جستجو

جانشینی سیاسی و علمی پیامبر اکرم (ص)

مسئله جانشینی و مرجعیت علمی از نظر شیعه
شیعه طبق آنچه از تعالیم اسلامی بدست آورده بود معتقد بود که آنچه برای جامعه در درجه اول اهمیت است روشن شدن تعالیم اسلام و فرهنگ دینی است (1) و در درجه تالی آن، جریان کامل آنها را در میان جامعه می باشد. و بعبارت دیگر اولا: افراد جامعه به جهان و انسان با چشم واقع بینی نگاه کرده وظائف انسانی خود را (بطوری که صلاح واقعی است) بدانند و به جا آورند اگرچه مخالف دلخواهشان باشد.
ثانیا یک حکومت دینی نظم واقعی اسلامی را در جامعه حفظ و اجراء نماید و بطوریکه مردم کسی را جز خدا نپرستند و از آزادی کامل و عدالت فردی و اجتماعی برخوردار شوند، و این دو مقصود بدست کسی باید انجام یابد که عصمت و مصونیت خدائی داشته باشد وگرنه ممکن است کسانی مصدر حکم یا مرجع علم قرار گیرند که در زمینه وظائف محوله خود از انحراف فکر یا خیانت سالم نباشند و تدریجا ولایت عادل آزادی بخش اسلامی بسلطنت استبدادی و ملک کسرائی و قیصری تبدیل شود و معارف پاک دینی مانند معارف ادیان دیگر دستخوش تحریف و تغییر دانشمندان بوالهوس و خودخواه گردد و تنها کسی که به تصدیق پیغمبر اکرم (ص) در اعمال و اقوال خود مصیب و روش او با کتاب خدا و سنت پیغمبر (ص) مطابقت کامل داشت همان علی (ع) بود (البدایة و النهایة، ج7، ص360). و اگر چنانکه اکثریت می گفتند قریش با خلافت حقه علی مخالف بودند لازم بود مخالفین را بحق وادارند و سرکشان را بجای خود بنشانند چنانکه با جماعتی که در دادن زکات امتناع داشتند، جنگیدند و از گرفتن زکات صرفنظر نکردند نه اینکه از ترس مخالفت قریش حق را بکشند.
آری آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابی بازداشت ترس از دنباله ناگوار آن یعنی فساد روش حکومت اسلامی و انهدام اساس تعلیمات عالیه دین بود، اتفاقا جریان بعدی حوادث نیز این عقیده (یا پیش بینی) را روز بروز روشن تر می ساخت و در نتیجه شیعه نیز در عقیده خود استوارتر میگشت و یا اینکه در ظاهر با نفرات ابتدائی انگشت شمار خود به هضم اکثریت رفته بود و در باطن به اخذ تعالیم اسلامی از اهل بیت و دعوت به طریقه خود اصرار می ورزیدند در عین حال برای پیشرفت و حفظ قدرت اسلام مخالفت علنی نمی کردند و حتی افراد شیعه دوش بدوش اکثریت به جهاد می رفتند و در امور عامه دخالت می کردند و شخص علی در موارد ضروری اکثریت را به نفع اسلام راهنمائی می نمود (تاریخ یعقوبی، ص111، 126 و 129).

