مجازات در اسلام، به دلیل پیوند با ویژگی مختار بودن انسان جایگاهی برجسته دارد؛ زیرا دستاورد این ویژگی، مسئول بودن او در برابر گزینش های خود می باشد. وانگهی، مسئول بودن نیز بدون پاداش و کیفر بی معناست. قرآن کریم نیز ناگزیری کیفر را به هدفمندی آفرینش پیوند می دهد: «إن فی خلق السماوات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لأولی الألباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ بی گمان در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانه های [روشنی] برای خردمندان است. کسانی که ایستاده، نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند [یعنی در همه حال] خداوند را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند. [سپس می گویند:] بار الها، اینها را بیهوده نیافریده ای، تو [از آفرینش بیهوده جهان] منزهی، ما را از کیفر آتش نگه دار.» (آل عمران/ 190- 191)
آیه شریفه پس از سفارش به ذکر و اندیشه ورزی به عنوان راهکار و دستیابی خردمندان به اصل هدفمندی آفرینش، با عبارت «فقنا عذاب النار» چنین هشدار می دهد که دستاورد ناهمسویی با اصل یاد شده و انجام رفتارهای بیهوده و باطل، از جمله جرم، کیفر است؛ وانگهی، حذف مجازات به بیهودگی آفرینش می انجامد. به باور برخی مفسران، مجازات مطرح شده در آیه مزبور به گونه اخروی آن پیوند خورده؛ ولی با رویاوری به معیاری که در آن برای اشخاص برشمرده شده است، یعنی بیهوده انگاری آفرینش و بی حساب و کتاب دانستن آن، چنین به دید می آید که نتوان آیه شریفه را به مجازات از گونه دنیایی آن نیز گسترش داد؛ زیرا حذف این گونه کیفرها از یک سو، به بیهودگی و ناهدفمندی می انجامد (همان که در آیه شریفه از آن نکوهش شده است؛ چرا که با حذف پاداش، افراد جامعه انجام کارهای شایسته را بی ثمر خواهند پنداشت) و از سوی دیگر، گستاخی بزهکاران در انجام کارهای ناشایست رو به فزونی خواهد گذارد. در حقیقت، دسته نخست، انجام کارهای نیک، و گروه دوم یا دست کم برخی از آنان، خودداری از انجام گونه بد آن را، به دلیل در پی داشتن خطر مجازات، بیهوده به حساب خواهند آورد و این همه نیز رهاورد نیرومند شدن احساس بیهودگی در آنهاست.
نیم نگاهی به رویکرد اسلام درباره مجازات، این نتیجه را به دست می دهد که این دین در مقایسه با مکاتب کیفری ژرف اندیشی بیشتری کرده و گستره ای فراتر را پیش روی انسان نهاده است. توجه به همه ظرفیت ها و زوایای وجودی انسان، سفارش به پالایش درونی و استوار کردن ساز و کار آن بر پایه عمیق ترین باورها درباره جهان، یعنی توحید و معاد و مواردی نظیر آن، از جمله قلمروهای این رویکرد می باشد. برخی از آنها عبارتند از:
خداوند، خاستگاه خیر و حق
سازگاری مردم و حاکمیت، عرف و عادات اجتماعی و مواردی اینچنین، از جمله دیدگاه های گوناگونی هستند که حقوق دانان درباره خاستگاه حقوق مطرح کرده اند؛ ولی در نگرش اسلامی سرچشمه همه حقوق، خداوند می باشد، به گونه ای که سایر حقوق شاخه های این تنه اصلی به شمار می روند. امام سجاد (ع) در این باره می فرماید: «توجه داشته باش! اطراف تو را حقوقی فرا گرفته اند که حتما باید آنها را رعایت کنی. از میان این حقوق، اصلی ترین و بایسته ترین آنها که سایر حقوق از آن سرچشمه می گیرند، حق خداوند بر توست.»
