بخل مانند تمام صفات رذیله، داراى درجاتى است. بعضى از مراحل آن به قدرى ضعیف است که ممکن است از دید بسیارى از افراد، مخفى بماند و بعضى از مراحل آن به قدرى آشکار است که هر کس، حتى کودکان نیز آن را درک میکنند. بعضى نسبت به اموال خود بخیلند، یعنى حاضر نیستند کمترین بهره اى به دیگران برسانند. بعضى از آن هم فراتر رفته، نسبت به اموال مردم بخیلند، یعنى، اگر ببینند کسى به دیگرى احسان قابل ملاحظه اى می کند، ناراحت میشوند. بعضى نیز از آن نیز فراتر رفته، هرگاه ببینند افراد اموالشان را براى خودشان به طور گسترده مصرف میکنند، ناراحت می شوند و این بدترین و عجیبترین نوع بخل است. از سوى دیگر، بعضى در امور مادى بخیلند و بعضى در امور معنوى، مانند کسى که نسبت به علم و دانش دیگران بخل می ورزد. بعضى در موضوعات مهم بخیلند، مانند، بخشیدن اموال زیاد، در حالى که بعضى در کوچکترین مسائل بخل میورزند، مانند سلام کردن!
بعضى در انجام انفاقهاى مستحب بخل نشان میدهند، در حالى که بعضى در واجبات، مانند اداى خمس و زکات بخل میورزند. گروهى بخل خود را بدون پوشش و توجیه نشان می دهند، در حالى که گروه دیگر، پوششهاى ظاهرى براى آن درست می کنند، مانند، جلوگیرى از اسراف، تامین مخارج فرزندان، دورى از ریاء و تظاهر و شک و تردید در استحقاق مستحقین و مانند اینها. بنابراین بخل شاخه هاى متعدد و اشکال گوناگون دارد که مؤمنان متقى باید مراقب همه آنها باشند و با آن در تمام اشکالش مبارزه کنند تا به حریم قرب پروردگار راه یابند. افراد را از لحاظ درجه بخل و طمع می توان در سه گروه طبقه بندی نمود: افراد بخیل، بخیل واقعی و بخیل ترین مردم. در روایات اسلامى اشاره هاى لطیفى به اشکال و شاخه هاى بخل شده است از جمله:
در مورد بخیل
پیامبر خدا می فرماید: «أقل الناس راحة البخیل؛ آدم بخیل کمتر از همه مردم آسایش دارد». امام على (ع) می فرماید: «البخیل خازن لورثته؛ آدم بخیل خزانه دار وارثان خود است». همچنین می فرماید: «البخل یذل مصاحبه، و یعز مجانبه؛ بخل همنشین خود را خوار می دارد و کناره گیر از خود را ارجمند». و نیز می گوید: «لیس لبخیل حبیب؛ بخیل هیچ دوستى ندارد». همچنین در حکمت 126 نهج البلاغه می فرماید: «عجبت للبخیل یستعجل الفقر الذی منه هرب، ویفوته الغنى الذی إیاه طلب، فیعیش فی الدنیا عیش الفقراء، ویحاسب فی الآخرة حساب الأغنیاء؛ در شگفتم از بخیل که فقر و نادارى را که از آن گریزان است به سوى خود می شتاباند و توانگرى و ثروتى را که در پى آن است از دست میدهد. او در دنیا مانند تهیدستان به سر میبرد و در آخرت همچون توانگران از او حسابرسى میشود». در نهج البلاغه در توضیح این مطلب می فرماید: «یعیش فی الدنیا عیش الفقراء و یحاسب فی الآخرة حساب الاغنیاء؛ در دنیا زندگی فقیرانه ای می کند و در آخرت حساب ثروتمندان را پس می دهد».
در دنیا مثل یک آدم فقیر و بدبخت و مفلوک زندگی می کند چون خودش را صرف پول می کند و حاضر نیست پول را صرف خودش بکند. لباس کهنه می پوشد، غذای ساده مثل نان و پنیر می خورد. از این آدم باید پرسید برای چه تو چنین کاری می کنی؟ ایثار که نمی خواهد بکند. اگر آدمی بود که ثروت را صرف خودش نمی کرد ولی صرف دیگران می کرد، او اهل ایثار بود، اما محبت در بخیل است که فقط می خواهد جمع بکند. امیرالمؤمنین می گوید اصلا فقر یعنی چه؟ یعنی نداشتن. آدم وقتی که نداشته باشد، غذای خوب، مسکن خوب، مرکب خوب، لباس خوب گیرش نمی آید. تو بدبخت که الآن هم گرفتار همان هستی. تو یک عمر نان و پنیر می خوری برای اینکه مبادا فقیر بشوی و مجبور باشی نان و پنیر بخوری. تو حالا هم به نان و پنیر افتاده ای. یک عمر نان و پنیر می خورد که مبادا فقیر بشود بخواهد نان و پنیر بخورد! این همین است که انسان خودش را گم کرده یعنی خود واقعی اش را از دست داده است.
