قرآن حکیم انسان را موجودی می شمارد که خداوند به وی کرامت بخشیده است: «لقد کرمنا بنی آدم؛ همانا فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم» (اسراء/ 70). این کرامت یک ارزش نظری است که بعدا می تواند جنبه عملی پیدا کند. اما نباید گمان کرد که این ارزش نظری در ردیف اعتباریات جای دارد. کریم بودن انسان واقعیتی است همانند کریم بودن فرشتگان و قرآن که همه اینها مظاهر کرامت خداوندند. البته آن ذات اقدس بالذات کریم است. بدین ترتیب، کرامت انسان نشان دهنده آن است که وی حقیقتا از لحاظ وجودی دارای امتیاز و برجستگی است. به دیگر بیان، کرامت انسان حاکی از آن است که وی دارای کیفیتی برتر و عالی است و گوهر برین موجودات جهان به شمار می رود. به همین دلیل، خداوند پس از آفرینش این گوهر ممتاز، به ابلیس خطاب می کند: «ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی؛ چرا در برابر آنچه که با دو دست خویش آفریدم، سجده نکردی؟» (ص/ 75).
این تعبیر، یعنی آفرینش انسان با دو دست خدا، نشان دهنده آن است که انسان گوهری ارزشمند است، زیرا این تعبیر هنگامی به کار می رود که در انجام کاری، احترام ویژه ای منظور باشد. مثلا اگر کسی به هنگام عطای چیزی، با دو دست آن را عطا کند، نشانگر لطف خاص وی است، همانگونه که خداوند بهنگام بخشش نیز چنین است: «یا باسط الیدین بالعطیه؛ ای گشاینده دو دست به بخشش!». با همین توضیح، روشن شد که هرگز مقصود از اینگونه تعابیر آن نیست که خداوند دارای پیکره و اعضای مادی، و از جمله دست باشد، بلکه آفرینش انسان با دو دست، بدین معناست که همه شئون الهی در آفرینش او نقش داشته اند و از اینرو انسان می تواند مظهر همه اسمای خداوند باشد و خلیفه او گردد. این کرامت نظری می تواند بزرگواری های ارزشی و عملی فراوانی را نیز به همراه داشته باشد. به دلیل همین کرامت، همه تعالیم اخلاقی و حقوقی باید با عنایت به این اصل نظری و در سازگاری کامل با آن تنظیم شوند. هنگامی که بپذیریم انسان گوهری کریم و ارزشمند است، خواه ناخواه بر این باور خواهیم بود که نه تنها آزادی، امنیت، و.. حق اویند، بلکه باید به گونه ای تفسیر و تنظیم شوند که با کرامت وی سازگار باشند.