خداوند عناوین عامی نظیر عادلان، نیکوکاران و جز آن را در تورات به کار برده است که تمام انسان ها را دربرمی گیرد. در مزامیر داود آمده است: «این دروازه خداوند است که عادلان و نیکوکاران از آن داخل خواهند شد.» و یا «ای عادلان و نیکوکاران با خداوند شادی نمایید.» در این آیات گفته نشده است کاهنان یا اسرائیلیان، بلکه تمام انسان ها مخاطب قرار گرفته اند. در کتاب دوم سموئیل نیز تعبیر قانون آدمیان و نه قانون کاهنان و غیره به کار رفته است. در سفر لاویان بیگانگانی که به فرمان های تورات عمل می کنند هم ردیف یهودیان مادرزاد دانسته و تورات را قانون همه انسان ها می داند. در سفر اعداد نیز بر این نکته تأکید شده است، «اگر بیگانه ای در میان شما ساکن است و می خواهد مراسم عید پسح را برای خداوند به جا آورد، باید از تمامی این دستورات پیروی نماید. این قانون برای همه است.»
در اشعیا نیز آمده است که کسانی که آیین یهودیت را از سر صدق و صفا و با خلوص نیت بپذیرند بنده خدا خوانده می شوند. «غریبانی که با خداوند مقترن شده، او را خدمت نمایند و اسم خداوند را دوست داشته بنده او بشوند.» نیز در کتاب اشعیای نبی کلمه عهد به طور مطلق به کار رفته است. یعنی هم یهودیان و هم تازه یهودیان را در بر می گیرد، آن جا که می گوید: «همه کسانی که سبت را نگاه داشته آن را بی حرمت نسازند و به عهد من متمسک شوند.» سنت یهودی تأکید بسیار دارد که از تازه یهودی استقبال کنید، با محبت زیاد با او برخورد کنید، و هرگز به گونه ای با آنان رفتار نکنید که پیش از یهودی شدن با ایشان رفتار می کردید. یهودیت به جز دوره کوتاهی که در دوران حکومت پادشاهان دین غالب و حاکم بود، با ملت ها و اقوام دیگر ارتباط داشت. سرزمین اسرائیل همیشه چند ملیتی یا چند قومی بوده است. از این رو، کتاب مقدس عبری غالبا با رابطه یهودیان و غیر یهودیان در این سرزمین سر و کار دارد. با این که با دشمنان بیگانه باید با نیروی نظامی و قوه قهریه برخورد کرد، از بیگانه صلح جو که خود را در غم و شادی اسرائیل شریک می داند باید استقبال کرد، باید آنان را مورد محبت قرار داد و از ایشان دفاع کرد. در لاویان آمده است که همان گونه با غریبه ها رفتار کن که دوست داشتی در غریبی با تو رفتار کنند.
یهودیت نوکیشی را می پذیرد و از نوکیشان به گرمی استقبال می کند. آنان نزد خدا مقامی بس رفیع دارند که عقل را بدان راه نیست؛ چه آن که انسان های پرهیزکار و خوب به هر دین و مذهبی که معتقد باشند،با عمل به فرامین دین خود می توانند رستگار شوند، ولی آنان به اختیار خود دست به انتخاب می زنند و مسئولیت سنگین یهودی شدن را می پذیرند و جزئی از قوم ابراهیم می گردند. در موارد ذیل بر مشترک بودن پاره ای از احکام و قوانین برای یهودیان متوطن در اسرائیل و غریبه های تازه یهودی شده تاکید شده است: مراسم عید پسح، تعطیلی روز دهم از ماه هفتم، برخی از احکام طهارت و نجاست، قربانی و هدایایی که باید تقدیم شود.
چنانکه ملاحظه شد، از کتاب مقدس عبری و نیز سیره علمای یهود، دیدگاه جهان شمولی یهودیت مستفاد می شود. اما کم نیستند حاخام ها و دانشمندانی که با استناد به همین کتاب و برجسته کردن پاره ای از آیات بر اختصاص داشتن تورات و نیز شریعت یهود به بنی اسرائیل اصرار می ورزند. به عنوان مثال، برخی حاخام ها با استناد به این آیه از سفر تثنیه که می گوید: «موسی برای ما شریعتی امر فرموده که میراث جماعت یعقوب است»، بیگانگان خاصه بت پرستانی را که در پی فراگیری تورات اند، مهدورالدم و واجب القتل دانسته اند چه آنکه به اعتقاد ایشان تورات و شریعت موسوی ملک طلق بنی اسرائیل است و بس.
