حجرالاسود سنگ سیاهی کنار کعبه است. سنگی به قطر حدود پنجاه سانتیمتر، به شکل بیضی و در قابی از نقره. حجرالاسود سنگی است که در رکن جنوب شرقی دیوار کعبه در ارتفاع 5/1 متری نصب شده است، و حجاج هنگام حج، آن را لمس کرده و می بوسند. بوسیدن و لمس آن مستحب است و واجب می باشد طواف از محاذی (مقابل) آن آغاز گردد و به همان جا ختم شود. این سنگ تاریخ عجیبی دارد. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت در شمار عناصر اصلی کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدس، رسول خدا (ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت. از امام صادق (ع) روایت شده است که مابین رکن یمانی و رکن حجرالاسود, هفتاد پیامبر که همه از گرسنگی و سختی مرده اند, مدفونند.
حجرالاسود از کجا آمده؟
درباره این که حجرالاسود از کجا آمده است، روایات فراوانی وجود دارد مبنی بر این که حجرالاسود هنگام هبوط حضرت آدم بر زمین، از بهشت آمده است، و آن گاه که حضرت آدم از بهشت رانده شد و در زمین حیران و سرگردان بود و هیچ انیس و مونسی نداشت، ناگهان چشمش به این سنگ که بسیار درخشنده و سفید بوده است خورد، و احساس کرد این سنگ برای او بسیار مأنوس است. سبب آن در روایات بسیاری، چنین بیان شده است. هنگامی که حضرت آدم (ع) در بهشت زندگی می نمود، این سنگ بسیار زیبا در کنار جایگاه آن حضرت قرار داشته و حضرت آدم هنگام رفت و آمد او را با پا به این سو و آن سو می زده است. لذا در هنگام مشاهده آن در زمین، حضرت آدم با این سنگ، احساس انس و الفت کرد و آن را در آغوش گرفت و بوسید و آن را همراه خود از سرزمین هند، که محل هبوط آدم از بهشت بوده است، به سوی سرزمین مکه حمل نمود، و در طول مسیر، هر جا که از فرط خستگی آن را بر زمین می نهاد، جبرئیل آن را برای حضرت آدم حمل می نمود، و از آن جا که حضرت آدم، مکانی برای استقرار نداشته، خداوند متعال خیمه ای از خیمه های بهشتی را در سرزمین مکه و محل کنونی کعبه، قرار داده و حضرت آدم (ع) حجرالاسود را در گوشه خیمه قرار داد. بعد از حضرت آدم، آن خیمه به آسمان برده شد و در مکان خیمه فرزندان آدم (ع) خانه ای از سنگ و گل ساختند و حجرالاسود را در همان مکان که حضرت آدم قرار داد گذاشتند.
از امام باقر (ع) نقل شده که «سه سنگ از بهشت آمده است: حجرالاسود, سنگ مقام ابراهیم و سنگ بنی اسرائیل که چشمه های آب از آن می جوشید.» حجرالأسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا (ص)، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود آن حضرت نصب گردید. به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید که آخرین بار قسمت های مختلف آن را به یکدیگر متصل کردند و آن را در محفظه ای نقره ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است، جای گذاشته اند. در بسیاری از روایات آمده است که حجرالأسود از سنگ های بهشتی است و همراه آدم (ع) به زمین فرود آمد. (کافی، ج 4، ص 184) حجرالاسود از بهشت همراه آدم (ع) به زمین آمد و در طوفان نوح (ع) زیر خاک رفت و ابراهیم (ع) آن را درآورد و در کعبه جاسازی کرد.
