در متون دینی آیین هندو، به ویژه در اوپانیشادها، گاه با معارفی بسیار بلند و عالی در باب ذات خداوند مواجه می شویم که شاید کمتر دیدگاهی به این شکل درباره حق تعالی سخن گفته باشد. این عبارات احتمال توحیدی بودن آیین هندو را تقویت می کند. با این همه، می توان این آیین را گاه به شدت شرک آمیز و نیز طبیعت پرست معرفی کرد. بدین روی، می توان گفت آیین هندو در طول تاریخ، با فراز و نشیب های فراوانی مواجه بوده و در این مسیر، تحولات گسترده ای داشته است. از این رو، به راحتی نمی توان درباره نگرش این آیین به ذات باری نظر داد. این آیین در طول مسیر خود، دست کم نسبت به خدا، رویکردهای گاه متناقض اتخاذ کرده است. در دورانی پرستش اشیای طبیعی را توصیه نموده، در زمانی به پرستش خدایان متعدد همت گماشته، و در زمانی هم به شدت وحدت وجودی شده و تنها موجود و حقیقت عالم را «برهمن» یا جان جهان پنداشته، و حتی در بعض مواقع، در این آیین، هم وحدت وجود دیده شده و هم شرک، و هر دوی این دیدگاه ها با هم مورد پذیرش قرار گرفته اند.
بررسی دیدگاه هندوها نسبت به خدا در طول تاریخ پرفراز و نشیب این قوم، دچار تغییرات و تحولات گوناگونی بوده است. از این رو، برای درک صحیح این مطلب، به ناچار باید نگاهی گذرا به دوران های مختلف این آیین داشت. دوران های آیین هندو عبارتند از:
1. دوره آیین هندوی پیش از تاریخ (4000 ق. م ـ1500 ق. م)
در 1917 یک باستان شناس هندی در محلی به نام «مهونجودارو» (Mohenjodaro) (تپه مردگان) در دره لرکنه (Larkana) در سند، چاقویی باستانی پیدا کرد. با حفاری هایی که در 1922 شد، چند مهر سنگی، همانند آنهایی که در جای دیگری به نام «هرپا» (Harapa) پیدا شده بودند، به دست آمد. حفاری های دیگر دلیل روشن تری درباره زندگی اجتماعی و با برنامه شهرهایی که دست کم تاریخ آنها به 2500 ق. م می رسید، به دست آمد. کاوش های باستان شناسان و کشف سکه ها، مهرها و پیکره های گوناگون نشان داد مردمان هند در آن دوران، یعنی گروهی که با نام «دراویدی» (Dravidian) شناخته می شدند و در فاصله سال های 4000 تا 2500 قبل از میلاد به آن سرزمین راه یافته بودند خالق تمدنی درخشان بودند که در دره «ایندوس» و شهرهای بزرگ «هرپه» و «مهنجودارو» شکل گرفت. از این تمدن تاکنون آثار نوشته شده ای یافته نشده است، اما بقایای باستانی این دو شهر، از آیین دراویدی، که به نوعی خاستگاه خدایان و کیش بعدی هند است، سخن می گوید.
دیدگاه این افراد درباره خدا قابل توجه است؛ در یک تحلیل ساده، این افراد با زندگی کشاورزی روزگار می گذراندند. از این رو، خدایانی را نیایش می کردند که به گونه ای با باروری و حاصل خیزی پیوند داشتند. در این کیش، دو عنصر اساسی مورد توجه قرار می گرفت، نخست نیایش آلت نرینگی که نمونه هایی از آثار آن در مهرهای یافت شده در «هرپه» دیده می شود و نشان دهنده خدایی چهار زانو نشسته است که شاخ «ورزاو» نماد جهانی بارورسازی را بر سر نهاده است. دوم کیش توجه به خدای بانوی مادر، که نمونه های یافت شده آن در «هرپه» آن را تأیید می کند؛ و از این شمار مهرهایی است که تصاویر آن نشان دهنده رویش گیاه از رحم خدایی ماده یا خدا بانویی عریان است که در برابر او، انسان را قربانی می کنند. در این دوران، تکریم گیاهان و جانوران خاصی رواج داشت؛ یعنی نوعی توتم پرستی (Totemism) و فیتشیسم (Fitishism) نیز دیده می شود. لازم به ذکر است که این فرهنگ و آیین پیش از هجوم آریاییان، در سرزمین هند وجود داشت و در عقاید افراد بعدی ساکن آن سرزمین، نقش داشت. به طور کلی، می توان گفت: این افراد به نوعی طبیعت پرستی همت گماشته و نمادهای طبیعی را بر پرستش خود برگزیده بودند. شایان ذکر است که در این دوران، نمادهایی که حاکی از باروری و تکثیر تلقی می شدند (همانند نمادهای احلیلی، آلت نرینگی و مادینگی) از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند و پیکره ها و تماثیل و مهرهای موجود از این حقیقت حکایت دارند.
