خداوند می فرماید «و اذکروا اذجعلکم خلفاء من بعد قوم نوح؛ و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشیان قوم نوح قرار داد.» (اعراف/ 69) در آیه شریفه مذکور، هود (ع) دو نعمت الهى بر قومش را متذکر مى شود که مورد کلام این نعمت است که مى فرماید: خداوند پس از انقراض قوم نوح (ع) شما را خلیفه خود قرار داده است. بنابراین چیزى که روشن است این است که قوم هود (ع) جانشین و خلیفه خدا در زمین بعد از قوم نوح بوده اند اگرچه مشخص نیست چه مدت زمانى بعد از انقراض قوم نوح بوده اند اما این ابهام خدشه اى به اصل مطلب وارد نمى کند که این قوم در چه مقطع و محدوده از زمان مى زیستند و در واقع مبدأ تاریخ را انقراض قوم نوح (ع) قرار داده اند و سپس مى فرماید شما خلفاء خدا بعد از قوم نوح هستید. و نیز گفته اند احتمالا این قوم حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح (ع) مى زیستند.
خداوند در این باره می فرماید: «واذکر اخاعاد اذانذر قومه بالاحقاف؛ (سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد.» (احقاف/ 21)
احقاف جمع حقف به معناى تپه هاى مستطیل ریگ است که پیچ و خم ها در آن پدیدار باشد. سرزمین احقاف در جنوب جزیرةالعرب «یمن» قرار دارد که از طرف شمال به حضرموت و وادى ربع الخالى متصل مى شود و در شرق عمان که اکنون شهرهاى رمال است قرار دارد. و نیز گفته شده احقاف مابین «شحر، عمان و حضرموت» است.
در آن وادى شهرهاى بزرگى در دشت بنا کرده بودند و در کنار شهرها باغ هاى از نخل هاى خرما داشتند، و بالاخره سرزمینى آباد و خرم بوده است. چنان که قرآن کریم مى فرماید: «الم تر کیف فعل ربک بعاد* ارم ذات العماد* التى لم یخلق مثلها فى البلد؛ آیا ندیدى پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟ و با آن شهر «ارم» با عظمت همان شهرى که مانندش در شهرها آفریده نشده بود.» (فجر/ 6- 8)
در این آیه شریفه به صورت مشخص ترى محل سکونت قود هود (ع) را ذکر مى کند که این قوم در شهر «ارم» زندگى مى کردند، به علاوه کیفیت آن شهر را نیز متذکر مى شود که آن شهرى با عظمت بود که از بناهاى مستحکم و زیبا و بى نظیر برخوردار بود، به طورى که در بین شهرهاى آن زمان، مثل و مانند نداشته است.
عماد به معناى پایه اى است که ساختمان بدان تکیه دارد. این کلمه توصیف مى کند شهر ارم را که این شهر داراى قصرها و بناهاى بود با ستون هاى کشیده. در زمان نزول آیات قرآن هیچ اثرى از آن قوم باقى نمانده بود و هیچ دسترسى بر جزئیات تاریخ آن قوم نمانده بود به جز مطالب و اطلاعاتى را که قرآن کریم در مورد آنها عرضه نمود. لکن یکى از مکتشفین اروپایى در آن منطقه که در حال حاضر مجاور شهرهاى «رمال» در شرق عمان است در حفارى هایش به جواهرات و اموال و اثاثیه هاى در زیرزمین دست یافته است که از آثارش پى برده بود که از سرزمین عاد است و نیز سید عبدالرحمن احمدبن عمربن یحیى العلوى حضرموتى که یکى از علماى آنجا بود به عبدالوهاب نجار صاحب قصص الانبیاء نوشته بود که در یکى از حفریات حضرموت آثار ظروفى از مرمر پیدا شد که با خط میخى بر آن نوشته که از زمان عاد است.
نیز گفته شده قوم هود بین رمال مشرف بر دریاى «بحرالشجر یمن» سکنى داشتند نه «رمال حضرموت» که در کنار دریاى هند قرار داشته. این قول خلاف قول مشهور است که مى گوید محل سکونت این قوم در رمال بین احقاف و حضرموت است. چنان که بنابر قول محمدبن اسحاق، احقاف نام ریگزاریست که از عمان تا حضرموت ادامه دارد.
