بسیارى از برجسته ترین شاگردان ربى یوحانان، دانشمندان بابلى ساکن فلسطین و از طرفداران علاقه مند به روش تدریس این کشور بودند. این دانشمندان بابلى عبارت بودند از: راو کهنا شاگرد با استعداد و هوشمند راو، که دوست او نیز بود؛ ربى العازار بن پدات شاگرد راو و شموئل، که از طلبه هاى مورد علاقه یوحانان شد؛ دو کاهن گرانقدر ربى آمه و آسه؛ ربى زراى پرشور و نشاط، که علاوه بر دانشمند بودن، به راست کردارترین و زاهدترین انسان نسل خود نیز شهره بود. ربى ابا دیان و ربى حییا بن ابا، شاگرد وفادارى که علاوه بر کسب عالى ترین مرجعیت نسبت به آموزه هاى ربى خود، در آموزه هاى دیگران نیز نظراتش حجیت داشت. تمامى دانشمندان فلسطینى خود را شاگرد ربى یوحانان مى دانستند؛ اما برجسته ترین فرد در میان آنها اشراف زاده اى بود به نام ربى یوسى برحنینا قیصریه اى؛ مردى عالم و شوخ طبع که شاید مصداق این عبارت تلمود باشد که: «در فلسطین به او مى خندیدند.»
هم چنین از شاگرد دیگرى به نام ربى اباهو مى توان نام برد؛ دانشمندى با ویژگى هاى ممتاز و اصیل که زیبایى و خوش قیافگى او زبانزد خاص و عام بود. وى تاجر بسیار ثروتمندى در سطح جهان آن روز بود که رابطه محکمى با نمایندگان رسمى قیصریه داشت و در میان غیر یهودیان و فرقه هاى مرتد و بدعت گذار نیز فردى با نفوذ و فعال به شمار مى آمد. از میان این افراد، نزدیک ترین فرد به ربى یوحانان شوهرخواهر و دوست و هم بحث او، رش لاقیش، بود. رش لاقیش در جوانى مشغول به تحصیل شد، اما به خاطر تنگدستى مجبور شد که خود را به عنوان گلادیاتور بفروشد؛ تجربه و آزمونى سخت که به لطف مهارت و توانایى بدنى بسیارش، از آن جان سالم به در برد. مواجهه هیجان انگیز او با ربى یوحانان زندگى او را دگرگون ساخت.
نقل است که روزى ربى یوحانان مشغول حمام کردن در رود اردن بود که رش لاقیش را دید که به درون آب پرید. ربى یوحانان رو به او کرد و با احترام گفت: «این قدرت و توانایى تو باید در خدمت تورات قرار گیرد.» در مقابل، رش لاقیش که سخت تحت تأثیر زیبایى چهره ربى یوحانان قرار گرفته بود، با همان حالت احترام آمیز پاسخ داد: «زیبایى تو باید به زنان ارزانى شود.» سپس ربى یوحانان به او قول داد که اگر شیوه زندگى اش را تغییر دهد و دوباره مشغول به تحصیل شود، خواهرش را که در زیبایى همتاى اوست به عقدش درآورد. رش لاقیش درس خواندن را از سر گرفت و به بزرگ ترین دانشمندان عصر خویش مبدل شد، به گونه اى که حتى برادر همسرش از او به احترام یاد مى کرد. رش لاقیش در اواخر عمرش انسانى ریاضت پیشه و زاهد شده بود که هیچ گاه نمى خندید و در میان جمع با کسانى که اعمال و کردارشان به گونه اى سؤال برانگیز بود، هم صحبت نمى شد. (گفته شده است کسانى که رش لاقیش با ایشان در بازار، هم صحبت مى شد مى توانستند بدون این که ضامنى معرفى کنند، از دیگران قرض گیرند.) صدها بحث فکرى که میان ربى یوحانان و ربى رش لاقیش درگرفت، در منابع نقل شده است. ربى یوحانان این گفتگوها را کامل ترین راه براى افزایش معرفت مى دانست و در نبود رش لاقیش، خود را به کسى تشبیه کرد که مى کوشد تا با یک دست کف بزند. رش لاقیش پیش از ربى یوحانان دار فانى را وداع گفت و ربى یوحانان پس از مرگ شوهر خواهرش از این که هنوز زنده است خود را سرزنش مى کرد و هرگز مرگ او را باور نکرد؛ سرانجام اندک زمانى پس ازمرگ رش لاقیش، او نیز دیده از جهان فروبست.
