در تاریخ شیعیان زیدی به بحث هایی جدی در مورد مهدی موعود و ظهور مدعیان مهدویت برمی خوریم. یکی از مهم ترین این موارد، ادعای مهدویت در خصوص یکی از امامان زیدیه یمن در آغاز قرن پنجم هجری قمری است. اگر چه پیش از این نیز در میان زیدیه مدعیان مهدویت ظهور کرده بودند، چنین ادعایی در خصوص حسین بن قاسم عـیانی که همراه با پیدایی فرقه ای جدیدی به نام حسینیه در داخل زیدیه بود، ویژگی خاصی به این موضوع می بخشد. حسین بن قاسم عـیانی پس از مرگ پدرش قاسم بن علی عـیانی، جانشین او و عهده دار امامت زیدیه در یمن شد، و در سال 404 هجری قمری در میدان نبرد کشته شد، ولی گروهی از پیروان او مرگ وی را نپذیرفتند و مدعی شدند که او همان مهدی موعودی است که پیامبر گرامی اسلام، ظهورش را وعده فرموده و پس از یک دوره غیبت، برای اقامه عدل و داد باز خواهد گشت. فرقه ای از زیدیه که چنین اعتقادی داشتند به نام حسینیه شناخته شدند.
اعتقاد به علم غیب، دریافت وحی و انجام اعمال خارق العاده در مورد حسین بن قاسم و باورهای شگفت انگیزی همچون برتری وی بر همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام و ترجیح سخن او بر همه کتاب های آسمانی و از جمله قرآن، از دیگر عقاید این فرقه شمرده شده است. فرقه حسینیه از قرن پنجم تا قرن هفتم هجری قمری، در کنار جریان سنتی زیدیه در یمن، حضوری جدی داشته اند و اعتقاد آنها به مهدویت حسین بن قاسم و غلو در مورد او، در طول بیش از سه قرن، معرکه آرای موافقان و مخالفان در داخل خانواده زیدیه بوده و از آن پس تفکر آنها رو به افول نهاده است. ابعاد مختلف تاریخ و باورهای این فرقه موضوع این گزارش و بررسی است، که در دو بخش تنظیم شده است در قسمت اول به نحوۀ شکل گیری فرقۀ حسینیه پرداخته شده و در قسمت دوم به باورهای آنان دربارۀ مهدویت حسین بن قاسم اشاره شده است.
بر اساس خبرهایی که از پیامبر گرامی اسلام در خصوص ظهور مهدی رسیده، باور به اصل مهدویت و انتظار موعود همواره و از همان دهه های نخست پس از وفات پیامبر در میان مسلمانان مطرح بوده است. اولین گزارش ها از انعکاس این باور در جامعه اسلامی به نیمه دوم قرن اول باز می گردد که عده ای مرگ محمد بن حنفیه را انکار کرده، معتقد شدند که وی همان مهدی موعودی است که غیبت کرده، روزی باز خواهد گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. در قرن دوم هجری چنین ادعایی در مورد نفس زکیه، امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) نیز تکرار شد. اعتقاد به مهدویت و انتظار مهدی موعود، در زیدیه نیز همچون دیگر فرقه ها از آغاز مطرح بوده است. امام زیدی عبدالله بن حمزه (م 614 ق) می گوید:
«همه شیعیان علی رغم اختلافاتشان، بلکه همه امت اسلام معتقد به مهدی اند. و مهدی امامی است که در آخرالزمان ظهور، و بر همه زمین پادشاهی خواهد کرد و همه ادیان در برابر او سر تسلیم فرود خواهند آورد، پرچم او بر زمین نخواهد افتاد و زمین گنج های خود را برای او آشکار خواهد ساخت و برکات آسمان فرو خواهد ریخت و برکات زمین ظاهر خواهد شد و نهرهایی جدیدی که در سرزمین عرب سابقه ندارد جریان یافته، خداوند به وسیله او حق را بر باطل مسلط خواهد نمود و در زمان او عیسی بن مریم (ع) دجال را خواهد کشت.»
در طول تاریخ نیز در خصوص تعدادی از پیشوایان زیدیه، ادعای مهدویت مطرح شده است. فهرستی از پیشوایان زیدیه که در قرن های نخستین درباره آنان چنین ادعایی صورت گرفته، بدین شرح است:
1. زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (م122 ق)
2. نفس زکیه، محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (م145 ق)
3. محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (م 219 ق)
4. یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین (م 250 ق)
در این مجال تنها به بررسی تاریخی ادعای مهدویت در خصوص حسین بن قاسم عیانی (م 404 ق) می پردازیم.
