اسلام اصل تساهل و تسامح را به معنای درست و دقیق آن، می پذیرد و با بیانهای گوناگون، پیروان خود را به تسامح نظری، علمی و حتی اخلاقی سفارش می کند. سیره عملی پیغمبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) و سفارشهای بسیار آنان، که در روایات بازتاب یافته، به مدارا و مهرورزی با دیگران، شاهد این سخن است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید:«ان الله تعالی رفیق یحب الرفق و یعطی علیه ما لا یعطی علی العنف؛ خداوند متعال، نرم و مهربان است و نرمی و مهربانی را دوست دارد و به آن چیزهایی می دهد که به درشتی و نامهربانی نمی دهد.» (نهج الفصاحه، گردآوری ابوالقاسم پاینده 142/، ح شماره 2735) یا می فرماید: «مداراه الناس نصف الایمان و الرفق بهم نصف العیش؛ مدارای با مردم، نیمی از ایمان و نرمی و مهربانی با آنان نیمی از زندگی است.» (همان 566/ ح 2735) یا می فرماید: «ان الله امرنی بمداراه الناس کما امرنی باقامه الفرائض؛ خداوند مرا به مدارای با مردم فرمان داده است، آن گونه که به پا داشتن بایدها و واجبها فرمان داده است.» (همان 136/، ح 677) یا امام علی (ع) می فرماید: «سلامه الدین والدنیا فی مداراه الناسی؛ سلامتی دین و دنیا در مدارای با مردم است.» (شرح غرر و درآمدی، آقا جمال خوانساری، به تصحیح جلال الدین محدث ارموی، ج 140/4) گویا شعر معروف حافظ که سروده:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
برگرفته از همین سخن امیرالموئمنین (ع) است. سیره پیغمبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در برخورد و رفتار با دیگران و برتابیدن اندیشه های مخالفان و نگهداشت حقوق و آزادی عمل آنان، تا آن جا که به اصول کلی و مصالح امت اسلامی زیانی نرساند، به روشنی گویای همین واقعیت است. به عنوان مثال، وقتی نمایندگان جامعه نصارای نجران در سال دهم هجرت در مدینه به حضور پیغمبر اکرم (ص) رسیدند، مورد احترام قرار گرفتند و پیامبر اکرم (ص) به آنان اجازه داد در مسجد مدینه مراسم عبادی خود را، که وقت آن فرا رسیده بود، آزادانه بگزارند. آنان در حضور پیامبر و در حالی که رو به مشرق، جانب بیت المقدس و درست در جهت خلاف قبله مسلمانان ایستاده بودند، بدون هیچ مزاحمتی مراسم عبادی خویش را به جا آوردند. (فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 432/2)
نصارای نجران با این که دعوت پیغمبر اکرم (ص) را در مورد پذیرفتن اسلام نپذیرفتند و از انجام مباهله که در ابتدا خود آن را پذیرفته بودند، سرباز زدند، مسلمانان هیچ گونه برخورد ناگوار و آزار دهنده ای با آنان نداشتند و نجرانیان آزار دهنده ای با آنان نداشتند و نجرانیان آزادانه پیمان صلحی را با مسلمانان بستند که بر اساس آن، تنها در برابر تعهد آنان به پرداخت مقداری لباس و ابزار و ساز و برگ نظامی به مسلمانان که در آن هنگام هر آن احتمال یورش کافران قریش به آنان می رفت، امنیت جان و مال نجرانیان را مسلمانان پایبندان شدند و نجرانیان اجازه یافتند آزادانه به میان مسلمانان رفت و آمد کنند و مراسم دینی خود را بدون هیچ هراسی انجام دهند و در پناه اقتدار حکومت اسلامی، بدون این که به سپاه اسلام در بیایند و در کارزار شرکت بجویند و یا مالیاتی بیش از آنچه در پیمان نامه آمده، بپردازند، در امنیت کامل بزیند و جان و مال آنان از هرگونه برخورد و دستبرد در امان باشد. (همان 438)
رفتار کریمانه پیامبر اکرم (ص) با نصارای نجران و نگهداشت حقوق و احترام آنان در زمانی صورت می گرفت که حکومت اسلامی در مدینه پایه های اقتدار خویش را استوار ساخته بود و به راحتی می توانست به قدرت شمشیر همه آنان را از بین ببرد و یا با استفاده از ضعف و درماندگی نجرانیان، عرصه را بر آنان تنگ و مالیاتهای سنگینی ازآنان بگیرد و از مراسم عبادی ویژه جلوگیری کند و جلوی رفت و آمد و کسب و کار آنان را در مدینه بگیرد.