برخی از اندیشه وران اسلامی نیز در این باره رویکردی همانند در پیش گرفته اند. برای نمونه، آیه الله مصباح یزدی می گوید: «تبیین دین در این زمینه آن می باشد که همه حقوق از یک حق برمی خیزد و ریشه تمامی آنها یک حق است و آن حق خداست. در چرایی چنین خاستگاهی برای حقوق می توان گفت اثبات هرگونه حقی برای کسی درباره چیزی، با مالکیت یا داشتن حق تصرف وی پیوند دارد. به دلیل آنکه خداوند آفریننده هستی می باشد، بالاترین مالکیت ها از آن اوست. نتیجه آنکه آفریده ها از خود حقی ندارند، مگر آنکه صاحب اصلی حق، یعنی خداوند، آن حق را برایشان قرار دهد؛ مانند حق مالکیت، حق بهره وری از نعمت هایی که زنده ماندن انسان بدان ها وابسته می باشد؛ یعنی حق خوراک، حق پوشاک، حق مسکن، حق انتخاب و مانند آن. این حقوق نیز از چگونگی آفرینش ما پدیدار آمده اند، وگرنه اگر همین انسان (مثلا) به صورت جماد آفریده شده بود، دیگر برای او چنین حقوقی قرار داده نمی شد. حق فراگیر الهی در حوزه حقوق جزا به صورت وضع مجازات برای برخی از رفتارها خود را نمایانده است. این حق، هم در آیینه سرشت انسان، معقول می نماید، و هم آیات قرآن بر آن گواهی می دهند.»
درباره جایگاه نخست کیفر، یعنی همسویی آن با سرشت انسان، می توان گفت انسان در ژرفای وجود خود، این حقیقت را درمی یابد که مکافات عمل، امری است منطقی؛ وانگهی، یکی از ساز و کارهای تنش زدایی از جامعه بشری که از جمله اهداف برجسته دین می باشد و در آیات قرآن نیز بدان اشاره شده، به کار بستن مجازات درباره بزهکاران و بیراهه روندگان است تا جامعه از آسیب های آنان در امان بماند. کوتاه سخن آنکه برخورد با مجرم رویکردی است منطقی، معقول و فهم پذیر در آیینه سرشت انسان. افزون بر نکته پیش گفته، حق الهی در وضع مجازات را در آیات قرآن نیز می توان یافت. برای نمونه، در آیه 33 سوره مبارکه الرحمن می خوانیم: «یا معشر الجن والإنس إن استطعتم أن تنفذوا من أقطار السماوات و الأرض فانفذوا لا تنفذون إلا بسلطان؛ ای گروه انسیان و جنیان، اگر می توانید از کرانه های آسمان ها و زمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید. [ولی] جز با [به دست آوردن] تسلطی رخنه نمی کنید.»
برابر با بیان آشکار این آیه شریفه، برون رفت از چیرگی کامل الهی بر هستی و قانونمندی های حاکم بر آن شدنی نیست. دامنه این سلطه، کیفر و پاداش را نیز دربر می گیرد.
شهید مطهری در این باره می نویسد: «آیه وقتی می خواهد بگوید که به زمانی خواهیم رسید که در آن وقت، [تنها] کیفر و پاداش هست می گوید: پس، الان [هم] چنین چیزی هست. [شما] اگر می توانید از ملک خدا خارج شوید که کار به آنجاها نکشد، خارج شوید. اگر می توانید از اقطار آسمان ها و زمین خارج شوید، خارج شوید، ولی اینکه یک امر شدنی نیست؛ از قانون و ملک خدا که نمی شود بیرون رفت. ملک خدا یعنی ملک وجود؛ هر جا که بروید، ملک وجود است و هر جا که بروید، ملک خداست. پس همه جا حوزه قدرت الهی است و چون چنین است، همه جا حوزه قانون الهی است. قانون الهی [هم] برای انسان هاست؛ یعنی قانون پاداش و کیفر، [قانون] عمل و عکس العمل. آیه شریفه همه هستی را قلمرو پاداش و کیفر الهی به حساب آورده است.»