قبایل یمن برای نخستین بار در سال 280 هجری قمری از سادات مستقر در مدینه منوره برای اعزام برگزیده ای از خاندان پیامبر جهت حل اختلافات داخلی و به دست گرفتن زعامت آن دیار که بر اثر کشمکش های قبیله ای دستخوش آشوب و نابسامانی گردیده بود، دعوت کردند. شاید همین سابقه موجب شد که در پاسخ به دعوت شیعیان یمن، نواده قاسم، یعنی یحیی بن حسین بن قاسم رسی که جوانی سی و پنج ساله، و در فضلیت و شجاعت سرآمد بود، انتخاب شد. اولین ماموریت یحیی بن حسین پس از مدتی با مشکل مواجه شد و وی به مدینه بازگشت. امام یحیی بن حسین که از او با عنوان هادی الی الحق یاد می شود، به مدت چهارده سال بر بخش های شمالی یمن فرمانروایی کرد و شهر صعده را مرکز حکومت خود قرار داد. او ضمن مبارزه با پیروان دیگر تفکرات و مذاهب حاضر در صحنه، به ویژه قرامطه، به گسترش و بسط آیین زیدیه همت گماشت.
نتیجه تلاش علمی هادی الی الحق، پدید آمدن مکتبی فقهی و کلامی در میان زیدیه بود که در انتساب به او، با نام هادویه شناخته شده و تا به امروز در میان زیدیه در یمن مطرح است. این مکتب پس از وفات یحیی بن حسین در سال 298 هجری قمری، به وسیله دو فرزند او، یعنی محمد، ملقب به مرتضی لدین الله و احمد، ملقب به ناصر لدین الله که هر دو از امامان بزرگ زیدیه یمن به شمار می روند، استمرار یافت و پایه های آن مستحکم شد. ولی از اوسط قرن چهارم به بعد مجادلات کلامی در میان زیدیه بالا گرفت و این آغازی بود برای دسته بندی جدید پیروان هادی در دو فرقه مطرفیه و مخترعه و پیدایش مکتب جدید سومی با نام حسینیه که در این نوشتار به آن توجه ویژه خواهیم داشت.
بر اثر منازعات داخلی و خارجی، امامت زیدیه در یمن پس از وفات احمد ناصر لدین الله جایگاه قبلی خود را از دست داد و هیچیک از جانشینان او نتوانستند خود را به عنوان امام واجد شرایط و مورد قبول مردم و قبایل یمن مطرح کنند. و بدین ترتیب حاکمان زیدیه در شمال یمن تا چند دهه نتوانستند اقتدار دوران هادی یحیی بن حسین و دو فرزندش را بازگردانند. تا این که در سال 388 هجری قمری و در حالی که منازعه در میان نوادگان هادی بر سر حکومت به اوج خود رسیده بود، برخی از قبایل یمن برای بار دیگر به بیعت با سادات مستقر در خارج از یمن تمایل نشان داده، این بار با اجابت دعوت قاسم بن علی (310ـ393 ق) که شخصی عالم و فاضل بود، به او امید بستند تا به عنوان امام، انسجام گذشته را باز گرداند.
نسب کامل قاسم بن علی که از جمله سادات حسنی مقیم در حجاز بود چنین است: قاسم بن علی بن عبدالله بن محمد بن قاسم رسی بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن أبی طالب (ع). بنابراین قاسم بن علی از نوادگان قاسم رسی است با این تفاوت که او همچون دیگر مدعیان زعامت زیدیه در آن دوران، از نسل هادی، یحیی بن حسین نبود، بلکه نسب او با دو واسطه به عموی هادی، یعنی محمد بن قاسم رسی می رسید، مسئله ای که دست آویزی برای مخالفت برخی از فرزندان هادی با او شد. اما حامیان او با تاکید بر شایستگی های شخصی قاسم بن علی و نظریه زیدیه در خصوص امامت که در آن وراثت جایی ندارد، به آن پاسخ گفتند. قاسم بن علی که برای تمیز داده شدن از نیای بزرگ خود قاسم رسی، قاسم صغیر نیز خوانده می شود، بنا به دعوت قبایل برای اولین بار در سال 388 هجری قمری وارد یمن شد و در سال 389 با بیعت اغلب قبایل منطقه و علی رغم برخی مقاومت ها از سوی فرزندان هادی، به ویژه داعی یوسف در صعده، به عنوان امام زیدیه شناخته شد. که از میان آنها حسین بن قاسم عهده دار امامت زیدیه پس از او شد.
