا (ص) زخمى شده بودند. مشرکان در این نبرد 22 کشته از خود به جاى گذاردند و هیچ کدام از طرفین موفق به گرفتن اسیر نشدند. مـسـلمـانـان در جـنـگ احد به دلیل سرپیچى از فرمان پیامبر (ص) نتوانستند، پیروزى اولیه را نگه دارند و شکست خوردند، اما این شکست مقطعى بود. هر چند خسارتهاى مادى زیادى دیدند، ولى تـجـربه سازنده اى نصیب آنها شد.
از مجموع آیاتی که به موضوع جنگ احد پرداخته اند می توان به یک رشته نکاتی اشاره کرد که همگی بیانگر نتایج جنگ «احد» است که ناخواسته به دست آمده و این نکات عبارتند از:
1 ـ پیروزی و شکست از سنت های الهی است: جمله ی «و تلک الأیام نداولها بین الناس؛ و ما این روزها [ى شکست و پیروزى] را میان مردم مى گردانیم.» (آل عمران/ 140) از یک سنت الهی پرده بر می دارد و آن این که قوه و قدرت غلبه و پیروزی، به صورت دایم از آن گروهی نیست و بر جبین هیچ ملتی نوشته نشده که همیشه غالب و پیروز گردند، بلکه تمام ملل جهان پیوسته دارای نشیب و فرازی بوده اند و ستاره ی اقبال همه ی ملل، گاهی در حال طلوع و گاهی در حال غروب بوده است.
2 ـ بازشناسی مؤمن از منافق: نبرد «احد»، مایه ی بازشناسی مؤمن از کافر گردید زیرا پایداری در میدان نبرد و پیروی از دستور پیامبر (ص) نشانه ی ایمان و نقطه ی مقابل آن نشانه ی ضعف و یا فقدان ایمان می باشد چنانکه می فرماید: «و لیعلم الله الذین آمنوا؛ تا خدا افراد باایمان را بشناسد.» (آل عمران/ 140) و شناخت خدا، کنایه از معرفی آنها است، تا مردم بشناسند.
3 ـ وجود گواهان بر اعمال: در این ماجرا گروهی به آن پایه از کمال رسیدند که بر اعمال گروه دیگر شاهد و گواه شوند و در روز رستاخیز به عنوان «شهداء الاعمال» معروف می باشند چنانکه می فرماید: «و یتخذ منکم شهداء؛ و از شما گواهانى بگیرد.» و گاهی این جمله به صورت دیگر تفسیر می گردد و آن اینکه در این جریان گروهی به مقام رفیع شهادت نائل آمدند و مقام بزرگی را کسب کردند و در هر حال خواه «شهداء» به معنی گواهان اعمال، و یا قربانیان راه وی باشد، یک چنین فضیلتی برای این گروه در این نبرد به دست آمد.
4 ـ تصفیه ی مؤمنان از پلیدیها: «و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین؛ و تا خداوند مؤمنان را ناب و خالص گرداند و کافران را به نیستى کشاند.» (آل عمران/ 141) تمحیص در لغت عرب به معنی «تنزیه» و تطهیر و پاکیزه کردن است همچنانکه «محق» به معنی نابودی و زدودن تدریجی است؛ در این نبرد، هر دو مسئله «تمحیص مؤمنان» و «محق کافران» به صورت روشن انجام گرفت اما مسئله نخست برای اینکه کوره حوادث نقاط ضعف و عیب افراد را آشکار می سازد، همچنانکه کوره ی داغ، ناخالص طلا و نقره را آشکار می نماید.
