آن چه مسلم است این است که بحث های کلامی در شکل های گوناگون آن (آموزش اصول اعتقادی، مناظره و مجادله و نیز پرسش و پاسخ پیرامون مسایل اعتقادی، بلکه مطلق معارف اسلامی) از آغاز رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص) در سطح گسترده مطرح بوده است و با این شیوه ها نیازهای مسلمانان به این گونه مسایل توسط خود آن حضرت و یا تربیت یافتگان راستین مکتبش، و در راس آن ها حضرت علی (ع) برطرف می شد. این شیوه ها پس از رسول گرامی اسلام (ص) از سوی جانشین به حق آن حضرت، امام علی (ع) ادامه یافت. موقعیت ممتاز علمی علی (ع) موجب شد تا او به عنوان یگانه مرجع پاسخ گویی به پرسش های علمی و عقیدتی شناخته شده و هیچ رای و نظری مخالف رای و نظر او در افکار عمومی پذیرفته نشود.
پس از گذشت این دوران، پیدایش فرقه های گوناگون مذاهب اسلامی از یک سو، و باز بودن درهای جهان اسلام و آزاد بودن طرح همه گونه مسایل علمی و اسلامی از سوی دیگر، موجب شد تا هر کس بتواند آزادانه آرا و عقاید دینی- مذهبی خویش را بیان کند. در این میان برخی از مسایل اعتقادی، نظیر جبر و اختیار و بحث عدل بیش تر مطرح بوده و بحث ها و مناظره های بسیاری را به دنبال آورده است. با این که ائمه (ع) بعدی نیز همان راه و روش پیامبر (ص) و علی (ع) را در تبیین و تشریح درست مسایل اسلامی و در راس آن، مسایل اعتقادی تداوم بخشیدند، ولی به خاطر ناشناخته ماندن جایگاه بلند علمی- اسلامی آنان برای عامه مسلمانان و عدم پذیرش دیدگاه آنان از سوی علما و پیشوایان مذاهب دیگر از یک سو و دامن زدن به اختلاف آرا و کشمکش های مذهبی توسط حکام جور اموی و عباسی از سوی دیگر، زمینه گسترش بحث ها و مناظرات کلامی، بیشتر فراهم شد، و در مواردی هم سبب بروز جنجال ها و خشونت های تند سیاسی- نظامی گردیده و پیامدهای تلخ و زیانباری را به دنبال آورد. این بحث ها و مناظره ها رفته رفته به حوزه های درسی کلامی- عقیدتی کشیده شد و پس از آن به تدوین کتب کلامی، و در نتیجه تاسیس مکاتب کلامی مهم و مستقلی (در کنار مذاهب اسلامی) منجر گشت.
اینک پس از آشنایی اجمالی با پیشنیه علم کلام در اسلام، به بررسی علل شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق (ع) می پردازیم. این علل دو نوع بوده اند: 1- علل اصلی؛ 2- علل فرعی. چند علت زیر به عنوان مهم ترین و اصلی ترین علل محسوب می شوند:
1. پیدایش و رشد معتزله و اشاعره: مهم ترین مکاتب کلامی اسلامی- پس از مکتب کلامی شیعه امامیه که در مجموعه سخنان گران سنگ پیشوایان معصوم دینی (ع) و در جوامع روایی بجا مانده از آن ها وجود دارد. مکتب کلامی معتزله و اشاعره است، که شالوده اصلی آن ها در دوران امام باقر و امام صادق (ع) شکل گرفت. گرچه هسته اولیه آن ها پیش از این زمان تحت نام های «قدریه» و «جبریه» وجود داشته است و این دو گروه در اثر تحریکات حکام اموی به کشمکش ها و مناظرات و مشاجرات پرتنش مذهبی- کلامی می پرداختند، ولی در عصر این دو امام بزرگوار اختلاف آرایشان به خاطر بحث در باره این مساله که «آیا مرتکب گناه کبیره کافر است یا مؤمن؟» به نقطه اوج خود رسید، و با کناره گیری واصل بن عطاء از کلاس درس حسن بصری که او نیز گرایش به قدری مذهبی و تفویض داشت، موجب پیدایش مکتب اعتزال گردید. به دنبال آن و بعد از مدت زمان نسبتا طولانی کشمکش و مناظره و بحث درباره مسایل گوناگون دینی- کلامی، مکتب کلامی اشاعره به وجود آمد.