نمونه دیگر، یهودیان پیرامون مدینه اند، که سالها در کنار مسلمانان زندگی کردند و از رفتار مهرورزانه و رفق و مدارای مسلمانان برخوردار بودند و تا هنگامی که پیمان شکنی نکردند و آشکارا به دسیسه و نیرنگ و خیانت نپرداختند، همچنان از عدالت و مهرورزی اسلامی بهره مند بودند و هیچ مسلمانی اجازه نداشت با آنان برخورد ناشایست داشته باشد و یا آنان را از حقوق اجتماعی خود محروم کند.
این برخورد مهربانانه و انسان دوستانه اسلام که از تسامح و تساهل اسلامی سرچشمه گرفته بود، تنها درباره پیروان ادیان الهی و اهل کتاب نبود، بلکه کافران و مشرکان نیز، تا هنگامی که علیه مسلمانان، ترفندی ساز نکرده بودند، در امان بودند و مصون از هر آسیب و گزندی: «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین؛ خداوند، شما را از دوستی آنان که با شما در دین ستیز و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون نرانده اند، باز نمی دارد، تا از آنان بیزاری بجویید، بلکه با داد و انصاف رفتار کنید که خداوند مردم با داد و انصاف را دوست می دارد.» (ممتحنه/ 9)
به این ترتیب، افزون بر اهل کتاب و پیروان ادیان الهی، مشرکان و کافران نیز، اگر سر جنگ با اسلام نداشته باشند و جامعه اسلامی و جان و مال و ناموس مسلمانان و کیان اسلامی از دستبرد آنان در امان باشد، از رحمت و عدالت و اسلام می توانند برخوردار باشند و در پناه اسلام و حکومت اسلامی به زندگی خویش ادامه دهند. اسلام به تعبیر رسول اکرم، شریعت سمحه سهله است.
در این شریعت، به حکم این که «سهله» است، تکالیف دست و پاگیر و شاق و حرج آمیز وضع نشده است: «ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛ خدا در دین تنگنایی قرار نداده است.» (حج/ 78) و به حکم این که «سمحه» (باگذشت) است، هرجا که انجام تکالیفی توام با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تکلیف ملغی می شود. سمحه سهله، بودن شریعت برگرفته از این حدیث معروف است که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «لم یرسلنی الله بالرهبانیا ولکن بعثنی بالحنفیه السهله السمحه؛ خداوند مرا به گوشه گیری و انزوا برنینگیخته، بلکه به آیینی پاک و آسان و با گذشت برانگیخته است.» (کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 494/5) سمحه و سهله دو واژه معادل هم نیستند و همان گونه که از معنای لغوی آنها استفاده می شود، دو مدلول جداگانه دارند، ولی در کنار یکدیگر و مکمل یکدیگرند و بیانگر این حقیقت که شریعت اسلام سهل و آسان است و فوق توان انسان نیست. در عمل و رفتار و پیاده کردن آنچه در متن دین آمده است، با مدارا و گذشت و سعه صدر برخورد می کند. مضمون این حدیث با اندکی اختلاف، در منابع روایی اهل سنت هم آمده است. برخورد به دور از تکلف و کریمانه اسلام با پیروان ادیان دیگر و حتی با کافران و مشرکان معاهد، امر پوشیده ای نیست. در حقیقت، برخورد خوب و رفتار مهربانانه و مداراگرایانه مسلمانان با غیر مسلمانان، به ویژه پس از پیروزی و چیرگی بر آنان را بنیاد یکی از انگیزه های مهم پیشرفت اسلام به شمار آورد.