روش سیاسی خلافت انتخابی و مغایرت آن با نظر شیعه
شیعه معتقد بود که شریعت آسمانی اسلام که مواد آن در کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم (ص) روشن شده تا روز قیامت به اعتبار خود باقی و هرگز قابل تغییر نیست (2) و حکومت اسلامی با هیچ عذری نمی تواند از اجراء کامل آن سرپیچی نماید، تنها وظیفه حکومت اسلامی اینست که با شوری در شعاع شریعت به سبب مصلحت وقت تصمیماتی بگیرد ولی از جریان بیعت سیاست آمیز شیعه و همچنین از جریان حدیث دوات و قرطاس که در آخرین روزهای بیماری پیغمبر اکرم (ص) اتفاق افتاد پیدا بود که گردانندگان و طرفداران خلافت انتخابی معتقدند که کتاب خدا مانند یک قانون اساسی محفوظ بماند ولی سنت و بیانات پیغمبر اکرم (ص) را در اعتبار خود ثابت نمی دانند بلکه معقتدند که حکومت اسلامی می تواند به سبب اقتضای مصلحت از اجراء آنها صرفنظر نماید. و این نظر با روایتهای بسیاری که بعدا در حق صحابه نقل شد (صحابه مجتهدند و در اجتهاد و مصلحت بینی خود اگر اصابت کنند مأجور و اگر خطا کنند معذور می باشند) تأیید گردید و نمونه بارز آن وقتی اتفاق افتاد که خالد بن ولید یکی از سرداران خلیفه شبانه در منزل یکی از معارف مسلمانان مالک بن نویره مهمان شد و مالک را غافل گیر نموده کشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالک همبستر شد و بدنبال این جنایت های شرم آور، خلیفه به عنوان اینکه حکومت وی به چنین سرداری نیازمند است مقررات شریعت را در حق خالد اجراء نکرد (3)!!
و همچنین خمس را از اهل بیت و خویشان پیغمبر اکرم (ص) بریدند (4) و نوشتن احادیث پیغمبر اکرم (ص) به کلی قدغن شد و اگر در جائی حدیث مکتوب کشف یا از کسی گرفته می شد آن را ضبط کرده می سوزانیدند (5) و این قدغن در تمام زمان خلفاء راشدین تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی (99-102) استمرار داشت (6) و در زمان خلافت خلیفه دوم (13-25ق) این سیاست روشن تر شد و مقام خلافت عده ای از مواد شریعت را مانند حج تمتع و نکاح متعه و گفتن حی علی خیر العمل در اذان نماز ممنوع ساخت (7) و نفوذ سه طلاق را دایر کرد و نظایر آنها (8). در خلافت وی بود که بیت المال در میان مردم با تفاوت تقسیم شد (9) که بعدا در میان مسلمانان اختلاف طبقاتی عجیب و صحنه های خونین دهشتناکی بوجود آورد و در زمان وی معاویه در شام با رسومات سلطنتی کسری و قیصر حکومت میکرد و خلیفه او را کسرای عرب می نامید و معترض حالش نمی شد.
خلیفه دوم به سال 23 هجری قمری بدست غلامی ایرانی کشته شد و طبق رأی اکثریت شورای شش نفری که به دستور خلیفه منعقد شد خلیفه سوم زمام امور را بدست گرفت. وی در عهد خلافت خود خویشاوندان اموی خود را به مردم مسلط ساخته در حجاز و عراق و مصر و سایر بلاد اسلامی زمام امور را بدست ایشان سپرد (10) ایشان بنای بی بند و باری گذاشته آشکارا به ستم و بیداد و فسق و فجور و نقض قوانین جاریه اسلامی پرداختند، سیل شکایت ها از هر سوی بدار الخلافه سرازیر شد ولی خلیفه که تحت تأثیر کنیزان اموی خود و خاصه مروان بن حکم (11) قرار داشت به شکایت های مردم ترتیب اثر نمی داد بلکه گاهی هم دستور تشدید و تعقیب شاکیان را صادر می کرد (12) و بالاخره به سال 35 هجری مردم بر وی شوریدند و پس از چند روز محاصره و زد و خورد وی را کشتند. خلیفه سوم در عهد خلافت خود حکومت شام را که در رأس آن از خویشاوندهای اموی او معاویه قرار داشت بیش از بیش تقویت می کرد و در حقیقت سنگینی خلافت در شام متمرکز بود و تشکیلات مدینه که دارالخلافه بود جز صورتی در بر نداشت (13).
