از جمله نشانه هایی که در روایات به عنوان یکی از نشانه های قیامت مطرح شده بحث خروج دجال است. به عنوان مثال حذیفه بن یمان از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده است: چهار چیز از نشانه های قیامت است: «الدجال و نزول عیسی (ع) و...؛ دجال و نازل شدن عیسی از آسمان....»
این نشانه، که غالبا در کتاب های اهل سنت، از نشانه ی برپایی قیامت دانسته شده است در منابع روایی شیعه، بیشتر از نشانه های ظهور محسوب شده است اما همچنان که گفته شده است، هیچ اشکالی ندارد که رخدادهایی چون خروج دجال هم، نشانه ظهور باشند و هم نشانه قیامت، بدین معنی که این رخداد پیش از ظهور و در دوره غیبت واقع گردد و حتی طبق برخی روایات خود ظهور حضرت نیز از نشانه های نزدیکی قیامت شمرده شده است.
به هر حال بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده می شود، دجال فردی است که در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی (ع) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سر انجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه لددر منطقه شام، به هلاکت می رسد. در روایات بسیاری خصوصا روایات اهل سنت به توضیح خصوصیات آن پرداخته شده است و مطالبی عجیب توانایی هایی خارق العاده خصوصیاتی شگفت برای او ذکر شده است. به یک روایات در این زمینه که در کتاب بحارالانوار آمده توجه کنید.
«اسبغ بن نباته» از امیرالمؤمنین (ع) پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟» فرمودند که: «آگاه باشید، دجال «صائدبن صید» است و بد عاقبت کسی است که او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند... و از دهی که معروف به یهودیه است، خروج می کند. چشم راستش از اصل خلقت ندارد به طوری که گودی حدقه اش نیست و دیگری که در پیشانیش است، مانند ستاره صبح می درخشد و در چشمش مانند پارچه گوشت چیزی است گویا که با خون ممزوج است و در میان چشمش لفظ «کافر» نوشته شده به طوری که همه کس آن را می خواند خواه با سواد باشد و خواه نه. به دریاها داخل می شود و آفتاب با وی سیر می کند و در پیش رویش کوهی است از دود و در پشت سرش کوه سفیدی است که خلایق چنین می دانند که آن طعام است و در ایام قحط شدیدی خروج می کند و به درازگوش سبز یا خاکستری رنگ سوار شود و زمین در زیر پایش پیچیده می گردد و به هیچ آب نمی گذرد مگر اینکه خشکیده می شود به طوری که جایش تا روز قیامت خشک می ماند و به آواز بلند ندا می کند، به نوعی که همه جن و انس و شیاطین، که در مابین مشرق و مغربند صدای او را می شنوند.
چنین می گوید: "ای دوستان من! به زودی به سوی من آیید. منم آن کسی که مخلوقات را خلق نمود و ایشان را در محکم نمودن ترکیبشان با هم مساوی گردانید و اندازه صورتها و هیأتهای ایشان را تعیین نمود و منم آن پروردگار شما که بر همه اشیا قادر است."
و این دشمن خدا، اینها را دروغ می گوید، زیرا که او مردی است که طعام می خورد و در بازارها راه می رود و پروردگار شما کور نیست و طعام نمی خورد و راه نمی رود و ازمکانی به مکان دیگر منتقل نمی شود... خداوند عز و جل او را در شهر «شام» در بالای تلی که معروف است به تل افیق سه ساعت از روز «جمعه» گذشته به دست کسی که مسیح بن مریم (ع) در پشت سرش نماز می گزارد، به قتل می رساند. آگاه شوید به درستی که بعد از این طامه کبری واقع خواهد شد و آن خروج دابة از زمین است.»
بعد از آن امام علی (ع) فرمودند که «از من مپرسید که بعد از خروج دابة چه واقع خواهد شد.» در آن حال «نزال بن سبره» به صعصعة گفت که: «امیرالمؤمنین از این کلام اعجاز نظام، چه چیز اراده نموده؟» صعصعة گفت: «یابن سبرة! کسی که عیسی بن مریم (ع) در پشت سرش نماز می گزارد، امام دوازدهم است.»
