زن و مرد همسرداری مرتکب عمل جنسی شده بودند، احبار یهود در «بیت المدارس» دور هم گرد آمدند و گفتند که حکم آن از محمد (ص) سؤال شود و گفتند اگر او فرمان به «رجم» داد بدانید او پیامبر است مواظب باشید آنچه در دست دارید از شما نگیرد، وقتی حضور پیامبر (ص) آمدند پیامبر همراه آنان به بیت المدارس آمد، گفت: «دانشمندان خود را احضار کنید.» آنان گفتند: «عبداله بن صوریا، داناترین ما است.» پیامبر با او به طور سری سخن گفت و او را به خدا سوگند داد و افزود که «تو می دانی که حکم زنای محصنه در تورات «رجم» است.» او در پاسخ پیامبر گفت: «به خدا سوگند آنان می دانند که تو پیامبر خدا هستی و بر تو حسد می ورزند.» در این موقع پیامبر دستور داد که آن زن و مرد در برابر مسجد رجم شوند.
با اینکه داناترین عالم آنان در مذاکره ی خود نبوت او را تصدیق کرد ولی بعدا به انکار آن برخاست و در این زمینه وحی برای تسلیت پیامبر (ص) چنین نازل شد: «لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر من الذین قالوا آمنا بأفواههم و لم تؤمن قلوبهم؛ آنها که با زبان، مدعى ایمانند و قلب آنها هرگز ایمان نیاورده و در کفر بر یکدیگر سبقت مى جویند هرگز نباید مایه اندوه تو شوند زیرا این وضع تازگى ندارد.» (مائده/ 41)
بعضى معتقدند تعبیر «یسارعون فی الکفر» با تعبیر "یسارعون الى الکفر" تفاوت دارد زیرا جمله اول درباره کسانى گفته مى شود که کافرند و در درون کفر غوطه ور، و براى رسیدن به مرحله نهایى کفر بر یکدیگر سبقت مى جویند، ولى جمله دوم درباره کسانى گفته می شود که در خارج از محدوده کفر به سوى آن در حرکتند و بر یکدیگر سبقت م یگیرند. بعد از ذکر کارشکنى هاى منافقان و دشمنان داخلى به وضع دشمنان خارجى و یهود پرداخته و می گوید: همچنین کسانى که از یهود نیز این مسیر را مى پیمایند نباید مایه اندوه تو شوند «و من الذین هادوا».
بعد اشاره به پاره اى از اعمال نفاق آلود آنان کرده، مى گوید: آنها زیاد به سخنان تو گوش می دهند اما این گوش دادن براى درک اطاعت نیست بلکه براى این است که دستاویزى براى تکذیب و افترا بر تو پیدا کنند «سماعون للکذب». این جمله تفسیر دیگرى نیز دارد، آنها به دروغهاى پیشوایان خود فراوان گوش می دهند. ولى حاضر به پذیرش سخن حق نیستند. صفت دیگر آنها این است که نه تنها براى دروغ بستن به مجلس شما حاضر می شوند بلکه در عین حال جاسوسهاى دیگران که نزد تو نیامده اند نیز می باشند. «سماعون لقوم آخرین لم یأتوک».
به تفسیر دیگر آنها گوش بر فرمان جمعیت خودشان دارند و دستورشان این است که اگر از تو حکمى موافق میل خود بشنوند بپذیرند و اگر بر خلاف میلشان بود مخالفت کنند، بنابراین اینها مطیع و شنواى فرمان بزرگان خود هستند نه فرمان تو، در چنین حالى مخالفت آنها نباید مایه اندوه تو گردد، زیرا از آغاز به قصد پذیرش حق نزد تو نیامدند. دیگر از صفات آنها این است که سخنان خدا را تحریف مى کنند (خواه تحریف لفظى و یا تحریف معنوى) هر حکمى را بر خلاف منافع و هوسهاى خود تشخیص دهند آن را توجیه و تفسیر و یا به کلى رد مى کنند. «یحرفون الکلم من بعد مواضعه».