2. دوران دین ودایی (1500 ق. م ـ 500 ق. م)
از 1700 سال قبل از میلاد، آریاییان، فاتحان جدید سرزمین هند، تمدن دره «ایندوس» را نابود کردند و با خود، دین و آیینی آوردند که قریب هزار سال در این سرزمین غالب بود. آریاییان به دلیل جنگاوری و مهارت های رزمی که داشتند، بومیان آن دیار را مغلوب ساختند و فرهگ و تمدنی دیگر در آن دیار حاکم گردانیدند و این آغازی بود بر دوران ودایی در سرزمین هند.
دوره دین ودایی خود به سه مرحله خرد تقسیم می شود که بررسی دیدگاه های مردم در این مراحل، در ترسیم دیدگاه این افراد راجع به خدا مؤثر است:
الف. ورود آریایی ها:
آریایی ها به دلایلی، مجبور به مهاجرت از سیبری روسیه شدند. آنها نخست به دو گروه تقسیم شدند: گروهی به سوی اروپا و گروهی به سوی آسیا حرکت کردند. گروه آسیایی در افغانستان انشعاب یافت و به دو گروه دیگر تقسیم شد عده ای به طرف ایران و عده ای دیگر به طرف هند رفتند. در این دوران (1500 ق. م)، در ایران، دین زرتشت و در هند، آیین ودایی ظهور کرد. به دلیل آنکه آریاییان مردمانی بلند قامت و قوی بودند، نیز اسب را رام می کردند و در جنگ ها و کارهای خود از آن استفاده می بردند، بر اقوام بومی پیروز شدند و آراء و عقاید خود را بر آنان تحمیل کردند. آریاییان آراء و عقاید و افکارشان را در قالب وداها ریختند و آنها را در میان بومیان هند نفوذ دادند تا اینکه آیین ودایی را پایه گذاری کردند.
از آن دوران، «وداها» جزو مقدس ترین متون تلقی شده که کهن ترین بخش آن، ریگ ودا است. ریگ ودا (1300 ق. م ـ 800 ق. م)، 1028 سرود و شعر درباره اسطوره ها و خدایان گوناگون است. به تدریج، آیین قربانی نزد هندوها رواج پیدا کرد. بنابراین، در دو کتاب سومه ودا، که دارای 1984 بیت و سطر است، و یجور ودا، که حاوی 1875 (یا 1810) بیت است، آیین و چگونگی قربانی، به ویژه تهیه و تدارک عصاره گیاه مقدس و سوزاندن آن جمع آوری شده است. فلسفه قربانی، به این موضوع برمی گشت که هر گروهی خدایی برای خود انتخاب کرده بودند. از این رو، برای به دست آوردن دل خدایان، قربانی می کردند. این قربانی شکل های گوناگونی (مانند سوزاندن گیاهی خاص، ریختن غذایی خاص، یا ریختن خون موجودی) داشت. کتاب یجور ودا، تکمله سومه ودا است. بعدها آیین هایی در درون خانواده ها به وجود آمد. از سوی دیگر، سحر و جادو نیز، که به زندگی فردی مرتبط بود، رواج یافت که چگونگی و کیفیت آن در کتابی به نام أتهرو ودا گردآوری شد. اتهرو ودا (شامل 5977 بیت) در واقع، مکمل ریگ ودا است؛ زیرا ریگ ودا به خدایان آسمانی می پردازد و اتهرو ودا به اهریمنان و نیروهای شیطانی روی زمین. در حقیقت، در این کتاب راه و رسم به خدمت گرفتن و تسلیم کردن این خدایان ارائه شده است. لازم به ذکر است که در این دوران، کیهان شناسی و مباحث مربوط به خلقت آسمان ها و زمین مطرح گردیده و دیدگاه های جهان شناختی آیین هندو شکل خاصی یافته است. ریگ ودا ودای منظوم و سومه ودا، ودای آهنگ ها و یجور ودا، ودای منثور (و قسمتی منظوم) و اتهرو ودا، ودای وردهای جادویی است. مراد از «وداها» به طور کلی، سمیتاهای ودایی، مجموعه های نیایش و آیات آیینی است؛ پهلوانان اصلی خدایان و انگیزه مکرر پرستندگان فرو نشاندن خشم