شخصیت مورد بحث ما، ابوعبدالله حسین بن قاسم عیانی است، وی که کوچکترین فرزند قاسم صغیر بود، در حالی که حداکثر هفده ساله بود، بنابر اغلب گزارش ها بلا فاصله پس از وفات پدر در سال 393 هجری قمری، پیشاپیش دیگر فرزندان او، به عنوان امام زیدیه و جانشین پدر شناخته شد. به تدریج و در طول دوران زمام داری حسین بن قاسم به دلیل رفتارهای خشن و شیوه سخت گیرانه حکومتی او، قبایل یمن از او روی گردان، و در چندین مورد با او وارد جنگ شدند یا به حمایت از رقبای او برخاستند تا این که عاقبت در سال 404 هجری قمری پس از نبردی سخت، به او دست یافته، وی را از پای در آوردند.
یکی از مسائلی که توجه بسیاری را به خود جلب کرده تالیفات بسیار زیادی است که به حسین بن قاسم که عمری نسبتا کوتاه داشته، نسبت داده شده است. به این امام جوان بیش از هفتاد عنوان کتاب و رساله نسبت داده شده در حالی که عمر او حداکثر سی سال بوده است. موضوع این تالیفات بیشتر، مسائل اعتقادی، کلامی و تفسیر است. برخی از آنها تا کنون باقی مانده و در دسترس است. مهم ترین و مشهورترین این کتاب ها عبارتند از: المعجز، تفسیر غریب القرآن، الرد علی الملحدین، الرد علی من أنکر الوحی بعد خاتم النبیین. عالم زیدی قرن هفتم حمیدان بن یحیی از 17 کتاب او نقل قول کرده است.
این که چگونه ممکن است حسین بن قاسم که در نوجوانی یا اوان جوانی به مقام امامت زیدیه رسیده و در طول دوران امامت و زعامت خود به صورت مستمر با رقبای داخلی و دشمنان خارجی درگیر بوده است، بیش از هفتاد تالیف داشته باشد؛ سؤالی است که برخی محققان را واداشته تا در نسبت این رساله ها و کتاب ها به شخص او تشکیک و این احتمال را مطرح کنند که وی تألیفات پدر خود، قاسم عیانی را که دارای مقام علمی و عمری طولانی بوده، به نام خود بازنویسی کرده باشد! ولی با مراجعه به متن رساله ها و تألیفات باقی مانده از حسین بن قاسم درخواهیم یافت که بسیاری از عناوین ذکرشده رساله هایی است کوچک و مختصر. و در برخی موارد نیز از قسمت های مختلف یک تألیف و رساله، به عنوان تألیفات مستقل یاد شده است.
بر اساس منابع متعدد و معتبر وجود فرقه ای به نام حسینیه که عقیده محوری آنان مهدویت حسین بن قاسم و عقاید ویژه در مورد او بوده، امری مسلم و قطعی است. از جمله اولین منابعی که به صورت خاص اصطلاح حسینیه را به کار برده است کتاب سیرة الأمیرین به جای اصطلاح زیدیه استفاده کرده است. مسلم بن محمد بن جعفر لحجی (زنده در 552 ق) نیز در کتاب تاریخیش با نام أخبار الزیدیة من أهل البیت و شیعتهم فی الیمن که با نام تاریخ مسلم اللحجی هم خوانده می شود، بارها اصطلاح حسینیه را در برابر اصطلاح زیدیه به کار برده است. امام زیدیه متوکل علی الله احمد بن سلیمان (م 566 ق) یکی از برجسته ترین امامان و شخصیت های زیدیه در قرون میانه، در کتاب الحکمة الدریة و نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) نیز در رسالة الحور العین با تأکید بر نام حسینیه به جدا شدن این فرقه از زیدیه تصریح دارند. امام عبدالله بن حمزه (م614 ق) در العقد الثمین نیز دیگر منابع معتبر و کهن زیدی اند که به طور مشخص از فرقه حسینیه نام می برند و به بیان عقاید آنها می پردازند.
