در اینجا پیرامون اشعار عاشورایی علمای دین، به بررسی دیدگاه حکیمانه اینگونه اشعار می پردازیم.
نگاه حکیمانه
در کنار حکماى دوره قاجار که در ناسازگارى از رویکرد گزافکارانه و عامیانه به پیامهاى سترگ عاشورا و امام سالکان و شهیدان از همدمى با عامه مردم و قشریون پرهیز کردند تنى چند از بزرگان فلاسفه این دوره کوشیدند تا با نشر رویدادهاى روشن و بى پیرایه محرم گامهایى را در راستاى احیاى مکتب سیاسى و حرکت آفرین و فرهنگ ساز امام حسین (ع) بردارند. این گامها در هنگامى برداشته مى شد که شمارى دیگر از بزرگان حوزه که از نگاه کلامى برخوردار بودند با هدف خرافه زدایى از ساحت مقدس عاشورا به نگارش کتابهایى در تاریخ این واقعه پرداختند. لؤلؤ مرجان حاجى نورى، خصائص الحسین و فوائد المشاهد و ده مجلس شیخ جعفر شوشترى همه در پاسخ به این نیاز نگاشته شده اند.
نگاه حکیمانه و حماسی حکیم هیدجی
در میان حکماى دوره قاجار ملا محمدعلى با نام شعرى مغنى و نامبردار به حکیم هیدجى (1270ـ1346هـ) از دانشوران بلند پایه زنجان از حکما و عرفاى بنام داراى حاشیه بر شرح منظومه سبزوارى، رساله دخانیه و دیوان در بردارنده: دانشنامه غزلیات رباعیات و مفردات. در دیوان خود با نگاهى حکیمانه به نهضت عاشورا پرداخته است. نگاه حکیم هیدجى به رویداد جان گداز کربلا افزون بر این که حکیمانه است حماسى نیز هست. او در دانشنامه که به سبک شاهنامه حکیم فردوسى سروده است ضمن ستایش روان آدمى و اشاره به فراز و فرود روح و اقبال و ادبار آن بازگشت و توبه حربن یزید ریاحى را به عنوان نمونه اى روشن از این اقبال و ادبار روان آدمى این چنین وصف مى کند:
خوشا آن که از خواهش دل گذشت
ز جان کرد سوى خدا بازگشت
دل از مهر گیتى به یکبار کند
چو حر جوانمرد همت بلند
او سختى گزینش را در جریان توبه حر یادآور مى شود و سرچشمه بازگشت او را خردورزى مى داند. و نشان مى دهد چگونه حر به سراغ عمرسعد مى رود و متوجه مى شود که او همانند دیو ناسازگارى قصد کارزار با امام خوبان را کرده است. پس از توبه و توجه به داور دادخواه و به گردن گیرى گناه و اعلان پشیمانى در حالى که دو لشکر رفتار حر و چگونگى انتخاب او را زیر نظر داشتند رو به سمت خیمه هاى مهاجران کربلا کرد و از اسب فرود آمد و به خوارى چهره بر خاک سود. شاعر از زبان امام حسین (ع) خطاب به حر چنین مى سراید:
بفرمود شه چون فتادش نظر
چه کس باشى از خاک بردار سر
دو دست خود آن گاه بر سرنهاد
بگفتا که جانم فداى تو باد
منم حر که شرمنده ام رو سیاه
به سوى تو شاها کنم چون نگاه
نخستین بدین دشت هنگامه خیز
منم آن که پیموده راه ستیز
هیدجى یادآور مى شود: حر گمان نمى کرده است کوفیان از امام رخ برتابند و چشم از ننگ و عار روزگار بپوشند و با وى به کارزار بپردازند. و پشیمانى خود را از کردارى که داشت به امام ابراز داشت. حکیم هیدجى رفتار امام را با وى چنین ترسیم مى کند:
بفرمود شاهش نوازش کنان
که آرى تویى از پذیرفتگان
تو اینک فرود آى از رنج راه
بیاساى ایزد ببخشد گناه
ولى حر بهتر مى داند که بى درنگ با سپاه دشمن به رویارویى برخیزد. او با زبانى بس روان و بسیار ساده پند حر به سپاه کوفیان را یادآور مى شود:
چنین داد آواز با کوفیان
که اى ننگ اسلام و اسلامیان
همانا شما را به رخ شرم نیست
به دل رحم و در دیده آزرم نیست
حکیم هیدجى شرح مى دهد که حر چگونه پرده از نفاق و دورویى کوفیان برمى دارد. پس از آن هیدجى به شرح نبرد عبدالله بن عمیر با یسار سپاه و آهنگ لشگر ابن سعد به قرارگاه یاران حسین (ع) مى پردازد. از نظر حکیم هیدجى مبارزه امام با سپاه یزید مبارزه نور و ظلمت و خیر و شر و حق و باطل و ایمان و کفر است که در همه پهنه تاریخ جریان داشته است و حر نماد انسان آزاده و گزینش گر است که از زندگى همراه با دورویى و بى طرفى در چالش هاى حیات و مرگ دست کشیده و راه خود را به سوى روشنایى مى گشاید و نام نیک از خود بر جاى مى گذارد.