موسی به هنگام خروج از مصر خواستار همراهی خدا با وی شد و خداوند بدو گفت: «خودم پیشاپیش تو می روم و به تو آرامش می بخشم» به نظر برخی از حاخام ها، این همراهی گواهی بر امتیاز موسی و قوم او بر سایر اقوام روی زمین است. چنان که ملاحظه می شود، موسی از خدا خواست با بنی اسرائیل همراه شود، نه اقوام بت پرست. به احتمال قوی، این گونه اظهارات و برداشت ها از کتاب مقدس هم زمان با ظهور مسیحیت مطرح شد، زیرا مسیحیان نیز با مطالعه کتاب مقدس ادعا می کردند لطف الهی از آن آنان است.
ظاهر برخی از آیات قرآن نیز دلالت بر منطقه ای و قومی بودن آیین یهود دارد. در سوره ابراهیم آمده است: «و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله؛ و همانا موسی را با آیات خود فرستادیم که قوم خود را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آور، و روزهای [عبرت انگیز] الهی را به آنان یادآوری کن که قطعا در این [یادآوری] برای هر صبر پیشه شکرگزاری عبرت هاست.» (ابراهیم/ 5) دعوت حضرت عیسی نیز فقط شامل بنی اسرائیل می شود، آن جا که خداوند می فرماید: «و اذا قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم؛ و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل! بی تردید من فرستاده ی خدا به سوی شمایم.» (صف/ 6) درباره حضرت ابراهیم چنین بحثی مطرح نیست، زیرا دین او حنیف و همگانی است. طبرسی در تفسیر مجمع البیان نیز آن جا که می گوید خداوند هر پیامبری را به زبان قوم خودش فرستاده است تا برای برقراری ارتباط نیاز به مترجم نداشته باشند، به صراحت بر قومی و منطقه ای بودن سایر ادیان به جز دین اسلام تأکید کرده است.
دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نظری متفاوت با آنچه تاکنون گفته شد، ابراز داشته است. او معتقد است دعوت موسی و عیسی نیز عام و جهان شمول بوده است، زیرا در قرآن آمده است: «اذهبا الی فرعون انه طغی؛ به سوی فرعون بروید که او به سرکشی برخاسته است.» (طه/ 43) حضرت موسی، قبطیان و فرعون را که ساکن مصر بودند، دعوت به شریعت خود کرد، در حالی که آنان از بنی اسرائیل و اسباط دوازده گانه نبودند. سیره نبوی نیز ما را به همین نکته رهنمون می شود، زیرا پیامبر با پیروان یهودیت که در شبه جزیره عربستان ساکن بودند و به لحاظ نژادی هیچ نسبتی با اسباط و بنی اسرائیل نداشتند، معامله اهل کتاب کرد؛ در حالی که اگر یهودیت اختصاص به بنی اسرائیل داشت، مسلمانان و شخص پیامبر اسلام نباید آنان را یهودی می دانستند. بنابراین، باید آیاتی که ظهور در قومی و منطقه ای بودن یهودیت دارند، به این شکل تأویل برد که فرستاده شدن به سوی بنی اسرائیل غیر از اختصاص دعوت به آنان است.
نمونه های تاریخی بسیاری را می توان یافت که نه تنها دعوت به یهودیت وجود داشته، که در پاره ای از اوقات این کار با اعمال زور و به همراه تهدید صورت گرفته است. این خود بهترین دلیل و گواه است بر این که نژاد یهودی نژاد خالصی نیست، بلکه مختلط از نژادهای مختلف است و چندان که خود مدعیند از خلوص نژادی و عرقی برخوردار نیستند. یک قرن قبل از میلاد و نیز بعد از آن دوره تبشیری و دعوت به یهودیت بوده است. فریسیان که خود را از بقیه جدا ساختند و التزام بیشتری به تورات داشتند، دیگران را به یهودیت فرا می خواندند.
