مهدی اخوان ثالث با نام شعری (م. امید)، در سال 1307 شمسی در طوس مشهد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذراند و در سال 1326 دوره ی هنرستان را در رشته ی آهنگری به پایان رساند و در همین شهر به همان شغل آهنگری به کار پرداخت. در بدو تولد، یک چشم او بسته بود و باز نمی شد؛ اما پس از مدتی، این عارضه اش بر طرف شده و اخوان سلامتی خود را یافت. او از خانواده ای مذهبی بود و بنا به گفته ی خودش با درمانهای پدر و نذر و نیازهای مادرش، چشم ناگشوده اش به دنیا باز شد. این روحیه و اعتقاد مذهبی تا پایان عمر شاعر با او بود.
اخوان همچنین علاقه و اشتیاق زیادی به موسیقی داشت و در واقع در زندگی هنری او شعر و موسیقی با هم پیوندی ناگسستنی دارند؛ به طوری که شعرهایش چنان با عروض شعر فارسی آمیخته و موسیقی کلامش آنچنان تأثیرگذار است که نمی توان آنها را از شعرش جدا کرد و این نشان می دهد که اخوان با موسیقی سنتی آشنایی بسیار دارد.
از دوره ی کودکی به موسیقی چنان علاقه دارد که میل آموختن این هنر یک دم رهایش نمی کند تا اینکه نواختن تار را می آموزد و این نیاز تا پایان عمرش با اوست. گرچه در ابتدا پدرش که مردی مذهبی است و با نواختن تار او مخالف است؛ اما پسر، پدر متقاعد می کند که موسیقی هنر است و پدر رضایت داده؛ حتی برای او معلم موسیقی می گیرد. گرچه در ابتدا برای احترام پدر، مدت کوتاهی از موسیقی دوری کرد؛ اما سرانجام خواسته ی درونیش او را وادار کرد که دوباره به این هنر روی آورد.
اخوان از همان دوره ی ابتدایی و دبیرستان نسبت به هنر و ادبیات آنچنان علاقه مند بود که همیشه عمق مطالب را جستجو می کرد و سعی می کرد تا هنر و ادب این مرز و بوم را به طور عمیق بشناسد. اشعار شاعران را می خواند و درباره ی برخی از آنها، سؤالات بسیاری برایش پیش می آمد و این به خاطر ذوق شعری ای بود که در وجودش شعله می افروخت و گاه مانع از این می شد که او شعری را به طور تمام و کمال بپذیرد و این باعث می شد که ساعتها مشغول بررسی یک یا چند بیت از آن شعر باشد و این به این خاطر بود که وضع زندگی در روزگار او با روزگار آن شاعر، بسیار تفاوت داشت.
آشنایی اخوان با مقوله ی شعر و شاعری، با دیوانهای شاعران کلاسیک صورت گرفت که پدر اهل شعرش برایش می خواند. پدرش در خانه اغلب شاهنامه، گلستان و دیوان حافظ را می خواند و اخوان نیز از این کتابها استفاده می کرد. اخوان این دیوانها را می خواند و یادداشت برمی داشت و به غیر از اینها، شعرهای کتابهای درسی خود را با شوق و علاقه و دقت بسیار می خواند.
او همچنین برای رفع اشکالهایی که در مطالعه ی این دیوانها پیش می آمد، گاهی به راهنمایی استاد هم احتیاج پیدا می کرد تا بتواند ابهاماتش را رفع کند. بنا به گفته ی خودش، اولین معلم شعر او پرویز کاویان جهرمی بود که کم کم او را با شعر و شاعری به طور جدی آشنا کرد و اصول اولیه ی شعر را به او آموخت و ایرادهای شعریش را می گفت و او را راهنمایی می کرد تا به طور اصولی شعر بسراید. در این هنگام، اخوان حدود شانزده سال داشت. آنچه از خاطرات اخوان برمی آید، مشوق اصلی او در شعر و شاعری پدرش بود؛ بدین ترتیب که بعد از پی بردن به ذوق و استعداد فرزندش، به دوست کتابفروشش می سپارد که او چند بار در ماه به کتابفروشیش برود و چند تا کتاب بردارد و همین بر روند و سیر تکاملی شعر از آغاز تا روزگار خود، به خوبی اشراف پیدا کند. اخوان با گذشت زمان، تجربه های شعریش بیشتر و عمیق تر شد و هربار شعرهای تازه ی خود را در محافلی که سخن شناسان بسیاری در آن حضور داشتند، می خواند و هربار شعرش بهتر و پخته تر می شد. بدین ترتیب توانست با خواندن شعرهایش در این محافل و نیز چاپ آنها در نشریات آن روز، جایی برای خود در میان شاعران و هنرمندان آن روز باز کند.
