هود (ع) از پیغمبران بزرگوارى است که گذشته از ملکات عالى نفسانى و اخلاق پسندیده انسانى که در وجود او بود، از نظر فضایل، نسب، زیبایى صورت و آراستگى اندام نیز میان مردم زمان خود ممتاز بود و خداى بزرگ کمالات ظاهرى و معنوى را یک جا در او جمع کرده بود. از سخنانى که میان آن حضرت و قوم بت پرست و سرکش وى رد و بدل شده و خداوند در قرآن کریم نقل فرموده، مى توان فهمید که تا چه حد براى ارشاد مردم گمراه، بردبارى به خرج داد و چه اندازه در برابر نادانى مردم، صبر و شکیبایى کرد که نظیر آن جز میان پیغمبران الهى دیده نمى شود. به هر حال با توجه به آیات قرآن، ویژگى ها و خصوصیات ذیل را می توان برای آن حضرت برشمرد:
1- ناصحى امین: خداوند می فرماید: «و انا لکم ناصح امین؛ و من خیرخواه امینى براى شما هستم.» (اعراف/ 68)
حضرت هود (ع) در مقابل سخن نابخردانه اشراف قومش که او را سفیه خواندند، با مهربانى فرمود: «اى قوم من، من فرستاده پروردگار عالم هستم و کارى جز تبلیغ پیام هاى پروردگارم ندارم و از آنچه شما درباره ام مى پندارید به کلى منزه ام. من در آنچه شما را به سوى آن مى خوانم حیله گر نبوده و نسبت به آن دین حقى که به آن مبعوث شده ام خائن نیستم و چیزى از آن را زیر و رو نکرده و جز تدین شما به دین توحید (دینى که نفع و خیر شما در آن است) چیز دیگرى نمى خواهم.» وى در برابر آنان که او را دروغگو شمردند خود را امین نامید.
ناصح در لغت به معناى پند دهنده و نصیحت کننده است. و امین به معناى کسى است که از او ایمن باشند و قابل اعتماد باشد و ظاهرا آن جناب در مقابل تهمت سفاهت ضمن رد آن، خود را پند دهند، نصحیت کننده و خیرخواه معرفى مى نماید و در مقابل اتهام دروغگویى خود را امین مى نامد.
2- منطقى و مستدل: خداوند در سوره اعراف می فرماید: «قال یا قوم اعبدوا الله...* قال الملأ الذین کفروا من قومه انالنرئک فى سفاهة و انا لنظنک من الکاذبین* قال یا قول لیس بى سفاهة و لکنى رسول من رب العالمین... انا لکم ناصح امین* قالوا اجتنا لنعبدالله وحده ونذر ماکان یعبد ءاباؤنا... * قال قد و قع علیکم من ربکم رجس و غضب اتجاد لوننى فى اسماء سمیتموها انتم؛ هود گفت: اى قوم من، خدا را عبادت کنید که جزا و معبودى براى شما نیست. اشراف کافر قوم گفتند: تو سفیه و دروغگو هستى. هود گفت: اى قوم من، هیچ گونه سفاهتى در من نیست من فرستاده پروردگار جهانیانم و براى شما پند دهنده اى خیرخواه و امین هستم. قوم گفتند: آیا به سراغ ما آمده اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم و آنچه را پدران ما مى پرستیدند رها کنیم اگر راست مى گویى آنچه را (از بلا و عذاب) به ما وعده مى دهى بیاور. هود گفت پلیدى و غضب از سوى پروردگارتان شما را فراگرفته است. آیا با من در مورد نام هایى مجادله مى کنید که شما و پدرانتان (به عنوان معبود و خدا بر بت ها) گذارده اید در حالى که خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نکرده است.» (اعراف/ 65- 71)
بدون این که نیازى به توضیح و تفسیر باشد به روشنى منطق واستدلال از کلام هود (ع) و اتهام و افتراء و بى منطقى از کلام قوم آشکار است. هنگامى که قوم را به خدا فراخواند و قوم او را سفیه و دروغگو خطاب کردند جا داشت که وى نیز این مطلب را به قوم نسبت دهد زیرا که قوم به واقع سزاوار این مطلب بودند، سفاهت و دروغگویى در مورد آن قوم یک واقعیت بود اما در مورد حضرت هود(ع) اتهام و افتراء بود، اما در عین حال آن جناب جز به نیکى با آنها سخن نگفت و در مقابل اتهامات فقط خود را معرفى کرد و از خود رفع اتهام نمود. سپس آنها را به خداى یکتا دعوت مى کند اما آنها بنابر پیروى کورکورانه اى که از پدرانشان داشتند، سخن از بت هایشان گفتند، اما آن حضرت فرمودند هیچ دلیلى بر پرستش بت ها و پیروى از پدرانتان ندارید.