مجازات و قضا و قدر الهی
روشن است کیفرهایی که از نظام قانونمند الهی سرچشمه می گیرند تنها مجازات اخروی و جهنم نمی باشد، بلکه دامنه آن، کیفرهای دیگر از جمله مجازات های دنیایی را نیز در بر می گیرد. این کیفرها در احکام جزایی اسلام تحت عناوین مجازات های حد، قصاص و تعزیرات بیان شده اند. البته افزون بر کیفرهای سه گانه یادشده که ساختار اساسی کیفر را در این دین الهی تشکیل می دهند، گاه بازتاب رفتارهای ناشایست و گناه، رویدادهای ویژه ای را در عالم رقم می زند. برای نمونه، در آیه 96 سوره مبارکه اعراف آمده است: «ولو أن أهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض ولـکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا از آسمان و زمین برایشان برکاتی می گشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به [کیفر ]دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم.»
آیات بسیار دیگری نیز بدین حقیقت، گواهی می دهند. البته به دلیل چیرگی رحمانیت الهی بر خشم او، واکنش خشمگینانه الهی تنها بخشی از رفتارهای نادرست انسان را دربر می گیرد. از سوی دیگر، این اندازه نیز تنها از آن روست که او را از خودفراموشی و فرورفتگی در بی خبری برهاند، نه اینکه به مقابله به مثل کامل با وی برخیزد. بدین حقیقت در جای دیگری از قرآن اشاره شده است: «ولو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دآبة؛ و اگر خداوند مردم را به [سزای] ستمشان مؤاخذه می کرد، جنبنده ای بر روی زمین باقی نمی گذاشت.» (نحل/ 61)
نیز در آیه 45 سوره مبارکه فاطر، بازخواست بر آنچه که انجام داده اند به جای بیدادگری آمده است. شهید مطهری در توضیح آیه های 18 تا 21 سوره مبارکه قمر که به موضوع روی دادن برخی از حوادث عالم به عنوان بازتاب رفتارهای ناشایست انسان پرداخته است با تأیید این پیوستگی می فرماید: «ممکن است انسان این طور خیال کند که این اوضاع و احوال عالم که دارد می گردد، نسبت به انسان ها بی تفاوت است، خواه بشر خوب باشند یا بد. [این گروه می پندارند] حال اگر در آخرت عکس العملی هست، در دنیا، عالم هیچ عکس العملی نسبت به خوبی ها و بدی های بشر... ندارد؛ افراد جامعه بشری خوب باشند یا بد، اوضاع عالم عکس العملی در مقابل آن نشان نمی دهد... دنیا برای خودش جریانی دارد، حال، همه مردم روی زمین صالح، متقی، درستکار، موحد، خداپرست و عادل باشند، به یکدیگر ظلم و تعدی کرده، در میان آنها فسق و فجور باشد، باز عالم کار خودش را همان گونه که باید، انجام می دهد. [یعنی دنیا] نسبت به بشریت بی تفاوت است و اگر بشر مجازاتی باید ببیند یا پاداشی می خواهد بگیرد، [تنها] در آخرت خواهد بود.»
حق که ورود باطل در آن ناشدنی است، صورتی عملی از فعل خداوند است و فعل خداوند نیز هر آن چیزی می باشد که در عرصه هستی لباس وجود به خود گرفته است. کوتاه سخن آنکه حق، آن چیزی می باشد که به اراده خدا موجود شده است. قرآن کریم نیز بر چنین رویکردی درباره حق گواهی می دهد؛ آنجا که می فرماید: «الحق من ربک فلا تکن من الممترین؛ حق از جانب پروردگار توست، پس از تردیدکنندگان مباش.» (آل عمران/ 60)
ناگزیری پیروی از خداوند و هر آنچه که از او سرچشمه می گیرد، از جمله قانون و کیفر نیز از آن روست که از ویژگی هدایت ذاتی برخوردار می باشد، به گونه ای که به جز خداوند، همه تنها در پرتو آن می توانند به حق رهنمون شوند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «قل هل من شرکآئکم من یهدی إلی الحق قل الله یهدی للحق أفمن یهدی إلی الحق أحق أن یتبع أمن لا یهدی إلا أن یهدی فما لکم کیف تحکمون؛ بگو آیا از شریکان شما کسی هست که به سوی حق رهبری کند؟ بگو خداست که به سوی حق رهبری می کند، پس آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی یابد، مگر آنکه هدایت شود؟ شما را چه شده، چگونه داوری می کنید؟» (یونس/ 35)
استدلال آیه شریفه بر این پایه استوار است که شخص هدایت پذیرفته از دیگران، به خودی خود نمی تواند هدایت کند، مگر آنکه نخست در پرتو هدایتگر ذاتی به هدایت دست یابد. وانگهی، این اندازه کارآیی نیز تنها در قلمرو ارائه راه می باشد، وگرنه رساندن عملی به سرمنزل مقصود تنها از هدایتگر گونه نخست ساخته است. بدین سان، قانون و کیفری کارآمد است که حق مدار باشد. از سوی دیگر، دارا بودن این ویژگی نیز به سرچشمه گرفتن آن از خداوند یا نمایندگان معصوم او پیوند می خورد و سرانجامی را که دنبال می کند رساندن انسان به کمال حقیقی و نیکبختی جاودانی است. به دیگر سخن، چنین قانون و کیفری خیر محض می باشد؛ زیرا (همان گونه که گفته شد) هر آنچه از خداوند سرچشمه گیرد، این گونه است.
