یکی از پیامبران که نامش در قرآن دوبار آمده، حضرت ادریس است. او خیاط بود و مدت سیصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم (ع) میرسد. سی صحیفه از کتابهای آسمانی بر او نازل گردید.
صفات و خصوصیات ادریس در قرآن
با آن که در قرآن کریم به سیره علمی حضرت ادریس به اجمال اشاره شده، اما اوصاف و اسمای حسنایی که برای آن حضرت ذکر شده است، بسیاری از معارف را در بردارد. در آیات 85 و 86 انبیاء از «اسماعیل»، «ادریس» و «ذوالکفل» به عنوان سه پیامبری که از صابران و صالحان و شایسته مشمول رحمت الهی بوده اند، یاد شده است: «و اسمعیل و ادریس و ذاالکفل کل من الصبرین* و ادخلنهم فی رحمتنا انهم من الصلحین؛ و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [یاد کن] که همه از صابران بودند. و آنها را در جوار رحمت خود در آوردیم، همانا آنان از شایستگان بودند.» طوسی، طبرسی و برخی دیگر، صابر بودن ادریس را شکیبایی وی در بلای الهی و عمل به طاعت او و تحمل سختی رسالت می دانند. و گفته اند: «نخستین کسی بود که بر قوم خود برانگیخته شد و آن ها را به سوی دین دعوت نمود; ولی آن ها از پذیرش سخنان وی خودداری کردند و گرفتار خشم خداوند شدند.»
هم چنین در ذیل آیه «و ادخلنهم فی رحمتنا» داخل شدن در رحمت الهی را فراگیرتر از رحمت عمومی خدا و مرتبه ای بالاتر از آن شمرده اند. گویی این پیامبران با تمام جسم و جانشان در رحمت الهی غرق شدند و این، بیانگر مقام والای آن ها است. برخی نیز مراد از آن را داخل شدن در بهشت دانسته و جمله «انهم من الصلحین» را تعلیل آن بیان کرده اند.
در جایی دیگر از «ادریس» به عنوان پیامبری بسیار راستگو که خداوند او را به مکان والا یاد شده است: «و اذکر فی الکتب ادریس انه کان صدیقا نبیا* و رفعنه مکانا علیا؛ و در این کتاب از ادریس یاد کن که او راستگو و پیامبر بود. و ما او را به مقامی بلند ارتقا دادیم.» (مریم/ 56- 57) کتاب مقدس نیز درباره او می گوید: «خنوخ با خدا می زیست و خدا او را به حضور خود به بالا برد.» همان گونه که خدای سبحان حضرت ابراهیم را با وصف پیامبر و صدیق ستود: «و اذکر فی الکتاب ابراهیم إنه کان صدیقا نبیا؛ در این کتاب ابراهیم را یاد کن. به راستی او پیامبری بسیار راستگو [و درست کردار] بود.» (مریم/ 41)، حضرت ادریس (ع) را نیز با همین تعبیر ستوده است: «و اذکر فی الکتاب ادریس انه کان صدیقا نبیا؛ و در این کتاب از ادریس یاد کن که او راستگو و پیامبر بود.» (مریم/ 56) قرآن کریم درباره مؤمنان می فرماید: «یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات؛ خدا کسانی از شما را که ایمان آورده و کسانی را که دانش داده شده اند رتبه ها بالا برد.» (مجادله/ 11) ولی درباره حضرت ادریس (ع) به تعبیر جمع می فرماید: "ما" او را به مکانت عالی رفیع کرده ایم زیرا همه مدبرات امر در ارتفاع مکانت آن حضرت به دستور خدای سبحان سهمی داشتند.
علامه طباطبایی در ذیل آیه 41 مریم درباره دو واژه «صدیقا و نبیا» که دو ویژگی حضرت ابراهیم (ع) است، می گوید: «کلمه "صدیق" در ظاهر، اسم مبالغه از "صدق" است و کسی را که در راستی مبالغه می کند، یعنی آن چه را انجام می دهد، می گوید و آن چه را می گوید، انجام می دهد، و بین گفتار و کردار او تناقضی نیست، "صدیق" گویند.» برخی نیز واژه «صدیق» را اسم مبالغه برای «تصدیق» دانسته و گفته اند معنایش این است که این پیامبر با زبان و رفتار خویش حق را تصدیق می کرده است; اما درباره کلمه «نبیا» گفته شده «نبی» بر وزن «فعیل» از ماده «نبأ» گرفته شده و دلیل نام گذاری پیامبران به آن، به این است که ایشان با دریافت وحی، از عالم غیب خبر داشتند. برخی نیز این واژه را از «نبوة» به معنای «رفعت»، مشتق دانسته و انبیا را به سبب مقام والایشان «نبی» خوانده اند.
