سیدحسن تقی زاده، از رجال سیاسی معاصر و از رهبران انقلاب مشروطیت ایران، شخصیت علمی و فرهنگی، در اواخر رمضان (1295 هـ ق) در تبریز به دنیا آمد. پدرش سیدتقی، امام جماعت مسجد تبریز و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و خانواده اش روحانی بود. سیدحسن، از چهار سالگی با کمک پدرش قرآن را شروع و در 5 سالگی تمام کرد. 8 سالگی مقدمات عربی و در 14 سالگی به تحصیل علوم عقلی، ریاضیات و علوم نجوم و هیئت پرداخت. اصول فقه را نزد میرزا محمد اصولی و حاج میرزاحسن مجتهدی تبریزی خواند، مدتی در مدرسه آمریکائیها با روش های جدید غربی در تدریس آشنا شد. او به دور از چشم پدرش، زبان فرانسوی و علوم جدید را یاد گرفت و در این دوران تحصیل، با "میرزا محمدعلی خان تربیت" که بعدها شوهر خواهرش شد، بسیار مأنوس بود. آثاری از شیخ علی احسائی را به طور مخفی در محضر یکی از علمای شیخیه تبریز خواند! به گفته خودش، از سن 16 سالگی که از قیل و قال مدرسه، خسته شده بود، کم کم به دنبال نوشته های نویسندگان متجدد و روزنامه های فارسی خارج از کشور و کتابهای عربی و فارسی چاپ مصر و استانبول رفت و به علوم جدید غربی، اندیشه های سیاسی اروپائی، افکار آزادیخواهان شدیدا تمایل پیدا کرد.
سیدحسن برای ترویج اندیشه هایش، به همراهی "علی خان تربیت" مدتی جلسات روشنفکرانه و بعد مدرسه ای به نام "تربیت" بنا کردند که در آن روش غرب و افکار آنان را ارائه دهد ولی به علت مخالفت عده ای از روحانیون و حکم فسق به آن، مدرسه دایر نشد و افراد پراکنده و متواری شدند. خودش هم به خاطر حرمت پدر و خانواده اش، با مشکلات جدی روبرو شد. بعد از این جریان، از آنجا که در باور خود، راسخ بود، با کمک دوستانش کتاب فروشی کوچکی در تبریز باز کرد که محل اجتماع روشنفکران و آزادیخواهان تبریز شد، او می خواست با مطالعه کتابهای غربی، مردم به اصول حکومت ملی و آزادی طلبی، آشنا شوند، اما مدتی بعد در دوره استبداد صغیر، کتابفروشی غارت و تعطیل شد.
تقی زاده در سال 1322 ق در ماه شعبان، به مصر، لبنان، قفقاز، سوریه و گرجستان رفت و با بسیاری از نویسندگان، اندیشمندان و فعالان سیاسی از جمله "جرجی زیدان" و "شیخ محمد عبده" و "جلیل محمد قلی زاده" ملاقات کرد و رساله انتقادی به نام «تحقیق حالات کنونی ایران با محاکمات تاریخی» را نوشت. یکسال بعد به تبریز برگشت و با تجربه های اندوخته و افکار تازه به محافل پنهانی مبارزان ضد استبدادی تبریز پیوست.
با شروع جنبش مشروطه خواهی و برگشت او از سفر، تبریز و آذربایجان کانون داغ این جنبش بود. بعد از پیروزی آزادیخواهان تقی زاده به نمایندگی از طرف طبقه و صنف بازرگانان و تجار تبریز انتخاب و به اولین مجلس شورای ملی رفت! با اینکه او در آن زمان بسیار جوان بود، ولی از همان شروع کار مجلس، توجه همگان را به خود جلب کرد و در مدت کوتاهی رهبری اقلیت روشنفکر و تندرو مجلس را به دست گرفت. نطق های پرحرارت او در مجلس سبب شهرت بیشتر او شد. به دنبال آشوب عظیمی که کشور و بخصوص آذربایجان را فرا گرفت، تقی زاده به همراه چند نفر دیگر، مأمور به تدوین متمم قانون اساسی شد و از همین رو، نامش بیشتر بر سر زبانها افتاد و محبوبیت او در میان مردم بیشتر شد و نظر روزنامه ها و مأموران سفارتخانه های خارجی ذی نفع در ایران به طرف او جلب شد و از سوی دیگر خشم و کینه شاه مستبد و درباریان را برانگیخت. محمدعلی شاه دستور داد که او را دستگیر کنند ولی تقی زاده به همراه چند نفر دیگر از جمله «دهخدا» به سفارت انگلستان در ایران پناهنده شدند که این عمل او یکی از نقاط ضعف سیاسی و حتی وابستگی او به خارجیان، تعبیر شد! محمدعلی شاه، تحویل او را از سفارت انگلستان خواست، ولی سفارت این درخواست را رد کرد و بعد از مذاکرات زیاد، قرار بر این شد که تقی زاده به خارج از ایران تبعید شود. او تا روی کار آمدن مجلس دوم همچنان در تبعید بود!