کار تبلیغ در اوایل چنان بالا گرفت که درصد تازه یهودیان به مراتب بیشتر از یهودیان مادرزاد بود. بعضی از فرهیختگان رومی تقریبا در دوره ای که به ظهور عیسی انجامید، یهودی شدند. تبشیر و دعوت به یهودیت تا زمان قسطنطین ادامه داشت. قبایل خزر و حتی جمعی از رجال بزرگ مسیحیت در فرانسه و انگلیس به یهودیت گرویدند. بعضی از مارونی ها بعد از خروج از اسپانیا یهودی شدند، چون حکومت در دست پروتستان ها بود و آنان نسبت به یهودیان بیشتر از کاتولیک ها تسامح روا می داشتند. ناگفته نماند وقتی یهودیان، تحت سلطه حاکمان غیر یهودی قرار می گرفتند از فعالیت تبلیغی دست می کشیدند. از طرفی همواره این نگرانی برای زعمای یهود وجود داشته که با فراخوان دیگران به آیین یهود، ممکن است آنان با دین غالب درافتند و آموزه های یهودیت را دچار مشکل سازند. به همین دلیل، در قرون میانه این عقیده افراطی تلمودی که به ربی هلبو، معلم یهودی قرن سوم و چهارم، منسوب است، رواج یافت که افرادی که از ادیان دیگر به یهودیت می گروند و تغییر آیین می دهند همان قدر برای اسرائیل مضر و خطرناک اند که گری و این جزو آرمان یهودیت قرار گرفت. در تلمود نیز نظایر این گفتار یافت می شود: «تازه یهودیان برای ملت اسرائیل به مانند بیماری جرب زحمت افزا هستند.» به هر حال، رویکرد غالب حکایت از تبلیغی بودن دین یهودیت دارد.
آئین یهود یکی از آئین هایی است از طرف خداوند بر قوم بنی اسرائیل با ارسال پیامبرانی همچون حضرت موسی (ع) آمده است، همچنین کتاب تورات اولین کتاب آسمانی است که بر حضرت موسی (ع) نازل شده است. در آن کتاب (در کتاب تحریف نشده) آئین یهود تفسیر و تبیین شده و نیز به آمدن پیامبران همچون حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) بشارت داده شده است. یهود آئینی است جهانی که نه تنها خود حضرت موسی آن را تبلیغ می کرد بلکه پیامبران دیگری که بعد از حضرت موسی (ع) از قوم بنی اسرائیل مبعوث شدند آن را تبلیغ می کردند. لذا این قوم از دیر زمان با خداوند یکتا، تنها خالق و مدبر عالم خلقت آشنا بودند. اما وقتی که پیامبرانی همچون حضرت عیسی (ع) و پس از آن حضرت محمد (ص) به رسالت مبعوث شدند، با اینکه یهود منتظر آمدن آنها بودند ولی چون دیدند که از قوم غیر یهود افرادی به پیامبری رسیده اند مخالفت کردند و با کتمان حقایق و تغییر دادن و توجیه آیات تورات منکر نبوت، پیامبر (ص) شدند.
علل و دلایل عدم فعالیت های تبلیغی یهودیان
قوم یهود دارای چند ویژگی است که این خصوصیات آنها باعث شده که در نشر و تبلیغ آئین یهود بعد از مبعوث شدن حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) کم توجه باشند. یهود تعصب شدیدی نسبت به دینشان دارند و آن را مخصوص به خود می دانند. این تعصب شدید تنها برای حفظ منافع مادی و نگهداری موقعیت اجتماعی شان است زیرا آنان به اصول واقعی دین موسی (ع) پایبند نیستند و آن را مطابق هوای نفسانی خود تغییر داده اند و تنها در برابر دیگر مردمان تظاهر به دینداری می کنند. از صفات بارز شخصیتی یهود خود برتربینی آنها است و در این زمینه آنقدر مغرور بودند که در برابر خداوند هم عصیان کردند.