درباره «مکان علی» بین مفسران اختلاف نظر است. بیشتر مفسران اهل سنت و برخی از شیعه گفته اند خداوند او را به آسمان ها برد و برخی از آن ها بر این باورند که او به آسمان چهارم یا ششم برده شد و هنوز زنده است; ولی با توجه به اقوال مفسران و سیاق آیه به نظر می رسد که مراد از «رفعنه مکانا علیا» نیل به مقام و منزلتی معنوی است که ادریس با نبوت بدان دست یافت، نه ارتفاع مکانی; زیرا رفعت مکانی هر چند بلندترین مکان های متصور باشد، مزیتی به شمار نمی آید.
عارف نامدار، جناب ابن عربی بر این باور است که ادریس (ع) هنوز زنده است و در آسمان چهارم به سر می برد و معنای «و رفعناه مکانا علیا» را ارتفاع به آسمان چهارم می داند و خصوصیت آسمان چهارم را این می داند که قلب همه آسمانها بوده و جایگاه آفتاب است. لیکن اثبات مدعای ایشان دشوار است چنانکه با بطلان فرضیه اجسام فلکی و صحت مدار ریاضی نه محور طبیعی و جرمانی و نقد بسیاری از آرای پیشینیان در علم هیئت، مجالی برای سایر گفته های ایشان درباره آن حضرت باقی نمی گذارد، زیرا گفتار ایشان در این مورد مستند علمی و یا تاریخی ندارد و اگر هم سند کشف و شهودی داشته باشد باید گفت یا در اصل شهود دچار اشتباه شده است، زیرا چنانچه خود ایشان فرموده اند شهود غیر معصومین از رهیابی اشتباه مصون نیست، و یا اگر در اصل کشف از گزند خطا مصون بوده است در هنگام تطبیق مشهود بر معقول و تبدیل حضور به حصول و انتقال از واقع به مفهوم، رسوبهای رایج روز درباره اختر شناسی به طور ناآگاه نفوذ کرده و به صورت مقبول عامه و مطبوع خاصه تنظیم شده است. به هر تقدیر آنچه درباره مکان علی و صعود ادریس به آسمان و کیفیت حرکت سپهر و مانند آن فرموده اند، مورد نقد و تأمل است..
درباره چگونگی صعود آسمانی ادریس در کتاب های تفسیر و تاریخ و برخی از روایات، داستان هایی نقل شده که برخی از آنها از اسرائیلیات است. از امام باقر (ع) نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: «فرشته ای مورد خشم خدا قرار گرفته، خداوند او را از آسمان ها به زمین فرو آورد و در زمین مورد شفاعت ادریس قرار گرفت و بخشیده شد. آن فرشته در جبران این شفاعت، ادریس را به آسمان چهارم برده، ملک الموت او را در آن جا قبض روح نمود.» داستان های دیگری نیز درباره رؤیت بهشت و جهنم و مستجاب الدعوه بودن ادریس نقل شده است.
برخی از مفسران در ذیل آیه های: «و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصلحین؛ و همچنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همگی از صالحان بودند.» (انعام/ 85) و «و ان الیاس لمن المرسلین؛ و به راستی الیاس از فرستادگان ما بود.» (صافات/ 123) «الیاس» را همان «ادریس» دانسته، ویژگی ها و داستان هایی را که برای ادریس گفته شده، در ذیل این آیات برای «الیاس» آورده اند.
برخی آیه «سلم علی ال یاسین؛ سلام بر پیروان الیاس!» (صافات/ 130) را «سلم علی ادراسین» یا «الیاسین» قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کرده اند; ولی گویا «الیاس» غیر از «ادریس» است; زیرا در سوره انعام آمده است: «و تلک حجتنا ءاتینها ابرهیم علی قومه نرفع درجت من نشاء ان ربک حکیم علیم* و وهبنا له اسحق و یعقوب کلا هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمن و ایوب و یوسف و موسی و هرون و کذلک نجزی المحسنین* و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصلحین؛ و آن (اسلوب بیان) حجت ماست که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر که را بخواهیم درجه ها بالا می بریم. بی گمان پروردگار تو حکیم و داناست. و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم [و] همه را هدایت کردیم، و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم، و از نسل او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم، و بدین سان نیکوکاران را پاداش می دهیم. و همچنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همگی از صالحان بودند.» (انعام/ 83- 85) در این آیه، ضمیر «من ذریته» یا به «ابراهیم» یا به «نوح» باز می گردد که در هر دو صورت نمی تواند مراد از «الیاس»، همان «ادریس» باشد; زیرا الیاس یا از فرزندان ابراهیم خواهد بود یا نوح; در حالی که ادریس، پیش از نوح و از نیاکان او است.