در این مجال و قبل از بررسی عقاید و باورهای حسینیه و مقاومت زیدیان راست آیین در برابر آنها، باید به تاریخ پیدایش حسینیه توجه کرد، مسئله ای که در خصوص این فرقه همانند بسیاری از فرق و مذاهب به یکی از مهم ترین و بحث انگیزترین موضوعات تبدیل شده است. سؤال مطرح این است که آیا این فرقه و اعتقادات آن واقعا از شخص حسین بن قاسم که این فرقه به او منتسب است، نشأت گرفته؟ و حسین بن قاسم نیز در زمان حیاتش مروج عقاید و باورهای حسینیه بوده؟ و اعتقادات ویژه یاران او پس از مرگش در ادعاهای خود او در زمان حیاتش ریشه دارد؟ و در نتیجه حسین را باید فردی منحرف از آموزه های اساسی مذهب زیدیه به شمار آورد؟! یا آنگونه که منابع زیدیه متاخر گزارش می کنند پیدایش فرقه حسینیه و اعتقادات ویژه در خصوص حسین بن قاسم و از جمله مهدویت او، تنها پس از مرگ او توسط یاران و نزدیکانش مطرح شده است؟ و شخص حسین بن قاسم از چنین ادعاهایی مبراست و همچنان به عنوان امامی قابل احترام در مذهب زیدیه باقی می ماند؟!
در میان منابع معتبر به روشنی هر دو نوع گزارش را می توان دید؛ از جمله کسانی که به دیدگاه پیدایش این فرقه در زمان حیات حسین بن قاسم تصریح یا اشاره کرده اند می توان از، امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) در حقائق المعرفة نام برد. از طرف دیگر بسیاری از منابع زیدیه و از جمله اغلب منابع متاخر آنان گزارش های پیش گفته را رد کرده اند. آنان حسین بن قاسم را از ادعاهای حسینیه منزه دانسته و از او به عنوان یکی از امامان زیدیه و پایبند به سنت آنان یاد کرده و ادعای مهدویت و عقاید غالیانه در مورد او را تنها به پیروانش نسبت داده اند.
همانگونه که در کتاب حمیدان بن یحیی نیز بازتاب یافته نقش نزدیکان حسین بن قاسم در ترویج و طرح عقاید خاص در مورد حسین از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار است. حمیدان بن یحیی اگر چه انتساب گفته های نزدیکان حسین بن قاسم به شخص حسین را مورد تردید قرار می دهد، اصل وجود اعتقادات ویژه و غلوآمیز در نزد آنان را منکر نمی شود. مسلم لحجی نیز در تاریخ خود از قاسم بن جعفر بن قاسم عیانی مشهور به شریف فاضل نقل می کند که وی در آغاز معتقد به کشته شدن عموی خود حسین بن قاسم عیانی بوده است، ولی پس از آن که شخصی به نام مدرک بن اسماعیل هفتاد قسم یاد کرد و هفتاد قربانی ذبح نمود که او خود حسین بن قاسم را دیده که صحیح و سالم از جنگ در ذی عرار باز می گشته، به حیات عموی خود معتقد شده است!
تردیدی وجود ندارد که شریف فاضل و برادرش محمد بن جعفر ملقب به ذوالشرفین به مهدویت عموی خود و عقاید حسینیه معتقد بوده اند. چرا که علاوه بر گزارش منابع تاریخی متعدد، هم اینک کتابی ارزشمند از آن دوران با نام سیرة الأمیرین به دست ما رسیده است که در آن مفرح بن احمد ربعی (زنده در 485 ق) که خود از یاران این دو برادر و معتقد به عقاید حسینیه بوده در جای جای این کتاب به اعتقاد آنان به باورهای حسینیه تصریح کرده است. با این وجود آنچه در گزارش ذکر شده از مسلم لحجی در مورد شریف فاضل تازگی دارد نسبت دادن آغاز چرخش زیدیه و پیدایش حسینیه به شخص اوست. در عبارت امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز تصریح شده است که عده ای از برادر زادگان حسین در مورد او چنین عقیده ای دارند که با گزارش مسلم لحجی منطبق است. جرموزی مورخ (م 1076 ق) نیز اعلام زنده بودن حسین بن قاسم را به هر دو برادرزاده یعنی شریف فاضل و برادرش ذوالشرفین نسبت می دهد و این اعلام را صرفا تاکتیکی می داند که آن دو به دلیل عدم امکان انتقام گیری از قاتلان حسین، اتخاذ کرده بودند و نباید آن را مصداق دروغ دانست.