قرآن کریم نیز بر این حقیقت پای می فشرد که انسان، بدون بهره گیری از هدایت وحیانی در شناخت خیر و شر خود ناتوان می باشد: «و لا یملکون لأنفسهم ضرا و لا نفعا؛ برای خود نه زیانی را در اختیار دارند و نه سودی را.» (فرقان/ 3) با روی آوردن به این آیه و آیات همانند آن، می توان چنین برداشت نمود که همه خیرها، از جمله وضع قانون کیفری مناسب، تنها از ذات مقدس الهی سرچشمه می گیرد و انسان نباید به حقانیت و مطابق با واقع بودن چنین کیفرهایی با دیده تردید بنگرد. به ویژه آنکه این مجازات ها در زمره هدایت تشریعی خداوند جای دارند و حذف آنها یعنی گمراهی. همچنان که گفته شده است هدایت تشریعی که ارائه قانون سعادت بخش و تبیین حکمت عملی جامعه می باشد، دارای مقابلی است به نام ضلالت. به دیگر سخن، پای بند نبودن به کیفرهای الهی و حق مدار ندانستن آنها یعنی پایمال کردن راه کار هدایت تشریعی الهی که خود همان گمراهی آشکار است.
این گمراهی نیز اشکال گوناگون دارد که وضع قانون زیان بار یا جلوگیری از قانون سودمند از جمله آنهاست. گمراهی گاهی به صورت قانون زیان بار و طرح شقاوتمندانه ظهور می کند و زمانی به صورت اخفای قانون سودمند و کتمان حکمت عملی حیات بخش درمی آید. «و إن یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا و إن یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا؛ اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند.»(اعراف/ 146) کوتاه سخن آنکه همه مجازات های شرعی از روی حکمت و مصلحت می باشد؛ زیرا قانون الهی از هرگونه نارسایی به دور است. نتیجه آنکه همه قانون های الهی، از جمله مجازات های وضع شده از سوی او، به دلیل جای گرفتن در قلمرو هدایت های تشریعی، با حق همسان می باشد و در این باره هیچ گونه تردیدی بر جای نمی ماند.
گفته شد که کیفر نتیجه منطقی مسئول انگاری انسان می باشد و ویژگی اخیر نیز به مختار بودن او بسته است؛ زیرا گزینش آزادانه رفتار به معنای پذیرفتن پیامدهای آن می باشد. در کند و کاوی ژرف تر، رگه های انتخابگری انسان را در هدف آفرینش، یعنی آزمایش او می یابیم؛ همان که قرآن می فرماید: «إنا جعلنا ما علی الأرض زینة لها لنبلوهم أیهم أحسن عملا؛ در حقیقت، ما آنچه را که بر زمین است زیوری برای آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند.» (کهف/ 7) در توضیح آیه شریفه گفته شده است هدف از آفرینش جهان آزمایش انسان و جداسازی نیکان از بدان، به منظور پاداش دهی یا به کیفر رساندن آنان بوده است و اقدام اخیر نیز به نوبه خود با هدف به اجرا درآمدن وعده الهی می باشد.