آموزشگاه طبریا در زمان ربى یوحانان
در زمان حیات ربى یوحانان آموزشگاه طبریا به بزرگ ترین مرکز جهانى براى مطالعه شریعت شفاهى مبدل شد و ریاست آن، که هم در زمینه هلاخا و هم در اگادا مرجعیت داشت، احترام جهانى یافت. ربى یوحانان بر خلاف خلق و خوى تندش، با شاگردانش همچون فرزندان خویش رفتار مى کرد. تلمود، او را این چنین توصیف مى کند: «اگر کسى فنجانى از نقره ناب را بردارد و دانه هاى سرخ انار را در آن بیندازد و آن را به گل رز بیاراید و بین نور خورشید و سایه قرار دهد، زیبایى آن را مى توان با زیبایى ربى یوحانان مقایسه کرد.» مرکز فلسطین حتى از زمان ربى یوحانان اعتبار بیشترى یافت و بسیارى از نزاع هاى علمى بابل به واسطه «نامه اى از فلسطین» حل مى شد. آموزه هاى ربى یوحانان چنان قدر و منزلتى یافت که احکام او حتى در صورت تعارض با دیدگاه هاى راو و شموئل، پذیرفته و مقدم شمرده مى شد.
براى تثبیت و برقرار روابط منظم بین مکتب فلسطین و بابل، منصب نحوتائه (فرود آیندگان) ایجاد شد. نحوتائه دانشمندانى بودند که از فلسطین به بابل رفتند تا نوآورى هاى آموزشگاه طبریا را به دیار خویش انتقال دهند. تعدادى از آنها تاجرانى بودند که به خاطر کسب و تجارت، ناچار، تن به چنین سفرى داده بودند. اما بیشتر آنها قاصدان و فرستادگان آموزشگاه فلسطین بودند که براى تعقیب هدفى مشخص یا جمع آورى کمک هاى مالى براى یک نهاد علمى، که جامعه فلسطینى از نگهدارى و حفظ آن ناتوان بود، به آن جا فرستاده شده بودند. مهم ترین افراد در میان این فرستادگان، دانشمند عولا در فلسطین، معروف به عولا برییشماعل (اسماعیل) و ربا بربرحنا (مسافرى که به واسطه داستان هاى تخیلى همراه با نمادهاى سیاسى و دینى اش شهره بود). این دو نفر معاصر نسل سوم حکیمان بابلى، و راو دیمى و راوین فرستادگانى از نسل چهارم بابلى بوده اند. تلمود بابلى مقدار قابل توجهى از گفتگوهایى را که ریشه در مباحث فلسطین دارند، در خود جاى داده است که نشان مى دهد آموزش فلسطینى به آموزشگاه هاى بابل انتقال یافته و در آن جا تجزیه و تحلیل و متحول شده بود. ربى یوحانان تا سنین پیرى زنده ماند و از چنان شخصیت و جایگاهى برخوردار گردید که چند نسل پس از وى گفتند که او به تنهایى نظام آموزشى فلسطین را ایجاد کرده و مدون ساخته است. البته چنین چیزى غیر ممکن مى نماید، اما به هر حال، حقیقت این است که او و شاگردانش بخش بزرگى از این برنامه بر عهده داشتند.
حوزه درسى فلسطین پس از ربى یوحانان
حوزه درسى فلسطین در نسل بعد نیز به شکوفایى خویش ادامه داد. از آن جا که شاگردان ربى یوحانان همگى دانشمندان بزرگى بودند که به شرکت در فعالیت هاى خلاق و مستقل علاقه داشتند، پس از فوت استاد هیچ بحران غیر قابل پیش بینى اى به وجود نیامد. با وجود این که آموزشگاه طبریا دیگر الگو و سرمشق دانشمندان نبود، آنان به کار آموزش ادامه دادند و طلاب بابل هم چنان به آن جا مى آمدند. مشهورترین حکیم بابلى ربى ییرمیا (ارمیا) بود که روش منحصربه فرد او در طرح پرسش با هدف تبیین مسائل پراکنده و جزئى هلاخا، گاهى باعث خشم استادان فلسطینى مى شد که با این روش خو نگرفته بودند. ربى ارمیا که خود را فلسطینى مى خواند، یک بار به دانشمندان بابلى ریشخند زده، آنها را «بابلى هاى احمق» که در کشورهاى گمنام و ناشناخته ساکنند و گنگ و مبهم سخن مى گویند، خواند. در مقابل، بابلى ها به این خرده گیرى روى خوش نشان دادند و تأیید کردند که «یکى از آنها (فلسطینیان) با دو نفر از ما (بابلى ها) برابرى مى کند.»
در قرن چهارم، فرایندهاى سیاسى نوظهور فشار فزاینده اى را بر یهودیان فلسطین تحمیل کرد که در نهایت، به ضعف بنیه مادى و معنوى آنان انجامید. قدرت مرکزى روم پس از سقوط آخرین حاکمان سوران رو به ضعف نهاد و جنگ هاى مدعیان تاج و تخت به بروز کشمکش و بحرانى بزرگ منتهى شد؛ بار مالیاتى فزونى یافت و در نتیجه، بنیادهاى اقتصادى در سراسر امپراتورى به سستى گرایید. جامعه یهودیان فلسطین که پیش از این، در نتیجه شورش هاى گوناگون آسیب دیده بود، به طور ملموسى شکننده شد؛ چرا که بسیارى از یهودیان آن سرزمین به کار کشاورزى مشغول بودند و از این رو قادر نبودند که درآمدها و کسب خویش را از دید صاحبان قدرت پنهان دارند.