پیش از نبرد «بدر» بسیاری از آنان خود را مؤمن خالص می پنداشتند آرزوی شهادت می کردند چنانکه می فرماید: «و لقد کنتم تمنون الموت من قبل أن تلقوه فقد رأیتموه و أنتم تنظرون؛ و همانا شما بودید که مرگ [در میدان جنگ] را پیش از آن که با آن روبرو شوید، آرزو مى کردید، ولى آن را دیدید و تماشاگر شدید [و تن به جنگ ندادید].» (آل عمران/ 143) ولی سرگذشت «احد» پایه ی ایمان و فداکاری آنها را آشکار ساخت و نقاط ضعف آنها را به خودشان نشان داد. گروه مؤمن در پرتو ایمان به خالص سازی خویش پرداختند و پس از تکمیل خود، در نبردهای آینده به محو کفر و کافران از محیط اسلامی اشتغال ورزیدند. تا انسان خود را قبلا نسازد نمی تواند جامعه را بسازد؛ از این جهت باید مدعیان ایمان در بوته ی آزمایش قرار گیرند و پایه ی ایمان آنها روشن گردد آنگاه پس از رفع عیب و نقص از جانب خود؛ به ساختن جامعه بپردازند و جمله ی «و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین؛ و تا خداوند مؤمنان را ناب و خالص گرداند و کافران را به نیستى کشاند.» (آل عمران/ 143) حاوی این مطلب است.
5 ـ بهشت در گرو جهاد و پایداری: ماجرای «احد» مسئله ی «بهشت در گرو جهاد و پایداری» را به نمایش گذارد عملا تفهیم کرد که ایمان زبانی و پشت هم اندازی در مقام گفتار سودی ندارد، بلکه باید ایمان با کردار و ثبات در میدان نبرد همراه گردد، چنانکه می فرماید: «أم حسبتم أن تدخلوا الجنة و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین؛ آیا پنداشتید که به بهشت درآیید، در حالى که هنوز خدا کسانى از شما را که جهاد کردند و استقامت نمودند معلوم نداشته است؟» (آل عمران/ 142)
آیاتی که به این مسئله تاکید می کند بیش از این مختصری است که در این جا نقل گردید.
6 ـ جداسازی پاکیزه از ناپاک: سرانجام آیات یاد شده به نتیجه ی دوم تاکید می کند و می فرماید: یکی از نتایج این نبرد جداسازی طیب (مؤمن) از خبیث (کافر یا مناطق) بود چنانکه می فرماید: «ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب؛ خدا بر آن نیست که مؤمنان را بر این حال که شما هستید [و مؤمن و منافق باهمند] رها سازد، تا این که پلید را از پاک جداکند.» (آل عمران/ 179) در بدو نظر دستیابی بر این نتیجه از دو راه امکان داشت:
1 ـ خدا به تک تک افراد با ایمان، الهام کند و مؤمنها و منافقها را معرفی کند.
2 ـ چنین نبردی جداساز؛ پیش آید و عملا دو گروه از یکدیگر جدا گردند.
راه نخست بر خلاف سنت الهی است زیرا مشیت او بر این تعلق گرفته که فقط گروهی از بندگان زبده ی خود را بر غیب مسلط سازد و بر آنها وحی کند نه هر فردی؛ در این صورت جز راه دوم راه دیگری وجود نداشت چنانکه می فرماید: «ما کان الله لیطلعکم على الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء؛ و خدا بر آن نیست که شما را بر غیب آگاه سازد، ولیکن خدا از فرستادگان خود هر که را خواهد بر مى گزیند.» (آل عمران/ 179)
تا این جا با علل و نتایج قهری شکست از نظر آیات قرآن آشنا شدیم فقط یک مطلب باقی ماند و آن مسئله ی تقویت روحیه ی سربازان واقعی اسلام است که در این نبرد شکست خورددند و عزیزانی را از دست دادند، تقویتی که نتیجه ی آن این باشد که خود را نبازند و به اصطلاح از این شکست ظاهری، شکست روحی نخورند.
