وحی قرآنی آن وحی است که همه الفاظش از خداوند است و آن، همین قرآن کریم است که در اصول شریعت اسلام آمده است. مثلا در قرآن کریم آمده است:
«أقم الصلاه لدلوک الشمس غسق اللیل؛ از هنگام زوال خورشید تا تاریک شدن شب، نماز را اقامه کن.» (اسراء/ 78)
و اما اینکه همه مسلمانها نماز صبح را دو رکعت، نماز مغرب را سه رکعت، نماز ظهر و عصر و عشاء را چهار رکعت به جا می آورند، این عدد رکعات نماز (که مورد اتفاق همه مسلمانهاست) در قرآن نیامده است؛ بلکه مسلمانها آن را از پیامبر (ص) آموخته اند.
پیامبر (ص) آن را از کجا فرا گرفته است؟ از باری تعالی که درباره آن حضرت فرموده است:
«و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی؛ این پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید؛ بلکه هرچه می گوید همان وحی خداوند است که بر او نازل می شود.» (نجم/ 4)
و نیز در قرآن خطاب به پیامبر (ص) آمده است:
«و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم؛ و ما قرآن را بر تو ای پیامبر نازل کردیم تا تو برای مردم بیان کنی آنچه را برای ایشان فرو فرستاده شده است.» (نحل/ 44)
البته آیات دیگری هم هست که مخاطبش تنها پیامبر (ص) است و برای ما نیست. مانند «کهیعص» «الم» و «حم»
پیامبر (ص) آنچه را از این قرآن و از این ذکر حکیم برای ما آمده است، بیان می فرمود. بیان آن حضرت حدیث پیامبر (ص) نامیده می شود.
این وحی دوم را ما «وحی بیانی» می نامیم که با همان وحی اول (وحی قرآنی) نازل می شده است. مثلا در روز عید غدیر، همزمان با نزول آیه:
«یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته؛ ای پیامبر آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان؛ و اگر این کار را نکنی رسالت او را به مردم نرسانده ای.»(مائده/ 67)
همراه با این وحی قرآنی، وحی بیانی آمده است: «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک فی علی؛ ای پیامبر آنچه را درباره علی بر تو نازل شده است، به مردم برسان.»
بنابراین «فی علی» حدیث پیامبر (ص) است که منشأ آن وحی بیانی است. تعیین رکعات نماز نیز چنین بوده است. و خود این وحی بیانی، منشأ حدیث خاتم الانبیاست. منشأ حدیث پیامبر (ص) وحی خداست؛ چنان که باری تعالی می فرماید:
«و ما ینطق عن الهوی* ان هوإلا وحی یوحی؛ این پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه هر چه می گوید همان وحی خداوند است که بر او نازل می شود.»(نجم/ 3- 4)
محکم تر از این نیز می فرماید:
«لو تقول علینا بعض الأقاویل* لأخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین* فما منکم من أحد عنه حاجزین؛ اگر پیامبر برخی سخنان را به دروغ به ما نسبت می داد* به سختی، او را فرو می گرفتیم* سپس رگ قلبش را می بریدیم* و کسی از شما هم نمی توانست از این امر جلوگیری کند.»(حاقه/ 44- 47)
در این وحی بیانی که بر پیامبر (ص) نازل می شد، آن اموری که مخالف هوای نفس سیاستمداران، زورمندان و خلفایی چون معاویه و یزید بوده، آمده است. برای مثال در قرآن آمده است:
«و الشجره الملعونه فی القرآن؛ و درختی که در قرآن، مورد لعنت و نفرین قرار گرفته است.» (اسراء/ 60)
تفسیرها را بخوانید. مفسران، حدیث آورده اند که شجره ملعونه بنی امیه اند. اگر در قرآن ذکر می شد که شجره ملعونه بنی امیه اند، آنان با قرآن چه می کردند؟ بنی امیه ای که از جمله آنها، آن یزیدی بود که ذریه پیامبر (ص) را قتل عام کرد و دختران او را اسیر کرد؛ آن یزیدی که سه روز، مدینه را بر سربازانش مباح کرد که هر چه می خواهند بکنند و در مسجد پیامبر (ص) خون صحابه آن حضرت جاری شد؛ آن یزیدی که لشکریانش رو به کعبه می ایستادند و نماز می خواندند و بعد، کعبه را به منجنیق می بستند و می گفتند: «اجتمعت اطاعه والحرمه و غلبت الطاعه الحرمه»
در اینجا، اطاعت از خلیفه و حرمت خانه رو به روی همدیگر قرار گرفتند؛ اما اطاعت از خلیفه بر حرمت کعبه و خانه خدا، برتری یافت. بنابراین، اگر در قرآن چیزهایی وجود داشت که مخالف سیاست و حکومت یزید بود، وی نیز یزید همان زورمندان سابق را می کرد؛ در این صورت، قرآن دچار تحریف و کتمان می شد. آری، آنان آیات قرآن را هتک می کردند. تحریف می کردند، کتمان می کردند و بدین گونه، قرآن از حجیت می افتاد.