خلافت خلیفه اول با انتخاب اکثریت صحابه و خلیفه دوم با وصیت خلیفه اول و خلیفه سوم با شورای شش نفری که اعضاء و آئین نامه آن را خلیفه دوم تعیین و تنظیم کرده بود مستقر شد و روی هم رفته سیاست سه خلیفه که بیست و پنج سال خلافت کردند در اداره امور این بود که قوانین اسلامی بر طبق اجتهاد و مصلحت وقت که مقام خلافت تشخیص دهد، در جامعه اجراء شود و در معارف اسلامی این بود که تنها قرآن بی اینکه تفسیر شود یا مورد کنجکاوی قرار گیرد خوانده شود و بیانات پیغمبر اکرم (ص)،حدیث بی اینکه روی کاغذ بیاید روایت شود و از حد و زبان و گوش تجاوز نکند. کتابت به قرآن کریم انحصار داشت و در حدیث ممنوع بود (14) پس از جنگ یمامه که در سال 12 هجری قمری خاتمه یافت و گروهی از صحابه که قاری قرآن بودند در آن جنگ کشته شدند عمر بن الخطاب به خلیفه اول پیشنهاد می کند آیات قرآن در یک مصحف جمع آوری شود وی در پیشنهاد خود می گوید اگر جنگی رخ دهد و بقیه حاملان قرآن کشته شوند قرآن از میان ما خواهد رفت؛ بنابراین لازمست آیات قرآنی را در یک مصحف جمع آوری کرده به قید کتابت در بیاوریم (15). این تصمیم را درباره قرآن کریم گرفتند با اینکه حدیث پیغمبر اکرم (ص) که تالی قرآن بود نیز با همان خطر تهدید می شد و از مفاسد نقل به معنی و زیاده و نقیصه و جعل و فراموشی در امن نبود ولی توجهی به نگهداری حدیث نمی شد بلکه کتابت آن ممنوع و هر چه بدست می افتاد سوزانیده می شد تا در اندک زمانی کار بجائی کشید که در ضروریات اسلام مانند نماز روایات متضاد بوجود آمد و در سایر رشته های علوم در این مدت قدمی برداشته نشد و آن همه تقدیس و تمجید که در قرآن و بیانات پیامبر اکرم (ص) نسبت به علم و تأکید و ترغیب در توسعه علوم وارد شده بود، بی اثر ماند و اکثریت مردم سرگرم فتوحات پی در پی اسلام و دلخوش به غنائم فزون از حد که از هر سو به جزیرة العرب سرازیر می شد بودند و دیگر عنایتی به علوم خاندان رسالت که سر سلسله شان علی (ع) بود و پیغمبر اکرم (ص) او را آشناترین مردم به معارف اسلام و مقاصد قرآن معرفی کرده بود نشد حتی در قضیه جمع قرآن (با اینکه می دانستند پس از رحلت پیغمبر اکرم (ص) مدتی در کنج خانه نشسته و مصحف را جمع آوری نموده است) وی را مداخله ندادند حتی نام او را نیز به زبان نیاوردند (16).
اینها و نظایر اینها اموری بود که پیروان علی (ع) را در عقیده خود راسخ تر و نسبت به جریان امور هشیارتر می ساخت و روز بروز بر فعالیت خود می افزودند. علی (ع) نیز که دستش از تربیت عمومی مردم کوتاه بود به تربیت خصوصی افراد می پرداخت. در این بیست و پنج سال سه تن از چهار نفر یاران علی (ع) که در همه احوال در پیروی او ثابت قدم بودند «سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد» درگذشتند ولی جمعی از صحابه و گروه انبوهی از تابعین در حجاز و یمن و عراق و غیر آنها در سلک پیروان علی درآمدند و در نتیجه پس از کشته شدن خلیفه سوم از هر سوی به آن حضرت روی نموده و به هر نحو که بود با وی بیعت کردند و وی را برای خلافت برگزیدند.

