خداى سبحان بعد از آنکه حقیقت وصف ارشاد مردم به وسیله وحى را در بسیارى از موارد کلامش ذکر می کند، از مردانى که متکفل این وظیفه اند تعبیرهایى مختلف کرده، یعنى دو جور تعبیر کرده، که کأنه نظیر تقسیم است یکى رسول و یکى هم نبى، یک جا فرموده: «و جیء بالنبیین و الشهداء؛ و پیامبران و گواهان را بیاورند.» (زمر/ 69)
و جایى دیگر فرموده: «یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا أجبتم؛ روزى که خدا پیامبران را گرد آورد و بپرسد که دعوت شما را چگونه پاسخ دادند؟» (مائده/ 112)
و معناى این دو تعبیر، مختلف است، رسول کسى است که حامل رسالت و پیامى است، و نبى کسى است که حامل خبرى باشد، پس رسول شرافت وساطت میان خدا و خلق دارد و نبى شرافت علم به خدا و به اخبار خدایى.
به طورى که از اشارات موجود در آیات و تعبیرات مختلفى که در احادیث وارد شده بر مى آید کسانى که از طرف خدا مأموریت داشتند داراى مقامات مختلفى بودند:
1- مقام نبوت؛ یعنى دریافت وحى از خداوند، بنابراین "نبى" کسى است که وحى بر او نازل مى شود و آنچه را به وسیله وحى دریافت مى دارد چنان که مردم از او بخواهند در اختیار آنها مى گذارد.
2- مقام رسالت؛ یعنى مقام ابلاغ وحى و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهى بخشیدن، بنابراین رسول کسى است که موظف است در حوزه مأموریت خود به تلاش و کوشش بر خیزد و از هر وسیله اى براى دعوت مردم به سوى خدا و ابلاغ فرمان او استفاده کند و براى یک انقلاب فرهنگى و فکرى و عقیدتى تلاش نماید.
"رسول" در اصل به معنى کسى است که مأموریت و رسالتى بر عهده او گذارده شده، تا آن را ابلاغ کند و "نبى" بنا بر یک تفسیر به معنى کسى است که از وحى الهى آگاه است و خبر مى دهد و بنا بر تفسیر دیگر به معنى شخص عالی مقام است (که ماده اشتقاق هر دو قبلا بیان شد) این از نظر لغت.
اما از نظر تعبیرات قرآنى و لسان روایات بعضى معتقدند که "رسول" کسى است که صاحب آئین و مأمور ابلاغ باشد، یعنى وحى الهى را دریافت کند و به مردم ابلاغ نماید، اما "نبى" دریافت وحى مى کند ولى موظف به ابلاغ آن نیست، بلکه تنها براى انجام وظیفه خود او است و یا اگر از او سؤال کنند پاسخ مى گوید.
به تعبیر دیگر "نبى" همانند طبیب آگاهى است که در محل خود آماده پذیرایى بیماران است، او به دنبال بیماران نمى رود، ولى اگر بیمارى به او مراجعه کند از درمانش فروگذار نمى کند.
اما رسول همانند طبیبى است سیار و به تعبیرى که امام على (ع) در نهج البلاغه درباره پیامبر اسلام (ص) فرموده: «طبیب دوار بطبه؛ او به همه جا مى رود به شهرها، روستاها، کوه و دشت و بیابان تا بیماران را پیدا کند و به مداواى آنها بپردازد، او چشمه اى است که به دنبال تشنگان مى دود نه چشمه اى که تشنگان او را جستجو کنند.»
3- مقام امامت؛ یعنى رهبرى و پیشوایى خلق، در واقع امام کسى است که با تشکیل یک حکومت الهى و به دست آوردن قدرت هاى لازم، سعى مى کند احکام خدا را عملا اجرا و پیاده نماید و اگر هم نتواند رسما تشکیل حکومت دهد تا آنجا که در توان دارد در اجراى احکام مى کوشد.