وقتی که طالوت از جانب خداوند به پادشاهی برگزیده شد، به مخالفت با وی بر خاستند و گفتند: «ما به پادشاهی، از طالوت سزاوارتریم.» (بقره/ 247) بخل از دیگر ویژگی های اخلاقی یهود است. و برخی از آیات قرآن بر تداوم وجود این صفت در میان یهود دلالت دارد. (نساء/ 53- 56) یهود در خود برتربینی به حدی افراط دارند، که به اعتقاد آنها یهودی در نزد خداوند بیش از ملائکه محبوب و معتبر است و بهشت را مخصوص خود می دانند و معتقدند هیچ کس به جز آنها داخل آن نمی شود. می گویند نطفه غیر یهودی مثل نطفه بقیه حیوانات است. ارواح یهود از ارواح دیگران افضل است؛ زیرا ارواح یهود جزء خداوند است، همچنان که فرزند، جزء پدرش می باشد، فلذا روح های یهود نزد خدا عزیز است. زیرا ارواح دیگران شیطانی و مانند ارواح حیوانات است.
دکتر ولفنسون در مورد وضعیت دینی و دعوتی یهود معتقد است تردیدی نیست که یهود توان آن را داشتند که نفوذ دینی خود را میان عرب ها گسترش دهند، آنها اگر می خواستند، می توانستند از نظر دینی دارای سلطه بیشتری بشوند. اما آگاهان به تاریخ یهود، کاملا می دانند که یهودی ها هیچ ملت دیگری را به پذیرش دین خود وادار نکرده اند و بنابر بعضی عوامل انتشار دعوت دینی برای یهود ممنوع است. در زمانی که در عربستان، بت پرستی و جهل، حکمفرما بود، یهود به عنوان امتی یکتاپرست با اینکه می توانست مردم را جذب دین خود کند، ولی این کار را نکردند. یهودی ها نتوانستند تفوق و صلاحیت خود را مانند یک امت صاحب کتاب و رسالت به اثبات برسانند و به عنوان وارثان پیامبران گذشته نقشی در اصلاح و تحول جامعه داشته باشند. آنها حتی مردم را به عقیده توحید که از امتیازاتشان بود دعوت نکردند.
شاید عامل اصلی بی تفاوتی یهودی ها این باشد که آنها دوست ندارند غیر اسرائیلی ها را به دین انبیای خود دعوت نمایند. یهودی ها در طول تاریخ از دعوت دیگران به آئین خود خودداری نمودند به علاوه یهودی ها به قدری و سرگرم امور اقتصادی بودند، که اصلا فرصت چنین کاری را پیدا نمی کردند. و شاید این عدم دعوت دیگران به خاطر این باشد که یهود ادعا دارد که هدایت در انحصار قوم یهود است و پیروان دیگر ادیان گمراه هستند. (بقره/ 135)
علاوه بر این یهود در صدر اسلام، با اینکه آمدن پیامبری را بشارت می دادند، ولی نه تنها به پیامبر اسلام ایمان نیاوردند، بلکه با حیله های مختلف سعی کردند از پیشرفت اسلام جلوگیری کنند. از جمله آنکه برخی از احبار یهود از روی نفاق تظاهر به اسلام می کردند. آنان مسلمانان را به نفاق یا بازگشت به دین پدرانشان (که اغلب بت پرست بودند) تشویق می کردند. این عمل آنها از حسادت شدید یهود ناشی می شد، که قرآن هم به آن اشاره دارد. (بقره/ 105) و این حسادت به حدی بود که یهود دوست داشتند، مسلمانان از دین خود دست بکشند و به گمراهی و ضلالت اولیه خود بازگردند و دوست داشتند اعراب کافر و بت پرست باشند تا خداپرست و موحد، و نمی خواستند که به دین خود آنان درآیند. بنابراین می توان گفت قوم یهود با آنکه قومی یکتاپرست بود ولی با گذشت زمان و با توجه به خصوصیات اخلاقی و نژادپرستی ای که داشتند، حتی با پیامبران خود نیز به مخالفت برخاسته و به مرور زمان، کتاب خدا را به میل و خواسته خود تحریف کردند، و آن را منحصر در اهداف و اغراض خود قرار دادند و خودشان را برتر از دیگران پنداشتند، و به واسطه حسادت و غرور و تعصب شدید نسبت به دین، منحرف شده خود آن را به صورت آئینی بسته در جامعه بسته یهود حفظ کردند.
به هر حال دلایل چندی بر این موضوع اقامه شده است که برخی از آنها عبارتند از
دلیل نخست آن که یهودیان خود طعم تلخ فعالیت های میسیونری و تبلیغی مسیحیان را چشیده بودند و بر پایه این اصل اخلاقی، که هر چه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نپسند، از انجام این کار سر باز می زدند.
