قرآن کریم در مقام بیان قوه جاذبه و معرفی ملکه عفاف هم تمثیل از مرد می آورد و هم از زن. حال باید دید که آیا مرد در این صحنه عفیفانه تر تجلی نموده، یا زن در این مقام بیان عفیفانه تر آورده است؟ یوسف صدیق (ع) و حضرت مریم (س) مزایای ارزشی فراوانی داشتند که قرآن نقل می کند. اما آنچه در این مبحث مورد توجه است، وجود ملکه عفاف در آنها است. هم یوسف مبتلا شد و در اثر عفاف، نجات پیدا کرد، و هم مریم امتحان شد و در پرتو عفاف، نجات یافت، مهم عکس العمل هر یک از این دو معصوم است که چگونه بوده است. هنگامی که وجود مبارک یوسف (ع) آزمون می شود، قرآن تا این جا تعبیر دارد که می فرماید: «همت به و هم بها لولا أن رأی برهان ربه؛ آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را ندیده بود آهنگ او می کرد.» (یوسف/ 24) یعنی سخن در مقام فعل نیست، در مرحله مقدمات هم نیست بلکه در نشئه اهتمام است و این مرحله سوم است. مراد از مرحله اهتمام در این جا، همان است که آن زن مصری، همت گماشت و همتش در حد تعقیب یوسف (ع) به فعلیت رسید. ولی یوسف صدیق (ع) نه تنها مرتکب حرام نشد و نه تنها مقدمات حرام را آماده نکرد، بلکه قصد و همت و خیال هم در میان نبود. به دلیل این که آیه شریفه، و قصد حضرت را تعلیق به چیزی کرد که حاصل نشد و فرمود: «وهم بها لولا أن رأی برهان ربه» چون برهان رب را دید قصد نکرد. شواهد فراوان دیگری هم هست که ذات اقدس اله از یوسف (ع) به عنوان بنده طاهر و معصوم یاد کرده است. مثل آن جا که فرمود: «انه من عبادنا المخلصین؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود.» این صغرای قیاس است، و کبرای قیاس همان است که شیطان گفت: من نسبت به بندگان مخلص تو راه نفوذ ندارم. «الا عبادک منهم المخلصین؛ مگر بندگان خالص تو از میان آنان را.» (حجر/ 40)
بنابراین، به اعتراف شیطان یوسف صدیق، منزه از این گزند بود، چه این که مفتریان وقتی دامن پاک یوسف را متهم کردند، سرانجام اعتراف نمودند و گفتند: «الان حصحص الحق ا نا راودته عن نفسه؛ اکنون حق پدیدار گشت، من از او کام خواستم» (یوسف/ 51) و ذات اقدس اله هم که به نزاهت و قداست یوسف (ع) شهادت داد، فرمود: نه تنها یوسف به طرف بدی نرفت، بلکه بدی به طرف یوسف نرفت، در آن جا که فرمود: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء؛ این گونه بدی و پلیدی را از او برگردانیم» (یوسف/ 24) و نفرمود «لنصرف عنه السوء» نفرمود: ما او را از گناه بازداشتیم بلکه فرمود: به گناه اجازه ندادیم که به سراغ او برود. اما حضرت مریم (س) از لحاظ ملکه عفاف بودن، یا هم سطح یوسف صدیق (ع) است که خدا از او به عنوان عبد مخلص یاد کرد، که «من عبادنا المخلصین» و یا از او بالاتر است.
توضیح مطلب این است که وقتی از عفاف سخن به میان می آید، سخن از «همت به وهم بها لولا أن رأی برهان ربه» نیست. سخن این نیست که اگر مریم (س)، دلیل الهی را مشاهده نمی کرد، مایل بود. بلکه سخن آن است که: «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا؛ مریم گفت: اگر پرهیزکاری از تو به خدای رحمان پناه می برم.» (مریم/ 18) نه تنها خودش میل ندارد، آن فرشته را هم که به صورت بشر متمثل شده، نهی از منکر می کند و می گوید: اگر تو باتقوایی، دست به این کار نزن. وقتی ذات اقدس اله می فرماید: «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا؛ پس روح خود را به سوی او فرستادیم چون بشری هماهنگ بر او نمایان شد.» (مریم/ 17) این گونه ادامه نمی دهد که اگر او دلیل الهی را نمی دید، میل پیدا می کرد و قصد می نمود، بلکه می فرماید: «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا» این کلمه «ان کنت تقیا» به عنوان امر به معروف و نهی از منکر است، یعنی تو بپرهیز. مثل این که ذات اقدس اله به ما می فرماید: این کار را انجام ندهید «ان کنتم مؤمنین؛ پس اگر مؤمنید.» (آل عمران/ 175) ما این تعبیر را در قرآن زیاد داریم، که به نوبه خود تعبیر ارشادی و راهنمایی است. یعنی اگر مؤمنید، برابر ایمانتان عمل کنید. حال در این جا مریم (س) به این فرشته متمثل می فرماید: اگر باتقوایی دست به این کار نزن، من که دستم بسته است، تو هم دستت را ببند. آیا این تعبیر لطیف تر از تعبیر یوسف نیست؟ درباره یوسف، ذات اقدس اله فرمود: اگر برهان رب را نمی دید، به این قصد بود، ولی چون برهان رب را دید قصد نکرد، ولیکن درباره مریم (س) نه تنها درباره خودش، سخن از قصد نیست، بلکه فرشته متمثل را نیز از این قصد نهی می کند.
اخلاق قرآن آزمایش الهی داستان قرآنی ویژگی های پیامبران حضرت یوسف (ع) حضرت مریم (س) پاکدامنی حیا