ادریس (ع) جد پدر نوح (ع) است که نامش اخنوخ بوده. خداوند او را به جایگاه بلندی بالا برد، گفته می شود به آسمان چهارم بالا رفت، و گفته می شود که به آسمان ششم برده شد. این معنی از امام باقر (ع) روایت شده است. قائم (ع) را نیز خداوند به جایگاه والایی به آسمان برد. ادریس از قومش غایب شد، هنگامی که می خواستند او را بکشند، چنانکه در حدیثی از حضرت باقر (ع) آمده است. قائم (ع) نیز همینطور، هنگامیکه دشمنان می خواستند آن حضرت را بکشند، غایب شد. غیبت ادریس به طول انجامید به حدی که شیعیان و پیروان او در سختی و شدت و فشار واقع شدند. قائم نیز غیبتش طولانی است تا جائی که شیعیانش به منتهای سختی و فشار و مشقت واقع شوند.
حضرت ادریس در اوایل عمر خویش از علوم شیث بن آدم که جد اعلای او بود بهره می جست... و آن گاه که به حد کمال رسید، خداوند بدو نبوت و پیامبری عنایت فرمود. تا قبل از ایشان مردم برای پوشش بدن خود از پوست حیوانات استفاده میکردند، او نخستین کسی بود که خیاطی کرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدریج از لباسهای دوخته شده استفاده میکردند. او بلند قامت و تنومند و نخستین انسانی بود که با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت و آنها را تدریس میکرد. کتابهای آسمانی را به مردم میآموخت و آنها را از اندرزهای خود بهرهمند میساخت، از این رو نام او را ادریس (که از واژه درس گرفته شده) نهادند. خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندی در بهشت به او عنایت فرمود و او را از مواهب بهشتی بهرهمند ساخت.
ادریس (ع) بسیار درباره عظمت خلقت میاندیشید و با خود میگفت: «این آسمانها، زمین، خلایق عظیم، خورشید، ماه، ستارگان، ابر، باران و سایر پدیدهها دارای پروردگاری است که آنها را تدبیر نموده و سامان میبخشد، بنابراین او را آن گونه که سزاوار پرستش است، پرستش کن.» بنابراین او نخستین کسی بود که حرفه و هنر دوزندگی داشت و لباس می دوخت. قبل از وی مردم پوست بر تن می کردند. ادریس خیاط بود و در مسجد سهله بدین کار اشتغال داشت.
برنامه های دینی حضرت ادریس
آن حضرت، مردم فاسد را از مخالفت با آیین حضرت آدم و شیث (ع) نهی می کرد و [در این راستا] عده ای اندک از او اطاعت کرده و بیشتر آنان با وی به مخالفت برخاستند، از این رو او و پیروانش از آن سامان بیرون رفته تا به مصر رسیدند. ادریس (ع) و همراهانش در مصر اقامت گزیدند و مردم را به امر به معروف و نهی از منکر و اطاعت از خدای عز و جل دعوت کرد، چنان که گفته شده وی مردم را به آیین الهی و یگانگی خدا و پرستش آفریدگار و رهایی مردم از عذاب آخرت به وسیله کردار شایسته در دنیا دعوت نمود و آنها را بر بی رغبتی به دنیا و رفتار عادلانه تشویق کرد و دستور داد تا آن گونه که وی می گوید نماز به جای آورند و دستور داد ایام مشخصی در هر ماه روزه بگیرند و آنها را به جهاد برای مبارزه با دشمنان دین و آیین خود تشویق و برای دستگیری از مستمندان به آنان دستور پرداخت زکات را صادر فرمود. او نخستین کسی بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستاره شناسی و حکمت نظر کرد.