حکیم هیدجى به گونه هدفمند به قیام امام شهیدان توجه دارد و از آوردن واژگانى که بیانگر ناتوانى و لابه حتى رنج درد بلا و گرفتارى است پرهیخته و از نهضت حسینى به عنوان یک حماسه ماندگار یاد کرده و با زبانى رزمى و پیامدار این رویداد را به یاد تاریخ مى سپارد. او تاخت بردن حر به سپاه دشمن را چنین به رشته مى کشد:
دوان و دمان رفت سوى سپاه
چو شیرى که تازد به نخجیرگاه
نکرده به انبوه لشکر نگاه
بزد خویشتن را به قلب سپاه
فکند از سوار و پیاده به خا ک
برآورد از جان دشمن هلاک
خروشید کاى قوم نادیده مرد
چگونه است کار شما در نبرد
به میدان منم ایستاده کنون
اگر هست مردى بتازد برون
کدامین تهى مغز دور از خرد
نبرد مرا آرزو مى برد
منم شیر دل حر جنگ آزماى
که در رزم من پیل را نیست پاى
در این دشت چون خیزد امروز گرد
پدیدار گردد ز نامرد مرد (دیوان حکیم هیدجى)
هیدجى پس از وصف و ستایش کارزار شجاعانه و از پا افتادن حر کربلا تصویر جانسوزى از آوردن پیکر خونین او نزد سالار کربلا در فرا روى خواننده مى گذارد:
تن چاک چاکش ز چنگ سپاه
ربودند و بردند نزدیک شاه
هنوزش به تن بود از جان رمق
نگاهى نمودش امام به حق
تنى دید زخمش برون از شمار
نشستش به بالین و بگریست زار
نوازش کنان خاک و خونش ز چهر
همى پاک مى کرد از روى مهر
بگفتا که اى فخر آزادگان
به فردوس جاوید بادت روان
ترا زان که نامیده حر مام تو
نکرده خطا مام در نام تو
به آزادى از مام خود زاده اى
به مینو و گیتى تو آزاده اى
ترا مى سزد تا بود روزگار
به آزادمردان کنى افتخار
وى حبیب بن مظاهر اسدى را (مهین پیر راه) مى نامد و در بیان جانبازى او در روز عاشورا مى سراید:
تو گفتى که پیل است گردیده مست
نداند سر از پا و پا را ز دست
به لشکر همى از چپ و راست تاخت
بسى پشته از کشته خصم ساخت
کهن پیر و پرخاشجوى و دلیر
ندیده چون من دیده اى چرخ پیر (دیوان حکیم هیدجى، ص 131)
از زبان حبیب خطاب به لشکر دون مى سراید:
عزیز خدا را نمودید خوار
مخواهید هرگز شدن رستگار
بگفت این و از زندگى شست دست
درآویخت با خصم چون پیل مست
به پیرانه سر داد داد نبرد
چنین گفت راوى که آن پیرمرد
در آن روز با تیغ آتش نفس
به دوزخ فرستاد شصت و دو کس
حکیم هیدجى در لابه لاى دریافتهاى حکیمانه خود از نبرد کربلا پیامهاى فیلسوفانه اى را در قلمرو بحثهاى حکمت عملى و فلسفه سیاسى و نیز آداب کشوردارى در اختیار خوانندگان قرار مى دهد:
به نزد خرد مرد را قدر و ارز
به کیش است در کیش سستى مورز
و یا مى سراید:
به راهى منه پاى بى راهبر
مبادت کند دیو از راه در
و نیز زبان به اندرز مى گشاید و مى سراید:
به پاکان درگاه و پیران راه
