عصر نهضت اصلاح دینی نزد بسیاری، یکی از سازنده ترین دوره ها در تاریخ الهیات مسیحی است. معمولا نام این پنج تن از الهیدانان به عنوان برجسته ترین آنان یاد می شود: مارتین لوتر، ژان کالون و اولریش تسوینگلی، فیلیپ ملانشتون، مارتین بوسر. از میان این پنج تن، مارتین لوتر از اهمیت خاصی برخوردار است. تسوینگلی با اینکه به نوبه خود چهره برجسته ای است، اما تحت الشعاع استعداد خلاق و تأثیر الهیاتی مارتین لوتر قرار گرفته است.
به عقیده بسیاری، مارتین لوتر (1483- 1546) یکی از برجسته ترین اصلاحگران است. وی در 10 نوامبر سال 1483 در یکی از شهرهای آلمان به نام آیسلبن دیده به جهان گشود و به مناسبت تعمیدش در روز 11 نوامبر، که روز جشن مارتین اهل تور بود به همین نام نامیده شد. در سال بعد، او (که در آن زمان هانس لودر صدا زده می شد) در شهر مانسفلد که در همسایگی آیسلبن قرار داشت، رحل اقامت افکند و در آن جا به استخراج معدن کوچکی از مس مشغول شد. مارتین لوتر در دانشگاه ارفورت به تحصیل پرداخت. در ابتدا به دانشکده ادبیات رفت و سپس به مطالعه الهیات در دیر محلی آگوستینی مشغول شد.
در سال 1512 به مقام استادی مطالعات کتاب مقدس در دانشگاه ویتنبرگ نائل آمد و به ارائه خطابه درباره مزامیر (1513- 1515) رساله عبرانیان (1515- 1516)، رساله غلاطیان (1516- 1517) و رساله عبرانیان (1517- 1518) پرداخت. در طی این سال ها، الهیات لوتر دستخوش رشته ای از تحولات به ویژه در پیوند با آموزه آمرزیدگی شد. اشتغال نزدیک او با متون کتاب مقدس در این سال ها موجب ناخرسندی هرچه بیشتر او از دیدگاه های راه نو در این موضوع شد. لوتر برای اولین بار در سال 1517 و به هنگام انتشار مواد نود و پنج گانه خود درباره آمرزش نامه ها مورد توجه همگان قرار گرفت. مناقشات لاپیزیک در ژوئن تا ژوئیه سال 1519 به دنبال آن رخ داد و طی آن بود که لوتر به عنوان منتقد اساسی حکمت مدرسی به شهرت دست یافت. در سال 1520، او سه رساله منتشر کرد که شهرت روزافزونش به عنوان اصلاح گر الهیاتی را تثبیت کرد. لوتر در خطاب به اشراف ملت آلمان با حرارت خاصی از ضرورت اصلاح کلیسا سخن به میان آورد.
کلیسای قرن شانزدهم چه در آموزه ها و چه در شعایر از عهد جدید فاصله گرفته است. اندیشه های بسیار الهیاتی او به یمن قلم استوار و مطابیه آمیزش به زبان آلمانی مورد توجه عموم قرار گرفت. موفقیت های چشمگیر به دست آمده از این کتاب، لوتر را ترغیب کرد تا آن را با اثر دیگری به نام اسارت بابلی کلیسای مسیح تکمیل کند. او در این اثر قوی چنین استدلال کرد که بشارت انجیلی در اسارت کبرای کلیسای رسمی قرار گرفته است. او معتقد بود که کلیسای قرون وسطی انجیل را در نظام پیچیده کشیشان و آیین های مقدس زندانی کرده است. کلیسا بر انجیل مهتری می کند، در حالی که باید خدمتگذار آن باشد. لوتر این مطلب را در اثر دیگری به نام آزادی فرد مسیحی توضیح داد و در آن به بررسی پیامدهای آموزه آمرزیدگی به وسیله ایمان در زندگی مسیحی پرداخت.
شاید بتوان گفت که لوتر خلاق ترین فرد در میان اصلاحگران بود. با این حال، تأثیر الهیاتی او در هیچ کتاب الهیاتی عمده ای (به قلم او) استوار نشده است. بیشتر آثار لوتر در پاسخ به پاره ای از مناقشات است. تنها دو کاتشیسم او (1529) را حقیقتا می توان ارائه کننده نظام مند اندیشه های اساسی او در باب ایمان مسیحی دانست. شاید بیشترین چیزی که موجب محروم شدن این آثار از اینکه آثاری جدی در باب الهیات نظام مند تلقی شوند، جایگاه شبانی آنها بود. با این حال، ابعاد الهیات لوتر تأثیر ژرفی بر تفکر مسیحی در مغرب زمین داشته است. برای نمونه، نوشته او به نام «الهیات صلیب» که به شکل سندی فشرده در سال 1518 (مناقشه هایدلبرگ) تنظیم شده، تاثیر فراوانی بر الهیات قرن بیستم داشته است، چنان که کتاب یورگن مولتمان به نام خدای مصلوب گواه آن است.