2. فضای باز سیاسی: از عوامل مهم نشر معارف اسلامی و شکوفایی علم کلام در عصر امام صادق (ع)، فراهم آمدن فضای نسبتا باز سیاسی- اجتماعی می باشد. بر کسی پوشیده نیست که علم و دانش و پژوهش های علمی و فراگیری، فضای خاص خودش را می طلبد، و آن هم محیطی دور از تنش ها و التهاب های سیاسی و برخوردار از آرامش و امنیت سیاسی- اجتماعی است، در چنین فضایی است که اندیشه های مستعد زمینه رشد می یابند و اندیشمندان و پژوهش گران مسایل علمی مختلف، برای دانش اندوزی و دانش آموزی و نشر آن به تکاپو می افتند. و نیز در سایه این رشد و شکوفایی علمی است که آموزش و پرورش، فراگیر شده و جهل و نادانی و بیسوادی از جامعه رخت بر می بندد.
چنین فضای نسبتا باز سیاسی- اجتماعی در عصر امام صادق (ع) به وجود آمده بود؛ زیرا این دوران مصادف شد با درگیری و نزاع میان دو گروه ریاست طلب و طماع بنی امیه و بنی عباس، برای دستیابی به حکومت و ریاست غاصبانه. آنان برای رسیدن به قدرت، همچون گرگ های گرسنه به جان هم افتاده بودند. به حدی این دو گروه قدرت طلب و دنیاپرست به کشمکش و درگیری سیاسی - نظامی پرداخته و باهم مشغول شدند که از اوضاع سیاسی - اجتماعی اطراف خود غافل ماندند و یا این که فرصت و قدرت پرداختن به این گونه مسایل را نداشتند. ره آورد مثبت این مبارزات و کشمکش ها ایجاد فضای باز سیاسی و در نتیجه زمینه لازم جهت اظهار عقیده و آزادی بیان بوده است. در چنین فضای مناسبی عامه مسلمانان و در راس آنان اندیشمندان و متکلمان اسلامی فرصت را غنیمت شمرده و به بحث و تحقیق درباره مسایل علمی- اسلامی به ویژه مسایل کلامی و اعتقادی پرداختند و بدین طریق موجبات رشد و شکوفایی علوم اسلامی به ویژه علم کلام را فراهم کردند.
3. نقش امام باقر (ع): امام محمد باقر (ع) در دوره امامت خود ( 95 ـ 114 ق)، به تدقیق و تفصیل تعالیم شیعه اهتمام ورزید و روایات پرشمار منقول از آن حضرت درباره عقاید، فقه و اخلاق نشان از آن دارد که آموزشهای دینی شیعه از روزگار آن حضرت روی به تدوین و شکل گیری نهاده است. خط اصلی تشیع پس از درگذشت آن حضرت، امام جعفر صادق (ع) را به پیشوایی می شناخت؛ خطی که بر خلاف زیدیه، ثبوت امامت را به «نص جلی» و با تعیین فرد فرد امامان به امر الهی می دانست و از همین رو در انتساب به «امام»، امامیه نام گرفت. اصطلاح امامیه در تاریخ، خود در بردارنده طیفی گسترده از گرایشهای شیعی است که پس از امام باقر (ع)، از سوی امام صادق (ع) و دیگر ائمه از فرزندان ایشان هدایت می شد و در جریان شکل گیری در سده های 2 و 3 ق، راهی پر حادثه را گذرانیده بود.
