نیمبارکه
نیمبارکه نیز مانند رامانوجه و مدهوه، معتقد است که ذات حقیقی جیوه در طول حیات مادی تحت تأثیر اویدیا پوشیده می ماند، درست مانند نور چراغی که در کوزه ای تابانده شود. با از بین رفتن اویدیا، ذات حقیقی جیوه متجلی می گردد و جیوه خودش را در یک رابطۀ بهدابهده (همانی در عین ناهمانی)، با برهمن درک می کند. روح نجات یافته اگرچه به همسانی با برهمن می رسد، اما هرگز کاملا با برهمن یکی نمی شود و متمایز از او باقی می ماند. جیوه حتی در مکشا اندازۀ خود را حفظ می کند و به اندازۀ ذره باقی می ماند. این ویژگی جیوه، او را از برهمن متمایز می سازد. تنها برهمن است که قدرت خلقت، حفظ، و انهدام جهان را دارد و جیوه در حالت مکشا فاقد این خصوصیات است. روح رستگار شده، فردیت خود را حفظ می کند و همچنان وابسته به برهمن باقی می ماند و تحت حفاظت و حمایت او قرار می گیرد. نیمبارکه به جیون موکتی در طول زندگی مادی اعتقاد ندارد. به عقیدۀ او، توانایی های ذاتی روح در ارتباط با بدن نمی توانند متجلی شوند. شاید معرفت در طول حیات جسمانی جیوه حاصل شود، اما نتیجۀ واقعی ویدیا (معرفت)، با از بین رفتن "پراربدهه کرمن" ها و خلاص شدن از شر بدن حاصل می گردد. بدین ترتیب نیمبارکه آموزۀ ویدهه موکتی یا نجات بعد از مرگ را مطرح می کند.
ولبهه
از منظر ولبهه، اویدیا سبب می شود تا جیوه ها از وجود خودشان به عنوان بخشی از برهمن، غافل شوند و تصور کنند که وجودی مستقل هستند و می توانند امور مختلف را با ارادۀ خودشان انجام دهند. این امر، باعث پیدایش گناه و جدایی از برهمن می شود. سمساره نیز دستاورد اویدیا و تصور جیوه در اثر عدم معرفت است. جیوه می تواند با معرفت درست به جیون موکتی دست یابد.
انواع جیوه ها از نظر ولبهه
ولبهه، جیوه ها را به سه دسته تقسیم می کند:
1- پرواهه:
جیوه هایی که تحت تأثیر اویدیا قرار دارند و به امور دنیوی می پردازند. این گروه، علت ارتباطشان با بدن های مادی تجربه می کنند. از این دسته، تعبیر به "جیوه های مادی" (سمسارین)، می شود.
2- مریاده:
این دسته از جیوه ها به دستورات توصیه شده در وداها عمل می کنند و در محدودیت عمل قرار دارند.
3- پوشتی:
این قسم از جیوه ها، پروردگار را با عشقی که با لطف (انوگرهه) الهی ایجاد شده، عبادت می نمایند.
این سه دسته به ترتیب، سه نوع مسیر متفاوت یعنی: پرواهه مارگه، مریاده مارگه و پوشتی مارگه را در پیش می گیرند.
انواع پرواهه جیوه ها و پوشتی جیوه ها
ولبهه، پوشتی جیوه ها و مریاده جیوه ها را "دئیوه جیوه ها" (ارواح الوهی، ارواحی که قابلیت رسیدن به اودهاره را دارند) می نامد. پرواهه جیوه ها،جیوه های اهریمنی هستند که استعداد کمی برای اودهاره دارند. دو دسته از پرواهه جیوه ها را می توان برشمرد:
1) پرواهه جیوه هایی که آگاهانه و از روی عمد گناهکار و شرور هستند.
2) آن دسته از پرواهه جیوه ها که از روی سهو گناهکار و شرور می باشند.
"پره برهمن شری کریشنه به منظور لیلا (لیلا در لغت به معنای "شادی و سرور" و از نظر فلسفی تجلی برهمن در تمام جنبه های جهان مادی است. به اعتقاد نیمبارکه و سایر اندیشمندان مکتب ودانته، لیلا با فزونی بهجت و سرور پروردگار به مرحلۀ عمل در می آید؛ به عبارت دیگر، جهان از بهجت و سرور نشأت می گیرد و با آن حفظ و منهدم می شود) خود، دو گروه مختلف از پوشتی جیوه ها را متجلی می سازد:
1 ) جیوه های پاک و خالص (شودهه) که دارای صفت ائیشوریه پره برهمن هستند و تحت تأثیر اویدیا قرار نمی گیرند. این گونه از جیوه ها، اخلاصی کامل را نثار شری کریشنه می نمایند.
