رابطه دین و جامعه از دو بعد قابل بررسى است. از یك بعد، تأثیر نظام ها و علوم اجتماعى بر فهم و عمل دینى مورد تأمل قرار مى گیرد و از بعد دیگر، نقش دین در شكل دهى به علوم، نظام ها و عمل اجتماعى مورد بررسى واقع مى شود.
1ـ رویكرد فقهى
ارتباط دین و عمل اجتماعى را مى توان از یك دیدگاه كاملاً فقهى به بررسى نشست. در این رویكرد، كتب، ابواب و احكام فقهى اسلام مورد بررسى قرار مى گیرد و احكامى كه به نوعى به رابطه فرد با انسان هاى دیگر، رابطه افراد با یكدیگر و یا رابطه حكومت -به عنوان یك نهاد- با افراد جامعه مربوط مى شود مورد دقت و موشكافى واقع مى شود. از این منظر است كه كتب فقه به دو بخش اصلى عبادات و معاملات تقسیم مى شود. بخش عبادات به مسائل و رفتارهاى فردى مى پردازد و بخش معاملات -كه خود به عقود و ایقاعات تقسیم مى گردد- متكفل بیان قضایاى دستورى شارع مقدس در مورد افعال اجتماعى مى گردد. بر اساس این تقسیم بندى، قریب دو سوم كتاب هاى فقه در زمینه مسائل اجتماعى مى باشد كه از جمله آن ها قضا، شهادات، حدود، دیات، بیع، خیارات، نكاح، طلاق، امر به معروف، نهى از منكر و جهاد است و تعداد آن ها به بیش از هشتاد عنوان مى رسد. این رویكرد را مى توان فقه اجتماعى نام نهاد. آنچه در این رویكرد مدنظر محقق است كشف قواعد دستورى است كه از جانب شارع مقدس وارد شده و موضوع آن تكلیف اجتماعى مى باشد.
2ـ رویكرد عملگرایانه
گاهى رویكرد به بحث رابطه دین و عمل اجتماعى، رویكردى عمل گرایانه (پراگماتیك) است. در این رویكرد، میزان تأثیر مثبت یا منفى آموزه هاى دینى در عمل اجتماعى مورد توجه و تحقیق قرار مى گیرد. این رویكرد از سه جهت از رویكرد فقهى متمایز مى شود: نخست آن كه دایره تحقیقات خود را به تكالیف حقوقى-اجتماعى محدود نمى سازد، بلكه زمینه هایى مانند اخلاق را نیز شامل مى شود. دوم آن كه حدود بررسى خود را از قضایاى دستورى فراتر برده، آموزه هاى اعتقادى و گرایش هاى روانى برخاسته از باورهاى دینى را نیز در حیطه كار خود وارد مى سازد. ویژگى سوم این رویكرد آن است كه همّ خود را مصروف این نكته مى سازد كه آموزه ها و احكام دینى (اعم از فردى و اجتماعى) چه تأثیرى بر رفتارهاى اجتماعى و هنجارهاى حاكم بر افراد جامعه بر جاى مى گذارد. این نكته در رویكرد فقهى مورد نظر نیست و از این رو، مى توان آن را رویكردى ابزارانگارانه نسبت به دین دانست كه به دین نظر استقلالى ندارد، بلكه آن را وسیله اى در خدمت اهداف اجتماعى مى بیند. در چنین مطالعه اى، تلاش مى شود تا با به كارگیرى روش هاى آمارى و استفاده از مفاهیم و نظریه هاى جامعه شناختى و روان شناختى این رابطه نشان داده شود و مورد تبیین و تحلیل قرار گیرد. همچنین مى توان با مطالعات مقایسه اى میان جوامعى كه باورها و هنجارهاى دینى در آن ها بیش تر در روابط اجتماعى شهروندان مشهود است با جوامعى كه چنین ویژگى هایى ندارد، این تأثیرات را نشان داد. به عنوان نمونه، آمار بزه كارى، طلاق، اضطراب، جنایت، و رفتارهاى ناهنجار در این جوامع مقایسه مى گردد تا نشان داده شود كه میان عمل به اعتقادات مذهبى و آموزه هاى اخلاقى-اجتماعى دینى در میان افراد یك جامعه با تكرار وقوع جرم و رفتارهاى ناهنجار نسبت معكوس برقرار است. از این همبستگى، چنین نتیجه گیرى مى شود كه رشد این باورها و آموزه هاى عملى موجب كاهش رفتارهاى ضد اجتماعى مى شود. این سبك تحقیق در قلمرو تحقیقات فرهنگى-اجتماعى كاربردى از قبیل جامعه شناسى كاربردى و بهداشت روانى قرار مى گیرد.
3ـ رویكرد فلسفى
رویكرد دیگر نسبت به رابطه میان دین و اجتماع، رویكرد فلسفى است كه با تحقیق و بررسى درباره ماهیت دین و پیام وحى از یك سو و چیستى جامعه و فرد و رابطه و تأثیرات آن ها بر یكدیگر از سوى دیگر، تلاش مى كند راهى به سوى كشف دیدگاه هاى دین درباره چند و چون این روابط، تقدم و تأخر، اصالت یا تابعیت آن ها بگشاید. رویكرد فلسفى هر چند تماس مستقیمى با مسائل جامعه و عمل اجتماعى ندارد، ولى از نظر اهمیت زیربنایى، بر سایر رویكردها تقدم دارد و با موضع گیرى آگاهانه اى در مورد مسائل مطروحه در این رویكرد نقش تعیین كننده اى در تحقیقات اجتماعى مربوط به دین ایفا مى كند.