نقش حضرت امام صادق (ع) در احیای فرهنگ اسلام و شکوفایی علم کلام بسیار تعیین کننده است. در واقع باید آن را عامل اساسی و «عله العلل» همه عوامل و علل شکوفایی علم کلام دانست. پیش از آن که به تبیین نقش آن حضرت در شکوفایی علوم اسلامی به ویژه علم کلام بپردازیم، خوب است از چند عامل جانبی دیگر یاد کنیم، که در موفقیت آن حضرت نقش چشم گیری داشته اند. آن عوامل جانبی عبارتند از:
الف) سن و مدت امامت نسبتا طولانی آن حضرت: امام جعفر صادق (ع) در سال 80 (یا 83) هجری قمری به دنیا آمد. و در سال 148 هجری به شهادت رسید، بنابراین عمر شریفش 68 سال می باشد، که از این جهت از سایر ائمه (ع) ممتاز می باشد. هم چنین مدت امامت آن حضرت (که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام باقر (ع) در سال 114 هجری قمری آغاز و تا سال 148 هجری قمری ادامه یافت)، 34 سال می باشد. بر اهل تحقیق پوشیده نیست که این مدت عمر و امامت در میان ائمه (ع) طولانی ترین زمان به حساب می آید، و این خود از عوامل یاری دهنده آن حضرت در تحقق اهداف الهی امامتش می باشد.
ب) موقعیت سیاسی- اجتماعی: موقعیت سیاسی- اجتماعی امام صادق (ع) از میان ائمه (ع) یک موقعیت کاملا استثنایی بود؛ زیرا آن حضرت در مقطعی از زمان می زیسته که می توان آن را «دوران بحران قدرت سیاسی» نامید. این بحران خود زمینه مناسبی برای انجام کارهای علمی و فرهنگی ایجاد نمود. امام صادق (ع) در دوران 34 ساله امامتش حدود 7 سال آن را با حکام بنی امیه هم عصر بود، که در این دوران آن ها با رقیبان سیاسی خود از بنی عباس در جنگ و ستیز نظامی به سر می بردند، و فرصت کنترل اوضاع سیاسی و فرهنگی را نداشتند. پس از آن ها 27 سال در زمان عباسیان امامت داشت. گرچه بنی عباس در این مدت از درگیری نظامی با بنی امیه فارغ شده بودند، اما با قیام های پی درپی علویان مواجه بوده و بر اوضاع سیاسی به طور کامل مسلط نشده بودند؛ از این رو، پایه های حکومتشان سست و لرزان بوده و قدرت پرداختن به مسایل دیگر و کنترل اوضاع سیاسی را نداشتند.
ج) گسترش علوم و پیدایش افکار و آرای گوناگون: عصر امام صادق (ع) همزمان بود با انتشار علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن و نیز پیدایش افکار و اندیشه های مختلف، به طوری که سبب پیدایش مذاهب اسلامی و مکاتب کلامی شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفی و کلامی از یونانی به عربی ترجمه شد. و از سوی دیگر افکار الحادی و به اصطلاح زندیق مسلکی رواج شایانی یافته بود، این ها خود عواملی بودند که در آن فضای باز سیاسی، تضارب آرا و برخورد اندیشه ها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامی و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق (ع) را به دفاع از ارزش های علمی- اسلامی برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشه های نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتی و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنی امیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی (ص) را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.
آری، چنین عصری با چنین ویژگی هایی ضرورت ایجاد تحول بنیادین علمی- فرهنگی، همراه با تبیین مبانی اصیل اسلامی را ایجاب می کرد. برای همین بود که امام صادق (ع) جهاد همه جانبه ای را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامی آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگی را که پدر بزرگوارش امام باقر (ع) برافراشته بود بر دوش کشید.
امام جعفر صادق (ع) آموزگار بزرگ بشریت بود و با فضایل و سجایای بی مانند اخلاقی و کمالات والای انسانی در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت. هر چند در ساختمان بنای عظیم «مذهب جعفری اثنی عشری» پیشوایان پیش از او و پس از او نیز نقش داشتند، و از خود پیامبر (ص) که شهر علم و دانش بود آغاز شده و با علی (ع) که دروازه آن شهر بود، و نیز امامان بعدی علیهم السلام تداوم یافت، لیکن تکمیل و تاسیس این بنای عظیم دینی - مذهبی (مکتب تشیع) به نام مبارک آن حضرت ثبت شده است.