در روایات دیگر نیز کم و بیش به خصوصیاتی از این دست اشاره شده است، خصوصیاتی بسیار عجیب که اندیشمندان بسیاری را به این فکر واداشته که این خصوصیات نباید بیانگر شخص خاصی باشد بلکه تعابیری سمبلیک و کنایی از یک جریان فکری یا اجتماعی... منحرف و فاسد باشد که افراد بسیاری را به انحراف کشانده و جهان را از ظلم و تباهی پر می کند همچنان که که قبل از ظهور این گونه می شود. با این اوصاف سؤالات بسیاری ذهن انسان را خود مشغول می کند؛ آیا دجال شخصی است که دارای ویژگی ها و صفات غیر عادی است؟ آیا دجال شخص است، یا جریان الحادی؟ بر فرض که دجال شخصی دارای چنان ویژگی هایی باشد، تحقق آن را چگونه می توان تصور کرد: معجزه یا غیر معجزه؟
در مورد اصل دجال، صرف نظر از ویژگی های او، چند احتمال وجود دارد:
الف: دجال شخصیتی حقیقی: این که فردی معین و مشخص، به عنوان دجال در دوره غیبت، با همان ویژگی هایی که برای وی بیان شده، خروج می کند و مردم را به انحراف می کشاند.
ظاهر بسیاری از روایات، بیانگر این احتمال است، ولی تقریبا هیچ کدام از این روایات، سند معتبری که بشود بر آن اعتماد کرد، ندارند. همان گونه که گفته شد غالب این روایات در منابع اهل سنت آمده و در منابع شیعه مستند این نشانه، دو روایت است که شیخ صدوق، آنها را در کمال الدین آورده است و سند هر دوی آنها ضعیف است و در محتوای آن ها نیز ناهماهنگی و ضعف های فراوانی دیده می شود، چنانکه شیخ صدوق، بدان اشاره کرده است.
با توجه به روایات زیاد در منابع عامه، اصل قضیه دجال، بعید نیست صحیح باشد، ولی برداشت از توضیحاتی که درباره اش گفته اند، به عنوان یک بیان حقیقی و واقعی بعید است؛ زیرا خروج دجال، با اوصافی که بدانها اشاره شده، به صورت طبیعی، تقریبا، غیر ممکن است و بیشتر، به افسانه شباهت دارد، تا واقعیت.
ب: هر حیله گری دجال است و دجال از همه مکارتر: احتمال دیگر آن است دجال، نام شخص معینی نیست. هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با توسل به حیله گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجال است، بر این اساس دجال ها خواهند بود. این که در روایات از دجال های فراوان سخن به میان آمده این احتمال را تقویت می کند.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «لاتقوم الساعه حتی یخرج المهدی من ولدی، و لایخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول: انا نبی؛ قیامت، برپا نمی شود، تا وقتی که مهدی (ع) از فرزندانم قیام کند و مهدی (ع) قیام نمی کند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگوید: من پیامبرم.»
دجال، از ریشه دجل به معنای دروغگوی حیله گر است. در روایات، از این دجال ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. در برخی، دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجال آمده است. از میان این دجال ها، فردی که در دروغگویی و حیله گری و مردم فریبی سر آمد همه دجالان و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی (ع) و یا برپائی قیامت است. بر این اساس، باید گفت ما دو نوع دجال داریم: یکی همان دجال حقیقی و واقعی است که پس از همه دجال ها می آید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری و تحمیق و گمراهی مردم می زنند و همگی در این وصف که به دنبال منحرف کردن مردم هستند مشترکند.
در نتیجه با توجه به معنای لغوی دجال و نیز فراوانی آنان در روایات، فرد خاصی منظور نیست، بلکه هر آدم حقه باز دروغگویی که با فریفتن مردم، به فتنه انگیزی بپردازد، دجال است، منتهی ممکن است یکی از آنان که تبلور این صفات در وی، از همه بیشتر است، نشانه ظهور باشد.
