سید عبدالله ابن سید مصباح حسنی ادریسی اسکندری مصری، معروف به «ندیم» روزنامه نویس روحانی و مصلح اجتماعی معروف و از خطبای بزرگ نهضت اعرابی پاشا در مصر. وی «جمعیه الخیریه الاسلامیه» تاسیس کرد و از جمله روزنامه «التنکیت و التبکیت» را انتشار داد.
خدیو اسماعیل پاشا گوید: او راست «البدیع فی مدح الشفیع». نیز از آثار اوست: «حفظ الودائع لدرر البدائع». جرجی زیدان وی را با عنوان «عبدالله ندیم المصری» ترجمه کرده گوید: «هو ادیب خطیب اشتهر فی اثناء الحوادث العرابیه، لانه کان خطیبها» آن گاه می افزاید که وی از اسباط امام حسن مجتبی (ع) است و حافظ قرآن کریم بوده است و می گوید، برادرش، عبدالفتاح افندی ندیم و دوستش محمود افندی واصف، از آثار او کتاب «سلافه الندیم فی منتخبات السید عبد الله ندیم» را گرد آورده اند.
احمد امین مصری، در کتاب «زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث» شرح حالی تحلیلی زیبا، بلیغ آموزنده و مفصلی (صفحه 202-248) از او آورده است، و به مطالب آموزنده و فراوانی در آن خلال اشاره کرده و گفته است: شرکت ندیم در انجمن های ادبی و محافل روشنفکران، کسب آزمون اجتماعی و انتقادی از راه تماس با اندیشه ها و ذوق های گوناگون. زندگی در میان توده فقر و نیازمندی به کار در تلگراف خانه و استخدام در قصر عالی مصر در خدمت مادر خدیو اسماعیل، آگاه شدن از چگونگی زندگی های اشرافی در کنار زندگی های مستمندانه از خصوصیات ابن ندیم بوده است.
عبدالله ندیم، در این محافل ادبی که روش و برنامه ای نداشت شرکت می کرد. شعر شاعران، ترانه ترانه سرایان، لطیفه های ظریف طبعان، چکامه های شعر خوانان را می شنید و به همه آنها با جان و دل گوش فرا می داد. و از این همه درس گرانبهایی آموخت، درسی که حافظ ابراهیم آموخته بود و شوقی نیاموخته بود، درسی که بیرم تونسی آموخته بود و توفیق الحکیم نیاموخته بود،درسی که با همه اهمیت آن و عظمت نتیجه آن، ادیبان کمتر آن را فرا می گیرند، آن درس آمیزش او بود با توده ها و پرورش یافتن او بود در دل قشرها.
قاهره از این انجمن ها بیشتر داشت، از جمله، انجمن محمود سامی البارودی در این انجمن با رونق، مطالب دلکش نقل می کردند، آثار ادبی قدیم می خواندند، آثار ادبی نو مطرح می کردند، برای یک معنی و مضمون تعبیرات گوناگون پیشنهاد می نمودند، نو و کهنه را مورد انتقادهای ارزشمند قرار می دادند. و اینهمه همراه بود با لطیفه های فکاهی و گفتگوهای شیرین ادبی. عبدالله ندیم، این انجمن و همانندهای آن را یافت و میان او و بسیاری از ادیبان و شاعران آن روز مصر پیوندی استوار پدید آمد. در اینجا هفت تن را یاد می کنیم که ندیم بیشتر شیفته آنان گشت و از دانش و فرهنگ آنان بهره برد: محمود سامی البارودی شاعر مصر، عبدالله پاشا فکری پیر ادیبان، سیدعلی ابوالنصر
بلاغت دان مشهور، محمود صفوت الساعاتی ادیب بسیاردان پر محفوظات وارد به فنون ادبی، شیخ احمد الزرقانی نویسنده ادیب، محمدبن سعیدبن جعفر پاشا مظهر شاعر نویسنده، عبدالعزیز ابن حافظ عاشق ادبیات و یار سخاوتمند و وفا پیشه ادیبان و شاعران.
سپس احمد امین اشاره می کند به دیگر وقایع زندگی و آزمون های اجتماعی ندیم. اشتباه ندیم در کار مربوط به قصر عالی و مغضوب واقع شدن او از سوی رئیس خوابگاه قصر، و همین گونه تجربه پشت سر تجربه، سپس بازگشت او به مسقط الراس خویش، اسکندریه، در سن 35 سالگی، با اندوخته ای گران از تجربه و برخورد و شناخت و دیدن اسکندریه که دیگر آن اسکندریه نیست که سالها پیش، از آن بیرون رفته بود. آن محافل ادبی که هرچه داشت سخن از غزل ابونواس بود و صفت های بحتری و مدح خدیو اسماعیل، حال آکنده است از روح تحول و بیداری و بررسی آلام و مشکلات مردم و مقاومت در برابر نفوذ اجانب و پر است از طنین سخنان سید جمال الدین.