در جریان فتح مکه، پیامبر اکرم تمام بدیهای قریش را در بیست سال دوران بعثت و دشمنیهای فراوان آنان را با اسلام و مسلمانان نادیده گرفت و در کمال بزرگواری و کرامت، هه را بخشیده و فرمود: «اذهبوا انتم الطلقا» (تاریخ یعقوبی، ج 60/2) افزون بر آن، به مسلمانان دستور داد که به هیچ روی، به آزار و اذیت و دشنام و بدگویی آنان نپردازند. یهودیان خیبر، با آن که پیمان شکنی کرده بودند و برای از بین بردن اسلام و ضربه زدن به مسلمانان در یک توطئه مشترک حرکت هماهنگ با کافران قریش همداستان شده بودند، ولی با این همه، پس از آن که دژهای استوار آنان به دست و نیروی سربازان اسلام فتح شد شکست خوردند و مسلمانان بر آنان چیره شدند، پیامبر اکرم (ص) مسلمانان را از این که بدون اجازه وارد خانه های آنها شوند و به زنان و فرزندان آنان ستم روا بدارند، باز داشت.
همچنین در زمان خلیفه دوم که بخشهای گسترده ای از سرزمین ایران به دست مسلمانان فتح گردید و در عمل، ایران در قلمرو حاکمیت اسلام قرار گرفت، بر خلاف کینه توزیهای شماری از مستشرقان، نه تنها مردم ایران هیچ گونه آزار و شکنجه از مسلمانان فاتح ندیدند، و هیچ کس آنان را وادار به پذیرش اسلام نکرد، بلکه به گونه بی سابقه ای مهربانانه در زیر چتر حمایتی اسلام قرار گرفتند و حتی خود ایرانیان، چنان شیفته رفتار و کردار و منش مسلمانان شده بودند که در گسترش قلمرو نفوذ و حاکمیت اسلام مدد می رساندند. بسیاری از مردم با این که هنوز به اسلام نگرویده بودند، در پناه دولت اسلامی در کمال آسایش و امنیت زندگی می کردند و به گفته مسعودی در مروج الذهب، پس از حدود سه قرن، هنوز آتشکده های فراوانی در جای جای ایران به چشم می خورد و زرتشتیان، بدون دغدغه و هراس و در پرتو مهربانی و مهرورزی مسلمانان، به مراسم دینی خویش می پرداختند. قرارداد همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب در زمان پیامبر اکرم در مدینه، مدارا و مهربانی با اسیران جنگ بدر و جریان صلح حدیبیه و نیز رفتار کریمانه امیرالموئمنین (ع) با پیروان ادیان دیگر نمونه های دیگری از برخورد شریعت سمحه سهله با غیر مسلمانان است.
حضرت امیر (ع) در دوران حکومت، روزی از کوچه ای می گذشت که پیرمردی را دید، دریوزگی می کند. پرسید، کیست و چرا گدایی می کند؟ گفتند: «مولی، پیرمرد نصرانی است که از کار افتاده و اکنون برای گذران زندگی، به گدایی روی آورده است.» حضرت فرمود: «عجب، تا وقتی که توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید: سوابق این مرد حکایت می کند که در مدتی که توانایی داشته کار کرده و خدمت انجام داده است، بنابراین بر عهده حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفل کند. بروید از بیت المال به او مستمری بدهید.» (مجموعه آثار شهید مطهری ج 478/18) این روایت، به خوبی بیانگر نوع نگرش حکومت اسلامی و رفتار کریمانه و سماحت منشانه اسلام با پیروان اهل کتاب است که در پناه دولت اسلامی زندگی می کنند. در روزگار امام صادق (ع) و در آغاز دوره خلافت عباسیان، نحله ها و رشته های کلامی و فلسفی زیادی به وجود آمده بود و عقاید گوناگون و گاه بسیار ناسازگار و مخالف یکدیگر وجود داشت و صاحبان عقاید، در یک فضا و محیط به دور از تنش، در کنار هم می زیستند و هر کس از عقیده و مرام خود دفاع می کرد. حکومت بنی عباس هم، تا آن جا که به سیاسیت برخورد نداشت، آزادی عقیده را محترم می شمرد; آزادی عقیده را محترم می شمرد; از این روی، دانشمندان غیر مسلمان و حتی دهریان و مادیان را که در آن وقت به نام زنادقه خوانده می شدند، آزادانه عقاید خویش را باز می گفتند.