تقویت روحیه ها
شکست و پیروزی دو پدیده ی اجتماعی است که یک رشته آثار روانی خاصی را به دنبال دارند، پیروزی، ارج و منزلت گروه پیروز را بالا می برد، و معایب آنها را تحت پوشش خود مستور می دارد. و به خاطر عظمت و عزتی که از این طریق نصیب آنان می گردد دیگر کسی به فکر نقاط ضعف دیرینه ی آنان نبوده و همه ی نقاط زندگی آنان نقاط قوت تلقی می گردد. اگر پیروزی چنین اثری را به دنبال دارد شکست نیز دارای اثر مقابل است در این حالت نه تنها عیوب افراد فراموش نمی شود، بلکه چیزهایی نیز بر این افزوده می شود و اشکال تراشی هایی بی اساس نیز صورت می گیرد.
به این حقیقت، در یکی از سخنان پیشوایان ما اشاره شده آنجا که می فرماید: «إذا اقبلت الدنیا علی احد اعارته محاسن غیره و إذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه؛ هر گاه قدرت و مال به سوی گروهی روی آورد آنان با زیباییهای دیگران توصیف می شوند و اگر دنیا از آنان روی گرداند کمالات و زیباییهای مسلم آنها را از ایشان سلب می کند.»
این اصل در نبرد «احد» به گونه ای نیز حاکم بود، پیروزی «بدر» مقام و موقعیت مسلمانان را در نزد کافران و منافقان بالا برد و رعب و ترس بر دلها افکند، و شکست در «احد» مایه ی تزلزل و گرای به انحراف گردید. گروهی از یاران پیامبر (ص) به جای هدفگرایی «فرد گرایی» بودند، حیات و پیروزی پیامبر (ص) را نشانه ی حقانیت او، مرگ و شکست او را نشانه ی نااستواری آیین او می اندیشیدند. قرآن با این اندیشه ی باطل از دو طریق مبارزه می کند:
الف: استواری آیین بستگی یه حیات پیامبر ندارد: حقانیت و استواری آیینی بستگی به حیات و پیروزی آورنده ی آن ندارد، پیامبر (ص) در این رهگذر پیام آوری نیست، و نباید اندیشه ی مرگ او، سبب بازگشت گروندگان، به عصر جاهلیت گردد و اگر استواری آیین از طیق دلیل و برهان ثابت گردیده هیچ پدیده ای نمی تواند به آن آسیب برساند.
ب: مرگ یک سنت الهی است: مرگ و فناء موجودات امکانی از سنت های قطعی الهی است و هر موجودی برای خود سرنوشتی دارد و برای هر انسانی اجل و حیات محدودی می باشد که از آن تجاوز نمی کند و پیامبر نیز یک موجود ممکن است ک باید راه را طی کند چنانکه می فرماید: «و ما کان لنفس أن تموت إلا بإذن الله کتابا مؤجلا و من یرد ثواب الدنیا نؤته منها و من یرد ثواب الآخرة نؤته منها و سنجزی الشاکرین؛ و هیچ کس را نرسد که بى اذن خدا بمیرد، که این سرنوشتى مدت دار و معین است. و هر که پاداش دنیا خواهد از آن به او مى دهیم، و هر که پاداش آخرت خواهد [نیز] از آن مى دهیم و زودا که شاکران را پاداش دهیم.» (آل عمران/ 145)
نبرد همراه ناملایمات است
سرانجام نبرد، نامش نبرد است هیچ نبردی خالی از ناملایمات نمی باشد و به اصطلاح در جنگ حلوا پخش نمی کنند، و اگر شما زخمی شدید و کشته دادید. دشمن نیز زخمی داشته و و کشته داده است، (و اگر خسارت او در نبرد «احد» کم بود لکن خسارت او در نبرد «بدر» کمتر از خسارت شما در نبرد احد نبود) چنانکه می فرماید: «إن یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله؛ اگر به شما زخمى رسید، آن گروه را نیز زخمى همانند آن رسیده است.» (آل عمران/ 140)
تاریخ اسلام پیامبر اکرم جنگ احد باورها در قرآن مؤمن منافقان شکست