به عبارت دیگر وظیفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى که وظیفه رسول ابلاغ این دستورات مى باشد و باز به تعبیر دیگر، رسول "ارائه طریق" مى کند ولى امام "ایصال به مطلوب" مى نماید (علاوه بر وظایف سنگین دیگرى که قبلا اشاره شد).
ناگفته پیدا است که بسیارى از پیامبران مانند پیامبر اسلام (ص) هر سه مقام را داشتند هم دریافت وحى مى کردند، هم تبلیغ فرمان هاى الهى و هم در تشکیل حکومت و اجراى احکام تلاش مى کردند و هم از طریق باطنى به تربیت نفوس مى پرداختند.
کوتاه سخن اینکه: امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است، امام رئیس حکومت و پیشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است.
امام از یک سو با نیروى مرموز معنوى خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنى رهبرى مى کند. با قدرت علمى خود افراد نادان را تعلیم مى دهد.
و با نیروى حکومت خویش یا قدرت هاى اجرایى دیگر، اصول عدالت را اجرا مى نماید.
روایتى درباره مراد از "رسول" و "نبى" و اشاره به نسبت بین آن دو:
در بصائر از زراره روایت کرده که گفت: از امام صادق (ع) فرق میان "رسول"، "نبى" و "محدث" را پرسیدم، فرمود: رسول کسى است که فرشته را مى بیند که از ناحیه پروردگارش رسالت مى آورد و مى گوید: پروردگارت چنین و چنان دستورت داده و رسول در عین حال نبى هم هست.
و اما "نبى" فرشته اى را که بر او نازل مى شود نمى بیند بلکه فرشته، پیام الهى را به قلبش مى اندازد و نبى در حال گرفتن پیام حالتى چون بیهوشى به خود مى گیرد و مطلب را در خوابش مى بیند، عرضه داشتم: پس از کجا مى فهمد که این را که مى بیند از ناحیه خدا و حق است؟ فرمود: خداى تعالى برایش مشخص مى کند، به طورى که یقین مى کند که آنچه مى بیند حق است، ولى فرشته را به عیان نمى بیند.
و اما "محدث" کسى است که صدایى را مى شنود ولى شاهدى را یعنى صاحب صدا را نمى بیند.
مؤلف قدس سره: ممکن هم هست معنایش این باشد که محدث در حالى که خود شاهد است کسى را نمى بیند.
و باز در همان کتاب از برید از امام باقر و امام صادق (ع) روایت کرده که در ضمن حدیثى در پاسخ برید که پرسید: «"رسول"، "نبى" و "محدث" چه معنا دارد؟ فرمود: "رسول" آن کسى است که فرشته برایش ظاهر شده، با او سخن مى گوید، ولى "نبى" در خواب مى بیند و چه بسا نبوت و رسالت در یک فرد جمع مى شود و اما محدث آن کسى است که صوت را مى شنود ولى صورت فرشته را نمى بیند، مى گوید: عرضه داشتم: خدا اصلاحت کند، از کجا مى فهمد آنچه در خواب دیده، حق و آن شخص فرشته است؟ فرمود: خداى تعالى او را موفق به تشخیص آن مى کند تا او را بشناسد و این را هم بدان که خداى تعالى کتب آسمانى را با کتاب آسمانى شما (قرآن) ختم کرده و نبوت را با فرستادن پیامبرتان ختم فرموده "تا آخر حدیث"».
و نیز در آن کتاب از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت: «نزد امام صادق (ع) سخن از "محدث" را پیش کشیدم، مى گوید فرمود: محدث صوت فرشته را مى شنود ولى صورت او را نمى بیند، عرضه داشتم: خدا اصلاحت کند از کجا مى فهمد که کلامى که شنیده، کلام فرشته است؟ فرمود: خداى تعالى سکینت و آرامشى به او مى دهد که با آن، فرشته را از غیر فرشته تشخیص مى دهد.»