در آیات دیگر، به صورت جداگانه به موضوعات جداسازی انسان های خوب و بد به عنوان هدف از آزمایش، اعطای پاداش و کیفر به عنوان هدف از جداسازی و سرانجام، محقق شدن وعده حق الهی به عنوان هدف دادن پاداش و کیفر اشاره شده است. افزون بر ویژگی انتخابگری انسان، فزونی نعمت های الهی که وی از آنها بهره می برد نیز از جمله دلایلی می باشد که پایه های مسئول انگاری انسان را در برابر رفتارهایش تشکیل می دهد.
قرآن کریم در این باره می فرماید: «ثم لتسألن یومئذ عن النعیم؛ سپس در همان روز است که از نعمت (روی زمین) پرسیده خواهید شد.» (تکاثر/ 8) گستره نعمت در آیه شریفه افزون بر گونه طبیعی آن، نمونه هایی همچون نعمت هدایت الهی از راه وحی، انبیا و امامان معصوم (ع) را نیز در بر می گیرد و بهره گیری نا به جا از همه آنها ناخشنودی خداوند را به عنوان صاحب اصلی انسان در پی دارد. از آیه 10 سوره مبارکه الرحمن که می فرماید: «و الأرض وضعها للأنام؛ و زمین را برای مردم نهاد.» نیز برخی مسئول و مکلف بودن انسان را برداشت کرده اند. به حسب بینش توحیدی و در معارف اسلامی، هیچ ذره ای در نظام آفرینش نیست، مگر اینکه حساب شده و مقدر است؛ یعنی یک تقدیر و اندازه گیری و حساب [در کار] است. وقتی که شما چیزهایی را روی برنامه ای و برای هدفی تعیین می کنید معنایش این است که اگر آن هدف در این برنامه نبود، این مقدمات هم در کار نبود.
«و الأرض وضعها للأنام» معنایش این می باشد که این گونه نیست که آفرینش زمین به گزاف انجام شده و بعد تصادفا به خلقت انسان منجر گردیده، بلکه اصلا این زمین حساب شده آفریده شده است؛ برای اینکه انسان بر رویش به وجود بیاید، آفریده شده است؛ بنابراین ای انسان! تو باید توجه داشته باشی که این زمین را برای تو آفریده اند، پس [تو] مسئولی، پس [تو] مکلفی. همه اینها نتیجه گیری برای مسئولیت و مکلف بودن [انسان] است. این «فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد.» (الرحمن/ 21) توجه دادن ماست به مسئولیت و تکلیفی که در برابر این نعمت ها... که برای این هدف آفریده شده است... داریم. اکنون با اثبات مسئول بودن انسان، جایگاه مجازات نیز روشن می شود؛ زیرا بی معنا خواهد بود اگر گفته شود انسان مسئول است، ولی زیر پا گذاردن مسئولیت ها هیچ پیامدی ندارد: حال که انسان موجودی است مسئول، باید در صورت سوء اختیار، کیفر آن را ببیند و چنین چیزی عین عقل و منطق است.
گناه به هر رفتار مخالف با اوامر و نواهی الهی گفته می شود. در مباحث کیفری، شناخت گناه و پیامدهای آن از نگاه آموزه های دینی راهگشاست؛ زیرا اندیشه ورزی در کاربردهای قرآنی این واژه، گونه ای از همسویی میان آن و اصطلاح جرم را به دست می دهد. برای نمونه، از پیامدهای گناه، پدید آوردن نارسایی در کارکرد عقل، گمراه کنندگی، تیرگی دل و ایجاد ناتوانی در درک و دیدن چهره حق، فرو بردن انسان در غفلت زدگی، و خودفراموشی است که فرمانبری از خداوند، ویژگی های مقابل آن را برای او به ارمغان می آورد.
چنین به نظر می رسد که همه آثار پیش گفته گناه از جرم نیز سرچشمه می گیرد. بدین سان، می توان به همسویی آن دو داوری نمود. نتیجه همسانی گناه و جرم نیز این است که همه بررسی ها و رویکردهای دین درباره گناه، برای جرم هم درست است. البته این همسانی، کامل نمی باشد، بلکه نسبی و در دایره ای محدود، یعنی تنها برخی از گناه ها، جرم به شمار می آیند. در نتیجه، بعضی از نگرش های دین درباره گناه، برای جرم هم به کار بستنی است.