مناظره امام صادق (ع) با گروهی زاهد مسلک و متصوفه: این گروه با برداشت نادرستی از زهد و قناعت اسلامی همه چیز را بر خود حرام کرده بودند و از نعمتهای الهی به کمترین آن بسنده می کردند و از همین رهگذر، به روش و منش امام در زندگی و چگونگی لباس پوشیدن وی خرده می گرفتند و امام مهربانانه و با خوش رویی و خلق نیکو و منش بزرگوارانه، به آنان پاسخ می داد. روشن است که این داستانها، به ویژه مناظره امام صادق (ع) با صاحبان آرا و اندیشه های باطل و رفتاری کریمانه و از روی مدارا و سعه صدر با آنان، به خوبی نشانگر ارزش مندی و اهمیت تساهل و تسامح در فرهنگ اسلامی است. شهید مطهری، غیر از داستانهای مورد اشاره، داستانهای دیگری نیز زیر عنوان: مسلمان و کتابی، امام باقر و مرد مسیحی، مسیحی و زره علی، تازه مسلمان، سلام یهود، در ظله بنی ساعده، دوستی که بریده شد و... در داستان راستان آورده که همگی آنها بیانگر نوع نگرش و رفتار امامان معصوم (ع) و مسلمانان با غیر مسلمانان است که از همان آسان گیری که اسلام به آن سفارش کرده، سرچشمه می گیرد.
عدالت زمینه ساز تسامح است و مکتبی که به عدالت ارج نهد دارای احکامی متعادل و سهل خواهد بود و احکام عادلانه تسامحی را در سطح زندگی به وجود می آورند با مراجعه ای به احکام اسلامی و متون دینی بیانگر اهمیت عدالت در این دین است. عدالت، از مهترین و برجسته ترین و والاترین پایه ها و استوانه های ارزشی و انسانی اسلام به شمار می رود. عنصر عدالت از چنان اهمیت و والایی در اسلام برخوردار است که به عنوان مهم ترین هدف بعثت انبیا یاد شده است: «لیقوم الناس بالقسط؛ تا مردم به انصاف برخيزند.» (حدید/ 25) اجرای عدالت به معنای گسترده آن و در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی هیچ گاه ویژه مسلمانان نیست. هر جا اسلام حاکم شود، باید این ستون و رکن مهم را بر فرازد و به گونه ای مشی کند که همگان، چه مسلمان و چه غیر مسلمان در پناه اسلام، به آسانی بتوانند از این خوان گسترده بهره برند: «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهدا بالقسط و لایجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون؛ ای ایمان آوردندگان، برای خدا قیام کنید و از روی عدالت شهادت بدهید. دشمنی که با دیگران دارید نباید شما را وادارد که با آنان به عدالت رفتار نکنید. با آنان به عدالت رفتار کنید که آن به تقوی نزدیک تر است و از خدا بپرهیزید و متقی باشید که خدا به آنچه می کنید، آگاه است.» (مائده/ 8)
گویا منظور از دیگران، کفار قریش هستند که با مسلمانان دشمنی و کینه ورزی داشتند، با این حال، مسلمانان به حکم آیه مبارکه مکلف بودند که با آنان نیز به عدالت رفتار کنند و این اصل مهم اسلامی را در حق آنان نیز به کار گیرند. توجه انسان به اصول انسانیت و پافشاری بر برقراری عدالت و بهره مندی پیروان ادیان دیگر و حتی کافران و مشرکان از حمایت اسلامی، نقش بسیار مهمی در پیشرفت اسلام در قرنهای نخست داشته است.
مورخ معروف غربی ویل دورانت با اعتراف به این که اسلام قرنها در همه عرصه ها پیشتاز بوده می نویسد: «اسلام، طی پنج قرن از سال 81 هجری تا 597 هجری، از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی (احترام به عقاید و افکار دیگران) و ادبیات و تحقیق علمی و علوم و طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود.» (مجموعه آثار شهید مطهری, ج 349/1, به نقل از ((تاریخ تمدن ویل دورانت)) ج 317/11) سیاست اسلام، در پدید آوردن رابطه با غیر مسلمانان که سر ستیز و جنگ با مسلمانان نداشته باشند و از فتنه گری و تجاوز بپرهیزند، بر پایه صلح و دوستی و عدالت بنا شده، است.