بنابر برخی روایات حجرالاسود در اصل فرشته ای از مقرب ترین ملائکه نزد خدا محسوب بود. وقتی خداوند از ملائکه پیمان گرفت این فرشته نخستین فرشته ای بود که اقرار به بندگی خدا نمود. بدین جهت خدا او را امین قرار داد و او را با آدم در بهشت قرین کرد. این ملک در بهشت، در کنار آدم بود و ذکر خدا را به صورت آدم و عهدی را که خدای متعال از حضرت گرفته بود به وی یادآوری می کرد ولی وقتی که حضرت آدم از بهشت رانده شد و مدتی سرگردانی کشید، خدای متعال این ملک را به صورت سنگی سفید در زمین قرار داد و آن گاه که حضرت آدم او را دید، احساس انس و آرامش نمود؛ هر چند او را نشناخت تا این که خدای متعال او را به صورت نخست خود یعنی همان ملک درآورد و از آدم پرسید که کجاست عهد و میثاقی که خدای متعال از تو گرفت؟ در این هنگام آدم ناراحت شد و گریه و کرد و او را در آغوش گرفت. سپس فرشته دوباره به صورت سنگ درآمد و آدم او را با خود حمل نمود و در کنار خیمه ای که خدای متعال برای او از بهشت آورده بود، یا خانه ای که حضرت آدم با کمک فرشتگان ساخت، قرار داد. امام صادق (ع) فرمودند: «این سنگ (حجر الاسود) یکی از بزرگترین ملک های مقرب خداست که اولین کسی بود که به عهود عالم زر "بلی" گفت و مقربترین شد و خداوند عهود انسانها را به او سپرده که در قیامت دوباره به شکل فرشته در می آید، برای همین آن را می بوسند و دست می کشند، برای تجدید عهد.»
درباره چگونگی قرار گرفتن حجرالاسود در رکن باید گفت مکانی که هم اکنون حجرالاسود در آن مکان نصب شده است، مکانی است که خدای متعال در آن جا از آدم عهد و پیمان بندگی گرفت و این ملک در همین مکانی که الان جایگاه حجرالاسود است، قرار داشته و شاهد میثاق گرفتن بوده است و نخستین کسی بوده که لبیک گفته است. بدین جهت پس از تبدیل شدن به سنگ نیز در همان محل خود قرار داده شده است؛ یعنی بین درب و مقام جبرئیل. فرشته مذکور در این مکان، بر حضرت حجت (عج) فرود می آید و با آن حضرت بیعت می کند. محل ظهور امام عصر (ع) در همین مکان است. در هنگام ظهور، آن حضرت بر رکن تکیه می دهد و از حجرالاسود به مثابه شاهدی در مقابل وفای به عهد بنی آدم و محل عهد گرفتن از آدم در برابر بندگی خدای متعال استفاده و احتجاج می کند که چقدر به میثاق الهی که از شما گرفته شده است، وفادار بودید؟!
روایات متعددی وجود دارد مبنی بر این که حجرالاسود در آغاز سنگی بسیار زیبا و سفید بوده است که بر اثر گناه بندگان و تماس دست گناهکاران با آن و اعمال کفار که با قربانی کردن گوسفند برای خدایان خود انجام می داده اند، تیره شده است. این سنگ سیاه، تاریخ خاموشی از نسلهای فراوان مؤمنانی است که در قرون و اعصار مختلف به این مکان آمده اند، و نیز زنده کننده خاطره استلام اولیای بزرگ الهی و نیایش آنها است که وقتی به این مکان مقدس می آمدند به پیشگاه الهی چنین عرضه می داشتند: «خدایا، ما به عهد و پیمانی که با تو بسته ایم و میثاقی که از ما گرفتی وفا کرده ایم و پروردگاری غیر از تو نداریم.»
لمس حجرالاسود به معنای نوعی پیمان
حجرالاسود در رکن خانه کعبه قرار دارد و حجاج هنگام حج آن را لمس می کنند و می بوسند. این سنگ همواره در میان مسلمانان محترم و معزز بود. آن را می بوسیدند و بدان تبرک می جستند. امام باقر (ع) فرمود: «حجرالاسود میثاق خداوند و لمس آن بیعت و پیمان با خدا است.» در نقلی از ابن عباس آمده است که اگر کسی با رسول خدا (ص) بیعت نکرد و سپس حجرالاسود را استلام نمود، با خدا و رسول (ص) بیعت کرده است.» همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما گناهانی که فرزندان آدم انجام دادند، سبب سیاه شدن آن گردید. (کافی، ج 4، ص 190) از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: «فالله تعالی یحییه یوم القیامة، له عینان یبصر بهما، و لسان ینطق فیشهد علی من استلمه؛ خداوند در روز قیامت، حجرالاسود را زنده می کند، در حالی که دو چشم بینا و زبانی گویا دارد و شهادت می دهد که چه کسی آن را استلام کرده است.»
همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: «الحجر یمین الله فی أرضه، فمن مسحه، مسح یدالله؛ حجرالاسود، دست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است.» امام صادق (ع) فرمود: «در صورتی که کسی در اطراف حجر نبود و به راحتی امکان استلام و بوسیدن بود، آن را ببوسید و در وقت ازدحام، از دور، بر او تکبیر بگویید.» (کافی، ج 4، ص 404) همچنین حضرتش فرمود: «از جمله چیزهایی که از زنان برداشته شده است، یکی هم استلام حجرالاسود است.» (من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 326)
روزی عمر در حالی که حجر را می بوسید، می گفت: «تو را تنها به خاطر آن که رسول خدا (ص) می بوسید، می بوسم، وگرنه می دانم که تو سنگی بیش نیستی و نفع و ضرری نداری!» امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: «حجر، هم سود دارد و هم زیان، فهذا یشهد للمؤمن بالوفاء و یشهد علی الکافر بالجحود؛ این سنگ وفای مؤمن را نشان می دهد و انکار کافر را.» اکنون حاجیها وقتی طواف می کنند و به این سنگ می رسند، آن را می بوسند و روی آن دست می کشند و با سنگ پیمان می بندند. از پیامبر روایت شده است: «حجرالاسود، دست خداوند در زمین است. کسی که روی آن دست بکشد، با خدا پیمان می بندد.»
وقتی خداوند فرزندان آدم را حاضر کرد، از آنها پیمان گرفت و بعد حجرالاسود را که فرشته ای بود فراخواند و امر کرد پیمان فرزندان آدم را در دل خود نگه دارد و دست کشیدن به حجرالاسود در واقع پیمان بستن با خداست. در روز قیامت حجرالاسود شهادت می دهد که چه کسانی نزد او با خدا بیعت کرده اند. پیامبر هر وقت به حج می رفت، حجرالاسود را با دست لمس می کرد و باری دیگر پیمان می بست. در روایات آمده است زمانی که قلب جهان آماده ظهور امام زمان (عج) است، حضرت در کنار کعبه ظاهر می شود و کنار سنگ حجرالاسود می رود و به آن تکیه می دهد. حجرالاسود به شکل پرنده ای سفید درمی آید و با آن حضرت بیعت می کند، سپس تمام عاشقان منجی با او بیعت می کنند و حجرالاسود شاهد این پیمانهاست. حاجیهایی که به مکه می روند، در کنار حجرالاسود دعا می کنند تا در روز ظهور امام زمان (عج) حجرالاسود شاهد بیعت آنها با حضرت باشد. هر دستی در آرزوی بوسیدن حجرالاسود است. حجرالاسود در آرزوی بوسیدن دست مهدی (عج).
در باور مسلمانان این سنگ از بهشت آمده است (روایتی از امام باقر) و ابراهیم و پسرش اسماعیل آن را یافتند و در ساختن کعبه از آن استفاده کردند. از امام صادق (ع) روایت شده است که قریش در زمان جاهلیت، کعبه را به قصد بازسازی منهدم ساختند. نزدیک بود درگیری و قتل صورت گیرد. پس بر این اتفاق کردند که نخستین کسی که به مسجدالحرام وارد شود, داوری وی را در این باره بپذیریم. در این حال رسول خدا (ص) از در وارد شد و چون سخن آنها را شنید, دستور داد جامه ای بگستردند و خود حجر را در آن نهاد و فرمان داد از هر قبیله یک نفر گوشه جامه را بلند کنند. هنگامی که حجر محاذی جایگاه خود رسید, حضرت با دست مبارک خود حجر را برداشت و به جای مخصوص نهاد. همچنین نوشته اند در جنگ میان حجاج و عبدالله بن زبیر, کعبه منهدم گشت. سپس آن را بازسازی نمودند و خواستند حجرالاسود را نصب کنند. هر یک از علما یا قضات یا زهاد که می خواست آن را به جای خود نهد, کعبه به لرزه می آمد و سنگ مستقر نمی گشت. امام سجاد (ع) وارد شد و سنگ را از دست آنان گرفت و نام خدا را بر زبان جاری کرد و آن را در جای خویش نصب نمود, بی آن که لرزش یا اضطرابی رخ دهد. صدای مردم به تکبیر بلند شد. در سال 317 هجری قرمطیان به مکه هجوم بردند و حجرالاسود را نیز به سرزمین خود، احساء بحرین بردند و آن سنگ مدت بیست و دو سال در آن جا بود تا اینکه در سال 339 در زمان حکومت مطیع لله عباسی با وساطت ابوعلی علوی، سنگ سیاه را که اکنون شکسته بود به کوفه منتقل کرده و آنگاه به جایگاه خود نصب نمودند. به هر حال در طول قرن ها، خانه کعبه بارها تجدید بنا یا بر اثر سوانح سیل، خراب شده، ولی جای این سنگ بهشتی هیچ گونه تغییری نکرده است. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 96، ح 13، ص 216، باب فضل الحجر)
