اما در چهاندوکیه که رساله ای مختصر است و تماما به همین موضوع اختصاص دارد، از حالت و مرتبه چهارم نیز سخن به میان می آید. در این اوپنیشاد گفته شده است که آتمن یا خود چهار چهارم دارد که عبارتند از:
الف: مقام بیداری که یک چهارم کل آتمن را تشکیل می دهد و دارای هفت اندام و نوزده دهان و همچنین زمخت و خشن است. این مقام ظاهرا شناختی و دانستی و لذا مشترک میان همه انسانها است و به همین دلیل آن را ویشوانره (وایشوانره) می نامند؛ یعنی مقامی که مربوط به همه نیروهای حیاتی، از جمله منس و حواس ظاهر و باطن است.
ب: مقام خواب و رویا که دو چهارم کل آتمن، و لطیف و درخشان و باطنا، شناختی و دانستی است. هفت اندام و نوزده دهان دارد. در این مرتبه، بودهی اهمکاره و منس درکاراند، اما حواس خوابند.
ج: مقام خواب عمیق بی رویا که سه چهارم آتمن است. در توصیف و توضیح آن گفته شده است: «اگر فرد خوابی (خوابیده ای) هیچ گونه میل و آرزویی نداشته باشد و به هیچ وجه خواب نبیند، این خواب عمیق است». این سه مرحله با سه حرف "aum" یکی دانسته و گفته شده است که مقام بیداری مطابق حرف نخست "a" است که از حرف نخست "āpti" به معنی کسب کردن و به دست آوردن، یا از حرف نخست "ādimatvā" یعنی نخستین وجود اخذ شده است. مقام رویا مطابق حرف "u" است که از "utkarsa" به معنی تعالی (یا تجلیل و ستایش) یا از "ubhayatvā" به معنی واسطه بودن یا میانجی گرفته شده است. مقام خواب عمیق بی رویا نیز مطابق حرف "m" است که از، "miti" به معنی برپا ساختن و رسم کردن یا از "apīti" به معنی فرو رفتن و پنهان شدن اخذ شده است، om یا aum در حقیقت همان آتمن است.
د: مقام توریه یا تورییه، مقامی است که آتمن در آن از همۀ عوالم خواب و بیداری در گذشته و به تعبیری جامع همۀ عوالم خواب و بیداری است. چنانکه در ماندوکیه آمده، این مقام فاقد حرف است و با سکوت قبل از a و بعد از m که در بردارنده همۀ عوالم هستی است، برابر است. این مرتبه، چهارم آتمن است. در میتری این مقام بزرگتر از سه مقام قبل دانسته و گفته شده است که در سه مقام قبل یک چهارم برهمن حرکت می کند و در مقام چهارم، سه چهارم برهمن.
1- صفات و ویژگی های آتمن
در اوپنیشادها در موارد متعدد از چیستی و حقیقت آتمن پرسش می شود و فرزانگان هندو می کوشند تا با توسل و تمسک به تمثیلات متنوع و مختلف بدین پرسش پاسخ گویند و حقیقت آتمن را آشکار سازند. آنان علاوه بر تمثیلات، از صفات و ویژگی های مختلف آتمن نیز سخن به میان می آورند و همچون برهمن صفات سلبی و اثباتی بسیاری به آتمن نسبت می دهند.
از جمله در بریهدآرنیکه آتمن با صفات سلبی و با این عبارت که آن روح، یعنی آتمن، نه این است و نه آن، توصیف می شود. او قابل درک و سیطره و احاطه نیست. او فناناپذیر است، زیرا هرگز معدوم نمی شود. او دریافت ناشدنی و نامحدود است. او مضطرب و لرزان نیست، و ضرر و زیان نمی بیند. در پایان آمده است: «اینها هشت منزل، هشت عالم، هشت خدا و هشت شخص یا هیکل اند». در سایر اوپنیشادها نیز از صفات سلبی آتمن سخن به میان می آید و از جمله گفته می شود که آتمن منزه از شرو بدی است. او همیشه جوان، زوال ناپذیر و ابدی، و فارغ از غم و گرسنگی و تشنگی است. اراده و خواست و تصور و ایدۀ او واقعی و حقیقی است. آن کس که طالب فهم است، باید آتمن را جستجو و طلب کند. او غیر قابل تصور، بی شکل، ادارک ناپذیر، مستور، تردیدناپذیر، نفوذ ناپذیر، عاری از هرنوع وصف و کیفیت، پاک و منزه، زاده ناشده، بی اول و بی آخر، آرام و بی حرکت، بی صدا، فاقد ترس و غم، عاری از علم باطنی و ظاهری (معرفت دونی و بیرونی)، نامرئی، دست نیافتنی، فاقد هر نوع علامت و نشانه است. او فراتر از درست و نادرست، فراتر از عمل کردن و عمل نکردن، و فراتر از آنچه بوده و آنچه خواهد بود است. او نه زاده شده و نه. می میرد و ازلی وابدی است».