3- اخلاص: خداوند می فرماید: «یا قوم لا اسئلکم علیه اجرا ان اجرى الا على الذى فطرنى افلاتعقلون؛ اى قوم من، من از شما براى این (رسالت) پاداشى نمى خواهم، پاداش من، تنها بر کسى است که مرا آفریده است، آیا نمى فهمید؟» (هود/ 51) و در آیه دیگرى نیز با تفاوت اندکى در آخر آیه این مطلب را بدین شکل بیان فرمود: «و ما اسئلکم علیه من اجران اجرى الا على رب العالمین؛ من در برابر این دعوت هیچ اجر و پاداشى از شما نمى طلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است.» (شعراء/ 127)
از آیات فوق چند نکته استفاده مى شود:
1- اخلاص و خلوص نیت انبیاء، که کارشان را براى خدا انجام مى دهند و هیچ کسى را شریک خداوند قرار نمى دهند.
2- عمل خود را شایسته مزد مى دانند اما به خاطر دو مطالب مى گویند ما از شما مزدى مطالبه نمى کنیم:
الف) به خاطر این که متهم به این نشوند که براى کسب مال چنین و چنان مى گویند بنابراین این موضع، موضع تهمت است و انبیاء از آن اعراض مى کنند.
ب) به خاطر این که عده اى عذر تقصیر نیاورند که ما به واسطه نداشتن امکانات مادى نتوانستیم به رسالت شما ایمان بیاوریم. از مردم مزدى مطالبه نمى کنند.
3- مزد عمل طاقت فرساى خود را فقط از خداوند مطالبه مى کنند و خداوند است که مى تواند مزد عمل عظیم آنها را عطا نماید.
4- صراحت لهجه: خداوند می فرماید: «قال انى اشهدالله و اشهدوا أنى برئ مما تشرکون؛ (هود) گفت: من خدا را به شهادت مى طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار مى دهید.» (هود/ 54)
حضرت هود (ع) با صراحت کامل اولا خدا را و ثانیا قوم را شاهد مى گیرد بر این که از شرکائى که آن قوم بر خدا قرار داده اند بیزار است.
علت این نحوه سخن گفتن این بود که، مردم نخست به بت هاى خود امید ببندند که (چون هود با آنها چنین سخن گفته) به زودى بلایى بر سرش مى آید. اما بعدا که ببینند. بت ها هیچ بلایى بر سر آن جناب نیاوردند به خود بیایند و بفهمند آن بت ها کمترین اثرى ندارند. بنابراین آن حضرت با این لحن سخن گفت تا ضعف بت ها را به آنها بنمایاند این موضع گیرى صریح و قاطع به خاطر آن بود که آن قوم براى بت ها اثرى قایل بودند و به هود مى گفتند بت هاى ما بلایى به سر تو آورده اند که این چنین سخن مى گویى. در این شرایط بود که آن جناب این گونه نسبت به بت ها صریح بى زارى جست تا به آن قوم نشان دهد که بت ها کوچکترین اثرى ندارند، تا برسر کسى بلایى بیاورند. این که خدا را شاهد گرفت براى این بود که اظهار بیزاریش از صمیم دل و بر وجه حقیقت باشد. دلیل اینکه کفار را شاهد گرفت، براى این بود که کاملا یقین به آن پیدا کنند و سپس ببینند آن جناب چه وضعى پیدا مى کند و چگونه خدایانشان سکوت مى کنند و توانى براى عکس العمل ندارند و حتى خود آن قوم هم نمى توانند کارى انجام دهند که مانع او بشوند.
5- شجاعت و شهامت: خداوند می فرماید: «من دونه فکیدونى جمیعا ثم لاتنظرون؛ از (آنچه) غیر او (مى پرستید) حال که چنین است همگى براى من نقشه بکشید و مرا مهلت ندهید (اما بدانید کارى از دست شما ساخته نیست).» (هود/ 55) نکات: کلمه «کیدونى» براى من نقشه بکشید. و کلمه «لاتنظرون» مهلت ندهید. این که حضرت هود (ع) با شجاعت و شهامت کامل به کفار مى گوید هر نقشه اى مى توانید برایم بکشید و مهلتم ندهید. کفار در این نحوه سخن گفتن او دو احتمال مى دادند:
الف) هود مى خواهد با معجزه مانع کارهاى آنها بشود بنابراین با اتکا به این قدرت مى گوید هرچه از دستتان مى آید انجام دهید.