حجرالاسود، از یادگارهای جاوید پیامبران الهی است. این سنگ، افزون بر اینکه برای همه مسلمانان قداست و حرمت دارد، مورد احترام اعراب پیش از اسلام نیز بوده است. همچنین احادیث معتبری از پیامبر اعظم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) درباره شرافت و فضیلت حجرالاسود وجود دارد و طواف که یکی از مناسک حج است، از برابر این سنگ آغاز می شود و به آن ختم می گردد. بر اساس نقل های تاریخی، از زمانی که حضرت ابراهیم (ع) به فرمان خدا حجرالاسود را بر دیوار کعبه نصب کرد، حوادثی پیش آمده که باعث شد این سنگ از جا کنده شود. یکی از این موارد، حادثه ای بود که چند سال پیش از بعثت حضرت محمد (ص) رخ داد و بر اثر سیل، دیوارهای ساختمان کعبه آسیب دید. قبایل قریش تصمیم گرفتند آن را تعمیر و بازسازی کنند. کارها به گونه ای تقسیم شد که همه در افتخار تجدید بنای بخش هایی از کعبه سهم داشته باشند. کار با موفقیت به پایان رسید. اکنون نوبت قرار دادن حجرالاسود در جای مخصوصش رسیده بود.
بر سر اینکه کدام قبیله این افتخار را نصیب خود سازد، اختلاف شدیدی رخ داد. هیچ قبیله ای حاضر نبود اجازه دهد قبیله دیگری این افتخار را نصیب خود سازد. کشمکش به جایی رسید که طایفه بنی عبدالدار تشتی پر از خون آوردند و با طایفه بنی عدی پیمان بستند که تا پای جان ایستادگی کنند و نگذارند کس دیگری جز بزرگ قبیله شان صاحب این افتخار شود. قبایل طی چهار یا پنج روز برای جنگ در آماده باش کامل به سر می بردند تا اینکه أبو امیه که در آن زمان پیرترین مرد قریش بود، پیشنهاد داد همه قبایل برای جلوگیری از خون ریزی، به داوری نخستین کسی که وارد مسجد شود، تن بدهند. از قضا، این نخستین کس، محمد (ص) بود. از این رو، همه خشنود شدند؛ چرا که پیامبر را به صفت امانت داری و سلامت نفس می شناختند. سران قبایل پس از آنکه آن حضرت را در جریان موضوع مورد اختلافشان قرار دادند، از او خواستند داوری این اختلاف را بپذیرد. پیامبر اعظم (ص) از آنان خواست پارچه ای بیاورند. سپس حجرالاسود را میان آن قرار داد. بعد از سران قبایل خواست هر یک گوشه ای از آن را بردارد. وقتی پارچه را برداشتند و بالا بردند، خود حضرت حجرالاسود را برداشت و در جایش قرار داد. پیامبر با این تدبیر هوشمندانه، از بحرانی که نزدیک بود زمینه ساز جنگی سهمگین و کینه توزانه شود، جلوگیری کرد.
رفتار مردان بزرگ و انسان ساز، همواره دربردارنده پیام ها و درس های بسیاری است که می تواند راهگشای زندگی جوانان باشد. از این رو، در این بخش به درس هایی می پردازیم که می توان از داوری حکیمانه حضرت رسول اعظم (ص) در ماجرای نصب حجرالاسود به دست آورد.
1. مسئولیت پذیری
مسئولیت پذیری، لازمه زندگی اجتماعی انسان است. انسان در برابر خویش، هم کیش، هم نوع و حتی طبیعت مسئولیت دارد و مورد بازخواست خداوند قرار خواهد گرفت. هر کس به فراخور ظرفیت روحی و سعه وجودی خود، در برابر دیگران احساس مسئولیت می کند. از این رو، پیامبر اعظم (ص) با توجه به ظرفیت وسیع و بالای روحی خود، درباره افراد و جوامع احساس مسئولیت بیشتری داشته است. قرآن کریم درباره اینکه انسان در برابر مسئولیت های خود مورد بازخواست قرار خواهد گرفت فرموده است: «أیحسب الإنسان أن یترک سدی؛ آیا آدمی می پندارد که بیهوده، وانهاده می شود؟» (قیامت/ 36) به راستی اگر این گونه بود، چه تفاوتی میان انسان با حیوانات وجود داشت و دیگر انسان به چه ویژگی و امتیاز برتر خود می توانست بر خود ببالد.