در این جا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان را در باره شخصیت عظیم علمی امام جعفر صادق (ع) و نقشی که آن حضرت در تبیین مسایل دینی- اسلامی و تربیت شاگردان برجسته ایفا کرده است، می آوریم: مالک بن انس، مؤسس مذهب مالکی در این باره می گوید: «در فضیلیت و دانش و عبادت و پرهیزکاری، بلند مرتبه تر از جعفربن محمد (ع) نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی خطور کرده است.»
ابوحنیفه، بنیانگذار مذهب حنفی، که خود نیز از شاگردان امام جعفر صادق (ع) است، می گوید: «منصور خلیفه عباسی مرا گفت: هیچ می دانی که آوازه دانش و فضیلت جعفربن محمد (ع) در سراسر دنیای اسلام پیچیده و او را در میان مردم موهبتی عظیم است؟ سپس از من خواست که معضلات مهم فقهی و مشکل ترین مسایل علمی را تهیه و با او به مناظره برخیزم و مغلوبش کنم! من نیز چهل مساله بسیار دشوار فقهی و علمی را آماده کردم و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به یکایک پرسش هایم پاسخ داد. از آن پس دانستم که جعفربن محمد (ع) اعلم وافقه زمان است.»
امام جعفر صادق (ع)، مناظرات و مباحثات زیادی با علمای مذاهب و مکاتب ترتیب داده بود، و در این مناظرات (که برخی از آن ها بسیار طولانی است) برحسب درک و فهم مخاطبان و با استفاده از شیوه های گوناگون استدلال، به بحث و مناظره می پرداخت. از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددی است که با ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی انجام داده است، و در همه آن ها بر او چیره شده، و ابوحنیفه در برابر مقام بلند علمی آن حضرت زبان به عجز و ناتوانی گشوده است. غرض امام از این مناظرات این بود که به ابوحنیفه و بلکه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند کسی شایسته زعامت دینی و مقام پیشوایی بر مردم مسلمان است که بر تمام علوم اسلامی احاطه و بر اخبار غیبی نیز آگاهی داشته باشد. روشن است که چنین احاطه علمی و آگاهی های غیبی تنها اختصاص به کسانی دارد که از الهامات غیبی و افاضات خاص الهی برخوردار باشند، و چنین کسی در جهان، پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اهل بیت او می باشند وبس. از جمله کسان دیگری که امام جعفر صادق (ع) با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهی از دانشمندان دهری مذهب مشهور به «زندیقان» یا «زنادقه» بوده اند. مهم ترین آن ها عبارت بودند از: عبدالکریم بن ابی العوجاء، عبدالملک مصری، عبدالله بن مقفع، ابوشاکر دیصانی و تنی چند از طبیبان هندی در دربار عباسیان.
این افراد در بحث ها و مناظرات خود با امام پس از ساعت ها بحث و طرح پرسش هایی از محضر آن حضرت، جواب هایی مستدل و محکم دریافت می کردند، و در برابر عظمت علمی امام و منطق قوی او چاره ای جز تسلیم و تواضع نداشته اند. گرچه برخی از آن ها به خاطر عناد و لجاجتی که داشتند در برابر حق و حقیقت سرفرود نیاورده و مسلمان نشدند، ولی بسیاری از این گونه افراد در خلال بحث ها و مناظرات با امام وجدان خفته آن ها بیدار و راه حق را تشخیص می دادند وبه دست آن حضرت مسلمان می شدند؛ و حتی محمدبن مقلاص آن چنان مجذوب بیان امام (ع) و مقهور منطق قوی او شد که راه غلو را در پیش گرفت.
یکی دیگر از عواملی که موجب شکوفایی علم کلام و سایر علوم اسلامی در عصر امام صادق (ع) شد، وجود شاگردان برجسته آن حضرت در این زمینه است. آن ها بخش مهمی از رسالت های علمی و فرهنگی امام صادق (ع) را بر دوش کشیدند، و به نشر آرا، افکار و نظریات مترقی و نوین آن حضرت در رشته های مختلف علوم و معارف اسلامی به ویژه علم کلام پرداختند.
