درباره بلاغت و علم بدیع علاوه بر کتاب چندین مقاله هم در دست است از جمله کتاب
تطور علم بدیع و سرچشمه های اصلی آن نوشته حمید زرین کوب، در آغاز این مقاله چنین آمده است:
تحقیق در تاریخ و تطور علم بدیع مستلزم مطالعه در بلاغت و نقد ادب نیز هست، زیرا بدیع همواره با نقد و بلاغت در آمیخته بوده و تحت عناوینی مانند «بیان»، «بدیع»، «نقد» و «بلاغت» مورد مطالعه قرار می گرفته است. اما این درآمیختگی و اختلاط در کتب بلاغی عربی به تدریج از میان می رود. ابتدا ابوهلال عسکری (م-395) در کتاب «الصناعتین» نقد را از بلاغت جدا می سازد. سپس عبدالقاهر جرجانی (م-471) در دو کتاب «دلائل الاعجاز» و «اسرار البلاغه» بلاغت را (که بعدها معانی و بیان خوانده شد) مورد بحث قرار می دهد و انواع بدیع را تقریبا نادیده می گیرد. و سرانجام سکاکی و خطیب قزوینی، در قرن های هفتم و هشتم، بدیع را از انواع دیگر بلاغت جدا می کنند. و بدین ترتیب، هریک از علوم بلاغت یعنی معانی و بیان و بدیع در زبان عربی استقلال می یابد. اما در کتب بلاغی فارسی، این درآمیختگی میان بدیع و بلاغت همواره وجود داشته است. نه تنها در کتاب هایی مانند ترجمان البلاغه، حدائق السحر، و المعجم بلکه در کتبی مانند حقائق الحدائق و دقایق الشعر که مربوط به قرن های نهم و دهم است این درآمیختگی دیده می شود. بنابراین بحث درباره علم بدیع از بحث در باب علوم بلاغی و نقد ادب بی نیاز نیست.
قرآن که خود مایه های بلاغی فراوان دارد از عمیق ترین ریشه های بلاغت است. در شعر و ادب عربی، توجه مسلمانان عرب و غیر عرب، در قرن های دوم و سوم هجری به قرآن و بحث هایی که در باب اعجاز و فصاحت آن در می گیرد، بلاغت و مطالعه درباره آن را گرم و گرم تر می کند، تا آنجا که سزاوارترین علوم را، آموختن بلاغت و معرفت به فصاحت می دانند. در واقع غایت بلاغت از نظر بزرگترین علما، معرفت به اعجاز قرآن کریم و بیان سر اعجاز آن بوده است. بحث در باب بلاغت قرآن تقریبا از اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری آغاز می شود، و به خصوص دانشمندان علم کلام برای اثبات اعجاز قرآن به جستجو در مسائل بلاغی آن می پردازند. ابو زکریا یحیی بن زیاد الفراء (م-207) کتاب «معانی القرآن» و ابوعبیده معمربن المثنی (م-208) کتاب «مجاز القرآن» را می نویسد. و بدین وسیله بلاغت قرآن را، البته به شیوه لغویون، نشان می دهند.
گذشته ازاین دو عامل، یعنی ادب جاهلی و قرآن، عوامل دیگری مانند شعر و کتابت و ترجمه آثار بلاغی یونانی و غیر عرب به عرب در تکامل بلاغت عربی موثر بوده است.
ابو عثمان عمروبن بحر جاحظ (م-255) یکی از بزرگترین متکلمان معتزله است. وی در دو کتاب معروف خود «البیان و التبیین» و «الحیوان» در باب بلاغت و بیان اشارات مهمی دارد، و به حق در این دو کتاب برای علم بلاغت و بیان مواد فراوانی گرد آورده است.
در مقاله یاد شده خواننده با کتب و مآخذ چندی آشنا می شود از جمله:
البلاغه عند السکاکی -تالیف دکتر احمد مطلوب
البلاغه تطور و تاریخ- تالیف دکتر شوقی ضیف
نقد ادبی- تالیف دکتر عبدالحسین زرین کوب
البیان العربی- تالیف دکتر بدوی طبانه
الشعر و الشعراء- تالیف ابن قتیبه دینوری
بلاغه ارسطو بین العرب و الیونان- تالیف دکتر ابراهیم سلامه
الکامل فی اللغه والادب- تالیف ابوالعباس مبرد
قواعد الشعر- تالیف ابوالعباس ثعلب
البدیع- تالیف عبدالله بن معتز عباسی
البرهان فی وجوه البیان- تالیف ابوالحسین بن وهب
تکامل بلاغت وبدیع در قرن چهارم و پنجم هجری- نوشته حمید زرین کوب
قرآن و کتب بلاغی- نوشته محمدعلی مقدم