اما با آنکه آتمن را فراتر و متعالی تر از هر وصفی دانسته و او را حقیقة الحقایق (حقیقة الحقیقه) خوانده اند، صفات متعددی از جمله صفات تشبیهی بسیاری به او نسبت داده اند، گاه در یک سرود هم از صفات سلبی و هم از صفات اثباتی آتمن سخن به میان می آید، از جمله در کتهه اوپنیشاد گفته می شود: «او با آنکه نشسته و ساکن است، به دوردست ها می رود و با آنکه خوابیده است، به همه جا می رود»، «او دورتر از دور است و در عین حال نزدیک و قابل دسترس است». یکی از مهمترین صفات آتمن صفت خالقیت است، و شاید به همین دلیل غذا عالی ترین مظهر آتمن دانسته می شود. در اوپنیشادها آفرینش از عدم و به یاری ابزار و مصالح نیست، بلکه بیشتر نوعی صدور واحد از واحد، و یا تجلی و انبساط آتمن است. آتمن آرزو می کند و یا می اندیشد که از تنهایی و وحدت مطلق به درآید. به دنبال آرزو کردن و یا اندیشیدن اوست که پدیده یا موجودی زنده صادر می شود و حیات می یا بد و لذا آن پدیده یا موجود است که سر منشأ کثرات می گردد. در پرشنه اوپنیشاد خلقت نوعی انبساط تلقی شده است: «این حیات از آتمن به وجود آمده است؛ همانند شخصی که سایه اش انبساط و گسترش می یابد این حیات و هستی سایۀ منبسط آتمن است و لذا سرانجام نیز همۀ کثرات به وحدت، یعنی آتمن، باز می گردد.
صفات دیگر آتمن عبارتند از: مدرک، متفکر، رونده، خیال کننده، موجد، فاعل، متکلم، چشنده، بوکننده، بینا، شنوا، لمس کننده، محیط و نافذ مطلق، پروردگار (ایشانه)؛ نیکوکار (شمبهو)؛ موجود (بهو)؛ هولناک (رودره)؛ خدای آفرینش (پرجاپتی)؛ آفرینندۀ همه (ویشوه سریج )؛ هستۀ زرین (هیرنیه گربهه)، حقیقت (ستیه)؛ حیات (پرانه)؛ روح (همسه یا هنسه)؛ مجازات کننده، فرمانده و؛ معلم (شاستری)؛ فراگیرنده و حکومت کننده (ویشنو)؛ پسر انسان (ناراینه) درخشان و مشعشع (ارکه)؛ خورشید (سویتری)؛ آفریننده (دهاتری)؛ تقدیرکننده (ویدهاتری)؛ عالی مقام و حاکم مطلق (سمراج)؛ ایندره، ماه ( ایندو ). علاوه بر آن گفته شده است که او عالم مطلق، عقل کل، پاک و نور مستقر در آسمان و عرش و فضا، و همچنین ساکن قلب است. اوست که حرارت می بخشد و دارای هزار چشم و یک گوی زرین است. او همانند آتش و پوشیده از آتش است. دارای همۀ اشکال و صور، هدف و مقصود غایی، نور تنها، دارای هزار پرتو و همان خورشید است که همۀ موجودات حیات و زندگی می بخشد. در حقیقت آتمن و خود است که در درون قلب است، پاک و لطیف، مشتعل همچون آتش، پذیرندۀ هم اشکال و صور. همۀ عالم غذای اوست. آفریده ها بر او ساخته شده و بر او پدید آمده اند. او پروردگار بزرگ و فرمانروای همۀ موجودات و حامی همۀ آنهاست. او پل و سد متمایز کننده است. او پروردگار همه، عالم مطلق، ناظر درونی، سرچشمۀ همۀ هستی، مبدأ و معاد همۀ موجودات است. «تو ای آتمن زمین هستی، تو همه هستی. تو ثابت و استوار و تزلزل ناپذیری وجود در تو تنوع می یابد. درود بر تو ای پروردگار همه، ای روح همه، ای علت همۀ افعال، ای سرور و شادی مطلق، تو حیات و زندگی هستی، ای پروردگار همۀ لذت ها و سرودها».