آنان است. آریایی های ودایی به گروه های متفاوتی تقسیم می شدند، ولی با پرستش عمومی خدایان گرد هم می آمدند. به نظر آنان، زندگی انسان در دست خدایان بود، که کشته شود یا به مقامی هم سنگ خدایان برسد. در این دوران، هرچند در وداها اشاره هایی راجع به وجود خدای واحد دیده می شود، ولی با این حال، پرستش خدایان متعدد و تلاش برای تسکین و جلب رضایت آنان، به وفور دیده می شود. در این دوران، در واقع به نوعی، شرک حاکم بر عقاید هندوها بود.
در وداها از خدایان بى شمارى سخن به میان آمده است. در مندله هاى اول، سوم، هشتم و نهم ریگ ودا تعداد خدایان سى و سه تاست. در سرود 45 مندلۀ نخست آمده است «اى اگنى، خدایان خردمند و فرزانه آماده اند تا به پرستندگان گوش فرا دهند؛ اى پروردگار اسب هاى سرخ، اى که از ستایش ها و پرستش هاى ما سرمست و شاد مى شوى، آن سى و سه خدا را به اینجا بیاور. در سرود 6 مندله سوم نیز خطاب به اگنى گفته شده است: «اى اگنى، با آنان (خدایان)، سوار بر یک ارابه یا چند ارابه بدین جا بیا، زیرا اسبان تو نیرومند و قوى هستند. سى و سه خدا را با همسرانشان و با شادى به اینجا بیاو. در سرود 30 مندلۀ هشتم، این سى و سه خدا، نابود کنندۀ دشمنان خوانده شد ه اند. اما در سرود 9 مندله سوم از 3339 خدا سخن به میان آمده است سه هزار و سیصد و سى و نه خدا به اگنى خدمت کردند، (اگنى را پرستش کردند).
تقسیم بندى ها و طبقه بندى هاى مختلف از خدایان ودایى
تقسیم بندى ها و طبقه بندى هاى مختلفى از خدایان ودایى انجام گرفته است. از جمله، مک دانل در طبقه بندیى کلى خدایان ودایى را به دو گروه خدایان بزرگتر و خدایان کوچکتر تقسیم کرده است. به گفتۀ وى خدایان بزرگتر عبارتند از خدایانى که بر همۀ جهان حاکم اند و پدیده هاى بزرگ طبیعى را به تسلط خود در آورده اند. اما خدایان کوچکتر و کم اهمیت تر، مانند خدایان محافظ، خدایانى هستند که دایره نفوذ و فعالیتشان، قلمروهاى کوچکى را در برمى گیرد و بر مناطق محدودترى حکومت مى کنند. البته خدایان بزرگتر را نیز به چند طبقه تقسیم کرد ه اند. اما مهمترین و قدیمى ترین طبقه بندى، طبقه بندیى است که در وداها انجام گرفته و از آن به عنوان «طبقه بندى سنتى» و یاسکه نیز در «نیروکته» آن را پذیرفته است. بر مبناى این طبقه بندى، خدایان یاد شده به سه طبقه خدایان آسمانى، خدایان فضایى و خدایان زمینى تقسیم مى شوند. این طبقه بندى نخستین بار در سرود 139 مندلۀ نخست دیده می شود که در آن، خدایان سى و سه گانه به سه طبقه و سه گروه 11 نفرى تقسیم شد ه اند: 11خداى آسمان، 11 خداى فضا، 11 خداى زمین. در شته پتهه براهمنه، این خدایان سى وسه گانه، به گونه اى دیگر تقسیم شده اند: هشت وسو؛ یازده رودره؛ دوازده آدیتیه، به اضافه آسمان و زمین، که در سرودى دیگر به جاى آن دو، پرجاپتى و ایندره آمده است. طبقه بندى هاى دیگرى نیز از خدایان ودایى انجام گرفته است که از آن جمله مى توان به طبقه بندى ژرژ دومزیل اشاره کرد. او خدایان ودایى را بر مبناى طبقات سه گانۀ جامعه هندویى، به سه طبقه تقسیم کرده است: خدایان متعلق به طبقۀ برهمنان، یا خدایان طبقۀ روحانى؛ خدایان طبقۀ کشتریه یا طبقۀ فرمانروا و جنگجو؛ و خدایان طبقۀ کشاورز یا طبقۀ وایشیه.