از این روی، اسلام همان طوری که مسلمانان را از بی عدالتی و ستم بر یکدیگر در عرصه های گوناگون اجتماعی و فردی باز داشته است، آنان را از بی عدالتی درباره غیر مسلمانان پرهیز داده است. امام سجاد (ع) در ضمن بیان حقوق مختلفی که تک تک افراد جامعه بر یکدیگر دارند، به حقوق اهل کتاب و کسانی که برابر پیمان در کنار مسلمانان می زیند نیز، اشاره کرده و نگهداشت آن را واجب شمرده است. سپس به حدیثی از پیامبر اکرم اشاره کرده که فرمود:«من ظلم معاهدا کنت خصمه؛هر کس به غیر مسلمانی که در عهد و پیمان اسلام و ذمه حکومت اسلامی زندگی می کند، ستم روا دارد، من دشمن او هستم.» (شرح رساله الحقوق, سید علی قبانچی 571/2, اسماعیلیان) در قرآن مجید، عامل پیدایش اختلاف بین امتها، بی عدالتی و تجاوزگری معرفی شده است. از این روی به پیامبر اکرم (ص) دستور داده شده که اعلام بدارد: «و امرت لاعد بینکم الله ربنا و ربکم، لنا اعمالنا و لکم اعمالکم، لاحجه بیننا و بینکم الله یجمع بیننا و الیه المصیر؛ مأمورم در میان شما به عدالت رفتار کنم. خداوند پروردگار ما و شماست. نتیجه اعمال ما از آن ما و نتیجه کارهای شما از آن شماست. دشمنی شخصی در میان ما نیست و خداوند ما و شما را در یک جا گرد می آورد و بازگشت همه به سوی اوست.» (شورا/ 15)
این گونه نیست که اهل کتاب با هم اختلافی نداشته باشند و یکدیگر را به راحتی برتابند، بلکه آنها نیز، بیشتر درگیر مبارزه با یکدیگرند. حتی پیروان مسیح و یهود، از مجموعه آموزهای دینی خودشان، تنها آنچه را با هواها و خواسته های نفسانی و هدفهای آنان بیشتر هماهنگ است، می پذیرند و به باقی توجه چندانی ندارند. به عنوان مثال با این که کم و بیش، در همه ادیان الهی از ستم و بیداد نهی شده است، ولی پیروان آنها از کنار آن می گذرند و به نگهداشت عدالت در زندگی اجتماعی و پرهیز از ستم توجهی ندارند. این در حالی است که اسلام مسلمانان را وا می دارد که در صورت نگهداشت شرایط ذمه و پیمان، با پیروان ادیان دیگر به عدالت رفتار کنند و از هرگونه دست اندازی به حقوق آنان بپرهیزند.
از جایگاه نگرش اسلام به انسان و پاسداشت حریم انسانیت نیز می توان به موضوع تساهل و تسامح نگریست. با چشم پوشی اززاویه ها و جهتهای دیگر، انسانیت انسان از دیدگاه اسلام یک ارزش است و اسلام بر همین اساس، پاسداری از حقوق انسان را لازم می شمارد.
امیرالمؤمنین (ع) در عهدنامه مالک اشتر می فرماید: «و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق؛ مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان و مباش همچو جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری. چه رعیت دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند.» (نهج البلاغه, نامه 53) از دیدگاه اسلام انسان دوستی یک اصل است و انسانها را باید دوست داشت، ولی انسان را در مسیر انسانیت باید دوست داشت و در خلاف مسیر آن خیر. بر این اساس، اگر فردی بر ضد مسیر انسانیت است و در حقیقت خاری است بر سر راه انسانها و باید این خار و این مانع را از سر راه انسانیت برداشت.