2- وحدت آتمن و برهمن و بررسی اجمالی نظریۀ وحدت وجود
چنانکه دویسن اشاره می کند، آموزه و تعلیم اصلی اوپنیشادها حول محور برهمن و آتمن، و وحدت آتمن و برهمن است؛ و به ویژه موضوع یگانگی و وحدت برهمن و آتمن یا خدا و روح و همچنین آموزۀ وحدت وجود، اندیشه و تعلیم اساسی و محوری اوپنیشادها را تشکیل می دهد. برهمن، یعنی قدرت و نیرویی الهی و ازلی و ابدی که در تمام هستی که خود آن را آفریده و حفظ و نگهداری کرده است و سرانجام نیز همه را به خود باز خواهد گرداند، خویشتن را به صورت مادی و محسوس بر ما آشکار و نمایان می سازد، با آتمن، یعنی آن حقیقتی که در درون ماست و ذاتی ترین و اصلی ترین خود حقیقی ما را تشکیل می دهد، یکی است. به گفتۀ دویسن، در اوپنیشادهای قدیمی هیچ گونه تمایزی میان برهمن و آتمن وجود ندارد. به ویژه در بریهدآرنیکه و چهاندوگیه بر وحدت آتمن و برهمن بسیار تأکید می شود و با تعابیر مختلفی از این موضوع سخن به میان می آید و عباراتی چون: «تو اویی (او تویی)»، « آتمن برهماست»، «حقیقتا برهما آتمن است»، «من برهما هستم»، «برهمن و آتم ن در درون ماست»، «هستی برهمن است»، و «آتمن همۀ هستی است» بارها تکرار می شود. بنابراین تعلیم، آتمن و برهمن یک حقیقت اند. در چهاندوگیه می خوانیم: «این یگانۀ آرام که از این جسم بر می خیزد و به عالی ترین درجه از نور و روشنایی می رسد و با شکل خودش ظاهر می شود، او آتمن است، او فناناپذیر، بی ترس و برهماست. در همین اوپنیشاد، آنجا که از مراتب و ظهوارات سه گانۀ آتمن سخن گفته، ضمن تعمیم این مراتب به برهمن، عبارت « او آتمن فناناپذیر، بی ترس و برهماست» بارها تکرار شده است.
با این همه، برخی از محققان معتقدند که تمایزاتی میان آتمن و برهمن وجود دارد. از جمله دویسن به سه نوع تمایز میان آتمن و برهمن اشاره کرده است:
1- برهمن اصطلاح و تعبیری قدیمی تر و کمتر عقلانی و ذهنی است، درحالی که آتمن، تعبیری متأخرتر و بیشتر عقلانی و ذهنی است.
2- برهمن، همچون مجهولی است که باید شرح و توصیف و شناخته شود، در حالی که آتمن، مفهومی روشن، و همچون معلومی است که به وسیلۀ آن مجهولات شناخته می شوند.
3- برهمن به عنوان اصل نخست در کل هستی بسط یافته، در حالی که آتمن، خود پنهان و مستور. در جان نهاد آدمی است.
در اوپنیشادهای بعدی نیز به تدریج با نوعی ثنویت و حداقل تمایز ذهنی میان برهمن و آتمن روبرو می شویم. از جمله در تیتیریه اوپنیشا،د آتمن همچون یکی از مراتب و تجلیات برهمن در نظر گرفته می شود، زیرا برهمن خود را همچون آتمن (یا یک روح) نمایان ساخت. نظریه وحدت وجود نیز به همین نحو دچار تناقض شده است. نظام دینی اوپنیشادها بیشتر توحیدی و همچنین وحدت وجودی است. در این آثار هرچند از خدایان دیگر هم سخن به میان می آید، اما آنها همه تجلیات و مظاهر خدای واحد به شمار می روند: «اینکه مردم می گویند، این خدا را عبادت کن، آن خدا را عبادت کن، همۀ این خدایان در حقیقت آفریده های او هستند و او خود همۀ این خدایان است. یگانه و نامحدود و در تمامی جهات تا بی نهایت گسترده است. او روح و ذات همۀ هستی و همۀ انسانهاست و در دم و بازدم و در همۀ اشیا در همۀ اطراف حضور دارد. به راستی آنچه برهما نامیده می شود، درست همان است که فضای خارج از شخص است و به راستی آنچه فضای خارج از شخص است دقیقا همان فضای درون شخص است». حقیقت مطلق در همۀ هستی و در همۀ پدیده های عالم کبیر و در همۀ اعضا وجوارح عالم صغیر حضور دارد. نه فقط همۀ هستی در درون آتمن است، بلکه به گفتۀ یاجنه ولکیه حتی طبقات برهمنان و کشتریه ها نیز در درون او جای دارند. آسمان درخشان