«عاد فرای الاسکندریه منظرا جدیدا لم یکن ایام کان بها، کانت المجالس الادبیه یوم فارقها تتحدث فی غزل ابی نواس، و وصف البحتری، و هجاء ابن الرومی، و مدیح الشعرا فی اسماعیل، و فکاهات الشیخ علی اللیثی، فاذا انتقلوا من ذلک فالی من عارض شعر هولاء من المحدثین، و ما انشا النا شئون من سمار المجلس فی مثل هذه الاغراض. و لما عاد الیها وجد المجالس تتحدث فی حاله البلاد و وقوعها اسرالدین، و فی الدول و تدخلها و رای جمعیه سریه تسمی مصر الفتاه یجتمع اعضاوها فینقدون هذ کله فی صراحه و حماسه و الادب یتحول فیاخذ شکل الکلام فی الامه و مصالحها و لامها و آمالها و یحتل ذلک مکان غزل ابی نواس و شعر صریح الغوانی و النفوس بفضل تعالیم «جمال الدین الافغانی» و صحبه ثائره تتطلع الی نوع من الادب غیر الذی کان و تجد غذاها فی الصحف السیاسیه المقالات النقدیه فیشتغل فی الصحافه من هذا النوع «ادیب اسحق» و «سلیم نقاش» فی جریدتی هما: «مصر» و التجاره و یمدهما جمال الدین و تلامیذه بمقالاتهم و ارشاداتهم»
احمد امین همین سان اقدامات و درگیری های ندیم را ذکر می کند و شرحی درباره روزنامه «التنکیت والتبکیت» او می آورد و اشاره می کند به اهمیتی که ندیم برای خطابه و سخنرانی قائل بوده است و نظری که داشته است درباره سخنرانی ها و خطبه های مساجد و منابر، که این ها هیچ ارتباطی با زندگی مردم ندارد، بلکه یک سلسله عبارات مکرر و جملات حفظی است که اهل منبر نسل اندر نسل به خورد جامعه می دهند. و اینکه باید خطبایی تربیت کرد که از همه مردم از شئون زندگی آگاه تر و از قدرت تاثیر برخوردار باشند و باید این منابر، وضع حاضر و مسائل روز را کاملا تشریح نمایند، و باید توانگران مسلمان برای این مقصد صحیح و تربیت خطیبان مذهبی مجاهد و آگاه صرف مال کنند.
«بل نراه فی عدد تال، یلتفت التفاته لها خطرها فی الاصلاح السیاسی و الاجتماعی. و هی ان من اهم اسباب غفله الشرق ضعف الخطابه و اقتصارها تقریبا علی خطب المساجد. و هی خطب لا تمس الحیاه الواقعه بحال من الاحوال و انما هی عبارات دینیه محفوظه، و معان متکرره مالوفه، لا تحرک قلبا و لا تضیء حیاه فکتب مقالا قویا فی قیمه الخطابه و اثرها فی تاریخ الاسلام، و دعا الی ان یحضر خطب المساجد اعرف الناس بشئوون الحیاه و اقدرهم علی الثاثیر، و شان تشرح هذه الخطب الموقف الحاضر فی وضوح، و تبین الاخطار المحیطه بالامه فی جلاء و ان یتبرع القادرون بقدر من المال یخصص لهذا الغرض.
آن گاه احمد امین اشاره می کند به گرفتاری های ندیم و 10 سال پنهان زیستن و گریختن او و بسیاری دیگر از رویدادهای زندگی و منش های زندگی وی و دلاوری و پایداری او. و در این میان بخشی از نامه ای را می آورد که ندیم به یکی از دوستان خویش نوشته است درباره کتابهایی که در روزگارانی که اندکی آسودگی یافته تالیف کرده است. در این نامه اشاره ای نیز دارد به کار قصیده بدیعیه خویش و شرحی که بر آن نوشته است:
«و زمنا اکتب فی العادات و الاخلاق،و جغرافیه الافاق، و مره طوف الاکوان علی سفینه تاریخ الزمان، و یوما اشتغل بشرح انواع البدیع فی مدح الشفیع... و قدتم لی الان عشرون مولفا بین صغیر و کبیر. فانظر الی آثار رحمه الله اللطیف الخبیر.»
برای آگاهی بیشتر از احوال و اندیشه های سید عبدالله ندیم می توان به کتاب های زیر رجوع کرد:
«زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث» از احمد امین مصری
«سیری دراندیشه سیاسی عرب» از دکتر حمید عنایت
«الثاثر العظیم عبدالله ندیم» از نجیب توفیق