مسیحیت که تا آن زمان عقیده اى در اقلیت و تحت تعقیب بود، قدرت گرفت و از آغاز قرن چهارم در تمامى شئونات عملى، دین رسمى کشور فلسطین گردید. آزار یهودیان که به شدت ادامه داشت، بر جامعه یهودیان اثر گذاشته، موجى از مهاجرت را به وجود آورده بود. یهودیان راه روم، کشورهاى اروپایى و بابل را در پیش گرفتند و آموزشگاه هاى فلسطین به ناچار، فعالیت هاى خود را کاهش دادند و تعداد طلبه ها نیز کم شد. گفته شده است که در زمان نسل چهارم آموراها، عامه مردم بر اثر تحت تعقیب بودن و وضعیت سخت اقتصادى، علاقه کمترى به یادگیرى تورات نشان مى دادند و اگادا را که فهم آن آسان تر و تسکینى بر فشارهاى وارده بر آنها بود، بیشتر مى پسندیدند.
ایجاد تلمود یروشلمى (اورشلیمى)
وضعیت چنان سخت و دشوار شد که دانشمندان فلسطینى ناگزیر، کار تدوین و قانونمند سازى شریعت شفاهى را شتاب و سرعت بیشترى بخشیدند. آنان اثر هم تراز با تلمود بابلى خلق کردند که به تلمود یروشلمى (اورشلیمى) شهرت یافت. البته این اثر در اورشلیم (که در آن زمان شهرى کافر و ملحد، مانند شهر آئلیا کاپیتولینا بود و یهودیان از حضور در آن منع شده بودند) نگاشته نشده است؛ اورشلیم نامى بود که در طى سالها بر کل سرزمین فلسطین اطلاق مى شد و اثر نام برده، به طور مشخص در طبریا و بخشى از آن نیز در قیصریه به اتمام رسید.
اگرچه دست مایه اولیه و اصلى هر دو تلمود و روش هاى آموزشى و پژوهشى آنها یکسان است، تفاوت هاى قابل ملاحظه اى نیز میان این دو وجود دارد؛ تلمود اورشلیمى از موضوع هایى مانند هلاخاى مربوط به فلسطین و کشاورزى آن مرز و بوم به تفصیل سخن مى گوید، در حالى که در تلمود بابلى تقریبا هیچ سخنى از این موضوعات به میان نیامده است. از سوى دیگر، شمار حکایت ها در تلمود اورشلیمى بسیار اندک است. این پیامد با دلمشغولى شدید نسبت به اگادا در فلسطین سازگار نیست. باید گفت که خردمندان فلسطینى از آن جا که به اگادا و به ویژه در نسل هاى اخیر، به تدوین دعاها و اشعار آیینى توجه زیادى داشتند، تدوین ادبیات اگادایى را ضرورى نمى دانستند. این مباحث دیر زمانى بعد، در آثارى با عنوان میدراشه اگادا (تفسیرهاى اگادایى) جمع آورى شدند.
علاوه بر این ناهمگونى ها در سازمان موضوع ها و روش هاى فکرى و پژوهشى، دو تلمود از نظر کیفیت تدوین نیز متفاوتند. انشاى تلمود بابلى با احتیاط زیاد و وقت شناسى دقیق انجام شد و مباحث و جزئیات بسیار آن، نسل به نسل تصحیح گردید؛ در حالى که تلمود اورشلیمى هرگز به طور دقیق تدوین نشد، بلکه تدوین مباحث آن بدون صرف وقت لازم و با شتاب صورت گرفت و همین باعث شد که تا مدت ها، تلمود اورشلیمى را ضمیمه تلمود بابلى به حساب آورند. هم چنین، تدوین نهایى تلمود بابلى در دوره متأخرتر صورت پذیرفت و از این رو، آن را مجموعه اى معتبر که در بر دارنده مسائل و مباحث شریعت شفاهى است، به حساب آوردند. افزون بر این، روش هاى پژوهشى و آموزشى تلمود بابلى با توجه به قلمرو وسیع و تحلیل عقلانى دقیق، فضاى بیشترى را براى توسعه مباحث فکرى و عقلانى ایجاد مى کرد. در طول قرن ها، نظرها متوجه اثر بابلى بود و تنها در صد سال اخیر علاقه هاى خفته نسبت به تلمود اورشلیمى بیدار شده است. با این همه، همیشه آن را منبعى دست دوم دانسته اند. ساختار و بدنه نظام آموزشى فلسطین اساسا بر مبناى آنچه در تلمود بابلى و یا در انواع میدراشه اگاداهاى بازتاب یافته، مورد مطالعه قرار گرفته است.
ادیان الهی یهودیت علوم دینی تفسیر کتاب تلمود دانشمندان مکاتب