جستجو

نقد رابطه سهروردی با جنبش های شعوبی گری و ملی گرایانه

لازم است به انتقاد بعضی دانشمندان که آثار سهروردی را سخت متأثر از احساسات ملی گرایانه می دانند، پاسخی داده شود. اینان تا آنجا پیش رفته اند که سهروردی را به وابستگی به شعوبیه -جنبش ایرانی ملی گرایانه ای در سده سوم هجری- متهم کرده اند. این جنبش فکری را آن دسته از شاعران، فیلسوفان، شخصیتهای ادبی و عالمان ایرانی هدایت می کردند که در برابر تعدیات عرب نسبت به ایرانیان و احساسات فرهنگ والای آنها در عصر عباسیان واکنش نشان می دادند. این جنبش که بعدها شعوبیه نام گرفت، قصد داشت تا با احیای فرهنگ و ارزشهای دینی ایران پیش از اسلام با تفوق عرب مقابله کند.

نظریات مختلف درباره نسبت اعراب با تفکر فلسفی
این سخنی است درست که افرادی اعراب را به ناتوانی در درک کامل اندیشه های فلسفی متهم کرده اند، از قبیل آنچه در البیان و التبیین جاحظ یا در اثر ساعدبن احمد آمده است. مؤلف اخیر در کتاب خود، طبقات العلماء می گوید اعراب هرگز تفکر فلسفی را ادراک نکرده اند. گزنده ترین انتقاد را تقی الدین احمد مقریزی کرده که در خطط خود نوشته که گرچه اعراب ممکن است قادر به درک مباحث فلسفی باشند، نبوغ آنها در حوزه های دیگر است.
این نظر، که به نبود نسبی سنت فلسفی در میان اعراب، در مقایسه با ایرانیان، اشاره دارد، مورد انکار ابن خلدون است؛ او علاقه مندی یا بی علاقگی جامعه را به موضوعات فلسفی به موقعیت اجتماعی-سیاسی و جغرافیائی آن منتسب می کند. ایرانیانی نیز هستند که از هوش و فراست فلسفی اعراب دفاع کرده اند. مثلا شهرستانی، عالم عقلگرای مشهور، در کتاب خود الملل و النحل می گوید که، فی الواقع، اعراب صاحب نوعی خرد هستند که به مراتب عالی تر از خرد دیگر ملتهاست. این نوع خرد در داستانها، تعبیرات، و سخنان اغراق آمیز و استعاری تجلی یافته است. حقیقت تلخ اینکه علی رغم سخنان ستایش آمیز سهروردی درباره سنتهای عقلی دیگر حتی دانشمندان مشهوری چون محمدعلی ابوریان او را به داشتن عصبیت ملی متهم کرده اند؛ ابوریان در اثر خود، تاریخ الفکر الفلسفی فی الاسلام، می گوید سهروردی یکی از شعوبیه بوده است.

ناسازگاری شعوبی گری سهروردی با خصلت جهانی و فراتاریخی تفکر اشراقی اش
متهم کردن سهروردی به عصبیت ملی یعنی بد فهمیدن کامل او. مکتب اشراق که وی مدافع آن است می گوید حقیقت دارای چنان کلیتی است که همه کس به طور برابر بدان دسترسی دارند مشروط بر آنکه به فرآیند تطهیر باطن و اشراق تن در دهند. سهروردی پیوسته می گفت حقیقت نه ملک طلق ایرانیان، و نه هیچ کس دیگر، نیست. خلاف این سخن گفتن مغایر با روح مکتب اشراقی است. در واقع، سهروردی بحث می کند که حکمت از هرمس آغاز شد و از طریق مصر به ایران آمد و در آنجا با شاخه ای دیگر از حکمت که ریشه ایرانی داشت، یکی شد. استفاده سهروردی از نمادهای زرتشتی و نیز نمادهای سنتهای دیگر، بدین منظور بود که نشان دهد چگونه این سنتها به یک حقیقت بنیادین واحد معتقدند.
سهروردی می توانست فلسفه اشراق خود را فقط در محدوده اسلام، یا فقط در سنت زرتشتی بحث کند، اما تصمیم گرفت دیگر سنتها را نیز دقیقا بدین منظور مطرح کند تا خصلت جهانی و فراتاریخی بودن حکمت اشراقی را نشان دهد. این نکته با اضافه اینکه سهروردی بیشتر رسالاتش را به عربی نوشت، ثابت می کند که اعتراضات یاد شده نامعتبر و ناشی از بدفهمی فلسفه سهروردی است. مشکل بتوان حق آن همه مفاهیم فلسفی، بحثهای کلامی، ادعاهای عرفانی و مکتب عمیقا رمزی و در عین حال فلسفی و منطقا موجه سهروردی را ادا کند. چنین حوزه وسیعی از آراء و مفاهیم به ندرت در قالب چارچوبی فلسفی ترکیب شده است.

خرد کلی و همه گیر الهی هسته تفکر اشراقی
سهروردی نخست پیچیدگیهای طریقت روحانی را طی رسالات عرفانی متعددی بحث می کند و در آنها هم نمادهای سنتی صوفیانه و هم استعاره های برساخته خویش را به کار می برد. پیام او نظریه ای انحصاری درباره حقیقت که فقط برای پیروان یک طریقه قابل دستیابی باشد، نیست، بلکه منظور آن توصیف چشمه آب حیاتی است که منشأش در حیطه خرد الهی قرار دارد و در تمدنهای مختلف جاری می شود تا همه کسانی را که تشنه خردند بهره مند سازد. ترکیب یا همنهاد گسترده سهروردی از فلسفه و علم، اسطوره ها و آئینها، و نیز تعالیم رمزی و تلفیق کیشهای هرمسی، فیثاغورسی و زرتشتی، نظریه یکپارچه ای از علم پدید آورده که به مکتب اشراق شهرت یافته است.
بدین دلائل، تألیفات سهروردی را باید دانشجویان رشته فلسفه و دین تطبیقی مطالعه کنند. نه تنها هستی شناسی سهروردی بینشهای ابتکاری و اصیلی برای تحلیل مسائل دیرین فلسفه به دست می دهد، بلکه داستانهای عرفانی او چشم اندازی نمادین و ژرف از طبیعت انسانی در برابر ما قرار می دهد.
سهروردی نشان داد که چگونه علم اشراق شامل تفکر استدلالی و ریاضت و تنسک است اما به اینها محدود نمی شود. وجه تمایز سهروردی با متفکران مسلمان پیش از او این است که او همنهادی از فلسفه و عرفان به دست داد؛ به نظر او این همنهاد شرایط لازم را برای دستیابی انسان به حقیقت فراهم می آورد.

منابع

  • مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه مجدالدین کیوانی- نشر مرکز سال 1377- صفحه 228-226

کلید واژه ها

سهروردی انتقاد فلسفه جنبش قوم عرب دانشمندان مکتب اشراق

مطالب مرتبط

مشارع و مطارحات وجود و ماهیت و واجب و ممکن در حکمة الاشراق نگاهی گذرا به محتوای کتاب حکمة الاشراق تمایز حکمت و فلسفه در حکمة الاشراق تأثیر سهروردی بر تفکر فلسفی هند و آسیای صغیر تأثیر مکتب اشراق در غرب لاتین تأثیر مکتب اشراق بر جریان های فلسفی ایران

اطلاعات بیشتر

بررسی مختصر سه تلقی متمایز از فلسفه سهروردی

ابزار ها