در نحوه نامگذاری آن حضرت گفته شده است که وقتی روز هفتم از میلاد آن حضرت رسید عبدالمطلب گوسفند قربانی کرد و از آن غذایی درست نمود سپس قریش را دعوت کرده واز آنها پذیرایی نمود، وقتی ایشان غذا را خوردند گفتند: ای عبدالمطلب نام این فرزندت را که به خاطر او ما را اکرام نمودی چه نهاده ای؟ عبدالمطلب گفت: او را «محمد» نامیدم. پرسیدند: چه چیز باعث شد که نامی از نامهای خویشاوندان او را برایش انتخاب نکنی؟ عبدالمطلب در پاسخ گفت (امید دارم) و اراده کرده ام (که به سبب این نامگذاری) خداوند در آسمانها و مردم در زمین او را ستایش کنند. برخی دیگر از علماء و مورخین گفته اند: نام او را خدا الهام نمود، به عبدالمطلب یا آمنه و خدا به این دلیل نام او را محمد نهاد که صفات حمیده و پسندیده داشت.
در نقل دیگری آمده است: «نام آن حضرت را عبدالمطلب انتخاب کرد و در پاسخ از اینکه چرا چنین نامی برا وی نهاده است، گفت خواب دیده است که گویا زنجیری از نقره از پشت او بیرون آمده یک سوی آن زنجیر در آسمان و سوی دیگرش در زمین، سویی در شرق و سوی دیگر در غرب سپس در همین خواب، آن زنجیر بصورت درختی برگشت که بر هر برگی از آن نوری می درخشید. و ناگاه مردمان شرق و غرب پدیدار شدند که همه به این درخت چنگ آویختند. سپس عبدالمطلب برای تعبیر خواب خود نزد یکی از معبران رفته و از او درباره خواب خود سوال می کند معبر می گوید فرزندی از صلب او پدیدار خواهد شد که مردم شرق و غرب از او پیروی می کنند و اهل آسمان و زمین او را می ستایند (لاجرم عبدالمطلب نام او را محمد یعنی ستایش شده نهاد)». البته ممکن است این خبر و آن خبری که راجع به میهمانی عبدالمطلب و ذبح گوسفند و بیان علت نام گذاری پیامبر (ص) به اسم محمد (ص) بود یکی باشند اما در آن خبر چیزی راجع به خواب عبدالمطلب بیان نشده است.
اما در مورد ایام شیرخواره گی ایشان:
اولین سئوالی که در این باره به ذهن انسان خطور می کند این است که چرا با حضور آمنه (س) برای آن حضرت دایه ای در نظر گرفته می شود تا به او شیر دهد؟ در پاسخ به این سئوال می توان چند مطلب را عنوان کرد:
1- با توجه به اینکه آمنه (س) داغ همسر دیده بود و این تنهایی جسم او را ضعیف کرده بود فلذا شیر او برای تغذیه نوزادش کفایت نمی کرد.
2- دایه گرفتن برای نوزاد، یکی از رسوم اشراف قریش بود، عبدالمطلب و خاندان او نیز از اشراف محسوب می شدند لذا این رسم در میان ایشان نیز جاری بود.
ممکن است غرض از این کار این باشد که فرزندان اشراف در میان بادیه نشینان بزرگ شده و در نتیجه دارای زبانی فصیح تر و بدنی قویتر گردند. همچنان که رسول اکرم (ص) در پاسخ ابوبکر که گفته بود: «ای رسول خدا از تو فصیح تر ندیده ام» فرمودند: «چه چیز مانع آن می شود که چنین باشم در حالیکه فردی از خاندان قریش هستم و در میان بنی سعد شیر خورده ام»
سیره نویسان در بیان جریانی که سبب شد حلیمه سعدیه به عنوان دایه پیامبر (ص) انتخاب شود چنین آورده اند: در آن سالی که پیامبر (ص) به دنیا آمد قحطی و خشکسالی در بلاد قوم بنی سعد غوغا می کرد. از این رو عده ای از زنان ایشان تصمیم گرفتند تا به مکه آمده و نوزادانی را برای شیر دادن بپذیرند و در قبال این کار پاداشی دریافت کرده و کمک خرج خانه خود گردند. البته باید توجه داشت که در آن دوره در میان اعراب پول گرفتن و اجرت معین بابت شیر دادن ننگ شمرده می شد اما هدیه و ارزاق را در قبال این کار می پذیرفتند. در میان زنانی که به مکه می آمدند زنی به نام حلیمه که بر روی الاغی کندرو سوار بود و فرزندی را به همراه داشت به چشم می خورد. حلیمه خود در این باره می گوید: در سال ولادت رسول الله (ص) در بلاد ما خشکسالی و قحطی آمده بود فلذا با جمعی از زنان بنی سعد به سمت مکه آمدیم تا از اطفال مکه بگیریم و شیر بدهیم (و هدیه ای در قبال این امر دریافت کنیم تا کمک حالمان باشد) (در راه رفت)، من بر ماده الاغی سوار بودم و ماده شتری فرسوده به همراه داشتم که یک قطره شیر هم نداشت، همه شب به خاطر گریه کودکی که به همراه ما بود (منظور همان عبدالله ابن حارث فرزند حلیمه است) و از گرسنگی گریه می کرد نمی توانستیم بخوابیم، نه من شیری داشتم که او را سیر کند و نه در پستان ماده شتر چیزی پیدا می شد. وقتی سوار بر ماده الاغم شدم مورد سرزنش اطرافیان قرار گرفتم (چون بسیار نحیف و کندرو بود). سرانجام به مکه رسیدیم و در آنجا تقاضای دایه گی برای کودکان نمودیم، (محمد (ص)) رسول خدا بر همه ی زنان عرضه شد اما همینکه می فهمیدند او یتیم است از پذیرش او خودداری می کردند زیرا امید ما به پدر کودک بود که پس از دایه گی او، به ما هدیه ای بدهد (فلذا در کودکان یتیم امید هیچ خیری نبود). همه همراهان من کودکی انتخاب کردند و هنگام بازگشت فرا رسید، به شوهر خود گفتم: «به خدا سوگند دوست ندارم که از میان همه ی همراهانم تنها من بی آنکه کودکی را به همراه داشته باشم (و شیر دادن به فرزندی را بپذیریم) بازگردم. به خدا سوگند به سراغ آن طفل یتیم رفته و حتما او را می گیرم». همسرم گفت: «اشکالی ندارد که چنین کنی، شاید خداوند در این کار برکت و خیری برای ما قرار دهد». سپس دنبال آن کودک رفته و او را برای شیر دادن گرفتم و هیچ چیز باعث این کار نشد مگر اینکه غیر از او را برای شیر دادن نیافتم. البته تذکر این نکته لازم است که پیامبر اکرم (ص) در ابتدای امر چند روزی از مادرشان و پس از آن مدتی از شیر ثویبه کنیز ابولهب ارتزاق کرده اند و سپس برای ایشان درخواست مرضعه شده و طبق جریانی که گذشت حلمیه به عنوان دایه ایشان انتخاب شد.
نسب حلیمه:
در نسب حلیمه گفته اند او دختر ابوئیب عبدالله ابن حارث ابن شبخته ابن جابر ابن رزام ابن ناظره ابن فصیه ابن سعد ابن بکر ابن هوازن ابن قیس ابن عیلان است و قیس عیلان فرزند مضرکه جد هجدهم رسول اکرم (ص) است می باشد. پس حلیمه سعدیه در چند نسل بالاتر با پیامبر اکرم (ص) خویشاوند بوده.