زیدیه در بحث امامت پس از سه امام نخست، به امامتی این جهانی و دنیوی باور دارند. این امامت در بعد سیاسی به معنای خروج بر ضدحکومت های ظلم و جور و به دست گرفتن قدرت سیاسی و در بعد دینی به عنوان نگهبانی از دین و بیان احکام و معارف دینی است. بنابراین در زیدیه هرگونه اعتقادی فراتر از این در مورد امامان غلو به شمار می آید. به همین دلیل شخصیت های زیدیه و جریان اصلی این مذهب، هم زمان با طرح عقاید غالیانه در مورد حسین بن قاسم در برابر آن موضع گرفتند و راه خود را جدا نمودند.
می دانیم که پیروان حسین بن قاسم از میان شیعیان زیدی یمن برخاستند. زیدیه یمن در طول قرن چهارم تحت تاثیر تعالیم امام هادی یحیی بن حسین بوده، از همین جهت هادویه نامیده می شدند، بنابراین فقه و عقاید آنان همچون دیگر زیدیان آن دوران، فقه و عقاید هادویه بود که متکی به استنباط های فقهی هادی، بود. ولی آنچه بیش از همه حسینیه را به عنوان یک فرقه متمایز ساخت اعتقاد به مهدویت حسین بن قاسم بود. علاوه بر این اعتقاد، اعتقادات غلوآمیز دیگری نیز به آنان نسبت داده شده است. فهرستی از مهم ترین باورهای نسبت داده شده به حسینیه به شرح زیر است.
همانگونه که اشاره شد حسین بن قاسم همواره در طول دوران زعامت خود درگیر منازعات و جنگ های متعدد و مستمر بود، و در یکی از این درگیری ها در سال 404 هجری قمری به دست بنوحماد از قبیله همدان در مکانی به نام ریده در منطقه ذی عرار به قتل رسید. آنچه مسلم است و پیش از این در بحث نقش نزدیکان حسین در شکل گیری حسینیه به منابع متعدد آن اشاره کردیم این است که یاران حسین و در رأس همه نزدیکان نسبی او پس از این واقعه به نحو گسترده ای داستان غیبت و مهدویت او را مطرح کردند و به آن دامن زدند و به تدریج و با اضافه شدن اعتقادات غلوآمیز دیگر،فرقه ای با نام حسینیه شکل گرفت که صف آن از صف دیگر پیروان مکتب زیدیه که چنین اعتقاداتی در مورد حسین بن قاسم نداشتند، جدا شد. این در حالی است که برخی منابع معتبر زیدیه تصریح دارند که شخص حسین بن قاسم نیز در زمان حیاتش خود را مهدی موعود معرفی کرده بود و شاید به همین دلیل لقب مهدی لدین الله را برای خود برگزید، لقبی که تعداد دیگری از امامان زیدیه در طول تاریخ چه قبل و چه بعد از حسین بن قاسم بدان ملقب شدند و البته لزوما به معنای ادعای مهدویت نیست.
اما وجود ادعای مهدویت حسین بن قاسم مورد تأیید منابع مختلف زیدیه است:
مفرح بن احمد ربعی (زنده در 485 ق) در مواضع متعددی از کتاب سیرة الأمیرین به وجود چنین اعتقادی در طول قرن پنجم تصریح دارد و بدون اشاره به دیگر باورها، بارها از حسینیه به عنوان کسانی که به حیات حسین بن قاسم و مهدویت او اعتقاد دارند، یاد می کند و در موارد بسیاری نیز از اعتقاد به غیبت حسین و امام عصر و زمان بودن از همین جهت کتاب سیرة الأمیرین یکی از مهم ترین و قدیمی ترین منابع در خصوص وجود و گستره چنین اعتقادی در میان زیدیه در قرن پنجم است. مسلم لحجی (زنده در 552 ق) نیز بارها از اعتقاد حسینیه به مهدویت حسین بن قاسم و غیبت او یاد کرده و حکایت ها نوشته است. امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) هم در کتاب حقائق المعرفة به وجود چنین اعتقادی تصریح می کند. نشوان بن سعید حمیری (573 ق) در رسالة الحور العین نیز به اعتقاد حسینیه به مهدویت حسین بن قاسم اشاره کرده اند.