در اواخر سال 1362 در پی شدت گرفتن قیام مردم بر ضد محمدعلی شاه و استبداد، تقی زاده مخفیانه وارد ایران شد و دوباره به فعالیت های سیاسی بر ضد استبداد وقت پرداخت. پس از فتح تهران، وی به عضویت «هیأت مدیره موقت» درآمد که تا تشکیل دولت جدید، اداره کشور را به دست گرفت. او از مؤثرترین و فعالترین اعضای این هیأت بود. اما در ماههای بعد، به علت داشتن دیدگاههای تند مانند لزوم جدایی روحانیت از سیاست، وارد نبرد سختی با دیگر جناح ها شد. در جریان این نبرد فکری، سید عبدالله بهبهانی، مقتدرترین رهبر انقلاب مشروطیت و رهبر جناح مخالف تقی زاده به قتل رسید. در آشوب گسترده ای که این قتل در شهرهای بزرگ ایران به بار آورد، تقی زاده به مشارکت در قتل وی متهم شد. همه این جریانات منجر به صدور فتوای جمعی از علمای نجف شد که به فساد سیاسی و عدم لیاقت تقی زاده و لزوم خروج او از ایران رأی دادند بدین ترتیب وی ناگزیر به ترک ایران شد. او در این سفر به استانبول، فرانسه، انگلستان و آمریکا رفت و با افراد زیادی گفتگو کرد.
با شروع جنگ جهانی اول، دولت آلمان که به دنبال خنثی سازی نفوذ انگلستان و روسیه در ایران و کمک به هویت ملی ایرانیان بود، با او ارتباط برقرار کرد و بدین ترتیب تقی زاده مجددا فعالیت های سیاسیش را البته دور از وطن از سر گرفت و در این راه به انتشار روزنامه و بیان نظراتش پرداخت. او در طول جنگ به مبارزه سیاسی، سازماندهی نیروها، روزنامه نگاری و دیدار با افراد بانفوذ مشغول بود. وی تا چند سال بعد از پایان جنگ جهانی اول، در آلمان بود. اما بعد از کودتای 1299 شمسی و انتخاب شدن به عنوان وکیل مجلس، وارد تهران شد.
قبل از سلطنت رضاخان، تقی زاده با تغییر سلطنت موافق نبود ولی به این دیدگاه وفادار نبود و بعدا با رضاخان همکاری کرد و به مناصب مهمی چون استانداری، سفارت و وزارت رسید. در برنامه های اصلاحات رضاخان نیز، از همکاران نزدیک وی بود. در آن دوران دیگر مبارز انقلابی و آزادیخواه نبود، بلکه به کارگزاری تبذیل شده بود که البته وظایفش را با دقت انجام می داد. پس از مدتی، تقی زاده به علت اختلافاتش با شاه، کنار گذاشته شد و به فرانسه رفت. در آنجا انتقاداتی را نسبت به دولت رضاخانی، منتشر کرد. این امر خشم شاه را برانگیخت و او را به ایران فراخواند. تقی زاده که احساس خطر کرده بود به ایران نیامد و همانجا به تدریس زبان خارجی و تاریخ ایران در لندن و کمبریج پرداخت. این دوری از سیاست و پرداختن به فعالیت های علمی 6 سال و تا پایان حکومت رضا پهلوی طول کشید!
بعد از جنگ جهانی دوم، او به عنوان نماینده مردم تبریز، در مجلس پانزدهم انتخاب شد و حدودا بعد از 14 سال به ایران بازگشت. در آن موقع دیگر محیط سیاسی موافق او و دیدگاه هایش نبود و شدیدترین انتقادات را مبنی بر وابستگی او به انگلیس و خیانتش به کشور وارد می کرد. پس از مدتی به علت کهولت سن، از کار کناره گرفت و مجددا در سالهای بعد که مصادف با سال نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، ریاست مجلس سنا را به عهده گرفت ولی هیچگونه سهم یا مشارکتی خاص در این جنبش ضد استعماری نداشت. تقی زاده به شدت غرب زده و مرعوب فرهنگ غرب بود و اظهار می داشت که ملت ما باید از ناخن پا تا موی سر غربی شود!!
تقی زاده در سالهای پایانی عمر، از پا فلج شد و توان حرکت را از دست داد و سرانجام در 8 بهمن 1348 در سن 92 سالگی از دنیا رفت و در مقبره ظهیرالدوله دفن گردید. لازم به ذکر است که کارهای علمی، فرهنگی تقی زاده طیف وسیع و متنوعی را دربر می گیرد. تحقیق، تألیف، روزنامه نگاری، کتاب شناسی، تدریس، ایراد خطابه و سخنرانی، پشتیبانی از فعالیت های علمی فرهنگی به لحاظ موقعیت و مقام سیاسی به مشارکت در تأسیس و سازماندهی نهادهای علمی فرهنگی و مشاوره و رایزنی در این زمینه ها، صورت تفکیک شده ای از آثار او در یادنامه تقی زاده است.
سید حسن تقی زاده سیاست ایران حوادث تاریخی زندگینامه مشروطیت پست حکومتی