خداوند وی را از اسرار و چگونگی ترکیب فلک و نقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضی و هیئت به او آموخت. عبدالوهاب نجار در قصص الانبیاء خود نقل می کند که ادریس به مصر آمد و در آنجا به دعوت مردم به اطاعت از حق مشغول شد. سیاست و آداب تمدن و قوانین مملکت و طرز اداره شهرها را به آنها یاد داد. ادریس بسیار راستگو بود و لذا به فرزندان و پیروان خودش هم بسیار سفارش می کرد که در راه راستگویی و درستکاری کوشش کنید و خدا را پرستش نمایید. او خود با چند نفر همراهانش به آن راه، عبادت خدا کردند، اما آن کسانی که سخنان او را نپذیرفتند دچار خشم و غضب خدا شدند و از بین رفتند و به تدریج هم آیین یکتاپرستی ادریس دچار بدعت ها شد تا زمانی که خداوند نوح را به پیغمبری برگزید.
ادریس (ع) تنها به عبادت و اندرز مردم اکتفا نمیکرد، بلکه به جامعه توجه داشت که اگر ظلمی به کسی شود، از مظلوم دفاع کند و در برابر ظالم، ایستادگی نماید. به عنوان نمونه در عصر او پادشاه ستمگری حکومت میکرد، ادریس و پیروانش از اطاعت شاه سر باز زدند و مخالفت خود را با طاغوت، آشکار ساختند، از این رو آنها را از طرف دستگاه آن شاه جبار، به عنوان «رافضی» (یعنی ترک کننده اطاعت شاه) خواندند. روزی شاه با نگهبانان خود در بیابان، به سیر و سیاحت و شکار مشغول بود که به زمین مزروعی بسیار خرم و شادابی رسید، پرسید: «این زمین به چه کسی تعلق دارد؟» اطرافیان گفتند: «به یکی از پیروان ادریس.». شاه، صاحب آن ملک را خواست و به او گفت: «این ملک را به من بفروش.» او گفت: «من عیالمند هستم و به محصول این زمین محتاجتر از تو میباشم و به هیچ عنوان از آن دست نمیکشم.» شاه بسیار خشمگین شد، و با حال خشم به قصرش آمد، چون همسرش او را خشمگین یافت، علت را پرسید و او جریان را بازگو کرد و با همسرش در این مورد به مشورت پرداخت، و به این نتیجه رسیدند که رهنمودهای ادریس، مردم را بر ضد شاه، پر جرئت و قوی دل کرده است. همسر شاه که یک زن ستمگر و بیرحم بود گفت: «من تدبیری میکنم که هم تو صاحب آن زمین شوی و هم مردم با تبلیغات وارونه، رام و خام شوند.» شاه گفت: «آن تدبیر چیست؟» زن که حزبی به نام «ازارقه» (چشم کبودها) از افراد خونخوار و بیدین تشکیل داده بود، به شاه گفت: «من جمعی از حزب "ازارقه" را میفرستم تا صاحب آن زمین را به این جا بیاورند و همه آنها شهادت بدهند که او آیین تو را ترک کرده، در نتیجه کشتن او جایز میشود، تو نیز او را میکشی و آن سرزمین خرم را تصرف میکنی.» شاه از این نیرنگ استقبال کرد و آن را اجرا نمود و پس از کشتن آن شیعه ادریس، زمینهای مزروعی او را تصرف و غصب نمود.
حضرت ادریس از جریان آگاه شد و شخصا نزد شاه رفت و با صراحت به او اعتراض کرده آیین او را باطل دانست و او را به سوی حق دعوت نمود، و سرانجام به او گفت: «اگر توبه نکنی و از روش خود برنگردی، به زودی عذاب الهی تو را فرا خواهد گرفت، و من پیام خود را از طرف خداوند به تو رساندم.» همسر شاه، به او گفت: «هیچ ناراحت مباش، من نقشه قتل ادریس را طرح کردهام، و با کشتن او رسالتش نیز باطل میشود.» آن نقشه این بود که چهل نفر را مخفیانه مأمور کشتن ادریس کرد، ولی ادریس توسط مأموران مخفی خود، از جریان آگاه شد و از محل و مکان همیشگی خود به جای دیگر رفت، و آن چهل نفر در طرح خود شکست خوردند و مدتها گذشت تا این که عذاب قحطی، کشور شاه را فرا گرفت کار به جایی رسید که زن شاه، شبها به گدایی میپرداخت تا این که شبی سگها به او حمله کردند و او را پاره پاره نموده و دریدند. بلای قحطی نیز بیست سال طول کشید و سرانجام، آنها که باقی مانده بودند به ادریس و خدای ادریس ایمان آوردند و کم کم بلاها رفع گردید. و ادریس (ع) پیروز شد.