4ـ رویكرد پدیدارشناختى
برخى در مطالعه تأثیر و تأثرات دین و جامعه رویكردى را دنبال كرده اند كه به یك معنا مى توان آن را نگاه پدیدارشناختى (فنومنولوژیك) به دین نامید. منظور از این رویكرد، مطالعه دین به عنوان یك موضوع از زاویه دید برخى از علوم اجتماعى توصیفى از قبیل مردم شناسى، جامعه شناسى و روان شناسى اجتماعى است. نگاه از روزن این علوم به دین به تأسیس رشته هایى علمى همچون جامعه شناسى دین، روان شناسى دین و مردم شناسى دین منجر شده است. در این علوم، محقق در پى كشف ریشه هاى پیدایش دین در جوامع گوناگون، سیر تكامل ادیان و تفاوت آداب، رسوم و سنت هاى دینى در جوامع گوناگون است.
5ـ رویكرد دینى
رهیافت دیگرى نیز مى تواند وجود داشته باشد كه بر اساس آن، از دیدگاه دین به جامعه و مسائل اجتماعى بنگریم. تفاوت این رویكرد با رویكرد فقهى آن است كه دایره نگاه خویش را به احكام فقهى محدود نمى سازد، بلكه دین را در كلیت آن مى بیند و در كنار توجه به قضایاى دستورى اجتماعى دین، درصدد تبیین پدیده هاى اجتماعى نیز مى باشد. این رویكرد همچنین قلمرو تحقیقات خود را همچون رویكرد دوم (عمل گرایانه) به عمل اجتماعى محصور نمى سازد، بلكه نظام ها اجتماعى را نیز زیر چتر بررسى هاى خود مى گیرد. در این رویكرد، سعى بر آن است كه نه تنها تأثیر آموزه ها و باورهاى دینى بر رفتار اجتماعى بررسى شود، بلكه هدف نشان دادن تأثیراتى نیز هست كه دین -با تمام ابعاد اعتقادى، گرایشى، و دستوریش- دارد.
این رویكرد هر چند از یافته ها و دستاوردهاى رویكرد فلسفى بهره مى برد، ولى تفاوت نگرش، روش و نتایج این دو رهیافت روشن تر از آن است كه نیازمند توضیح باشد. بر خلاف روش چهارم (پدیدارشناختى)، كه دین تنها به عنوان یك موضوع و عمدتاً به شكل یك پدیدار تصور مى شد و تلاش بر آن بود كه با اصل قراردادن نظریه هاى رایج در علوم اجتماعى، دین در پرتو آن نظریه ها تبیین و فهم گردد، در این نوع پژوهش، نقش ها تغییر مى كند و آموزه هاى دینى اصل قرار مى گیرد و سعى مى شود تا پدیده هاى اجتماعى به عنوان موضوع تحقیق در پرتو معارف دینى، فهم و توصیف گردد. به بیان دیگر، در این رویكرد، هدف آن است كه بر مبناى آنچه دین به ما مى آموزد نظریه هایى ساخته شود كه بتواند هم عرض و شانه به شانه نظریه هاى غیردینى در علوم اجتماعى به كار فهم، توصیف، تبیین، پیش بینى و نیز تأمین اهداف كاربردى بپردازد. نتیجه این گونه طرح هاى پژوهشى به حق، سزاوار نام «علوم اجتماعی دینى» و به ویژه، در حوزه مورد نظر، «علوم اجتماعی اسلامى» است.
عظمت چنین طرحى از یك سو نشان از دیریابى و دشوارى دستیابى به هدف دارد و از دیگر سو، قدر و ارزش بى نهایت آن را آشكار مى سازد. منزلت چنین پژوهشى از آن جا ناشى مى شود كه هدف نهایى دین و بعثت پیامبران الهى (ع) و نزول كتاب هاى هدایت وحیانى نشان دادن راه رسیدن به كمال مطلق به وسیله اعمال اختیارى در این جهان و فراهم آوردن زمینه هاى اجتماعى و شرایط محیطى مناسب براى انسان ها به منظور وصول به قرب الهى و لقاى معبود معرفى شده است. هم از این روست كه رسولان الهى (ع) در كنار بینات و كتاب، به حدید و میزان مجهز گشته اند و آنان كه بر یك دوش وظیفه گران سنگ تبشیر و انذار داشته اند، بر دوش دیگر خویش تكلیف كمرشكن برپا داشتن قسط را حمل مى كرده اند. آنان كه وظیفه برپاسازى جامعه آرمانى را از دوش دین برمى دارند، نه تنها بار پیامبران را سبك نمى كنند، بلكه در مقابل موفقیت آنان را در اصل رساندن پیام دین به زیر سؤال مى برند.