میندیش بد خوارى خود مخواه
ببین آن که ورزید با کیش کین
چه سان کنده شد ریشه اش از زمین
هر آن شه که در کیش خود بود سخت
بدو گشت پاینده دیهیم و تخت
ز آیین خود برنگردید شاه
مگر آن که شد تخت و تاجش تباه (دیوان حکیم هیدجى، ص 134)
حکیم هیدجى در کمال بخشیدن به برداشت خود از رویداد ناگوار عاشورا که ناشى از جدایى دین و سیاست بود به درهم آمیختگى دین و دولت و سیاست و دیانت در ادوار کهن تاریخ ایران اشاره کرده و مى سراید:
شهان عجم بود با موبدان
به هر کار همدست و همداستان
چو آمد دویى این دو را در میان
به ملک و به ملت رسید این زیان
به اسلام و اسلامیان این ستم
نمودند اینک چه سود از ندم
ستمکار باور مکن برد سود
به هرکس ستم کرد بر خود نمود (دیوان حکیم هیدجى، ص 135)
کمپانی و سروده های حکیمانه عاشورایی
در ردیف حکیم هیدجى حاج شیخ محمدحسین غروى اصفهانى معروف به کمپانى (1296-1361 هـ) نیز با نگاهى حکیمانه به کالبدشکافى رویداد عاشوراى حسینى پرداخته است. او در بین پسینیان از علماى شیعه در شمار انگشت شمار عالمانى است که با زبان شعر به ستایش نهضت امام حسین (ع) پرداخته اند. او اثر هنرى وزین خود به نام الانوار القدسیه را به زبان عربى در مرثیه ها فراهم آورد و همین کار او اگر براى فارسى زبانان ترجمه شود الگوى مناسبى براى مرثیه خوانى خواهد بود. به روایت آقا عزالدین حسینى زنجانى از فرزند محمدحسین کمپانى:
وقتى ایشان کتاب سمو المعنى فى سمو الذات واشعته فى حیات الحسین (ع) نوشته، شیخ عبدالله علایى مصرى را دیده بود کار ایشان را تحسین کرده و یادآور شده بود: اگر کسى مى خواهد درباره امام حسین (ع) مطلبى بنویسد باید چنین بنویسد و یا هیچ ننویسد. یعنى با توجه به آسیبهاى دینى و سیاسى به وجود آمده در دوران نهضت با هدف نشر پیام حیات بخش امام حسین (ع) در احیاى اسلام و انسانیت به نشر کتاب بپردازد. محمدحسین کمپانى در دیوان فارسى خود درباره وارد شدن امام به کربلا مى سراید:
کاى دریغا این سلیمان را بساط سلطنت
مى رود با باد و کام اهرمن گردد روا
کعبه اسلام را این جا شود ارکان خراب
قبله توحید را از هم فرو ریزد قوا
ایشان دوازده بند در جواب محتشم کاشانى در مرثیه امام حسین (ع) سروده است و خود نیز شانزده بند دیگر در رثاى سیدالشهدا گفته و مخمس غزل شیخ سعدى را در مصیبت آورده و آنچه در شب یازدهم محرم روى داده به خوبى تصویرگرى کرده است. کمپانى بخش بزرگى از دیوان خود را به رثاى حسین (ع) ویژه ساخته است هرچند بسیارى از پیامهاى جهانى امام در دیوان او بازتاب نیافته است.
عاشورا شعر تاریخ اسلام ادبیات اسلامی فلاسفه اسلامی حکیم هیدجی فلسفه