چهل اسم ادریسی
در کتابهای مصباح المتهجد شیخ طوسی و مهج الدعوات سید بن طاوس و جنة الواقیه کفعمی در ضمن دعاهای سحر ماه مبارک رمضان چهل اسم الهی بعدد ایام توبه نقل شده و سید از حسن بصری روایت کرده و عباراتش از مصباح کمتر است و هم او می نویسد: «حق، این اسماء را به ادریس وحی کرد و به او فرمود که آنها را نزد خود پنهان دار و ظاهر مساز و ادریس آنها را خواند و حق تعالی او را به مکانی بالا برد که در تعریف آن فرمود: «و رفعناه مکانا علیا» و بعد از آن خدا به موسی تعلیم فرمود و پس از آن به حضرت محمد (ص) تعلیم فرمود و حضرت در جنگ احزاب تلاوت کرد.» و حسن مزبور می گوید: «از ترس حجاج پنهان شدم و شش بار به سر وقتم آمد و به برکت خواندن این دعاء از نظرش مخفی ماندم.» آنگاه می گوید: «این دعاء را برای طلب آمرزش جمیع گناهان بخوان و حوائج دنیوی و اخروی بطلب که حق مرحمت خواهد فرمود و آن چهل اسم است به عدد ایام توبه.» و کفعمی در حاشیه می نویسد: «این اسماء، بسیار عظیم الشأن و جلیل القدر است و خواص بسیار دارد. آغاز چهل اسم مزبور این است: سبحانک لا اله الا انت یا رب کل شی ء و وارثه.»
سیدرضی الدین بن طاووس دعاهایی نقل کرده که نام و یاد این پیامبر بزرگ در آن دیده می شود. در دعاهای ویژه ماه ربیع الاول چنین آمده است: «و اسئلک باسمک الذی دعاک به ادریس فرفعته مکانا علیا ان ترفعنا الی احبت البقاع الیک» در دعاهای مختص ماه مبارک رجب نیز چنین می خوانیم: «اللهم انی اسئلک باسمک... و معلم ادریس عدد النجوم و الحساب و السنین و الشهود و اوقات الازمان» چنانکه پیدا است این دعا به برخی از اوصاف ادریس اشاره می کند از جمله داشتن شمار سالها، ریاضی و نجوم.
عبادت ادریس
ابن عباس می گوید: «کان ادریس النبی (ع) یسیبح النهار و یصومه و یبیت حیث ماجنه اللیل و یاتیه رزقه حیث ما افطرو کان یصعد له من العمل الصلاح مثل مایصعد لاهل الارض کلهم؛ حضرت ادریس (ع) روز را به عبادت و روزه می گذراند و شب در هرکجا می رسید بیتوته می کرد. هنگام افطار، هرجا که بود روزیش می رسید. کردار نیک وی که هر روز به آسمان می رفت. با اعمال صالح همه مردم زمانش برابر بود. حضرت ادریس هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تمجید، تکبیر، توحید خداوند لب می گشاد و اعمال یک روز او با کردار همه اهل زمین در زمان وی برابر بود.»
شکرگزاری حضرت ادریس
فرشته ای از سوی خداوند نزد ادریس (ع) آمد و او را به آمرزش گناهان و قبولی اعمالش مژده داد. ادریس بسیار خشنود شد و شکر خدای را به جای آورد، سپس آرزو کرد همیشه زنده بماند به شکرگزاری خداوند بپردازد. فرشته از او پرسید: «چه آرزویی داری؟» ادریس گفت: «جز این آرزو ندارم که زنده بمانم و شکرگزاری خدا کنم، زیرا در این مدت دعا می کردم که اعمالم پذیرفته شود که پذیرفته شد، اینک بر آنم که خدا را به خاطر قبولی اعمالم شکر نمایم و این شکر ادامه یابد.» فرشته بال خود را گشود و ادریس را در برگرفت و او را به آسمانها برد. اینک ادریس زنده است و به شکرگزاری خداوند اشتغال دارد.