به عقیده بسیاری، نام ژان کالون (1509- 1564) عملا مترادف با نام ژنو است. ژنو گرچه امروزه بخشی از خاک سوئیس است، در قرن شانزدهم دولت شهر کوچک و مستقلی به شمار می آمد. به هرحال، کالون یک فرانسوی بود که در 10 ژوئیه 1509 در شهر اسقف نشین نویان (در هفتاد مایلی شمال شرقی پاریس) به دنیا آمد. پدرش متصدی امور مالی اسقف نشین محلی بود و برای آینده پسرش تنها چشم به اسقف دوخته بود. کالون جوان برای مدتی در اوایل دهه 1520 (شاید سال 1523) به دانشگاه پاریس فرستاده شد. کالون پس از تسلط کامل بر دستور زبان لاتین زیر دست ماتورین کردیر وارد کولژ دومونتگو شد و پس از گذراندن آموزش های سخت در زمینه ادبیات و علوم انسانی، برای فراگیری دانش حقوق مدنی به اورلئانز رفت.
این واقعه احتمالا در سال 1528 اتفاق افتاد. پدر کالون در ابتدا در نظر داشت که فرزندش به تحقیق در زمینه الهیات بپردازد، اما به نظر می رسد که پس از مدتی نظرش را عوض کرد. کالون بعدها خود اظهار داشت که پدرش دریافته بود که خواندن حقوق کار سودآوری است. هم چنین ممکن است که پدر کالون به خاطر اختلافات مالی در شهر نویان، از حمایت اسقف محلی محروم شده باشد. تصور عمومی بر این است که مطالعات گسترده کالون در زمینه حقوق مدنی، او را با شیوه ها و اندیشه هایی آشنا ساخت که بعدها در دوره ای که به عنوان یک مصلح شناخته می شد، از آنها استفاده کرد. او در اورلئانز زبان یونانی را فراگرفت و در سال 1529 برای مدتی به بورگس رفت که در آنجا آوازه حقوق دان بزرگ ایتالیایی، آندره آلسیاتی او را مجذوب خود ساخت.
به عقیده بیشتر کالون شناسان، کالون در صراحت بیان خود تا حد زیادی مدیون آلسیاتی است. معمولا چنین تصور می شود که مواجهه کالون با اومانیسم رسمی فرانسه، سهمی اساسی در شکل دادن به برداشت او از شیوه ای داشت که متون کلاسیک (مانند کتاب مقدس یا متون رسمی رومی) طبق آن می توانستند با اوضاع و احوال امروزی سازگار آیند. کالون به محض فارغ شدن از تحصیل در رشته حقوق، ناگزیر از بازگشت به نویان شد; (زیرا) پدرش بیمار بود، و در مه سال 1531 درگذشت. انجمن کلیسایی محلی کالون را تکفیر کرد و او (با توجه به این که مادرش را نیز در همان دوران کودکی از دست داده و از قید و بندهای خانوادگی رها شده بود) به پاریس بازگشت تا مطالعاتش را ادامه دهد.
او به شکلی روزافزون، هوادار اندیشه ای اصلاحی شد که در آن شهر بسیار مورد توجه قرار گرفته بود. اما دانشگاه و مقامات شهر شدیدا با اندیشه های لوتر دشمنی می ورزیدند. کالون در دوم نوامبر 1533 ناگزیر شد بی درنگ پاریس را ترک کند. نیکولاس کاپ، رئیس دانشگاه پاریس، ضمن ایراد خطابه ای در دانشگاه، صریحا از آموزه لوتر در باب آمرزیدگی به وسیله ایمان حمایت کرد و مجلس پاریس نیز بی درنگ تصمیم به اقدام علیه او گرفت. در میان دست نوشته های کالون، نسخه ای از خطابه کاپ وجود دارد که بر مخالفت او با این خطابه دلالت دارد. به هر تقدیر، کالون از ترس جانش از پاریس گریخت. در سال 1534، کالون یکی از طرفداران پرشور اصول نهضت اصلاح دینی به شمار می آمد; او در سال بعد در شهر بال سوئیس اقامت گزید; جایی که از هر گونه خطری از ناحیه فرانسه در امان بود.
