«ابوهاشم داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب» مشهور به «جعفری» از یاران خاص ائمه اطهار (ع) بود که محضر پنج امام، از امام رضا (ع) تا امام عصر (عج) را درک کرده است. او محدثى از اهالى بغداد و مردى متقی، صاحب زهد و ورع و عالمى برجسته در میان اصحاب بود.
شخصیت و موقعیت
از ویژگی هاى ابوهاشم جعفرى، نزدیکى و خویشاوندى با آل ابیطالب (ع) است، چرا که پدرش، قاسم بن اسحاق، امیر یمن و مردى جلیل القدر و مادرش، ام حکیم، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بوده و قاسم بن اسحاق پسر خاله امام صادق (ع) بود.
ابوهاشم نزد اصحاب، شخصى کاملا مورد اطمینان و ثقه بوده و منزلتى والا داشت و نزد اهل بیت (ع) هم از احترام و جایگاهى خاص برخوردار بود. او توانسته طى عمر پر برکت خویش از امام رضا (ع) تا امام عصر (عج) را درک نماید و از همه آنان کسب فیض کرده، حدیث روایت کند. این ارتباط با خاندان نبوت (ع) در او آنچنان ریشه داشت که حتى برخى از علما مانند سید بن طاووس، او را جزء وکلاى خاص حضرت بقیة الله (عج) شمرده اند.
از طرف دیگر، ابوهاشم مردی شجاع و بی باک بود. زمانی که سر یحیی بن عمر زیدی را نزد محمد بن عبدالله بن طاهر، والی بغداد، آوردند برخی این پیروزی را به او تبریک و تهنیت می گفتند. همان زمان، ابوهاشم نزد والی رفت و بی محابا خطاب به او گفت: «امیر! آمده ام به تو در مورد چیزی تبریک بگویم که اگر رسول خدا (ص) حیات داشت، برای آن سوگواری می کرد!» والی در پاسخ ابوهاشم هیچ نگفت.
ابوهاشم نزد اهل بیت (علیهم السلام)
ابوهاشم به واسطه دلباختگى و ارادت ویژه اى که نسبت به ائمه در دل داشت، از سوی آن بزرگواران پیوسته مورد لطف و عنایت قرار می گرفت و از این رو بین او و آن خاندان ارتباطی عمیق و نورانى برقرار بود.
در همین راستا داستان هایی از ابوهاشم نقل شده که علاوه بر بیان جایگاه والاى او، نشان دهنده برخى از معجرات ائمه (ع) است، از جمله:
عواقب کوچک شمردن گناه:
ابوهاشم جعفرى می گوید روزى خدمت امام حسن عسکرى (ع) بودم و از ایشان شنیدم که فرمودند: از گناهانی که آمرزیده نمی شود، قول آدمى است که می گوید: «کاش مؤاخذه نمی شدم مگر به همین گناه». (یعنى کاش گناه من فقط همین بود)
ابوهاشم می گوید: پس از این سخن حضرت (ع) با خودم گفتم این مطلب بسیار دقیقى است و شایسته است که انسان هر چیزى در این رابطه را در وجود خود جستجو کند. در همین حال بودم که ناگهان آن حضرت به من رو کرد و فرمود: راست گفتى اى ابوهاشم! به آن چیزى که در دلت گذشت، عمل نما. پس به درستى که شرک در میان مردم، پنهان تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک و بر روى پلاس سیاه.
مشرف به زیارت امام رضا (علیه السلام)
ابوهاشم می گوید: هنگامى که امام رضا (ع) را به مرو می بردند، من آن روز در محلى شرق آبیدج بودم. شنیدم حضرت به اهواز وارد شده و تا آن روز حضرت را ندیده بودم، فورا به خدمتش رفتم. پس از تشرف خود را معرفى کردم، حضرت بیمار بود و هوا بسیار گرم بود. به من فرمود: «طبیبى برایم بیاور.» من طبیبى را به خدمتش بردم. حضرت به او گفت: «فلان گیاه را حاضر کن.» طبیب گفت: «من در روى زمین کسى را که نام این گیاه را بداند، سراغ ندارم؛ شما از کجا این را مى دانى و امروز در این فصل این گیاه پیدا نمى شود.» فرمود: «پس نیشکر را پیدا کن» طبیب گفت: «این هم در این فصل یافت نمی شود» حضرت فرمود: «هر دوی این گیاهان، در سرزمین شما و در این فصل وجود دارد. شما دو نفر به کنار رودخانه بروید، آنجا خرمنى را خواهید دید و مرد سیاهى در کنار خرمن خود ایستاده، این دو چیز را از او بخواهید و او شما را راهنمایى می کند.»
من و آن طبیب به آنجا رفتیم و آن مرد را در کنار آن خرمن دیدیم. از او پرسیدیم و او به پشت خود اشاره کرد، دیدیم پشته اى نیشکر بر پشت خود دارد. نیشکر را برداشته و به نزد حضرت برگشتیم. طبیب در راه از من پرسید: «این پیغمبرزاده است؟» گفتم: «این فرزند سرور پیغمبران است» گفت: «از علوم انبیا چیزى در دست دارد؟» گفتم: «نمونه اش همین که دیدى» گفت: «او وصى پیغمبر است؟» گفتم: «آرى، چنین است.» این خبر به گوش حاکم اهواز رسید. دستور داد فورا على بن موسى(ع) را از این شهر حرکت دهید که در غیر این صورت به زودى مردم به دور او جمع می شوند.
وفات ابوهاشم
در نهایت این شیعه و یار با وفاى ائمه اطهار (ع) در سال 261 هجرى قمری از دنیا رفت و در بغداد به خاک سپرده شد.
از او علاوه بر روایاتى صحیح و بسیار در موارد مختلف، اشعارى نیکو در حق اهل بیت (ع) هم به جا مانده است.
ابوهاشم جعفری راویان حدیث تاریخ اسلام اصحاب چهارده معصوم (ع)