خدای تعالی می فرماید: «إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون؛ ما قرآن را نازل کردیم و ما خود را آن را حفظ می کنیم.»(حجر/ 9)
خداوند این کتاب آسمانی را که باید تا ابد بماند و برای خلق حجت باشد. بدین طریق حفظ کرد که آنچه را صراحتا مخالف هوای نفس زورمندان و خلفا بود، در آن نیاورد؛ بلکه با حدیث پیامبر (ص) به امت تبلیغ فرمود. خدای حکیم در سوره تحریم، خطاب به دو بانوی پیامبر (عایشه و حفصه) فرموده است:
«إن تتوبا إلی الله فقد صغت قلوبکما و إن تظاهر فإن علیه فإن الله هو مولاه و جبریل وصالح المومنین و الملائکه بعد ذلک ظهیر؛ مگر اینکه شما دو بانوی پیامبر، به درگاه خدا توبه کنید، زیرا دلهاتان از حق منحرف گشته است، و چنانچه بر ضد پیامبر پشت به پشت هم دهید.» (تحریم/ 4)
در اینجا، باری تعالی لشگرکشی می کند و می فرماید: بدانید که خداوند و جبرئیل و ملائکه فرد صالح از مومنین، سرپرست و پشتیبان او هستند.
مقصود از صالح المومنین، علی بن ابی طالب (ع) است.
«ضرب الله مثلا للذین کفروا امرأ ه نوح و امرأه لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخا نتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا؛ خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثال آورد که بانوی دو بنده صالح خدا بودند و به آن دو خیانت کرده اند و آن دو بنده صالح خدا نتوانستند آن دو بانو را از بازخواست خدا برهانند.» (تحریم/ 10)
آیا این دو بانوی پیامبر (ص) عایشه و حفصه، در خانه آن حضرت چه کرده بودند که آیاتی به این شدت نازل شد؟!
در کتاب سقیفه داستان آن آمده است. آنجا معلوم می شود که در خانه پیامبر (ص) چه می گذشته و آیا اینکه داستان رم دادن شتر رسول (ص) در واقعه عقبه، به اینجاها ارتباط داشته است، یا نه؟!
ابن حزم (که از بزرگان علمای مکتب خلفاست) در کتاب (المحلی) جزو کسانی که شتر پیامبر (ص) را رم دادند، نام ابوبکر و عمر و عثمان را می برد.
این گونه داستانها در حدیث آمده و در قرآن ذکر نشده است تا قرآن ذکر نشده است تا قرآن محفوظ بماند.
از این نمونه ها، داستانهایی در زمان پیامبر (ص) وجود دارد که اگر در قرآن می آمد، نمی گذاشتند قرآن سالم بماند. پس خداوند قرآن را بدین ترتیب حفظ کرد که شریعت خاتم الانبیا را در طی دو وحی نازل کرد:
الف) وحی قرآنی؛
ب) وحی بیانی
هر دو وحی نیز از نزد خداوند نازل شده است.
حالا با این بیان، معنای بعضی از احادیث را هم می توانیم بفهمیم که مثلا منظور از اینکه نام علی (ع) در وحی بوده، چیست. چنان که در آیه:
«یا أیها الرسول بلغ ما أ نزل إلیک من ربک -فی علی- و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس»
عبارت «فی علی» از جانب خدا با وحی بیان نازل شده است.
آری، همان گونه که گذشت، شریعت اسلام با دو وحی نازل می شده است: وحی قرآنی و وحی بیانی؛ و ما با وحی قرآنی تنها و بدون وحی بیانی نمی توانیم به شرایع اسلامی (همچون نماز، روزه، حج) برسیم. این، فرق بین شریعت خاتم الانبیا و سایر شرایع است؛ چرا که در سایر شرایع، همه شریعت در کتاب های آسمانی پیامبران بوده (و کتابهای آسمانی آنها تحریف شده) اما در شریعت اسلام (چون بنا بوده این شریعت تا ابد بماند) اصول شریعت در کتاب آسمانی و وحی قرآنی است و شرح و بیانش در حدیث پیامبر (ص) که منشأ وحی بیانی است می باشد.