عجبتر اینکه آنها پیش از آنکه نزد تو بیایند تصمیم خود را گرفته اند، بزرگان آنها به آنان دستور داده اند که اگر محمد حکمى موافق خواست ما گفت بپذیرید و اگر بر خلاف خواست ما بود از آن دورى کنید. «یقولون إن أوتیتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا». اینها چنان در گمراهى فرو رفته اند و افکارشان به قدرى متحجر شده که بدون هر گونه اندیشه و مطالعه آنچه را که بر خلاف مطالب تحریف شده آنان باشد رد می کنند، و به این ترتیب امیدى به هدایت آنها نیست، و خدا می خواهد به این وسیله آنها را مجازات کرده و رسوا کند و کسى که خدا اراده مجازات و رسوایى او را کرده است هرگز تو قادر بر دفاع از او نیستى. «و من یرد الله فتنته فلن تملک له من الله شیئا».
آنها به قدرى آلوده اند که قابل شستشو نمى باشند به همین دلیل آنها کسانى هستند که خدا نمى خواهد قلب آنها را شستشو دهد. «أولئک الذین لم یرد الله أن یطهر قلوبهم». زیرا کار خدا همیشه آمیخته با حکمت است و آنها که با اراده و خواست خود یک عمر کجروى کرده اند و به نفاق و دروغ و مخالفت با حق و حقیقت و تحریف قوانین الهى آلوده بوده اند، بازگشت آنها عادتا ممکن نیست، و در پایان آیه می فرماید: آنها هم در این دنیا رسوا و خوار خواهند شد و هم در آخرت کیفر عظیمى خواهند داشت. «لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الآخرة عذاب عظیم». (مائده/ 41)
در آیه ی بعد بار دیگر قرآن تاکید مى کند که آنها گوش شنوا براى شنیدن سخنان تو و تکذیب آن دارند (و یا گوش شنوایى براى شنیدن دروغهاى بزرگانشان دارند). «سماعون للکذب» (مائده/ 42)
این جمله به عنوان تاکید و اثبات این صفت زشت براى آنها تکرار شده است. علاوه بر این آنها زیاد اموال حرام و ناحق و رشوه مى خورند. «أکالون للسحت» سپس به پیامبر (ص) اختیار مى دهد که هر گاه این گونه اشخاص براى داورى به او مراجعه کردند مى تواند در میان آنها داورى به احکام اسلام کند و مى تواند از آنها روى گرداند. «فإن جاؤک فاحکم بینهم أو أعرض عنهم» البته منظور این نیست که پیغمبر (ص) تمایلات شخصى را در انتخاب یکى از این دو راه دخالت دهد بلکه منظور این است شرائط و اوضاع را در نظر بگیرد اگر مصلحت بود دخالت و حکم کند و اگر مصلحت نبود صرفنظر نماید. و براى تقویت روح پیغمبر (ص) اضافه مى کند اگر صلاح بود که از آنها روى بگردانى هیچ زیانى نمى توانند به تو برسانند. «و إن تعرض عنهم فلن یضروک شیئا» و اگر خواستى در میان آنها داورى کنى حتما باید اصول عدالت را رعایت نمایى زیرا خداوند افراد دادگر و عدالت پیشه را دوست دارد. «و إن حکمت فاحکم بینهم بالقسط إن الله یحب المقسطین» (مائده/ 42)
ابن هشام در سیره ی خود از «عبیدالله بن عمر» نقل می کند وقتی پیامبر را حکم قرار دادند پیامبر (ص) فرمود: «تورات را بیاورید.» و دستور داد، یکی از علمای آنان تورات را بخواند قاری تورات به هنگام تلاوت آن، به گونه ای دست خود را روی آیه ی رجم نهاد در این موقع عبدالله بن سلام که اسلام آورده بود، دست قاری را کنار زد و گفت: «ای رسول خدا! این همان آیه ی رجم است که وی از خواند آن امتناع ورزید.» پیامبر (ص) با صدای بلند فرمود: «ای گروه یهود چه شده که حکم خدا را کنار نهادید.» یک نفر گفت: «حکم خدا همان رجم است، اما یک نفر از خانواده ی اشراف مرتکب این عمل گردیده، فشار ملک مانع از اجرای حکم خدا شد، تا اینکه یک فرد عادی مرتکب آن گردید خواستیم حکم خدا را اجرا کنیم کسان او گفتند: تبعیض چرا؟ از این جهت حکم الهی تعطیل شد و به جای آن مجازات دیگر که چند ضربه شلاق و سیاه کردن صورت مرتکب باشد جایگزین گردید.»
داستان تاریخی قوم یهود زنای محصنه احکام فقهی اسلام پیامبر اکرم باورها در قرآن