و نیز می فرماید: «حاجتک إلى البخیل أبرد من الزمهریر؛ نیاز تو به آدم بخیل خنکتر از زمهریر (سرماى بسیار سخت) است». در حدیث دیگرى نقل شده است: (روزى) حضرت على (ع) مقدار قابل ملاحظه اى خرما براى کسى فرستاد. یکى از حاضران عرض کرد: به خداوند سوگند! آن شخص چیزى از شما مطالبه نکرده و کافى بود که یک پنجم آن را برایش ارسال مى کردید. امام فرمودند: خداوند افرادى مانند تو را در میان مؤمنان زیاد نکند! من بخشش میکنم، تو بخل میورزى » (وسایل الشیعه، ج 6، ص 318 «با کمى تلخیص»).
امام صادق (ع) می فرماید: «إن أحق الناس بأن یتمنى للناس الغنى البخلاء؛ لأن الناس إذا استغنوا کفوا عن أموالهم؛ بخیلان بیش از همه باید براى مردم آرزوى توانگرى کنند؛ زیرا وقتى مردم بى نیاز شدند از اموال و داراییهاى بخیلان چشم بر میدارند». همچنین می گوید: «حسب البخیل من بخله سوء الظن بربه، من أیقن بالخلف جاد بالعطیة؛ در بخل بخیل همین بس که به خداى خود بدگمان است. کسى که به عوض یقین داشته باشد، بذل و بخشش میکند».
در مورد بخیل واقعى
پیامبر خدا می فرماید: «إنما البخیل حق البخیل الذی یمنع الزکاة المفروضة فی ماله، ویمنع البائنة فی قومه، وهو فیما سوى ذلک یبذر؛ بخیل واقعى کسى است که از پرداخت زکات واجب مال خود سرباز میزند و از بخشش به قوم و خویشان خود دریغ میورزد و در جز این موارد ولخرجى میکند». همچنین می فرماید: «البخیل حقا من ذکرت عنده فلم یصل علی؛ بخیل واقعى کسى است که نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد».
در مورد بخیل ترین مردم
پیامبر خدا می فرماید: «أبخل الناس من بخل بما افترض الله علیه؛ بخیل ترین مردم کسى است که در پرداخت آنچه خدا بر او واجب گردانیده است بخل ورزد». امام على (ع) می فرماید: «أبخل الناس من بخل على نفسه بماله وخلفه لوراثه؛ بخیل ترین مردم کسى است که مال خویش را از خود دریغ دارد و براى وارثانش بگذارد». همچنین می فرماید: «إن سخاء النفس عما فی أیدی الناس لأفضل من سخاء البذل؛ چشم پوشیدن از آنچه در دست مردم است بالاتر از بخشندگى است». همچنین امام على (ع) می فرمایند: «البخل باخراج ما افترضه الله سبحانه من الاموال اقبح البخل؛ بخل در مورد پرداختن آن چه را که خدا بر انسان از اموال واجب کرده است، زشتترین نوع آن است » (غرر الحکم، ص 2038).
و در حدیثى از رسول خدا آمده است: «ان ابخل الناس من بخل بالسلام؛ بخیل ترین مردم کسى است که حتى در سلام کردن بخل میورزد!» (بحار الانوار، ج 73، ص 4). از برخى روایات استفاده می شود که بعضى از مراحل بخل را تحت عنوان لئیم بودن، ذکر کرده اند که درجه شدید بخل است. رسول خدا می فرمایند: «الرجال اربعة سخى و کریم و بخیل و لئیم، فالسخى الذى یاکل و یعطى والکریم الذى لا یاکل و یعطى و البخیل الذى یاکل و لا یعطى و اللئیم الذى لا یاکل ولا یعطى؛ افراد چهار دسته هستند: بعضى سخى هستند و بعضى کریم و بعضى بخیل و بعضى لئیم، سخى کسى است که از اموالش هم خود استفاده می کند و هم به دیگران میبخشد و کریم کسى است که خودش نمی خورد و به دیگران می بخشد و بخیل کسى است که (فقط) خودش مصرف میکند و به دیگران نمی بخشد و لئیم کسى است که نه خودش می خورد و نه به دیگران میبخشد (بحار الانوار، ج 68، ص 356).