«وداها» کیهان را به سه طبقه آسمان و جو و زمین تقسیم می کردند و معتقد بودند در هر یک از این اقلیم ها و سرزمین ها، حاکمان و خدایان خاصی وجود دارد. به دیگر سخن، خدایان عصر ودایی، خدایانی آسمانی، جوی و زمینی بودند. خدایان آسمانی در مقام اصل و حقیقت روحانی عالم قرار دارند؛ خدایان جوی نیروهای حاکم و قوای اجرایی قوانین هستند؛ و خدایان زمینی ضامن وفور نعمات دنیوی هستند. خدایان آسمانی، که در «وداها» مطرح شده و هندوهای آن دوره به آنها اعتقاد داشتند، به دو دسته فردی و گروهی (آدی تیاها) تقسیم می شدند. خدایان گروهی همگی فرزندان «آدی تا» (الهه بزرگ) هستند. «آدی تیا» به آسمان بی انتهای شب و گستره بی پایان فضا نسبت داده شده و معادل آن فرض شده است. آدی تیاها با اسامی گوناگونی که معرف صفات ایشان است، نامیده می شدند؛ مثل درخشان، ژرف، زرین، پاک، معصوم، گرداننده نظام کیهان. درباره تعداد این خدایان، اختلاف نظر وجود دارد. ریگ ودا تعداد آنها را شش خدا ذکر کرده و اتهرو ودا آنها را هشت و در برخی تفاسیر، وداها (برهماناها)، تعداد آنها را دوازده آدی تیا دانسته که مطابق ماه های سال است و الهه مادر در مرکز قرار می گیرد و خدایان آسمانی در اطراف او واقع می شوند.
خدایان آسمانی
خدایان آسمانی یا «آدی تیا»ها به دو گروه اصلی و فرعی منقسم شده اند:
الف: خدایان آسمانی اصلی:
اینان عبارتند از: «وارونا»، «میترا»، «آریامن»، «بهاگ»، «داکشا»، و «آمشا».