2 ) گروه دیگر، جیوه های مرکب (میشره) نامیده می شوند که سه نوع مختلف از پوشتی جیوه ها را به وجود می آورند:
1) در این نوع از پوشتی جیوه ها، که پوشتی جیوه ای دیگر با پوشتی جیوه ترکیب می شود. معرفت این نوع از جیوه ها، به طور ذاتی نامحدود است و به همه چیز معرفت دارند.
2) پوشتی جیوه هایی که پوشتی جیوه، با یک مریاده جیوه درهم می آمیزد. اینها به گونه های بهگوان شری کریشنه معرفت دارند و معرفت آنها، فراتر از محدودیت های جهان مادی است.
3) پوشتی جیوه هایی که پوشتی جیوه، با یک پرواهه جیوه ادغام می شود. این دسته از جیوه ها به امور دنیوی و تعلقات سمساره علاقه نشان می دهند.
تجلی خداوند به صورت پنج کریا (عمل و تلاش) و معرفت
از دیدگاه ولبهه، پروردگار خودش را به صورت پنج کریا (عمل و تلاش) و معرفت متجلی می سازد. افرادی که آئین های ودایی را به جا می آورند و برطبق اوپنیشادها نسبت به برهمن معرفت کسب می کنند، به تدریج با در پیش گرفتن راه خدایان (دویانه) به مکشا خواهند رسید و از لذت الهی برخوردار خواهند شد. خداوند خودش ر ا به شش صورت برای آنها متجلی می سازد، اما اگر این افراد مورد لطف خداوند قرارگیرند، به طور مستقیم بعد از مرگ به مکشا خواهند رسید. اشخاصی که آئین های ودایی را بدون چشم داشت و فقط برای خداوند انجام می دهند، اما هیچ گونه معرفتی به برهمن ندارند، از آتماننده (بهجت روح) بهره مند خواهند شد. آتماننده از لحاظ معنوی به معنای لذت و شادی بی آلایش و ابدی روح است که نسبت به خوشی و بهجت افرادی که مورد لطف الهی قرارگرفته اند، در درجۀ پائین تری قراردارد. اما آن دسته از افرادی که قربانی های ودایی را صرفا برای تحقق خواسته هایشان انجام می دهند، یا به عبارت دیگر، راه پرواهه مارگه را در پیش می گیرند، وارد سورگلکه (بهشت) خواهند شد. این اشخاص تا زمانی که شایستگی و نتایج اعمالشان به پایان رسد، در آنجا خواهند ماند و پس از آن به دنیا باز می گردند و در چرخۀ تناسخ قرار خواهند گرفت.
استغراق در برهمن یا پورنه پوروشتمه
فردی که به برهمن معرفت دارد و از نظر او، هر چیزی در جهان برهمن است، عارف حقیقی محسوب می شود و به جای استغراق در برهمن یا "پورنه پوروشتمه"، در "اکشره برهمن" مستغرق خواهد شد. زیرا چنین فردی تنها بر "اکشره برهمن" به عنوان حقیقت غایی متمرکز می شود و آن را بالاترین حقیقت می پندارد. اما چنانچه این معرفت با اخلاص همراه شود، عارف مخلص در "پورنه پوروشتمه" مستغرق خواهد شد که بالاتر از استغراق در "اکشره برهمن" است. به علاوه مرحل ۀ دیگری فراتر از این دو مرحله وجود دارد که شاید برترین مرحله قلمداد شود. هنگامی که خداوند می خواهد روحی را مورد لطف خود قرار دهد، او را از خودش متجلی می سازد، به او جسمی الوهی مانند خودش می دهد، و تا ابد با او بازی می کند. پروردگار در این تفریح و سرگرمی (نیتیه لیلا)، تحت تأثیر انسان مخلص قرار نمی گیرد و تنها به او از خوشی و لذت مصاحبت خود عطا می نماید. از این بهجت عموما با عنوان "بهجناننده" (بهجت اخلاص) به "سوروپاننده" (بهجت خود پروردگار) نام برده می شود. ولبهه بالاترین هدف را نجات یا موکتی نمی داند، بلکه آن را در خدمت ابدی به شری کریشنه و شرکت کردن در لیلاهای او می بیند. او ارواح نجات یافته را به سه دسته تقسیم می کند:
1- دسته ای که خودشان را از عمل حیات قبلی رها ساخته اند، مانند سنکه
2- گروهی که در شهر خدا زندگی می کنند و در آنجا از طریق لطف خداوند نجات می یابند.
3- افراد دیگری هم وجود دارند که بهکتی را در پیش می گیرند، به عشق کامل می رسند، و خودشان را وقف پروردگار می نمایند.
کبیر و نانک
کبیر و نانک پس از رامانوجه، مدهوه، نیمبارکه و ولبهه، از مکشا تعبیر به "سهج سمادهی" می کنند. از نظر آنان، فرد می تواند با کنترل ذهن و ایجاد یک احساس پوچی بدانجا دست یابد.