در زمینه گسترش علوم و دست یافت مسلمانان به دانشهای گوناگون نیز، اسلام با روحیه ای باز و با تکیه بر اصل تساهل و تسامح، عالی ترین زمینه ها را برای رشد دانشها فراهم کرده است. آیات و روایات فراوانی وجود دارد که در آنها مسلمانان به فراگیری دانش فرا خوانده شده اند. حتی در این آیات و روایات، از آنان خواسته شده اگر فراگیری دانش در گروه فرو رفتن به گردابها و مراجعه به کافران و مشرکان است، در فراگیری آن درنگ نکنند، امام امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «... الحکمه ضاله الموئمنین فاطلبوها و لو عند المشرک؛ حکمت گمشده موئمن است، پس بجویید آن را، هر چند در نزد مشرکان باشد.» (الحیاه, حکیمی, ج 40/1) امام صادق (ع) می فرماید: «اطلبوا العلم و لو بخوض اللجج و شق المهج؛ به جستجوی دانش برخیزید، هر چند با فرو رفتن در گردابها و در خطر افتادن جانها همراه باشد.» (سیری در سیره ائمه اطهار 161) در پرتو تسامح و تساهل دینی و برخورد کریمانه مسلمانان با غیر مسلمانان در صدر اسلام، رشد دانشها به مرز شگفت انگیزی رسید و جامعه اسلامی در اوج اعتلای علمی قرار گرفت و مسیحیان و یهودیان و پیروان ادیان دیگر نیز، آزادانه در این نشاط علمی سهیم بودند.
باید توجه داشت که حوزه به کار بستن تسامح و تساهل دینی جایی است که در چهارچوب اصول و ارزشهای اسلامی و حفظ مصالح اسلام و جامعه اسلامی صورت گیرد و رفتار و برخورد غیر مسلمانان به گونه ای باشد که درخور برتابیدن و پذیرفتنی باشد. بیرون از این قلمرو و در صورتی که بخواهد به ارزشهای اسلامی خدشه وارد آید و یا تسامح و تساهل راهی برای رواج بی بند و باری باشد، دیگر جای تسامح و تساهل نیست; بلکه جای امر به معروف و نهی از منکر و واکنش در برابر منحرفان است. تساهلی که امروز درجامعه های غربی رایج است و برداشتی که امروز، شماری از روشنفکران در کشورهای اسلامی از آن دارند، با آنچه مورد نظر رهبران اسلامی است، به کلی فرق دارد.هر جا که امر ناپسند و ضد ارزش در عرصه فرهنگ و اجتماع رخ می نماید، از سوی هر گروه و فردی باشد، باید جلوی آن را گرفت. تساهل و مدارا در برابر کار خلاف، بی بند و باری و فساد، معنی ندارد. همچنین تساهل در برابر کسانی که به اساس نظام اسلامی و پایه و ارکان آن خدشه وارد می سازند و یورش می برند و با انگیزه های شیطانی، برآنند ذهن و فکر مردم را خراب و بنیه های اعتقادی را سست کنند، ضد ارزش است و باید با آن به ستیز برخاست.
پیغمبر اکرم (ص) که خود را آورنده شریعت سمحه سهله معرفی می کند و نه تنها با مؤمنان که با پیروان دیگر ادیان توحیدی و حتی بسیاری از مشرکان کفار به نرمی و از سر رفق و مدارا و با گذشت رفتار می کرد در برابر مخالفان و دشمنان و کسانی که با اسلام و به قوانین و آیینها و آنچه در دین الهی، مقدس شمرده شد، برخورد می کرد. به اصطلاح «اشدا علی الکفار رحما بینهم؛ بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند.» (فتح/ 29) بود. با مؤمنان به نرمی و مهربانی رفتار می کرد، ولی در برابر دشمنان و کافران کینه توز سرسختانه ایستادگی می کرد.
در نظام اسلامی، توجه به ارزشها و احترام به آن یک اصل است و به طور طبیعی سیاست تساهل و تسامح در هر عرصه ای باشد باید با حفظ این اصل، سامان پذیرد. اگر خدای نخواسته با اثر پذیری از بازیهای سیاسی و اندیشه های مسموم و کینه ورزانه و سخنان رنگارنگ جامعه های غربی، بدون حساب و کتاب و بیرون از چهارچوبه اصول و ارزشهای اسلام، به آن دامن زده شود، نتیجه اش جز گسترش بی بند و باری و هرج و مرج اخلاقی در پی نخواهد داشت.