حضرت هود (ع) در میان قوم، دعوت خود را چنین آغاز کرد: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، چرا که هیچ معبودی برای شما جز خدای یکتا نیست، شما در اعتقادی که به بتها دارید در اشتباهید، و نسبت دروغ به خدا میدهید. ای قوم من! من از شما پاداشی نمیخواهم، پاداش من فقط بر کسی است که مرا آفریده است. آیا نمیفهمید؟ ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا باران رحمتش را پی در پی بر شما بفرستد، و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید، روی از حق نتابید و گناه نکنید.» قوم هود گفتند: «ای هود! تو دلیلی برای ما نیاوردهای و ما خدایان خود را به خاطر حرف تو رها نخواهیم کرد، و ما اصلا به تو ایمان نمیآوریم، ما فقط درباره تو میگوییم؛ بعضی از خدایان ما به تو زیان رسانده و عقلت را ربودهاند.»
هود گفت: «من خدا را به گواهی میطلبم، شما نیز گواه باشید که من از آن چه شریک خدا قرار دهید بیزارم. من در برابر شما هستم، هر چه میخواهید در مورد من نقشه بکشید و مرا تهدید کنید، ولی از دست شما کاری ساخته نیست، من بر «الله» که پروردگار من و شما است توکل کردهام، هیچ جنبندهای نیست، مگر این که او بر آن تسلط داشته باشد، اما سلطهای براساس عدالت چرا که پروردگار من بر راه راست است. من رسالتی را که مأمور بودم به شما رساندم، پس اگر روی بگردانید، پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما میکند، و شما کمترین ضرری به او نمیرسانید، پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است.» (هود/ 50- 56)
1- مبعوث به سوى قوم عاد: خداوند در قرآن می فرماید: «و الى عاد اخاهم هودا؛ و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم).» (اعراف/ 65)
در این آیه شریفه خداوند تصریح مى فرماید که حضرت هود (ع) را به سوى قوم عاد فرستادیم، بنابراین آیه شریفه گویاى سه نکته است:
1- هود (ع) از پیامبران و فرستادگان خداوند است.
2- آن جناب به سوى قوم عاد فرستاده شده و پیامبر قوم عاده بوده.
3- ایشان از قوم عاد محسوب مى شده و در میان آن قوم مى زیسته است.
در این آیه شریفه که حضرت هود را برادر قوم عاد خوانده، این اطلاق همان معناى اصلى برادر است لیکن به طور استعاره نسبت برادرى هود را به قوم اطلاق نموده به عبارت دیگر عرفا به هر کسى که با قومى یا شهرى نسبت داشته باشد یا در بین آنها زندگى کند او را برادر آن قوم یا شهر مى خوانند.
و نیز علاوه برآیه شریفه مورد بحث در سوره هود عینا این عبارت ذکر مى شود و مى فرماید: «والى عاد اخاهم هودا؛ (ما) به سوى (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم.» (هود/ 50)
این آیه شریفه نیز مانند آیه قبل سندى است اولا بر رسالت و نبوت حضرت هود (ع) ثانیا گواهى است بر این که ایشان از بین آن قوم و به جهت هدایت آنها (به سوى خدا) از طرف بارى تعالى برگزیده شده است. این که از «هود» تعبیر به برادر مى کند، یا به خاطر آن است که عرب از تمام افراد قبیله تعبیر به برادر مى کند و یا اشاره به این است که رفتار هود مانند سایر انبیاء با قوم خود کاملا برادرانه بود، نه در شکل یک امیر و فرمانده و یا حتى یک پدر نسبت به فرزندان، بلکه همچون یک برادر در برابر برادران دیگرش بدون هرگونه امتیاز و برترى جویى. و یا این که با این تعبیر خداوند خواسته نهایت مهربانى، دلسوزى و صمیمیت هود (ع) نسبت به قومش را بیان نماید، که به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم.
