همان طور که کار خدای حکیم بدون انگیزه نیست، کار مظهر حکیم نیز بی انگیزه نیست لذا فرمود: «ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ إلی ربه سبیلا؛ بگو: من بر این رسالت اجرى از شما طلب نمى کنم مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگار خود در پیش گیرد [که همین مزد من است].» (فرقان/ 57) یا «إلا المودة فی القربی؛ مگر محبت و دوستى خویشان [و اهل بیت] را.» (شوری/ 23) با دو حصر حقیقی نه اضافی. این دو حصر هم معارض یکدیگر نیستند تا گفته شود که هر دو اضافی است یا یکی حقیقی و دیگری اضافی است؛ و پیغمبر از آن جهت که مظهر غنی است خواسته ی او عاید امت می شود، لذا فرمود: «فما سئلتکم من أجر فهو لکم؛ هر مزدی که طلب کنم به نفع شماست.» (سبأ/ 47)
وقتی می فرماید: تنها مودت اهل بیت (ع) را طلب می کنم یعنی تلاش من در تمام عمر، فقط برای این نبود که باری از دوش خود بردارم بلکه برای این بود که این بار را به مقصد برسانم و اگر مودت اهل بیت (ع) نباشد رسالت من ناتمام است و به مقصد نخواهد رسید و مردم بهره ای از رسالت نمی برند! همین معنای بلند را خدای سبحان به پیامبر ابلاغ کرد، چون پیامبر (ص) همانند امت، باید به ولایت اهل بیت معتقد باشد و آن را جزء دین بداند و در نشر آن کوتاهی نکند، لذا متمم رسالت خود را همواره به صورت ولایت اهل بیت (ع) بیان می کرد.
خداوند گاه پیغمبر را با عنوان خطاب می کند، گاه بی عنوان؛ گاهی با کلمه ی «قل» و گاه با عبارت «فبشر عباد الذین؛ بشارت ده به آن بندگان من.» (زمر/ 17) گاهی می فرماید: «یا أیها المدثر؛ اى كشيده رداى شب بر سر.» (مدثر/ 1)
«یا أیها المزمل؛ اى جامه به خويشتن فرو پيچيده.» (مزمل/ 1) «یا أیها النبی؛ ای پیامبر.» (انفال/ 64) و… و سرانجام در حجة الوداع می فرماید: «یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالتک؛ اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى.» (مائده/ 67) یعنی رسالت منهای ولایت همان رسالت منهای هدف است و اگر امت اسلامی با قرآن ناطق پیوندی نداشته باشد، تبلیغ به ثمر نمی رسد، لذا فرمود: اگر قرآن ناطق و ممثل و هادیان واقعی امت اسلامی را به مردم معرفی نکردی، هدف نبوت را معرفی نکرده ای، اگر مردم از ولایت با خبر نباشند، دستشان از قرآن ناطق کوتاه است و در نتیجه دستشان از قرآن صامت نیز کوتاه خواهد بود چون: «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» این دو در سلب و اثبات با هم هستند اگر یکی رفت دیگری هم می رود، اگر عترت رفت، قرآن نیز می رود، عترت، چون قرآن ناطق است، مردم را به قرآن فرا می خواند.
امیرالمؤمنین می فرماید: «قرآن حاوی کلیه ی علوم است ولی با شما حرف نمی زند، ممکن است شما در آن تدبر کنید اما نمی توانید او را به حرف وادارید، منم که سخنگوی قرآنم.» «فاستنطقوه و لن ینطق و لکن أخبرکم عنه».