بر این اساس، به کارگیری سیاست تساهل و تسامح، اگر درست و با حفظ اصول و ارزشها صورت گیرد، آثار ارزشمندی را در پی دارد، ولی اگر تعریف مناسبی از آن ارائه نگردد و با بوده و هست جامعه اسلامی سازواری نداشته باشد، به امر ضد ارزشی دگر خواهد شد که به مرور ارزشها را به پای میز محاکمه خواهد کشاند. همچنانکه اگر با اثر پذیری از هیاهوهای تبلیغاتی و در بازار آشفته سیاست، از تسامح و تساهل دینی به عنوان حربه و عاملی توجیه کننده برای حرکتها و تلاشهای ضد ارزشی استفاده گردد، بی گمان، به ضعف شدید اصول ارزشی و اعتقادی می انجامد و بنیاد معنویات را سست می کند و در کنار، پاره ای آثار مثبت، پیامدهای ناگوار فراوانی را به بار میآورد. به دیگر سخن، تساهل با آزادگذاری فرق دارد و نباید آنچه امروز در جهان غرب به عنوان آزادی جریان دارد که از ویژگیهای بارز نسبی گرایی اخلاقی و بی تفاوتی نیست به ارزشها و معنویات است، به عنوان تساهل و تسامح دینی به جامعه های گوناگون اسلامی راه یابد.
در باب تساهل و تسامح این نکته را نیز باید در نظر داشت که آسان گری و برخورد نرم و مدارا گرایانه در اسلام، گرچه پسندیده و مورد سفارش بزرگان دین است و سیره و منش پیغمبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) روشنگر و تایید کننده آن است، با این حال، وقتی پاس ناسازگاری با حدود و قانونهای الهی به میان آید، نه تنها دیگر پسندیده نیست که به سختی و درشتی باید در برابر آن ایستاد و بدون هیچ گونه چشم پوشی بر اجرای حدود الهی و حفظ والاییها و بایستهای دینی پای فشرد. در حقیقت حفظ مصالح اسلام و نظام اسلامی و احکام مسلم و ضروری دین، حد و مرز و خط قرمز روا مداری و تساهل و تسامح است. پیغمبر اکرم (ص) با این که با مخالفان و دشمنان بیشترین مدارا را می کرد و حسن خلق و سعه صدر و نرمی و ملایمت و گذاشت و بزرگواری وی بی نیاز او توضیح است، ولی بر سر اصول هیچ گاه کوتاه نمی آمد و حاضر نبود ذره ای از احکام و حدود الهی، به خاطر مصلحت اندیشی جاری نشود. پیغمبر اکرم (ص) در مسائل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود، نرم و ملایم و باگذشت بود. گذشتهای بزرگ و تاریخیش، یکی از علل پیشرفتش بود; اما در مسائل اصولی و عمومی آن جا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان می داد و دیگر جای گذشت نمی دانست. پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش، تمام بدیهایی که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بودند، نادیده گرفت و همه را یک جا بخشید توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت. اما در همان فتح مکه، زنی از بنی مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید، خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجرای حد سرقت را توهین به خود تلقی می کردند، سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجرای حد صرف نظر کند.
بعضی از محترمین صحابه را به شفاعت برانگیختند، رنگ رسول خدا از خشم بر افروخته شد و گفت چه جای شفاعت است؟ مگر قانون خدا را می توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟ هنگام عصر آن روز، در میان جمع سخنرانی کرد و گفت: «اقوام و ملل پیشین، از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجرای قانون خدا تبعیض می کردند. هرگاه یکی از اقویا و زیردستان مرتکب جرم می شد معاف می شد، مجازات می گشت سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در اجرای (عدل) درباره هیچ کس سستی نمی کنم، هر چند از نزدیک ترین خویشاوندان خودم باشد.» (وحی و نبوت 239) در مکتب اسلام به همان اندازه که تساهل و مدارا سفارش شده است، پافشاری در اجرای آیینها و قانونها و شدت عمل در برخورد با دشمنان و مخالفان هم سفارش شده است. هم تسامح و تساهل خوب و لازم است و هم درشتی و پافشاری در اجرای قانونها و آیینها. ولی هیچ کدام مطلق نیست و هر کدام در جای خود خوب و به همان مقدار لازم، پسندیده است. خشونت و سخت گیری در جای تسامح همان اندازه زشت و ناپسند است که تسامح در جایی که شدت عمل و درشتی لازم است.