دیدگاه کبیر
کبیر، سهج را به عنوان جایگاهی توصیف می کند که سرشار از آرامش و سعادت است و هیچ اثری از دوگانگی در آن وجود ندارد. او در این رابطه می گوید: «همه در مورد سهج سخن می گویند، اما هیچ کس نمی داند سهج حقیقتا چیست. سهج حقیقتا زمانی محقق می شود که فرد از همۀ خواسته هایش دست می کشد و حواس خود را تحت کنترل در می آورد. در این هنگام، او فرزند، همسر، ثروت و خواستۀ خود را کنار می گذارد. هنگامی که کبیر خدمتکار رامه می شود. آن سهج حقیقی است؛ وقتی که فرد با رامۀ، پروردگار به یک شیوۀ طبیعی متحد می شود». به اعتقاد کبیر، سهج، اتحاد دو جنسیت مادی نیست، بلکه اتحاد دو اصل، یعنی خود فردی و خود کلی است.
دیدگاه نانک
نانک نیز مانند کبیر، هدف غایی انسان را اتحاد با خداوند می داند و از آن به "نیروان" یا "سهج" تعبیر می کند که تجربه ای غیر قابل وصف است. او می گوید: «آتما در خداوند فانی و مستغرق می شود. آتما (فرد) با پرم آتما یکی می شود و دوگانگی از بین می رود». او پنج مرتبه از سلوک را برمی شمارد که هر یک "کهند" یا "ساحت" نامیده می شوند و به هدف غایی "سچه کهند" منجر می گردند. این مرحله، مرحل ۀ غایی سلوک فرد است که در آن، انسان به یک آمیختگی کامل با مطلق می رسد. در مورد آن نمی توان سخنی گفت و شناخت آن تنها با تجربه میسر است. فراتر از سه گونه، یعنی تمس، رجس و ستوه قرار دارد، از این رو به "چهؤوتها پد"، مرحلۀ چهارم معروف است. همچنین به نام های دیگری از قبیل "سهج پد"، "توریه پد" یا "اوستها" نیز خوانده می شود. این جایگاه، جایگاه آرامش و راحتی مطلق، بی مرگی، سعادت، و شگفتی ابدی است. نور و شکوه غیر قابل وصفی در آن جا به چشم می خورد و بر فراز "دشم دوآر" و در همین می تابد. این آمیختگی، مانند آمیختگی یا ادغام نور فرد با نور خداوند، و قطرۀ آب با اقیانوس است که طی آن، آتمای فردی در پرم آتما فانی و مستغرق می شود و دیگر هیچ اثری از دوگانگی باقی نمی ماند. در این مرحله فرد به طور مسلم با معشوق غایی درونی متحد می شود. گورو نانک، شخصی را که به این مرحله می رسد، به عنوان جیون موکته و این جایگاه را، جیون موکتی می داند. نانک علاوه بر خصوصیات فوق، ویژگی دیگری را برای این جایگاه بر می شمارد که "اناهد شبد" یا ندای غیبی است و خودش آن را در حالت غایی تجربه کرده است. او بر این باور است که اگر کسی این اتحاد و استغراق را تجربه کند، دچار هیچ شک و تردیدی نمی شود.
نتیجه
از آن چه گذشت می توان نتیجه گرفت که اعتقاد به مکشا در تمامی کتب مقدس هندو اعم از سمهیتاها براهمنه ها اوپنیشادها و بهگودگیتا وجود دارد و اندیشمندان بزرگی نظیر شنکره، رامانوجه، نیمبارکه، مدهوه و ولبهه در آثار خود این اصطلاح را به کار برده اند و در تفسیر آن بسیار نگاشته اند. اوپنیشادها دو برداشت مختلف از مکشا را مطرح می کند که این دو، شباهت با خدا و یکی شدن با پروردگار هستند. گیتا نیز مانند اوپنیشادها بر این باور است که در این حالت، روح نجات یافته شبیه ذات الوهی می شود و به استغراق نمی رسد. از نقطه نظر رامانوجه، نیمبارکه، مدهوه و ولبهه، نجات با از بین رفتن اویدیا حاصل می شود و روح رستگار شده به اتحاد دائمی با خداوند می رسد؛ اما هرگز همسان با او نمی شود. نیمبارکه و رامانوجه با رد جیون موکتی، بر این باورند که توانایی های ذاتی روح در هنگام ارتباط با بدن نمی توانند متجلی شوند و نجات با از بین رفتن بدن به دست می آید. کبیر و نانک بر خلاف سایر افراد از مکشا با عنوان "سهج سمادهی" یاد می کنند که فرد می تواند با کنترل ذهن بدانجا دست یابد. آنها این حالت را به عنوان جایگاهی توصیف می کنند که سرشار از آرامش و سعادت است، هیچ گونه نشانی از دوگانگی در آنجا وجود ندارد، و برای آن پنج مرحله برمی شمارند.
ادیان فرهنگ غربی هندوئیسم فلسفه غرب جامعه شناسی خرافات اعتقاد مکاتب