آسمان بار امانت نتوانست کشید *** قرعه فال به من بیچاره زدند
امام علی (ع) درباره مسئولیت پذیری انسان در برابر هم کیشان و هم نوعان، در سخنی شیوا و منطقی، خطاب به مالک اشتر چنین می فرماید: «الناس صنفان: إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق؛ مردم دو دسته اند: یا برادران دینی تواند یا در آفرینش همانند تو.» در فرهنگ اسلامی، دوری از محنت دیگران و بی تفاوتی در مورد آنان، به شدت نکوهش شده است. پیامبر اعظم (ص) که اسوه مسلمانان است، همواره آنان را به مسئولیت پذیری و اقدام در برابر هم فراخوانده است. تا جایی که اهتمام ورزیدن به کارهای مسلمانان، ویژگی و نشانه مسلمانی دانسته می شود؛ چنان که آن حضرت در این باره می فرماید: «من أصبح و لم یهتم بأمور المسلمین فلیس منهم؛ کسی که روزش را بدون اهتمام ورزیدن به کارهای مسلمانان آغاز کند، مسلمان نیست.» نمونه ای از احساس مسئولیت آن حضرت را در داستان نصب حجرالاسود می فهمیم که ایشان، مسئولیت داوری میان قبایل نزدیک به جنگ را پذیرفت. آن حضرت می توانست با این توجیه که ممکن است طرفین اختلاف، داوری او را قبول نکنند، این قضاوت را نپذیرد، ولی احساس وظیفه و مسئولیت پذیری پیامبر اعظم (ص)، موجب شد تا مشکل بزرگی حل شود و از مشکل بزرگتری که همان جنگ و خونریزی بود، جلوگیری گردد.
2. مشارکت و همکاری
انسان ها در زندگی اجتماعی خود، به تعاون و یاری کردن یکدیگر نیازمندند و راه رشد و ترقی جامعه، در گرو یاری دادن و یاری گرفتن از هم نوعان است. در جامعه ای که این عنصر وجود نداشته باشد، فقر و عقب ماندگی پدید خواهد آمد. قرآن کریم مسلمانان را به تعاون و یاری یکدیگر فراخوانده و چنین فرموده است: «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان؛ در نیکوکاری و پرهیزکاری همدیگر را یاری کنید و در گناه و دشمنی دستیار هم نشوید.» (مائده/ 2) روشن است که یاری و تعاونی که اسلام به آن سفارش کرده، صرفا در جهت کارهای مباح و حلال است، نه کارهای حرام و ناپسند. همچنین یاری کردن در امور، نمودها و مصداق های زیاد و گوناگون دارد؛ مانند: امر به معروف و نهی از منکر، وقف کردن، صدقه دادن، انجام امور عام المنفعه و.... در سنت پیامبر اعظم (ص) نیز یاری به همنوعان بسیار مورد توجه بوده است. آن حضرت مسلمانان را به همکاری و تعاون سفارش می کرد و خود نیز ترویج دهنده این فرهنگ بود. ماجرای نصب حجرالاسود، یکی از نمونه های یاری دادن حضرت محمد (ص) به دیگران است.
