معصومین، مجاری فیض الهی
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «إن الله عز وجل أدب نبیه علی محبته فقال: "إنک لعلی خلق عظیم؛ راستى كه تو را خويى والاست." (قلم/ 4) ثم فوض إلیه فقال عز و جل: "ما اتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد." (حشر/ 7) و قال عز و جل: "من یطع الرسول فقد أطاع الله؛ هر كس از پيامبر فرمان ب رد در حقيقت خدا را فرمان برده." (نساء/ 80) خداوند پیامبر را بر محور محبت خود ادب کرد، به گونه ای که محب یا محبوب خدا باشد و دیگران را بر اساس محبت الهی به خداوند دعوت کند. پس معلوم می شود که محور محبت خدای سبحان، اخلاق عظیم است و هر کس متخلق به خلق عظیم بود، محبوب خداست.»
آنگاه فرمود: «رسول خدا این سمت را به اذن خدا به امامان بعدی واگذار کرد و شما (پیروان اهل بیت) پذیرفتید ولی دیگران انکار کردند. سوگند به خدا ما دوست داریم که در صمت و نطق تابع ما باشید؛ جایی که ما حرف زدیم، شما هم سخن بگویید و آن جا که ما ساکتیم، شما هم خاموش باشید. ما مجاری فیض میان شما و خداوند هستیم.» «و إن نبی الله فوض إلی علی (ع) وائتمنه فسلمتم و جحد الناس فوالله لنحبکم أن تقولوا إذا قلنا و تصمتوا إذ صمتنا و نحن فیما بینکم و بین الله عز وجل، ما جعل الله لأحد خیرا فی خلاف أمرنا.»
توضیح این که هیچ حجابی بین حق و خلق نیست، زیرا اولا خدای سبحان "نور السموات و الأرض" (نور/ 35) است، پس مستور نیست و ثانیا انسانها دارای فطرت خداخواه و خدابین هستند. تنها حجابی که مانع رؤیت خداوند می شود خودبینی انسان است، چنانکه اگر آینه خود را می دید نمی توانست جمال صاحب صورت را نشان دهد. همه ی موجودات کثیف جرمانی چون خودبینند سرگرم خود هستند و بیرون از خود را نشان نمی دهند. سنگ سیاه خودبین است، یعنی به خود پرداخته، بیرون خود را نشان نمی دهد، چون تیره است اما آب زلال و آینه شفاف چون تیره نیستند، بیرون خود را نشان می دهند. اگر فطرت انسانی آلوده به رنگ طبیعت نشود، شفاف است و خدا را نشان می دهد ولی اگر به طبیعت تن در داد و به خاک سر سپرد، آلوده می شود و خدا را نشان نمی دهد. پس انسان محجوب باید واسطه ای داشته باشد تا خواسته هایش را به خدا برساند و فیض خدا از آن طریق به او برسد؛ آن وسائط، اولیای الهی اند. هرگز کسی بر اثر تمرد از ذوات مقدس اولیای حق سودی نبرده و به مقصد نرسیده است.
از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «إن الله عز وجل فوض إلی نبیه أمر خلقه لینظر کیف طاعتهم؛ خدای سبحان کیفیت تدبیر انسانها را به رسولش سپرد تا چگونگی طاعت مردم را ببیند.» آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛ و آنچه را فرستاده [ى او] به شما داد بگیرید و از آنچه شما را بازداشت باز ایستید.» (حشر/ 7)
البته تفویض تدبیر انسانها به نبی اکرم (ص) تنها در محور تدبیر تعلیمی، تهذیبی و تزکیه ای نیست، بلکه تدبیر همه ی شئون جامعه انسانی و اسلامی است، زیرا رسول اکرم (ص) هم شأن تلاوت آیات و تعلیم کتاب و حکمت را داراست و هم شأن تهذیب و تزکیه و هم شأن سیاست و اداره امور حکومتی را. چنانکه در روایت دیگر، امام صادق (ع) فرمود: «إن الله عز وجل أدب نبیه فأحسن أدبه فلما أکمل له الأدب قال: "إنک لعلی خلق عظیم" (قلم،/ 4) ثم فوض إلیه أمرالدین والأمة لیسوس عباده؛ خدای سبحان رسولش را به بهترین و ظریفترین آداب الهی مؤدب کرد، وقتی ادب او به کمال رسید، اداره امور دینی و دنیایی مردم به آن حضرت واگذار شد.» روشن است که سیاست امور افراد، تنها به تعلیم جامعه و تهذیب نفوس نیست؛ زیرا گرچه عده ای با علم به مقصد می رسند و عده ای باید بالاتر از مرحله علم را که همان تهذیب و تزکیه است طی کنند، لیکن عده ای بدون اعمال سیاست به جایی نمی رسند. سیاست هم، حدود و تعزیرات، امر به معروف و نهی از منکر دارد و پیامبر باید مجری آنها باشد.
آنگاه در ادامه فرمود: «إن رسول الله (ص) کان مسددا موفقا مؤیدا بروح القدس لایزل ولا یخطأ فی شیء مما یسوس به الخلق؛ خدای سبحان، رسول گرامی (ص) را چنان تأیید کرد که در هیچ یک از شئون رسالت اشتباه نکرد، نه در تلاوت و تعلیم کتاب و حکمت، نه در تزکیه و تهذیب، نه در امر به معروف و نهی از منکر و نه در اجرای حدود و قصاص و تعزیرات الهی که سیاست جوامع انسانی و اسلامی نامیده می شود، زیرا فرشتگانی همواره کمک و ناصر او بودند، هم در بینش که حقایق و معارف را خوب ببیند و هم در منش و کنش که قوانین و دستورها را خوب عمل کند.»
جامعه اسلامی پیامبر اکرم امر الهی تدبیر باورها در قرآن فیض الهی