در حقیقت داستان دجال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق، که معتقد به نظام های پوشالی گذشته و پاسدار سنت های آنان و ضدارزش هایشان هستند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار می گیرند و با سوء استفاده از زمینه های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله گری می زنند، تا مردم را نسبت به اصالت و تحقق انقلاب و استواری رهبران آن، دلسرد و دو دل کنند و در نهایت با شیطنت، آنان را به کژراهه برند.
پس، حرکت مزورانه دجال ها، همواره بزرگترین خطری است که به ثمر رسیدن حرکت های حق طلبانه و حقیقی را تهدید می کند و تنها هوشیاری مردم و شناخت به موقع است که می تواند توطئه ها را خنثی کند.
در انقلاب جهانی حضرت مهدی (ع) نیز، چنین خطری پیش بینی شده است. چون انقلاب مهدی (ع)، از همه انقلاب های تاریخ بزرگ تر و گسترده تر است، خطر فریبکاران دجال صفت نیز، به مراتب بیشتر و گسترده تر است. در آستانه ظهور مهدی (ع) و انقلاب بزرگ، آنان همه تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را بفریبند و آنان را نسبت به نتیجه آن دلسرد و ناامید سازند و بالاخره، از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند.
امامان (ع) از پیش، این خطر را گوشزد کرده اند و پیدایش حرکت های انحرافی را پیش بینی کرده اند، تا مردم با هوشیاری کامل، به استقبال چنین حوادثی بروند و در دام شیادان گرفتار نشوند. این که در روایت تأکید شده است: هر پیامبری، امت خویش را از خطر دجال بر حذر داشته به خوبی نشان می هد که در برابر نهضت همه انبیا، دجال هایی خروج کرده اند و گاهی تا سر حد انحراف امت های آنان و تنها گذاشتن پیام آوران آسمانی، پیش رفته اند، ولی در نهایت، به خاک مذلت افتاده اند و با رسوایی تمام، شکست خورده اند.
ج: دجال همان سفیانی: این احتمال نیز وجود دارد که مراد از دجال، همان سفیانی باشد که در کتاب های عامه، بیشتر به عنوان دجال و در کتابهای خاصه به عنوان سفیانی آمده است.
گرچه از بعضی جهات، خروج دجال و سفیانی، یکسانند و هر دو دعوت به باطل می کنند و با توسل به حیله گری و تزویر، مردم را می فریبند، به مبارزه با جناح حق بر می خیزند و سرانجام به هلاکت می رسند و... ولی با دقت در روایات خروج سفیانی و روایات مربوط به خروج دجال، در می یابیم که بین این دو فرق های زیادی وجود دارد و اگر اصل خروج دجال را امری مسلم بدانیم، ناچار باید فردی غیر از سفیانی باشد. مثلا دجال، ادعای ربوبیت می کند و کافر است، ولی دلیلی بر کفر سفیانی نداریم. بلکه، در روایات آمده که سفیانی ریاکارانه تظاهر به دینداری و تقدس می کند و مدام ذکر یا رب یا رب بر زبان وی جاری است.
خروج سفیانی، همزمان است با قیام سردارانی از خراسان و یمن و مصر که به حق و عدالت فرا می خوانند و زمینه را برای انقلاب بزرگ مهدی، مهیا می سازند. خروج سفیانی، منطقه نسبتا محدودی را فرا می گیرد، در حالی که دجال، به جز مکه و مدینه، به همه جای زمین می رود و فتنه وی، همه جا را می گیرد. در شکل و قیافه هم، با یکدیگر، فرق دارند. پس دجال نمی تواند، همان سفیانی باشد.