3. گره گشایی و آشتی دادن
زندگی دنیوی به علت گوناگونی خواسته ها و تضادها در منافع، محل تزاحم و اختلاف انسان هاست. اختلاف ها و کشمکش هایی که خاستگاه آن خواهش های نفسانی و خواست های بی مقدار دنیوی باشد، مورد نکوهش قرآن کریم قرار گرفته و نوعی عذاب شمرده شده است. به فرموده قرآن، گروه گروه شدن، تفرقه و اختلاف، عذاب است که بعضی از انسان ها به وسیله بعض دیگر آن را می چشند. زمینه های اختلافات و دشمنی ها در بین افراد زمانی پیش می آید که خوش بینی، اعتماد به دیگران و حسن معاشرت، جای خود را به منفی نگری، بی اعتمادی و سوء معاشرت بدهد. پیامبر اعظم (ص) همواره مسلمانان را به اصلاح ذات البین سفارش می کرد. اصلاح ذات البین، به معنای صلح دادن میان دو طرف است. این کار در نظر آن حضرت، از چنان اهمیتی بر خوردار است که می توان برای آشتی دو طرف از دروغ بهره جست؛ هر چند دروغ از گناهان کبیره است. پیامبر اعظم (ص) می فرماید: «أصلح بین الناس و لو تعنی الکذب؛ بین مردم آشتی بر قرار سازید، گرچه با دروغ باشد.» همچنین آن حضرت آشتی دادن را بهترین نیکی و صدقه می داند و می فرماید: «أفضل الصدقة إصلاح ذات البین؛ بهترین صدقه، آشتی دادن بین دو نفر است.»
4. تأثیرگذاری مثبت بر محیط
مکه پیش از ظهور اسلام، محیط آلوده و فاسدی به لحاظ اخلاقی و اجتماعی داشته است. اما این محیط تأثیری بر پیامبر اعظم (ص) نگذاشت. با اینکه آن حضرت در سن جوانی بود، ولی عقل و درایت و اراده ای استوار داشت. شهرت آن حضرت به ویژگی های پسندیده و نیک، باعث شده بود که مردم به او اعتماد کامل داشته باشند و از او در حل مشکلات خود مشاوره بخواهند. نمونه ای از شکوه شخصیت پیامبر اعظم (ص) در جریان نصب حجرالاسود آشکار می شود. آنچه باعث جلب توجه اختلاف کنندگان به آن حضرت شد، بهره داشتن او از صفت «امانت داری» بود. خودسازی و ویژگی امین بودن پیامبر، موجب شد تا ایشان در حل اختلاف بین قبایل و افراد، نقش مثبت ایفا کند و توانایی تغییر محیط پیرامون خود را داشته باشد.
5. اهمیت مدیریت
جنبه مدیریتی پیامبر اعظم (ص) در خانواده و اجتماع، درس های بسیاری می آموزد. مدیریت آن حضرت در جنگ و صلح و مواجهه با مشکلات و وضعیت اجتماعی و تربیت نیروهای با تقوا، شگفت آور است. یکی از مسائل مهم مدیریت، شیوه تصمیم گیری او هنگام بحران هاست. در ماجرای حجرالاسود، شرایط، غیر عادی شده و مشکلات پیش بینی نشده و ناگهانی پیش آمده بود. در چنین شرایطی، ضوابط، هنجارها و قوانین مرسوم کارساز نخواهند بود. از این رو، مشکل فقط با خلاقیت مدیر حل می شود. پیامبر اعظم (ص) با به کارگیری روشی مبتکرانه، همراه با کنترل بحران پیش آمده، سعی در استفاده بهینه از آن کرد و رفتار و عمل ایشان در قالب مدیریت رفتاری، درس های بسیار و موشکافانه ای برای قبایل حاضر در صحنه داشت.
6. داوری عادلانه
نام پیامبر اعظم (ص) و رفتار ایشان با عدالت پیوند خورده است. ویژگی هایی که پیامبر داشت، باعث شد او را در ماجرای حجرالاسود حکم و داور قرار دهند. علم، درایت، کاردانی، اخلاق پسندیده و هوشیاری آن حضرت، همه اختلاف کنندگان را از نتیجه کار خرسند کرد؛ به طوری که هیچ گروهی احساس نکرد در این داوری بر او ستم یا کم توجهی شده است. نکته مهم دیگر که داور خوب و عادل باید دارا باشد، پرهیز از نگاه جانب دارانه و تبعیض آمیز است که حضرت با داوری بی نظیر خود، بر گروهی یا کسی تبعیض روا نداشت. به راستی اگر پیامبر در این ماجرا به طرفداری از قبیله ای خاص قضاوت می کرد، چه روی می داد؟ آیا دیگران راضی می شدند؟ به یقین اختلاف ها شدیدتر می شد و گره کار، کورتر. از این رو، تنها در سایه قضاوت عادلانه پیامبر اعظم (ص) بود که اختلاف ها فروکش کرد.
حجرالاسود کعبه مکه داستان تاریخی باورها حضرت آدم (ع) پیامبر اکرم سیره نبوی