پاورقی:
(1) کتاب خدا و بیانات پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت با ترغیب و تحریص به تحصیل علم تا جایی که پیغمبر اکرم (ص) می فرماید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم»؛ طلب دانش به هر مسلمانی واجب است (بحار، ج1، ص172)
(2) خدای تعالی در کلام خود می فرماید: «وانه لکتاب عزیز لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»؛ «قرآن کتابی است گرامی که هرگز باطل از پیش و پس به آن را نخواهد یافت»، (فصلت/ 41 و 42)، می فرماید: «ان الحکم الا لله»؛ «جز خدا کسی نباید حکم کند»، (یوسف/ 67) یعنی شریعت تنها شریعت و قوانین خداست که از راه نبوت باید به مردم برسد و می فرماید: «ولکن رسول الله و خاتم النبیین»، (احزاب/ 40) و با این آیه، ختم نبوت و شریعت را با پیغمبر اکرم (ص) اعلام می فرماید و می فرماید: «ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون»؛ «هر کس مطابق حکم خدا حکم نکند، کافر است» (مائده/ 44).
(3) تاریخ یعقوبی، ج2، ص110، تاریخ ابی الفداء، ج1، ص158.
(4) در الدرالمنثور، ج3، ص186، تاریخ یعقوبی، ج3، ص48، گذشته از اینها وجوب خمس در قرآن کریم منصوص می باشد: «واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی»، (انفال/ 41).
(5) ابوبکر در خلافتش پانصد حدیث جمع کرد، عایشه می گوید یک شب تا صبح پدرم را مضطرب دیدم، صبح به من گفت: احادیث را بیاور، پس همه آنها را آتش زد (کنزالعمال، ج5، ص 237) عمر به همه شهرها نوشت: نزد هر کس حدیثی هست باید نابودش کند (کنزالعمال ج5، ص 237) محمد بن ابی بکر می گوید: در زمان عمر، احادیث زیاد شد، وقتی به نزدش آوردند دستور داد آنها را سوزانیدند (طبقات ابن سعد، ج5، ص 140).
(6) تاریخ ابی الفداء، ج1، ص 151 و غیر آن.
(7) پیغمبر اکرم (ص) در حجة الوداع عمل حج را برای حجاج که از دور به مکه وارد شوند (طبق آیه: «فمن تمتع بالعمرة» الخ) به شکل مخصوص مقرر داشت و عمر در خلافت خود آن را ممنوع ساخت. و همچنین در زمان رسول خدا (ص) متعه (ازدواج موقت) دایر بود ولی عمر در ایام خلافت خود آن را قدغن کرد و برای متخلفین مقرر داشت که سنگسار شوند. و همچنین در زمان رسول خدا (ص) در اذان نماز «حی علی خیر العمل»؛ یعنی مهیا باش برای بهترین اعمال که نماز است»، گفته می شد، ولی عمر گفت: این کلمه مردم را از جهاد باز می دارد و قدغن کرد! و همچنین در زمان رسول خدا (ص) به دستور آن حضرت در یک مجلس یک طلاق بیشتر انجام نمی گرفت ولی عمر اجازه داد که در یک مجلس سه طلاق داده شود!! قضایای نامبرده در کتب حدیث و فقه و کلام سنی و شیعه مشهور است.
(8) تاریخ یعقوبی، ج2، ص131. تاریخ ابی الفداء، ج1، ص 160.
(9) اسدالغابة، ج4، ص386. الاصابه، ج3.
(10) تاریخ یعقوبی، ج2، ص150. تاریخ ابی الفداء، ج1، ص168. تاریخ طبری، ج3، ص377 و غیر آنها.
(11) تاریخ یعقوبی، ج2، ص150. تاریخ طبری، ج3، ص397.