دلیل دوم، کسانی که می خواهند از جهان آینده بهره مند گردند، لازم نیست به یهودیت بگروند، بلکه التزام آنان به قوانین هفت گانه نوح آنان را رستگار می سازد.
برخی از اصلاح طلبان یهودی معاصر بر پایه دو دلیل پیش گفته استدلال کرده اند که در عصر کنونی، که امکان باروری متقابل پیروان ادیان مختلف از یکدیگر فراهم است، دست کم یهودیان را باید ترغیب کرد که فعالیت تبلیغی خود را متوجه ملحدان و کافران سازند. البته عقیده غالب جامعه یهودی این است که یهودیان نباید آگاهانه به دنبال تغییر آیین پیروان ادیان دیگر برآیند، اما همچنان باید از تازه یهودیان صادق استقبال کنند. بسیاری از پیشوایان دینی و حاخام ها به کوتاهی در انجام رسالت تبلیغی متهمند. اگر یهودیت ریشه در فطرت آدمی دارد و خدای واحد و یگانه را صلا درمی دهد، چرا آنان از نمایاندن و معرفی دین خدا به کفار و ملحدان دریغ می کنند؟
برخی از اندیشمندان یهودی پیشوایان دینی را از این اتهام مبرا دانسته، معتقدند شرایط این گونه ایجاب می کرد که آنان برای استمرار آیین یهود، یهودیان را از سایر ملل که عموما مشرک و بت پرست بودند، دور نگه دارند. اگر یهودیان با توسل به زور یا با انگیزه تحبیب قلوب، بیگانگان را به کیش خود فرا می خواندند، اقلیت موسویان تحت الشعاع اکثریت بیگانگان قرار می گرفتند و به تدریج از افکار انحرافی آنان تاثیر می پذیرفتند و هشدارهای موسی در تورات مبنی بر بازنگشتن به بت پرستی عملی نمی گشت. به رغم این هشدارها، اقوام مجاور در یهودیان نفوذ کردند و رسالت پیامبران بعدی بنی اسرائیل این بود که آنان را به طریق موسوی و مسیر توحید باز گردانند.
دلیل سوم آن که یهودیان در پاره ای از اوقات پذیرای رنج و بیدادگری بسیاری از سوی نودینان شدند. از این رو زعمای یهود افرادی را که تمایل به یهودی شدن داشتند، با نهایت احتیاط می پذیرفتند تا مبادا از این ناحیه ضرری متوجه یهودیان گردد. به عنوان نمونه، کمی قبل از ظهور عیسی مردی ادومی، موسوی گشت و فرزند او به نام هرود پادشاه قوم یهود شد.
در حالی که در سفر تثنیه با این کار مخالفت شده است. با شروع نهضت مسیحیت در اسرائیل و تلاش رومیان برای سیطره یافتن بر یهودا، پادشاه مزبور با رومیان مدارا کرد و یحیی را که بشارت دهنده مسیحا بود، به طرز فجیعی سر برید. مردم در اثر جهل و بی خبری، هرود را یهودی دانسته ظلم و ستم بسیار بر این ملت روا داشتند. از آن تاریخ، علمای یهود شرایط سختی برای نودینی قرار دادند. به هر حال شواهد زیادی وجود دارد بر این که نه تنها یهودیان کسانی را که به طیب خاطر و آزادی کامل به یهودیت گرویدند، پذیرفته اند، که خود نیز در صدد تغییر آیین پیروان ادیان دیگر برآمده و آنان را به سوی کیش خود فرامی خواندند. به عنوان مثال، در تفسیر این آیه «و نفوسی را که در حاران به دست آورده بودند.» چنین گفته شده است: «ابراهیم مردها را خداپرست می کرد و ساره زن ها را. هر آن کس که یک بت پرست را به خدا نزدیک کند و او را خداپرست نماید، مثل این است که او را آفریده باشد.» یا یکی از مشایخ و زعمای یهود چنین گفته است که: ذات قدوس متبارک، فرزندان اسرائیل را در میان ملل جهان پراکنده نکرد، مگر برای آن که بت پرستان، خداپرست شوند و برایشان افزوده گردند. کوتاه سخن، از مجموع مطالب فوق همه نگر بودن یهودیت و نیز وجود نودینی استفاده می شود.