د: دجال همان طاغوت و کفر جهانی: کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر همه جهان است. استکبار، با ظاهری فریبنده، مردم را، به ویژه مسلمانان را می فریبد و با قدرت مادی و صنعتی و فنی عظیمی که در اختیار دارد، آنان را به شدت مرعوب خویش می سازد، به گونه ای که مسلمانان احساس خودباختگی می کنند. قدرت مادی استکبار، بیش از آنچه که هست در نظر آنان بزرگ جلوه می کند، تا آن جا که می پندارند آب و نان آن ها به دست اوست. پیامبران امت های خویش را از فتنه دجال بیم داده اند، در حقیقت آنان را از افتادن به دام مادیت و ورطه حاکمیت طاغوت و استکبار جهانی برحذر داشته اند. پس بعید نیست که منظور از دجال، با آن شرایط و اوصاف، قدرت های بزرگ و اهریمنی باشند.
برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده اند و همه ویژگی هایی که برای دجال بیان شده با ویژگیهای استکبار برابر دانسته اند. مثلا در اوصاف دجال گفته شده: کوهی از غذا و شهری از آب به همراه دارد کنایه از امکانات عظیم و گسترده ای است که استکبار در اختیار دارد.
گفته شده: دجال، به همه جای زمین سفر می کند می تواند اشاره به ابزار و وسایل پیچیده تبلیغاتی و مخابراتی و تجهیزات مدرن مبادله پیام ماهواره ای و نیز استفاده از ابزار پیشرفته حمل و نقل و هواپیماهای مافوق صوت برای مسافرت از جایی، به جای دیگر باشد. سیطره استکبار جهانی بر جهان سوم، در واقع، با استفاده از شگرد ویژه است: طرفداری از حقوق بشر، صلح، امنیت، کمکهای بشر دوستانه و....
استکبار، به معنای واقعی، دجال است. استکبار خود را قیم ملت ها می داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیمی که در اختیار دارد، در همه جای زمین دخالت می کند و همه را به زیر سلطه خویش می آورد.
سؤال دیگر این بود که اگر دجال شخصیتی واقعی است آیا اعمال و خصوصیات او معجزه است؟
باید گفت ظهور این خصوصیات به صورت معجزه با توجه به، قانون معجزه، نمی تواند واقع شود، زیرا معجزه بودن چنین پدیده هایی که مستقیما، در جهت تقویت و تایید باطل است و موجب انحراف بیشتر مردم می گردد، مگر این که بگوییم صدور معجزه از دجال، به رسوایی وی منجر می شود که این نیز بعید است توجیه معجزه بودن افعال او باشد و بهتر آن است که بر فرض واقعی بودن این افعال از جانب او این مسائل را از سنخ توانایی های شیطانی، سحر و جادوگری دانست همان گونه که در پاره ای از روایات مربوط به دجال آمده است البته باز تأکید می شود این توجیه در صورتی مورد پیدا می کند که فرض را بر واقعی و نه کنائی بودن اعمال دجال بگذاریم
نکته درخور یادآوری این که: اصل داستان دجال، در کتاب های مقدس مسیحیان آمده است. در انجیل، واژه دجال بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح باشند، و یا پدر و پسر را انکار کنند، به عنوان دجال یاد شده است: دروغگو کیست؟ جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند. آن دجال است که پسر و پدر را انکار کند. کلمه دجال، در کتاب های مقدس و منابع دینی مسیحیان، به زبان انگلیسی انتی کریست (chris Anti) آمده است، یعنی دروغگو و حیله گر و این مطلب احتمال دوم را تقویت می کند.
جمع بندی
در جمع بندی مطالب گذشته باید گفت با توجه کثرت روایات در منابع شیعه و سنی و شهرت این مسأله در امت های پیشین و وجود آن در کتب عهدین به احتمال زیاد این مطلب از جانب معصومین مطرح شده اما در رابطه با مطالب شگفت انگیزی که درباره خصوصیات دجال گفته شده است باید این احتمال را ترجیح داد که این بیانات اگر از جانب معصومین باشد نوعی بیان کنایی و سمبلیک برای بیان خصوصیات یک جریان فکری یا اجتماعی بوده است و در هر صورت اراده معنای حقیقی از این تعابیر بسیار بعید به نظر می رسد.
نشانه های قیامت دجال آخرالزمان قیام های تاریخی داستان تاریخی امام مهدی (عج) ظهور