از نظر امام علی (ع) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگهدارد، به پیکر اجتماع، سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی که به نفع او ستمگری می شود راضی و آرام نگهدارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان. عدالت بزرگ راهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد، اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.
می دانیم که عثمان بن عفان قسمتی از اموال عمومی مسلمین را در دوره خلافتش تیول خویشاوندان و نزدیکانش قرار داد، بعد از عثمان علی (ع) زمام امور را به دست گرفت. از آن حضرت خواستند که عطف به ماسبق نکند و کاری به گذشته نداشته باشد. کوشش خود را محدود کند به حوادثی که از این به بعد در زمان خلافت خودش پیش می آید، اما او جواب می داد که: «الحق القدیم لا یبطله شی ء؛ حق کهن به هیچ وجه باطل نمی شود.»
فرمود: «والله لو وجدته قد تزوج به النساء، و ملک به الاماء؛ لرددته؛ فان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛ به خدا سوگند، اگر آن املاک را بیابم به مسلمانان باز می گردانم گرچه مهریه زنان یا بهای کنیزان شده باشد، زیرا میدان عدالت وسیع است و کسی که عدالت با همه گستردگی اش بر او تنگ آید ظلم و ستم تنگنای بیشتری بر او ایجاد خواهد کرد.» (نهج البلاغه، خطبه 15)
یعنی عدالت چیزی است که می توان به آن به عنوان یک مرز، ایمان داشت و به حدود آن راضی و قانع بود، اما اگر این مرز شکسته و این ایمان گرفته شود و پای بشر به آن طرف مرز برسد دیگر حدی برای خود نمی شناسد، به هر حدی که برسد به مقتضای طبیعت و شهوت سیری ناپذیر خود تشنه حد دیگر می گردد و بیشتر احساس نارضایتی می نماید.
امام علی (ع) معتقد بود که عدالت نباید فدای مصلحت بشود. تبعیض و رفیق بازی و باندسازی و دهانها را با لقمه های بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است. اکنون مردی زمامدار و کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است، هدف و ایده اش مبارزه با این نوع سیاست بازی است. طبعا از همان روز اول ارباب توقع، یعنی همان رجال سیاست، رنجش پیدا می کنند، رنجش منجر به خرابکاری می شود و دردسرهائی فراهم می آورد، دوستان خیراندیش به حضور امام علی (ع) آمدند و با نهایت خلوص و خیر خواهی تقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافی در سیاست خود پدید آورد، پیشنهاد کردند که خودت را از دردسر این هوچی ها راحت کن (دهن سگ به لقمه دوخته به) اینها افراد متنفذی هستند، بعضی از اینها از شخصیتهای صدر اولند، تو فعلا در مقابل دشمنی مانند معاویه قرار داری که ایالتی زرخیز مانند شام را در اختیار دارد، چه مانعی دارد که به خاطر مصلحت فعلا موضوع مساوات و برابری را مسکوت عنه بگذاری؟
علی (ع) جواب داد: «اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه! والله ولااطور به ما سمر سمیر، و ما ام نجم فی السماء نجما! لو کان المال لی لسویت بینهم، فکیف و انما المال مال الله؛ آیا مرا می فرمایید که با ستم کردن در حق کسانی که بر آنان حکومت یافته ام پیروزی بجویم؟! به خدا سوگند تا شب و روز برقرار است، و ستارگان یکی پس از دیگری در می آیند چنین نخواهم کرد. اگر مال از آن خودم بود باز هم میان همه مساوات برقرار می داشتم چه رسد به آنکه مال، مال خداست» (نهج البلاغه، خطبه 126 ).
اخلاق تاریخ اسلام سیاست مصلحت بیت المال جامعه شناسی دین عدل تربیت