سر او، خورشید چشم او، باد نفس او و... است. به راستی آتمن، همۀ این عالم است. آتمن، به عنوان روح و نفس کیهانی، با روح و نفس خود و با همۀ آفریده ها یکی است. عبارات «او تویی»، «من برهما هستم»، «برهمن و آتمن در درون ماست»، «آتمن همۀ هستی است»، « هستی، برهمن است». نیز تأکیدی بر نظریۀ وحدت وجود است. افزون بر آن، در اثبات و قابل فهم کردن این نظریه، تمثیلات متنوع و گوناگونی در اوپنیشادها نقل شده است که از آن جمله می توان به تمثیل حل شدن نمک در آب، تمثیل توده ای گل و تمثیل آتش و شراره های آن اشاره کرد. در برخی از اوپنیشادها حقیقت مطلق با همۀ هستی چه کبیر و چه عالم صغیر یکی فرض می شود و همین امر موجب گردیده است که عده ای از محققان نظریۀ همه خدایی را مطرح کنند و وحدت وجود اوپنیشادها را پانتئیستی بدانند. این نظریه هرچند با برخی از عبارات اوپنیشادها متناسب است، اما با آموز ۀ اصلی و اندیشۀ کلی حاکم براین آثار، به ویژه با عباراتی که در تنزیه حقیقت مطلق و همچنین در باب جمع میان تنزیه و تشبیه آمده است، ناسازگار می نماید. از جمله در بریهدآرنیکه ضمن تأکید بر اسقرار و سکونت و حضور وجود مطلق در تمامی هستی و در تمامی پدیده های عالم کبیر و در هم ۀ اعضای و جوارح عالم صغیر، از تمایز و غیریت او با همۀ هستی نیز سخن به میان می آید و گفته می شود: «او که در زمین مستقر و ساکن است، اما غیر از زمین است. او در آبهای ساکن است، اما غیر از آبهاست. او که در آتش است، اما غیر آتش است. او که در نور ساکن است، اما غیر نور است. او که در چشم ساکن است، اما غیر از چشم است. او که در نطفه ساکن است، اما غیر از نطفه است». چنانکه داسگوپتا اشاره کرده است، در اوپنیشادهای بعدی، با نظام توحیدی و با نوعی ثنویت خدا و جهان روبرو می شویم و برهمن یا آتمن، دیگر با جهان و هستی یکی نیست، بلکه او فقط منشأ و به وجود آورنده و خالق همۀ هستی است. ازجمله در پرشنه اوپنیشاد گفته می شود که هستی و حیات از آتمن به وجود آمده است. آتمن نیز نه عین انسان است و نه غیر جهان، بلکه روح انسان و روح جهان است. از این رو می توان گفت که در اوپنیشادهای بعدی به تدریج از وحدت وجود به توحید نزدیک می شویم.
تمایلات فلسفی سروده هایی ودایی، در اوپنیشادها به صورتی مبسوط مورد بحث قرارگرفته است و به جای سرودهای ستایش آمیز ودایی که مخاطبانشان خدایان و الهه ها بودند، در اوپنیشادها جستجوی حقیقت نهفته در اشیاء، و یافتن اصل ثابت و بی تغییر پنهان در وقایع متغیر و ناپایدار مطرح شده است. در حالی که سروده های ودایی از انشعابات مختلف و پراکندۀ وجود متعال سخن می گویند، اوپنیشادها از حقیقت واحدی سخن به میان می آوردند که پنهان و متعالی تر از تغییرات و دگرگونی های دنیا است. خدایان ودایی پیام آوران نور و فروغ یگانه اند که به صورت آفرینش کلی و جهانی ظاهر شده است. هنگامی که از سروده های ودایی به اوپنیشادها روی می آوریم، با تغییر و دگرگونی جالب توجهی روبرو می شویم که انتقال از عینیت به ذهنیت (از عینی به ذهنی) یا انتقال از سرگردانی اضطراب آور دنیای خارج به تفکر و تأمل در معنا و مفهوم ذات و نفس است. اوپنیشادها به صورت تفصیلی به شرح و بیان طریق صعود باطنی می پردازند، سفری باطنی و درونی که از طریق آن، ارواح فردی (نفوس فردی) به حقیقت غایی دست می یابند، یعنی حقیقتی که در درون خود ماست، حقیقتی مطلق و متعالی که از یک سو کاملا منزه و به دور از جهان پدیداری و متفاوت از همۀ هستی و از سوی دیگر، عین هستی و عین پدیدۀ آن است.
ادیان فرهنگ غربی فلسفه غرب خرافات اعتقاد نظریه باورها جامعه شناسی