(12) جماعتی از اهل مصر به عثمان شوریدند، عثمان احساس خطر کرده از علی بن ابیطالب استمداد نموده اظهار ندامت کرد، علی (ع) به مصریین فرمود: شما برای زنده کردن حق قیام کرده اید و عثمان توبه کرده می گوید: من از رفتار گذشته ام دست برمی دارم و تا سه روز دیگر به خواسته های شما ترتیب اثر خواهم داد و فرمانداران ستمکار را عزل می کنم، پس علی از جانب عثمان برای ایشان قراردادی نوشته و ایشان مراجعت کردند. در بین راه، غلام عثمان را دیدند که بر شتر او سوار و به طرف مصر می رود، از وی بدگمان شده او را تفتیش نمودند، با او نامه ای یافتند که برای والی مصر نوشته بود بدین مضمون، به نام خدا، وقتی عبدالرحمان بن عدیس نزد تو آمد، صد تازیانه به او بزن و سر و ریشش را بتراش و به زندان طویل المده محکومش کن و مانند این عمل را درباره عمر بن الحمق و سودان بن حمران و عروة بن نباع اجراء کن!! نامه را گرفته و با خشم به جانب عثمان برگشته اظهار داشتند: تو به ما خیانت کردی! عثمان نامه را انکار نمود. گفتند غلام تو حامل نامه بود. پاسخ داد بدون اجازه من این عمل را مرتکب شده. گفتند مرکوبش شتر تو بود، پاسخ داد شترم را دزدیده اند! گفتند: نامه به خط منشی تو می باشد، پاسخ داد بدون اجازه و اطلاع من این کار را انجام داده!! گفتند پس به هر حال تو لیاقت خلافت نداری و باید استعفا دهی، زیرا اگر این کار به اجازه تو انجام گرفته خیانت پیشه هستی و اگر این کارهای مهم بدون اجازه و اطلاع تو صورت گرفته پس بی عرضگی و عدم لیاقت تو ثابت می شود و به هر حال یا استعفا کن و یا الآن عمال ستمکار را عزل کن. عثمان پاسخ داد: اگر من بخواهم مطابق میل شما رفتار کنم پس شما حکومت دارید، من چه کاره هستم؟ آنان با حالت خشم از مجلس بلند شدند (تاریخ طبری، ج3، ص402 - 409. تاریخ یعقوبی، ج2 ص150 و 151).
(13) تاریخ طبری، ج3، ص377.
(14) صحیح بخاری، ج6، ص89، تاریخ یعقوبی، ج2، ص113.
(15) تاریخ یعقوبی، ج2، ص111. تاریخ طبری، ج3، ص 129-132.
(16) تاریخ یعقوبی، ج2، ص113. شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص9: در روایات زیادی وارد شده که بعد از انعقاد بیعت ابی بکر، وی پیش علی (ع) فرستاد و از وی بیعت خواست، علی (ع) پاسخ داد که من عهد کرده ام که از خانه به جز برای نماز بیرون نروم تا قرآن را جمع کنم. و باز وارد است که علی (ع) پس از شش ماه با ابی بکر بیعت کرد و این دلیل تمام کردن جمع قرآن می باشد. و نیز وارد است که علی (ع) پس از جمع قرآن مصحف را به شتری بار کرده پیش مردم آورده نشان داد. و نیز وارد است که جنگ یمامه که قرآن پس از آن تالیف شده، در سال دوم خلافت ابی بکر بوده است، مطالب نامبرده در غالب کتب تاریخ و حدیث که متعرض قصه جمع مصحف شده اند یافت می شود.

منابع

  • سید محمدحسین طباطبایی- شیعه در اسلام- صفحه 40-31

کلید واژه ها

اسلام تاریخ اسلام سنت حدیث تشیع مورخان

مطالب مرتبط

جوامع حدیثی شیعه از قرن سوم تا سیزدهم هجری نظریات مختلف درباره منشأ پیدایش شیعه اعمال و سنتهای روز غدیر خم منابع تعالیم فرهنگ اسلامی اسلام ابوسفیان، ابن حارث و عبدالله ابن امیه اسلام عمروبن عاص و خالدبن ولید اسلام آوردن عدی بن حاتم

اطلاعات بیشتر

کیفیت پیدایش شیعه در تاریخ اسلام تفاوت شیعه امامیه و شیعیان زیدیه و اسماعیلیه دلایل شیعه بر ضرورت امامت برای جانشینی پیامبر اکرم پیروی از سیره پیامبر (ص) علت اختلاف ائمه با حکومت های وقت

ابزار ها