در سوره جاثیه آیه 5 آمده: «و اختلاف اللیل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فاحیا به الارض بعد موتها و تصریف الریاح آیات لقوم یعقلون؛ و در آمد و شد شب و روز و رزقی که خدا از آسمان نازل کرده و زمین را پس از مرگش بدان زنده ساخته و در گرداندن بادها برای مردمی که می اندیشند نشانه هاست».
سه مطلب به سه عبارت ذکر شد: یکی (اینکه) به طور کلی در آسمان ها و زمین آیاتی است برای اهل ایمان، در خلقت انسان و خلقت جاندارها آیات است برای اهل یقین بالخصوص. بعد جریان هایی از عالم ما را ذکر می کند برای کسانی که حداقل اهل فکر و تعقل باشند. یکی از آنها گردش منظم شب و روز است. قرآن همیشه این گردش منظم شب و روز و این نظام را به عنوان یک آیه و یک شی ء معنی دار برای نشان دادن قدرت و حکمت پروردگار ذکر می کند. «و ما انزل الله من السماء من رزق» روزی شما را از آسمان فرود می آورد. مقصود باران است چون بعدش می گوید: «فاحیا به الارض بعد موتها» و به وسیله این روزی شما که از آسمان می آید، زمین را زنده می کند. می خواهد بگوید این باران که شما می بینید اوضاع عالم این جور است، یک دفعه می بینید از بالا آب را گویی در غربیل کرده باشند یا با آب پاش می پاشند روی زمین، این را شما یک امر تصادفی تلقی نکنید، خیال نکنید که همین طور تصادفا این آب ها می آید و تصادفا برای گیاه های زمین نافع است و تصادفا برای حیوان ها نافع است و تصادفا برای انسان ها نافع است، صحبت تصادف نیست، این ها کارهای حساب شده است. آن ابر و باد و حرکت باد و حرکت ابر و ریزش باران و روییدن گیاه و تمام اینها تقدیر و حساب و در نظر گرفته شده و با نقشه و حساب قبلی بوده است و محال است که علل تصادفی به اینجا کشیده شود.
کریسی موریسون کتابی دارد به نام «آفرینش انسان»، در آن کتاب این موضوعات را خیلی خوب شرح داده است. از جمله بعد از آنکه اوضاع زمین و جو زمین و اکسیژن و گازهای دیگری که در مجموع زمین وجود دارد و مجموع اوضاعی که در روی زمین رخ داده و وضع ابرها و وضع هوا را کاملا تشریح می کند، می گوید اصلا محال و ممتنع است که جریانات بی هدف ،عالم منتهی به اینجا شده باشد. مثل این است که کسی فرض کند که کتابی مثل کلیات سعدی نوشته شده ولی همین سعدی که این شعرها را گفته آدمی بوده در نهایت بی سوادی و بی ذوقی، اصلا شعر نمی فهمیده، معنی شعر هم نمی فهمیده، همین طور که با قلم خط خطی می کرده این طور در آمده است، تصادفا این جور شده! محال و ممتنع است که تصادف چنین اثری را به وجود بیاورد.
تا حالا هیچ وقت شده که یک روزنامه در بیاید در بیست صفحه، شما درباره یک مقاله اش، درباره نیم مقاله اش، درباره یک سطرش احتمال بدهید حروفچین هایی بی سواد، همین طور به گزاف حروف را برداشته و چیده اند این مقاله درآمده است؟! هیچ وقت انسان می تواند چنین احتمالی بدهد؟ و حال آنکه ممکن است کسی بگوید چه مانعی دارد؟ حروفش که آنجا بوده، حروفچین هم که آنجا وجود داشته، دست حروفچین را هم که نبریده بودند، حروفچین بی سوادی برداشته همین طور بدون اینکه نقشه ای باشد، یک حرف الف از اینجا برداشته، ب از آنجا برداشته، هی برداشته جمع کرده، خودش هم نمی دانسته چکار می خواهد بکند، بعد داده زیر چاپ، حالا نگاه می کنیم می بینیم یک مقاله مفصل درباره مثلا «اوضاع سیاسی جهان» از آب در آمد!
کریسی موریسون کلیات سعدی تفکر نشانه های خدا طبیعت آفرینش روزی