سیره پسندیده مردان بزرگ علم و اندیشه در نشر معارف بشری و انتقال آن به نسل های پس از خود علاوه بر تدوین و تصنیف کتب، تربیت شاگردان شایسته و اندیشمندان فرهیخته است. حضرت امام جعفر صادق (ع) نیز به عنوان یکی از بزرگ ترین آموزگاران جامعه بشری و از برترین فرهیختگان علوم اسلامی در این جهت موفقیت شایانی داشته و به خاطر موقعیت استثنایی زمانی و با استفاده بهینه و شایسته از فرصت طلایی به دست آمده، توانست شاگردان بسیاری را تربیت کند. مجموع شاگردانی که از خرمن وجود این شخصیت کم نظیر در رشته های گوناگون علوم اسلامی و انسانی بهره ها بردند، بنابر برخی از اخبار و روایات از چهار هزار نفر بیش تر است. از میان اصحاب و شاگردان امام صادق (ع) گروهی بودند که خود آن حضرت از آن ها به عنوان «متکلم» یاد کرده است. مانند هشام بن حکم، هشام بن سلام، حمران بن اعین، ابوجعفر احول معروف به مؤمن الطاق، و...
از عوامل دیگری که موجب شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق (ع) شده است، ترجمه کتب و آثار علمی حکما و متکلمان بزرگ یونانی به زبان عربی است. در محدوده جغرافیایی گسترده جهان اسلام و در میان مسلمانان، افراد فراوانی یافت می شدند که اهل فکر و مطالعه و تحقیق در آثار علما و حکمای مکاتب مختلف بودند و از چنان آزاد اندیشی در فراگیری علوم و معارف برخوردار بودند که فراتر از تحقیق و مطالعه در فرهنگ و عقاید سایر ملل و ادیان، به تعلیم و تدریس آثار علمی دیگر حکما و علمای مکاتب نیز همت گمارده بودند. این خود زمینه پیدایش «نهضت ترجمه» را فراهم کرد. مورخان اسلامی در چگونگی رواج علوم و فنون یونان در جوامع آن روز و نیز چگونگی انتقال آن به جامعه اسلامی، چنین نوشته اند: علوم و فلسفه در آتن توسط سقراط به افلاطون و ارسطو و سپس به دیگر حکمای بزرگ آن شهر تعلیم داده شد، و پس از مدتی تدریس و تعلیم آن در آتن به دیگر شهرها به ویژه شهر اسکندریه در مصر منتقل گشت؛ و پس از آن در زمان خلیفه اموی «عمربن عبدالعزیز» از اسکندریه و مصر به دیگر شهرها و نقاط اسلامی به ویژه به منطقه انطاکیه و نیز حران انتقال یافت.
یکی از کسانی که از او به عنوان نخستین مترجم این آثار یاد می شود خالدبن یزیدبن معاویه است. وی علاقه فراوانی به علم کیمیا داشته است. او به حکیم آل ابی سفیان شهرت داشت و مردی عالم و فاضل بود، و به علوم مختلف عنایت و عشق می ورزید. خالدبن یزید فرمان داد تا گروهی از فیلسوفان یونان که در مصر ساکن بودند احضار شوند تا کتاب های کیمیا را از یونانی و قبطی به عربی ترجمه کنند. چنان که اشاره شد این نخستین بار بود که در جهان اسلام ترجمه کتاب از زبان یونانی به زبان عربی صورت گرفته است، و پس از آن، کار ترجمه چنان رونق یافت، که به نام «نهضت ترجمه» معروف شده است.
از جمله علل فرعی می توان به عواملی چون؛ نقش عمربن عبدالعزیز، گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ازدیاد مسلمانان، ظهور اختلافات مذهبی و پیدایش فرق اسلامی، ظهور زنادقه و دهری مذهبان در عصر امام صادق (ع) اشاره کرد.
تاریخ علم کلام علوم اسلامی امام صادق (ع) مکاتب جامعه شناسی فضایل اخلاقی