1- خداى وارونا
مهمترین و برجسته ترین خداى آسمان وارونا است که بعد از ایندره، بزرگترین خداى ودایى است و از لحاظ تاریخى از نخستین خدایان ودایى به شمار مى رود. برخی این خدا و این واژه را با «اورانوس» معادل گرفته اند. او فرمانرواى محافظ نظام طبیعى و اخلاقى است. به فرمان اوست که آسمان و زمین جدا و دور از هم قرار گرفته اند. اوست که به حرکت و سیر خورشید، ماه و ستارگان نظم بخشیده و رودها را جارى ساخته و ابرها را به حرکت درآورده تا زمین را بارور کنند. او داناى مطلق و ناظر و شاهد راستگویى و دروغگویى انسانهاست. قدرت او، یعنى «مایا» وسیله اى است براى تشخیص حقیقت و عدالت و وارونا داور رفتار نیک و بد آدمیان است. او رفتار آنان را با «ریته» ارزیابى مى کند. از گناهکاران خشمگین مى شود و آنان را به سختى مجازات مى کند و با غل و زنجیر به بندشان مى کشد. اما با توبه کاران مهربان است و آنان را نه فقط از بار گناهان خودشان بلکه از بار گناهانى که پدرانشان مرتکب شده اند هم رها مى سازد. ظاهرا فقط از او مغفرت و آمرزش گناهان را طلب مى کنند. به گفتۀ مک دانل، یکى از ویژگى هاى خاص سرودهاى وارونا، که متعالى ترین و اخلاقى ترین سرودهاى ودا به شمار مى روند، همین موضوع، یعنى طلب مغفرت و آمرزش است. از 1028 سرود ریگ ودا فقط 24 سرود خطاب به وارونا است که غالبا همراه با میتره و گاه با ایندره ستایش مى شود. او نخستین آفریننده و پادشاه همۀ جهان و همۀ موجودات، اعم از خدایان و آدمیان است. او به تنهایى و گاه با میتره، فرمانروایى بر جهان را برعهده دارد و با نیروى خود، یعنى مایا، سه جهان آسمان، فضا و زمین را مى آفریند. با مایاى خود آفریده ها را شکل مى دهد و موجب نزول باران و جارى شدن رودها مى شود و ایندره نیز او را یارى مى رساند. مردمان از او مسکن و رزق فراوان طلب مى کنند، و ضمن درخواست مغفرت، آرزو مى کنند که خشم وارونا مرتفع شود. او را همچنین خداى محافظ جانداران و یاده پتى، یعنى پادشاه حیوانات آبى، و جله پتى، یعنى خداى آب و نیز اودامه، یعنى احاطه کننده مى خوانند. او داراى صورت، چشم، بازوان، دست ها و پاهاست. بازوانش را حرکت مى دهد، راه مى رود، مى نشیند و مى خورد و مى آشامد و در عرش خود نشسته و موجودات فانى را مى بیند. «ورونا» در ریگ ودا همواره در کنار «میترا» آمده است. جایگاه و منزل او و میتره، بزرگ و عظیم است. هزار ستون بلند و برافراشته دارد و داراى هزار در است و از آنجاست که جهان را مى نگرد. وارونا و میترا در عرش، یا آسمان اعلى، برگردونه اى که اسبان آن را مى کشند سوارند. مقام رفیع وارونا در دوره هاى بعد به تدریج به خدایان دیگر واگذار شد و او که در دوره نخست ودایى در کنار میتره و آریامن در شمار سه خداى برتر بود، از مقام خویش تنزل یافت. در بخش هاى متأخر و جدیدتر وداها با مطرح شدن پرجاپتى به عن وان خداى آفریننده و خداى بزرگ، مقام و شأن وارونا به تدریج کاستی گرفت و در دوره هاى بعد فقط به عنوان فرمانرواى آبها و خداى دریا باقى ماند. این خدا پادشاه جهان بود و سلطان آسمان پر ستاره و نازل کننده باران به شمار می رفت. اما به تدریج، با مطرح شدن «ایندرا» (خدای رعد) این مقام از او گرفته شد و «ورونا» به خدای اقیانوس نزول رتبه یافت. «ورونا» حامی مبانی اخلاقی نیز هست. او گنه کاران را در دام خود گرفتار می کند، آنها را مجازات می کند و یا مورد عفو قرار می دهد. «ورونا» در تصاویر، به صورت مردی با چهره ای روشن و پوست سفید، سوار بر یک جانور خارق العاده دریایی ترسیم شده است. این جانور که «مکر» نام دارد، حیوانی است که سر و دو پای جلوی او به صورت گوزن است و دمی چون ماهی دارد. کمندی در دست اوست. او بیشتر از جانب ماهی گیران و اغلب در ایام قحطی، مورد پرستش قرار می گرفته. امروزه پرستش «ورونا» منسوخ گشته و تمثال او ساخته نمی شود.