فرازهایی از اندرزهای ادریس (ع)
ای انسان! گویی مرگ به سراغت آمده، نالهات بلند شده، عرق پیشانیت سرازیر گشته، لبهایت جمع شده، زبانت از حرکت ایستاده، آب دهانت خشک گشته، سیاهی چشمت به سفیدی دگرگون شده، دهانت کف کرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختیها و تلخیهای مرگ دست به گریبان شدهای. سپس روحت از کالبدت خارج شده و در برابر اهل خانهات جسد بدبویی شدهای و مایه عبرت دیگران گشتهای. بنابراین هم اکنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقیقت آن عبرت بگیر، که خواه ناخواه به سراغت میآید و هر عمری گرچه طولانی باشد به زودی به دست فنا سپرده میشود. ای انسان! بدان که مرگ با آن همه دشواری، نسبت به امور بعد از آن که حوادث هولناک و پر وحشت قیامت میباشد آسانتر است، متوجه باش که ایستادن در دادگاه عدل الهی برای حسابرسی و جزای اعمال آن قدر سخت و طاقت فرسا است که نیرومندترین نیرومندان نیز از شنیدن احوال آن ناتوانند.
نگین انگشتری حضرت ادریس
جمله «الایمان بالله یورث الظفر؛ ایمان به خدا پیروزی را در پی دارد.» بر نگین انگشتری وی منقوش بود
نقش کمربند حضرت ادریس
بر کمربندی که هنگام نماز میت می پوشید، این جمله نوشته شده بود: «السعید من نظر لنفسه و شفاعته عند ربه اعماله الصالحه؛ سعادتمند کسی است که در کارهای خویش بیندیشد و کارهای شایسته وی شفیع او نزد پروردگارش خواهد بود.»
ای انسانها! بدانید و باور کنید که تقوا و پرهیزکاری، حکمت بزرگ و نعمت عظیم، و عامل کشاننده به نیکی و سعادت و کلید درهای خیر و فهم و عقل است، زیرا خداوند هنگامی که بندهای را دوست بدارد، عقل را به او میبخشد. بسیاری از اوقات خود را به راز و نیاز و دعا با خدا بپردازید و در خداپرستی و در راه خدا تعاون و همکاری نمایید، که اگر خداوند همدلی و همکاری شما را بنگرد، خواستههایتان را بر میآورد و شما را به آرزوهایتان میرساند و از عطایای فراوان و فنا ناپذیرش بهرهمند میسازد. هنگامی که روزه گرفتید، نفوس خود را از هر گونه ناپاکیها پاک کنید و با قلبهای صاف و خالص و بیشائبه برای خدا روزه بگیرید، زیرا خداوند به زودی دلهای ناخالص و تیره را قفل میکند. همراه روزه گرفتن و خودداری از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نیز از گناهان کنترل کنید. هنگامی که به سجده افتادید و سینه خود را در سجده بر زمین نهادید، هرگونه افکار دنیا و انحرافات و نیرنگ و فکر خوردن غذای حرام و دشمنی و کینه را از خود دور سازید و از همه ناصافیها خود را برهانید. خداوند متعال، پیامبران و اولیائش را به تأیید روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همین موهبت بر اسرار و نهانیها آگاه شدند و از فیض حکمت بهرهمند گشتند، از گمراهیها رهیده و به هدایتها پیوستند، به طوری که عظمت خداوند آن چنان در دلهایشان آشیانه گرفت که دریافتند او وجود مطلق است و بر همه چیز احاطه دارد و هرگز نمیتوان به کنه ذاتش معرفت یافت.
هدایت شدن هزار نفر با راهنماییهای ادریس (ع)
ادریس هم چنان با بیانات شیوا و اندرزهای دلپذیر و هشدارهای کوبنده، قوم خود را به سوی خدا دعوت میکرد. در این مسیر با طایفهای از قوم خود ملاقات نمود که همه بت پرست و در انواع انحرافها و گمراهیها گرفتار بودند. ادریس به اندرز و نصیحت آنها پرداخت و آنها را از انجام گناه سرزنش نموده و از عواقب گناه هشدار داد و به سوی خدا دعوت کرد. آنها یکی پس از دیگری تحت تأثیر قرار گرفته و به او پیوستند. نخست تعداد هدایت شدگان به هفت نفر و سپس به هفتاد نفر رسید. به همین ترتیب یکی پس از دیگری هدایت شدند تا به هفتصد نفر و سپس به هزار نفر رسیدند.
ادریس از میان آنها صد نفر از برترینها را برگزید، و از میان صد نفر، هفتاد نفر، و از میان هفتاد نفر ده نفر، و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند خداوند به ادریس وحی کرد، و او و همراهانش را به عبادت دعوت نمود، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس (ع) را به ملأ اعلی برد. (بحار، ج 11، ص 271).
پیامبران حضرت ادریس (ع) قرآن داستان تاریخی معراج علم باورها دعا