آگاهی نسل دوم اصلاحگران از نیاز به آثاری در باب الهیات نظام مند، بسیار بیشتر از نسل اول بود. کالون، چهره برجسته در دوره دوم نهضت اصلاح دینی، نیاز به کتابی که به روشنی اندیشه های اساسی الهیات انجیلی را تبیین کرده، و بر اساس کتاب مقدس توجیه و از آنها در برابر انتقادات کاتولیک ها دفاع کند، دریافته بود. در سال 1536 او کتاب کوچکی به نام مبادی دین مسیحی منتشر کرد که حجم آن تنها شش فصل بود. اما وی ربع قرن وقف آن کرد و فصول دیگری به کتاب افزود و در ترتیب مطالب آن تجدید نظر کرد. این کتاب از قضا، تأثیری حیاتی بر نهضت اصلاح دینی داشت. این کتاب که نخستین بار در ماه مه 1536 منتشر شد، شرحی نظام مند و روشن بر مطالب اصلی ایمان مسیحی بود و آن چنان نویسنده را در کانون توجهات دیگران قرار داد که او در مدت باقی مانده از عمرش تغییرات و اضافات فراوانی در آن به عمل آورد.
کتاب یاد شده در آخرین ویرایش سال 1559، دارای هشتاد فصل بود و به چهار کتاب تقسیم شد. در کتاب اول، موضوع خداوند آفرینشگر و قیومیت او بر آن آفرینش بررسی شده است. در کتاب دوم، نیاز بشر به رهایی و چگونگی به دست آمدن آن به وسیله مسیح مورد توجه قرار گرفته است. کتاب سوم به بررسی این نکته پرداخته که رهایی چگونه به وسیله افراد بشر به دست می آید، و کتاب آخر کلیسا و پیوند آن با جامعه را مورد توجه قرار داده است. امروزه این اثر، یکی از بزرگ ترین آثاری محسوب می شود که در دوره نهضت اصلاح دینی پدید آمد.
نظام الهیات کالون
اغلب گفته می شود که تقدیر ازلی در کانون نظام کالون قرار دارد، اما واقعیت غیر این است. دغدغه وفاداری به کتاب مقدس از یک سو و نیل به نهایت وضوح در ارائه مطلب از سوی دیگر، تنها اصلی است که بر ساماندهی کالونی در باب نظام الهیات حاکم است. کالون پس از فراغت از کارهای خود در نویان، در اوایل سال 1536 تصمیم گرفت که با خلوت گزینی و روی آوردن به زندگی شخصی، در شهر استراسبورگ به مطالعه بپردازد; اما متأسفانه به خاطر وقوع جنگ میان فرانسیس اول، پادشاه فرانسه، و امپراتور چارلز پنجم، راه مستقیم نویان به استراسبورگ بسته شده بود و کالون ناگزیر بود که از بیراهه ای طولانی، که از شهر ژنو می گذشت، به استراسبورگ برود. ژنو به تازگی از سرزمین همسایه خود، ساوی، استقلال یافته بود. در آن زمان، ژنو به خاطر بیرون راندن اسقف خود ناآرام بود.
کالون پس از فراغت از کارهای خود در نویان، در اوایل سال 1536 تصمیم گرفت که با خلوت گزینی و روی آوردن به زندگی شخصی در شهر استراسبورگ به مطالعه بپردازد; اما متأسفانه به خاطر وقوع جنگ میان فرانسیس اول، پادشاه فرانسه، و امپراتور چارلز پنجم، راه مستقیم نویان به استراسبورگ بسته شده بود و کالون ناگزیر بود که از بیراهه ای طولانی که از شهر ژنو می گذشت، به استراسبورگ برود. ژنو به تازگی از سرزمین همسایه خود، ساوی، استقلال یافته بود. در آن زمان ژنو به خاطر بیرون راندن اسقف خود ناآرام بود و برنامه اصلاحی اختلاف برانگیزی را به رهبری دو فرانسوی به نام های گیوم فارل و پیر وایرت آغاز کرده بود. آنها با آگاهی از ورود کالون به شهر، از او تقاضا کردند که در شهر باقی مانده، به آرمان نهضت اصلاح دینی کمک کند. کالون نیز با بی میلی پذیرفت.
تلاش های او برای ایجاد کلیسایی مبتنی بر پایه های استوار عقیده و نظم در شهر ژنو با مقاومت شدیدی روبرو شد. آخرین خواسته بسیاری از مردم ژنو، که به تازگی اسقف محلی خود را بیرون انداخته بودند، برقراری نظام دینی جدیدی بود. تلاش های کالون برای اصلاح عقاید و ایجاد نظم در کلیسای ژنو با مقاومت شدید مخالفان سازمان یافته روبرو شد و سرانجام در روز عید پاک 1538 و پس از بروز رشته ای از مشاجرات، با اخراج کالون از شهر و پناهنده شدن او به استراسبورگ به اوج خود رسید. کالون دو سال دیرتر از آنچه در نظر داشت به استراسبورگ رسید. او پس از ورود به آن جا کوشید تا فرصت از دست رفته را جبران کند; از این رو به سرعت مجموعه ای از آثار عمده در باب الهیات پدید آورد.
