پس از آنکه مجرمین بنی قریظه به حکم سعد ابن معاذ گردن زده شده و زنان و کودکانشان به اسارت رفتند، شخصی به نام حسیل ابن نویره به سرعت خود را به منطقه خیبر که هنوز در دست یهودیان بود رسانده و خبر قتل عام بنی قریظه را به آنها اطلاع داد. در آن زمان قبیله بنی نضیر که از مدینه اخراج شده بود نیز در خیبر سکونت داشت.
وقتی حسیل ابن نویره به خیبر رسید، بزرگان بنی نضیر من جمله سلام ابن مشکم و کنانه ابن ابی الحقیق در کنار یهودیان خیبر نشسته و منتظر وصول خبر بنی قریظه بودند. آخرین خبری که از آن اطلاع داشتند حاکی از محاصره بنی قریظه توسط مسلمین بود. وقتی حسیل در میان آنها حاضر شد، پرسیدند: چه خبر؟ عاقبت محاصره چه شد؟گفت: خبر بدی دارم جنگجویان بنی قریظه همگی با شمشیر کشته شدند. کنانه پرسید: حیی ابن اخطب چه شد؟ گفت: کشته شد و از بین رفت. و سپس اخبار سران بنی قریظه مانند غزال ابن سموئیل و کعب ابن اسد و... را یکی پس از دیگری گزارش داد و گفت: دیدم تمام سران بنی قریظه را در برابر محمد (ص) گردن زدند. سلام ابن مشکم گفت: همه یان بدبختی ها نتیجه ی عملکرد حیی ابن اخطب است، شومی و بد یمنی او ابتدا ما را فرا گرفته و با نظر ما مخالفت کرد و شرف و اموالمان را از دستمان گرفت. حال نیز برادران ما (یعنی بنی قریظه) را از ما جدا کرده و به کشتن داد. و بدتر از کشته شدن مردان آنها به اسارت رفتن زنان و کودکانشان است. از این پس دیگر امنیت نداریم و هیچ یهودی ای در منطقه حجاز باقی نخواهد ماند. زنان خیبر نیز با شنیدن خبر قتل قریظیان، فریاد برآورده گریبان دریدند و زلف های خود را کنده و عزاداری به پا نمودند.
تصمیم یهودیان بر جنگ با پیامبر (ص):
با ولوله ای که اخبار سرنوشت بنی قریظه در خیبر انداخت، یهودیان به فکر افتاده و جهت مشولت با بزرگ نضیریان یعنی سلام ابن مشکم نزد او رفتند و پرسیدند: ای ابا عمرو، ابا عمرو کنیه سلام ابن مشکم بود. عاقبت ما چه می شود و حال چه باید بکنیم؟ سلام گفت: با رای و نظری که به آن عمل نمی کنید می خواهید چه کنید؟ (کنایه از اینکه در جریان درگیری مسملین و بنی نضیر نضیریان به نظر سلام عمل نکردند). کنانه ابن ابی الحقیق گفت: اکنون زمان سرزنش کردن نیست هر چه به ذهنت می رسد بگو تا شاید از این مهلکه نجات یابیم سلام گفت: محمد (ص) از کار یهودیان مدینه فارغ شده و اینک به سراغ شما خواهد آمد و در منطقه ی شما فرود می آید و با شما همان رفتاری را خواهد داشت که با بنی قریظه داشت. گفتند: به نظر تو ما چه باید بکنیم و چاره چیست؟ گفت: با همه یهودیان خیبر که تعدادشان هم زیاد است، به سوی او پیامبر اسلام (ص) حرکت می کنیم و یهودیان تیماء و فدک و وادی القری را نیز به یاری خود می خوانیم تا همگی دست به دست هم داده و از شر مسلمین رها شویم. و آگاه باشید که از عرب به هیچ کس چیزی نمی گوییم و از احدی تقاضای کمک نمی کنیم. دیدید که در جنگ خندق با شما چه کردند! با آنکه به آنها وعده خرمای خیبر داده بودید با این حال به سخنان شما اعتنا نکرده و شما را خوار و زبون ساختند و در عوض از محمد (ص) تنها مقدار کمی از خرمای اوس و خزرج را مطالبه نمودند و با همان خرمای اندک و کم از جنگ با وی منصرف شدند. یهودیان گفتند: این نظر نظر صحیحی است. کنانه گفت: من عرب را آزموده ام اینطور که سلام می گوید نیستند. بلکه همگی دشمن سرسخت محمد اند. (ص) می توانیم روی آنها هم حساب کنیم تازه به فرض آنکه به ما نیز خیانت کنند، دژهای ما، در خیبر، مانند دژهای بنی قریظه، سست و قابل نفوذ نیست و چون محمد (ص) این مسئله را می داند هرگز برای محاصره دژها به سراغ ما نخواهد آمد. سلام ابن مشکم گفت: آری، کنانه درست می گوید، زیرا این (یعنی پیامبر اکرم (ص) مردی است که تا گریبانش را نگیرند و به زور وادار به جنگش نکنند نمی جنگد).
به این ترتیب یهودیان برنامه توطئه ی جدیدی را بر ضد پیامبر (ص) و یارانش طرح ریزی کردند، این توطئه چند شاخصه داشت:
1- حمله می بایست از سوی یهودیان صورت می گرفت.
2- هر چند از اعراب نیز در این نبرد استفاده می شد، اما تصمیم اولیه برخی از بزرگان بنی نضیر بر آن بود که حتی المقدور یهود بصورت مستقل عمل نماید.
3- در این نبرد یهودیان همه با همه وارد جنگ شده و به علت تعصباتی که داشتند به هیچ وجه خیال تسلیم یا صلح را در سر نمی پروراندند. به عبارت دیگر این نبرد برای آنها یا پیروزی و ادامه حیات بود یا شکست و مردن، لذا گزینه های صلح و فرار و شکست و اسارت از ذهنشان به دور بود.
4- در این نبرد کینه کشته شدن بنی قریظه نیر عامل جدیدی برای تحریک یهودیان به شمار می رفت که به علت تعصبات شدید یهودیان نسبت به یکدیگر عامل مهمی به حساب می آمد.