اخوان در اسفند ماه 1325 شمسی، غزلی را در مشهد سرود که در آن، شعر خود را «سحر حلال» خواند و این هم زمان با هجده سالگی شاعر بود؛ اما بعدها می گفت که هربار به این بیت مبالغه آمیز برمی خورده، خودش به خنده می افتاده است. خود اخوان معتقد بود که سرودن چنین مفاخره هایی در شعر او و جوانان شاعر آن زمان، تأثیر پذیری شدید آنها از شعر شاعران کهن بوده است و به قول خود او، وقتی در دیوانهای شاعران گذشته مطالعه می کرد، کمتر دیوانی بود که حاوی چنین ابیات مفاخره آمیزی نباشد. اخوان همچنین در قصیده ی ارزشمند خطبه ی اردیبهشت که در مجموعه ی ارغنون آمده نیز چنین مفاخره هایی دارد. مدتی بعد، وارد انجمن ادبی خراسان شد و در آن محفل با شاعران بزرگ آن زمان آشنا شد. او در این انجمن شعرهای تازه ی خود را می خواند و آن را به نقد و بررسی سخن شناسان آن انجمن می گذاشت. او کم کم توانست از همین انجمن، اصل و واقعیت شعر خود را به همه ی اهل فن نشان دهد و در همین انجمن نیز تخلص «امید» را به او دادند. در این زمان اخوان در سن هفده یا هجده سالگی بود؛ اما شعر او نه تنها در میان محافل ادبی و نشریات مورد توجه قرار گرفت؛ بلکه ملک الشعراء بهار هم وقتی اخوان در این سن و سال شعرش را برای او خواند، با صراحت گفت که او شاعر بزرگی خواهد شد.
اما شعرهایی که باعث بزرگی و نام آوری اخوان شد؛ بی شک قصاید و غزلیات زمان جوانی اش نبود؛ بلکه پس از آشناشدن با نیما یوشیج و شناختن افسانه ی او، مسیر شاعری او عوض شد و به نو سرایی روی آورد و در این طرز جدید بود که توانست شعر نیمایی را به گونه ای به کار برد که خود صاحب سبکی تازه و مستقل شود. او با بهره گیری از شعر شاعران کهن، اشعار خود را با زبانی ساده در قالب شعر نو ریخت و موضوعات انسانی و جهانی را در آنها بیان کرد. غزلهای هجده سالگی اخوان گرچه از جوانی و بی تجربگی او حکایت دارد؛ اما همین غزلهای ناپخته، زمینه ساز آفرینش زیباترین شعرهای اخوان در سالهای بعد شد.
اخوان از سن 21 سالگی در پی راهی تازه در شعر خود است؛ او گرچه اندیشه های شاعران کهن را در دیوانهای شعر آنها مطالعه می کند؛ اما آنها را موافق حقیقی اندیشه های این روزگار نمی داند و حتی طرز شعر آنها نیز او را ارضا نمی کند. اخوان از تقلید و پیروی شعر آنها راضی نیست و در پی نوجویی است؛ اما انجمنهای ادبی خراسان و محافل ادبی شاعران خراسانی، فضای لازم را برای بروز اندیشه های عالی و رشد هنری شعری به او نمی دهند. از این زمان است که اخوان سعی می کند تا مسیر شعر خود را تغییر دهد. در آغاز این راه با محمد قهرمان، رضا مرزبان و علی میلانی آشنا می شود و سعی می کند تا با آنها زنجیره ی شعری ای را تشکیل دهد. اخوان که همان آغاز جوانی در سرودن شعر وارد شده و به محافل و انجمنهای ادبی راه یافته بود، شعرهایش را هم در نشریات آن موقع چاپ می کرد. او کار مطبوعاتی اش را از سال 1324 شمسی در مشهد شروع کرد. شعری درباره ی سفرهای زیارتی و زایرانی که به مشهد می آمدند سرود و خود معتقد بود که این شعر به طرز دو مرغ بهشتی شهریار و یا افسانه ی نیما سروده شده است. بسیاری از شعرهای اخوان زمانی که در مشهد زندگی می کرد؛ یعنی تا قبل از سال 1327، در نشریات روزانه و هفتگی این شهر به چاپ رسیدند و او به این طریق توانست شعر خود را بشناساند؛ اما شعرهای اولیه ی اخوان، اشعاری ساده و سرشار از شور و هیجانات جوانی اند و در آنها گاه حضور شاعران دیگر هم حس می شود که البته خود شاعر نیز به این تأثیرپذیری خود معترف است.