در سال 1539 اضافات و تغییراتی در کتاب مبادی انجام داد و اولین ترجمه فرانسوی آن را در سال 1541 عرضه کرد. او از اصول اصلاحات دینی به نحو شایسته ای در کتاب معروفش، پاسخ به سدولتو، دفاع کرد. (کاردینال سدولتو در نوشته ای خطاب به مردم ژنو، از آنها خواسته بود که به کلیسای کاتولیک روم باز گردند.) او با نوشتن کتاب شرحی بر رساله به رومیان مهارت خود را در تفسیر کتاب مقدس به اثبات رسانید. کالون، به عنوان کشیش جماعت فرانسوی زبان شهر توانست تجاربی در زمینه مشکلات عملی فراروی کشیشان کلیسای اصلاح شده به دست آورد. کالون به خاطر دوستی با مارتین بوسر، مصلح استراسبورگ، توانست نظر خود درباره پیوند میان شهر و کلیسا را مطرح سازد. تجربه او در استراسبورگ، نظریه پردازی او درباره کلیسا را واقع گرایی تازه ای بخشید و این همان چیزی است که در آثار بعدی او در این زمینه انعکاس یافت.
دوره دوم اقامت کالون در ژنو
در سپتامبر سال 1541 مجددا از کالون تقاضا شد که به ژنو بازگردد; زیرا اوضاع دینی و سیاسی آنجا رو به وخامت گذارده بود. اهالی شهر به او پیشنهاد کرد که بازگردد و نظم و آرامش را بازگرداند; کالونی که به ژنو بازگشت، جوانی فهمیده تر و کارآزموده تر، و برای پذیرش مسؤلیت های سنگینی که در انتظارش بود، بسیار آماده تر از سه سال پیش بود. با این که کالون باز هم برای بیش از یک دهه خود را در ستیز با مقامات شهر می دید، ولی این بار رویارویی او از موضع قدرت بود. سرانجام، موج مخالفت با برنامه اصلاحی او فروکش کرد; به گونه ای که او در واپسین دهه زندگی، عملا در مسائل دینی شهر آزادانه تصمیم می گرفت. کالون در دوره دوم اقامت در ژنو توانست هم به طرح الهیات مورد نظر خود و هم به سازمان کلیسای اصلاح شده ژنو بپردازد. او برای اجرای نظم در کلیسا، انجمن کشیشان را بنیان نهاد و آکادمی ژنو را برای تربیت کشیشان کلیساهای اصلاح شده پایه گذاری کرد.
این دوره خالی از مناقشات خاص خود نبود. کالون به شدت، درگیر مباحثه ای با سباستین کاستلیون بر سر تفسیر صحیح فرود آمدن مسیح در دوزخ و نیز معتبر بودن کتاب غزل غزل های سلیمان بود. همچنین بحثی داغ و کاملا علنی میان او و جرم بالسک بر سر آموزه تقدیر ازلی در گرفته بود. سرانجام کاستلیون و بالسک هر دو ناگزیر شدند که ژنو را ترک کنند. مناقشه شدیدتری نیز بین او و میشل سروتس در گرفت; کالون او را متهم به بدعت گذاری کرد و سرانجام وی در سال 1553 زنده زنده سوزانده شد. اگر چه نقش کالون در این قضیه کم اهمیت تر از آن چیزی است که پاره ای از منتقدان او اظهار داشته اند، قضیه سروتس هم چنان وجهه کالون را به عنوان یک رهبر مسیحی لکه دار کرده است.
در آغاز بهار سال 1564 آشکار بود که کالون به شدت بیمار است. صبح یکشنبه 6 فوریه، او برای آخرین بار از سکوی خطابه سنت پیر به موعظه پرداخت. در ماه آوریل دیگر کسی تردید نداشت که کالون دیر زمانی نخواهد زیست; او دچار مشکل تنفسی شده بود. کالون سرانجام، ساعت هشت بعد از ظهر 27 مه 1564 درگذشت و بنا به وصیت خودش در گورستان عمومی به خاک سپرده شد; بدون این که سنگی بر قبرش نهاده شود. کالون به هنگام مرگ در ژنو در سال 1564، ژنو را به مرکز جنبشی جهانی تبدیل کرد که به تدریج نامش بر آن نهاده شد. آیین کالونی هنوز هم یکی از قوی ترین و مهم ترین جنبش های فکری در تاریخ بشری است. الهیات کالون، به ویژه در ارتباط با دیدگاه های او در باب تقدیر ازلی و آموزه کلیسا، امروزه نیز دارای اهمیت بسیاری است.