2- فرستاده پروردگار عالم: خداوند می فرماید: «اذقال لهم اخوهم هود* انى لکم رسول امین؛ هنگامى که برادرشان هود گفت مسلما من براى شما پیامبرى امین هستم.» (شعراء/ 124- 125)
این آیه شریفه نیز سندى است بر رسالت حضرت هود (ع) که به بیان خود آن حضرت مى فرماید: من براى شما فرستاده اى امین هستم و اما کلمه رسول گویاى رسالت ایشان است، زیرا که هیچ فرستاده اى بدون هدف و رسالت نمى باشد وگرنه فرستاده شدنش عبث مى باشد. آن جناب با این بیان در واقع به سابقه نیک خود قبل از رسالت نیز تصریح مى کند زیرا، امین بودن چیزى نیست که اولا به صرف فرستاده شدن بوجود آید، ثانیا یک امر ادعاى نیست که هر کسى بتواند ادعاى آن را بنماید. بلکه مسئله اى است که صدقش با گذشت زمان و در مراحل و مقاطع مختلف به اثبات مى رسد. و نیز در بیانى صریح تر مى فرماید: «قال یا قوم لیس بى سفاهة و لکنى رسول من رب العالمین* ابلغکم رسالت ربى؛ اى قوم من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست ولى فرستاده اى از طرف پروردگار جهانیانیم. رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى کنم.» (اعراف/ 67- 68)
این آیه شریفه یکى از صریح ترین و آشکارترین عبارت ها بر نبوت و رسالت حضرت هود (ع) است زیرا اولا آن حضرت مى فرماید: من فرستاده پروردگار جهانیانم.
ثانیا: اضافه مى کند به این که آنچه براى شما بیان مى کنم رسالت هاى است که از سوى پروردگار جهان مأمور به ابلاغش بر شما مى باشم، نه این که کلام خودم یا کسانى دیگر باشد و نه این که به واسطه سفاهت و سبک مغزى باشد که شما مرا بدان متهم مى کنید. قوم عاد با وقاحت و بى شرمى تمام آن جناب را مردى سفیه خواندند اگرچه در گذشته نیک او، کوچکترین نقطه ضعفى سراغ نداشتند تا آن را بهانه دست خود کنند لکن به خاطر نادانى و جهلشان و نیز به واسطه آن که مطیع محض هواى نفس بودند نتوانستند کلام آن حضرت را پذیرا شوند و و نیز نتوانستند استدلالى بر ردش اقامه نمایند از این رو صاحب سخن را متهم به سفاهت نمودند اما ایشان با وقار و متانت پاسخ دادند من رسول پروردگار جهانم و پیام هاى او را ابلاغ مى نمایم.
3- مأمور به ابلاغ رسالت هاى الهى: «ابلغکم رسالت ربى* او عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم على رجل منکم لینذرکم؛ رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى کنم. آیا تعجب کرده اید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد تا (از مجازات الهى) بیمتان دهد.» (اعراف/ 68- 69)
حضرت هود (ع) مى فرماید: من از جهت این که فرستاده اى هستم سوى شما، کارى جز تبلیغ پیام هاى پروردگار ندارم و از آنچه شما درباره ام پندارید به کلى منزه هستم. و تعجب شما از این که فردى از بین قومتان چنین مأموریتى یافته است، بى مورد است، پس در این آیه شریفه علاوه بر این که آن جناب تصریح مى کند که از ناحیه پروردگار مأمور به ابلاغ رسالت هاى هستم، در صدد برمى آید تا تعجب آنها را نیز از پیامبر شدنش برطرف نماید، بنابراین نعمت هاى پروردگار را بر آن قوم مى شمارد. و شاید بدین وسیله مى خاست نعمت نبوت خود را نیز بر آن قوم متذکر شود تا آن قوم شکرگزار آن باشند.
4- معجزه: خداوند می فرماید: «من دونه فکیدونى جمیعا ثم لا تنظرون؛ از (آنچه) غیر او (مى پرستید) حال که چنین است (کمک بگیرید) و همگى براى من نقشه بکشید و مرا مهلت ندهید. (اما بدانید هیچ کارى از شما ساخته نیست).» (هود/ 55)
از عبارت «فکیدونى جمیعا» تحدى و مبارزه طلبى استفاده مى شود، یعنى حضرت هود، مى فرماید: از این به بعد هیچ کارى از شما ساخته نیست، هرنقشه اى براى من بکشید و هرکسى به شما غیر از خداى یکتا کمک کند نمى توانید مرا از سر راه خود بردارید. آن حضرت تا آن روز به شدت مورد آزار و اذیت بود که حتى گاهى به واسطه اذیت ها و شکنجه ها فراوان بى هوش مى شد، لکن بر اساس این آیه شریفه خداوند به وى نیروى (معجزه) داد که آنها جرعت کارى بر علیهش پیدا نکنند بنابراین علیه آنها دست به تحدى مى زند و بر دل آنها رعب مى افکند.
پیامبران حضرت هود (ع) اثبات نبوت رسالت داستان قرآنی قوم عاد تبلیغ توحید