اخوان تا سال 1326 در مشهد بود. او دوره ی تحصیلات هنرستان صنعتی و دیپلم ادبی از دبیرستان شهرضا را در مشهد گذراند و در این مدت با انجمنهای ادبی و نشریات این شهر همکاری داشت. در این سالها، علاوه بر کارهای ادبی و سرودن شعر، به سیاست نیز گرایش پیدا کرد. از جمله احزاب و سازمانهایی که در این شهر فعالیت داشتند، باشگاه حزب توده و سازمان جوانان بود و اخوان در زمان اقامتش در مشهد، عضو کمیته ی ایالتی سازمان جوانان بود.
فعالیتی سیاسی اخوان بعدها در تهران و تا سالهای 1332 و 1333 نیز ادامه پیدا می کند. اخوان پس از اتمام تحصیلات هنرستان صنعتی، مشغول کار در همان رشته ی آهنگری شده و کوشش می کند تا زندگیش را با دسترنج و تلاش خود تأمین کند. این دوره، دوره ی پرهیجان و پرتلاطمی از زندگی شاعر است. نگرش اخوان تا قبل از آشنایی با جمعیتهای سیاسی، به شکلی دیگر بود. حضور در این محافل، نگرش او را نسبت به اوضاع واحوال اجتماع و وضعیت مردم مردم و ظلم و تعدی که به حقوق طبقات پایین اجتماع روا می شد، مسؤلانه کرد.
در اولین روزهایی که به تهران آمد، از طریق کتابها و روزنامه های آن وقت با احزاب سیاسی و تفکرات و خواسته های آنها آشنا شد. اخوان خود در خاطراتش می گوید که وقتی هر ماه حقوقش را دریافت می کرد، از ورامین به تهران می آمد و با آن چند کتاب می خرید که اغلب آنها کتابهایی با اندیشه های چپگرایانه و اغلب از کتابهای احمد کسروی بود.
اخوان همین که به تهران آمد، به سفارش مدیر روزنامه ی زندگی، به همراه احمد خویی و اکبر آذری در اداره ی فرهنگ روستایی برای شغل معلمی استخدام شد و این اداره، هر سه نفر آنها را به مدرسه ای در ورامین فرستاد. او در مدرسه ی کریم آباد بهنام سوخته ی ورامین مشغول تدریس شد. که دوستش علی مرزبان هم به آنجا آمده و در کنارش مشغول کار تدریس شد. این کار به کلی با روحیه ی اخوان سازگاری داشت. یکی دو سال بعد، او را به مدرسه ی کشاورزی فرستادند. اخوان در آنجا معلم ادبیات بود؛ اما به شاگردانش فقه و حرفه ی آهنگری هم یاد می داد.
اخوان در سالهای بعد با مجله ی آموزش و پرورش همکاری کرد؛ اما هیچگاه این کار برایش خوش آیند نبود؛ چون به قول خودش، در این مجله به جز بخشنامه های اداری و یا خبرهای تغییر وزیران چیزی چاپ نمی شد. او از سال 1330 علاوه بر کار در آموزش و پرورش، با نشریات تهران هم همکاری می کرد و بسیاری از شعرها و نوشته های او در روزنامه ها و مجلات آن موقع در تهران چاپ شد. اخوان با آنکه تا پایان عمر هیچگاه در وضعیت مالی خوبی نبود؛ اما هرگز حاضر نشد که مانند بسیاری از قلم به دستان، شعر و قلمش را بفروشد و تا پایان عمرش شاعری آزاده باقی ماند و جز به خواسته ی دل و آنچه خود به آن معتقد بود، شعر نسرود.
در ادامه قسمت اول از این نوشتار و در بخش دوم به ادامه زندگی و احوالات مهدی اخوان ثالث خواهیم پرداخت.
شعرا مهدی اخوان ثالث زندگینامه جهان معاصر سیاست ایران ادبیات جهان بینی