ب) این نحوه سخن گفتن را حمل بر شجاعت و شهامت وى مى کردند که وى از کارها کفار هیچ ترس و هراسى ندارد هرچند کفار قادر باشند مکر و حیله اى براى او بکنند. اما با اضافه شدن «انى توکلت على الله ربى و ربکم؛ در حقيقت من بر خدا پروردگار خودم و پروردگار شما توكل كردم.» (هود/ 56) به دست مى آید که این ادعا و این شکل سخن گفتن نوح حالت معجزه براى آن حضرت داشته و وى مى خواسته عجز کفار را نمایان نماید.
6- توکل: خداوند می فرماید: «انى توکلت على الله ربى و ربکم ما من دابة الا هو ءاخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم؛ من، بر«الله» که پروردگار من و شماست توکل کرده ام. هیچ جنبنده اى نیست مگر این که او بر آن تسلط دارد؛ (اما سلطه اى با عدالت، چراکه) پروردگار من به راه راست است.» (هود/ 56)
از آیه شریفه چند مطلب به دست مى آید: نخست این که در آیه قبل آن قوم کافر را عاجزتر از آن دانست که بتواند کوچکترین غلطى بکنند [چه خودشان و چه بت هایشان] و در این آیه به واقع علت آن عجز را بیان مى کند که من به قدرتى لایتناهى متکى هستم و تدبیر امورم را به او واگذار نموده ام اگرچه او پروردگار من و شما است و اختصاص به شخص خاصى ندارد.
دوما: آن قدرت لایتناهى برهرچیزى و بر هر موجودى احاطه کامل دارد و هر چیزى در دست قدرت اوست.
سوما: پروردگار من بر صراط مستقیم است، به این معنا که او سنتش در میان مخلوقات یک سنت ثابت است و هرگز تغییر نمى کند و آن این است که امور را بر منوال «عدل و حکمت» تدبیر مى کند. بر این اساس همواره حق را به کرسى مى نشاند و باطل را هرگاه با حق درافتد رسوا مى کند.
در کل معناى آیه این مى شود که فرمود: من بر الله توکل مى کنم که پروردگار من و شما است و او مى تواند من را در برابر تهدیدهاى جبارانه شما و قدرت خیالى بت هایتان حفظ کند زیرا او تنها مالک و صاحب اختیار من و شما و هر جنبنده اى است و سنت عادله او تغییر ناپذیر است پس به زودى دین خود را یارى نموده و مرا از شر شما حفظ مى کند.
7- انعطاف ناپذیر: خداوند فرموده: «فان تولوا فقد ابلغتکم ما ارسلت به الیکم ویستخلف ربى قوما غیرکم و لا تضرونه شیئا ان ربى على کل شى ء حفیظ؛ پس اگر روى برگردانید من رسالتى را که مأمور بودم به شما رساندم و پروردگارم گروه دیگرى را جانشین شما مى کند و شما کمترین ضررى به او نمى رسانید؛ پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است.» (هود/ 57)
این آیه شریفه بیانگر آخرین مرحله مبارزه حضرت هود (ع) با کفار است وى یک تنه تا آخرین لحظات این گونه و بدون هیچ گونه هراسى قوم را به خدا دعوت مى کند اما آنها از پذیرفتن دعوت به حق آن حضرت سرباز مى زنند و به طور قطع روشن مى کنند که ایمان نمى آورند.
از این رو حضرت هود (ع) مى فرماید: «اگر از ایمان آوردن به من اعراض مى کنید و حاضر نیستید امر مرا اطاعت کنید، ضررى به من نمى زنید زیرا من وظیفه الهى خود را که ابلاغ رسالت پروردگارم مى باشد انجام دادم و حجت را بر شما تمام نمودم و نزول بلا بر شما حتمى گشته است.»
در قسمت آخر آیه مى فرماید «شما به جرم ادامه دادن بر کفرتان و نپذیرفتن حق از بین خواهید رفت و قوم دیگرى به جاى شما خلق مى شوند و خلفاى خدا در روى زمین خواهند شد و شما به جرم شرک عذاب شدیدى خواهید شد، و این در حالى است که شما هیچ گونه ضررى به خدا نمى توانید بزنید زیرا پروردگار من بر هر چیزى مسلط است.»
در این کلمات آخرین که هود (ع) با قوم کافر و مشرک خود زده است، اوج قاطعیت و انعطاف ناپذیرى مشهود است. اگرچه در چنین لحظاتى که معمولا انسان دچار یأس و نومیدى از مطلبى مى شود شاید انعطاف بیشترى از خود نشان دهد تا از آن وضعیت خارج گردد، اما آن حضرت حتى در چنین لحظاتى هم صلابت و قاطعیت خاص پیامبران را عیان مى نماید. و همچنان استقامت مى ورزد.
ویژگی های پیامبران حضرت هود (ع) فضایل اخلاقی توکل داستان قرآنی تبلیغ توحید بت پرستی