2- خدای میترا
در وداها، جنبه هاى مختلف و ویژگى هاى گوناگون خورشید با پنج خدا نشان داده مى شود که قدیمى ترین آنها میترا، از خدایان کهن قوم هند و ایرانى، و به معنى دوست و همراه است. «میترا» از خدایان مهم ریگ ودا است که او را همراه با «وارونا» به عنوان فرمانروای آسمانی و حاکم بر عرش می خوانند. ای «میترا» و «وارونا»! ای فرمانروایان آسمانی که بر عرش مقدس حکم می رانید و روشنایی نور را نظاره می کنید و با ابرهای رنگارنگ خویش، در دل رعد و برق ظاهر می شوید و با معجزات خدایی خود، آسمان را به بارش درمی آورید. «میترا» در اصل، از جمله خدایان آریایی است که در نقاط گوناگون مطرح شده و به تدریج، معنای خدای مهر و دوستی به خود گرفته است. این ایزد با خداى میثره، یعنى خداى خورشید ایرانیان، همانندى و شباهت کامل دارد، اما، چنانکه مک دانل اشاره کرده، برخلاف میثرۀ ایرانى در وداها فردیت و استقلال او تقریبا فراموش شده و فقط یک سرود خطاب به او وجود دارد. در بقیه موارد معمولا با ورونه ستایش و پرستش مى شود. او را خداى روز و ورونه را خداى شبخوانده اند. او خداى صلح و خداى محافظ و نگهدارنده آسمان و زمین و حافظ انسانها وحتى نگهدارندۀ خدایان است. در جهت خشنود ساختن این خدا، در گوشه و کنار عالم، مراسم خاصی انجام می گرفته که در خور توجه است.
3- «آریامن» و «داکشا»
«آریامن» و «داکشا» در دومین طبقه از خدایان گروه اصلی قرار دارند. «آریامن» رب النوع سلحشوری و جوان مردی و ضامن پاس داری از موازین و شئونات جامعه است. این خدا مسئول تنظیم معاهدات ازدواج، رسوم مهمان نوازی، آداب جوان مردی و حفظ سنن و قوانین دینی است. به طور خلاصه، «آریامن» تنظیم کننده اجرای مناسک از لحاظ اجتماعی آن است، در حالی که «داکشا» به شیوه اجرای عملی و ابعاد سحر و جادو در اجتماع نظارت دارد. «داکشا» تجلی توانایی کاهنی است که مناسک و آیین های دینی را به نحو مؤثری برگزار می نماید و ارتباط با خدایان را میسر می سازد. «داکشا» در نقطه مقابل «آریامن» به حساب می آید. «آریامن» تجسم مناسک اجتماعی، یعنی رابطه انسان ها با یکدیگر است، در حالی که «داکشا» راه و رسم پیچیده و سحرآمیز، یعنی هنر خلاقه ای است که مسیر ارتباط با خدایان است. «بهاگ» و «امشا» نیز در زمره خدایان آسمانی گروهی اصلی قرار دارند. این دو خدا به نوعی به رازقیت و رزاق بودن معروف بوده اند. به عبارتی واضح تر، اولی روزی مقدر و سهم مقدر را می دهد و دومی روزی و سهم ناگهانی را. در سحرگاهان، به درگاه «بهگ» دست دعا بلند می کنیم. اوست قادر، فاتح، فرزند آدی تیا، بخشاینده، که فقیر و غنی و حتی شاهان از او طلب سهم خویش می کنند. ما را هدایت کن ای بهگ!... ثنای ما بشنو، ای بهگ و به ما ثروت ارزانی کن! بر تعداد گاوها و اسب های ما بیفزا! باشد که در جوانی و مردی، ثروتمند و قوی باشیم. همان گونه که ملاحظه می شود، «بهگ» خدای مقسم روزی ها و سهم افراد است و مردمان برای افزایش سهم خود از مواهب مادی عالم، دست به دامن این خدا می شدند. در کنار این خدای مقسم روزی، «امشا» قرار دارد که در واقع، سهم های ناگهانی مانند غنیمت و اموالی را که به صورت شانس و اتفاق به دست می آید، میان افراد تقسیم می نماید.
(ادامه دارد...)
ادیان خرافات فرهنگ غربی اعتقاد جامعه شناسی آداب و رسوم هندوئیسم فلسفه غرب