امیرالمؤمنین (ع) در ستایش پیغمبر اکرم می فرماید: «طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه. یضع ذلک حیث الحاجه الیه من قلوب عمی و آذان صم و السنه بکم؛ طبیبی که بر سر بیماران گردان است و مرهم او بیماری را بهترین درمان (و آنجا که دارو سودی ندهد) داغ او سوزان. آن را به هنگام حاجت بر دلهایی نهد که از (دیدن حقیقت) نابیناست و گوشهایی که ناشنواست و زبانهایی که ناگویاست.» (نهج البلاغه خطبه 108) در این مدح و ستایش و بیان ویژگیهای رخشنده پیامبر اکرم (ص) در انجام رسالت خویش، به پزشکی همانند شده است که برای درمان بیماران گاه بر زخم آنها مرهم می گذارد و گاه که بیماری شدید است و مرهم گذاری و گاه که بیماری شدید است است و مرهم گذاری، سودی ندارد، با چاقوی جراحی آن را می کشافد جراحی می کند و یا بر آن داغ می نهد. در جایی که زخم بیمار با گذاشتن مرهم بهبود می یابد، دیگر جراحی موردی ندارد و به طور طبیعی کاری نادرست است، ولی اگر مرهم سود نبخشد، باید زخم جراحی شود و مرهم گذاشتن بر آن، کاری است، نادرست و بیهوده.
استاد شهید مرتضی مطهری با اشاره این سخن امیرالمؤمنین در مورد پیغمبر اکرم می نویسد: «مقصود این است که پیغمبر دو گونه عمل می کرد یک نوع عمل پیغمبر مهربانی و لطف بود. اول هم «احکم مراهمه» را ذکر می کند یعنی عمل اول پیغمبر همیشه لطف و مهربانی بود ابتدا از راه لطف و مهربانی بود ابتدا از راه لطف و مهربانی معالجه می کرد با منکرات و مفاسد مبازه می کرد; اما اگر به مرحله ای می رسید که دیگر لطف و مهربانی و احسان و نیکی سود نمی بخشید، آنها را به حال خود نمی گذاشت، این جا بود که وارد عمل جراحی و داغ کردن می شد. هم مرهمهای خود را بسیار محکم و مؤثر انتخاب می کرد و هم آن جا که پای داغ کردن و جراحی در میان بود، عمیق داغ می کرد و قاطع جراحی می نمود.» (مجموعه آثار شهید مطهری, ج 248/17)
بنابراین، در عین نرمی، رفتار از روی تسامح و تساهل، درشتی و سخت گیری هم لازم است. وقتی مدارا سودی ندارد و یا پای مخالفت با اساس دین و بایسته و احکامی که آشکارا شاکله دین را تشکیل می دهند در میان است، گذشت و تسامح و به نرمی رفتار کردن معنی ندارد و نه تنها اثری نمی بخشد که چه بسا خلافکاری را جری و گستاخ نماید و بیماری را تشدید کند. در نظر اسلام گناه و فساد، سد راه کمال است و جامعه را از دستیابی به هدفهای متعالی باز می دارد و باید این گونه بازدارنده ها از سر راه برداشته شوند. در مرتبه اول باید با مدارا و نرمی و ملایمت و سعه صدر به رویارویی با آن پرداخت و در مرتبه دوم و ثمربخش نبودن تذکر و تساهل و تسامح، باید به مبارزه با این پدیده زشت پرداخت و از بایسته ها و ضروریهای دین که لازمه یک زندگی مسالمت آمیز است، دفاع کرد.
اسلام مدارا عدالت مرتضی مطهری حکومت اسلامی جامعه شناسی تاریخ اسلام اهل کتاب