فلسفه مجازات زنا چیست؟ غالبا شما اگر کتابهایی را که در این زمینه ها بحث کرده اند بخوانید می بینید اینطور اظهار نظر می کنند که علت مجازات زنا به اصطلاح آنها "مرد سالاری" است. در دوره هایی که مرد حاکم بر خانواده بوده به معنای اینکه مرد مالک خانواده بوده و زن حقی نداشته و یک وسیله ای در دست مرد بوده برای بهره برداری او، و مرد خودش را مالک زن می دانسته است وقتی که زن زنا می کرده است، از نظر مرد اینطور بوده که زن یک چیزی را که تعلق به او داشته، در اختیار دیگری قرار داده، و از این جهت مجازات زنا برقرار شده است. معلوم است که از نظر قانون اسلام این یک حرف بی اساسی است. در اسلام مجازات زنا منحصرا برای زن نیست، هم مرد باید مجازات شود و هم زن «الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأئه جلده و لا تأخذکم بهما رأفه فی دین الله ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر و لیشهد عذابهما طایفه من المؤمنین»؛ (نور/ 2) «هر یک از زن و مرد زنا کار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت و محبت کاذب نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند». تصریح می کند هم مرد زنا کار و هم زن زنا کار هر دو باید مجازات شوند. اگر اینطور می بود که مرد هیچ محدودیت و ممنوعیتی نداشت و تنها زن بود که از زنا ممنوع بود که شاید چنین مقرراتی در بعضی جاهای دنیا بوده که فقط زن حق زنا کردن نداشته است ولی مرد حق زنا کردن داشته در این صورت می شد، این حرف را گفت که فلسفه مجازات زنا "مرد سالاری" است. اما در اسلام هم مرد ممنوع است از زنا کردن و هم زن و معنایش این است که مرد کامیابی جنسی خودش را تنها و تنها در محدوده ازدواج می تواند انجام دهد، و ازدواج یعنی قبول کردن یک سلسله تعهدات و مسؤولیت ها، و زن هم کامیابی جنسی خودش را تنها و تنها در محدوده ازدواج می تواند انجام دهد، مقرون به قبول یک سلسله تعهدها و مسؤولیت ها. پس مرد حق ندارد بدون اینکه مسأله ازدواج در میان باشد آزادانه به اصطلاح امروز غریزه جنسی اش را اشباع کند همچنانکه زن چنین حقی را ندارد. بنابراین مسأله حرمت زنا به زن اختصاص ندارد، در مورد هر دو تعمیم دارد. در این آیه سه مطلب بیان شده است:
اول اینکه زنا کار، اعم از مرد و زن، باید مجازات شود و مجازاتش را هم قرآن تعیین کرده است: "صد تازیانه". صد تازیانه باید به مرد زنا کار زده شود و صد تازیانه به زن زنا کار.
مطلب دوم: به مؤمنین آگاهی می دهد که در مورد این مجازات مبادا تحت تأثیر عواطفتان قرار بگیرید، مبادا دلتان رحم بیاید و بگویید با خوردن صد تازیانه دردش می آید پس یک مقدار از آن را اجرا نکنیم، که اینجا جای رحم نیست. می گوید مبادا در اینجا عواطفتان به هیجان بیاید و سبب شود که عملا تسامحی در اجرای این حد قائل شوید و به اصطلاح امروز یک وقت فکر نکنید این عمل، غیر انسانی است، نه، انسانی است.
مطلب سوم: این مجازات را در خفا انجام ندهید چون این مجازات برای این است که دیگران عبرت بگیرند. حتما یک جمعی از مؤمنین باید در موقع اجرای این مجازات حاضر و ناظر باشند و ببینند. مقصود این است که وقتی این حکم اجرا می شود باید به گونه ای اجرا شود که همه مردم آگاه شوند که فلان مرد یا زن زنا کار این حد درباره اش اجرا شد، نه اینکه مخفیانه اجرا شود، باید علنی اجرا شود.
در عرف امروز اروپا زن و مرد فقط در وقتی که به تعبیر اسلام "محصن" و یا "محصنه" باشند از زنا کردن ممنوعند، یعنی یک مرد زن دار و یک زن شوهر دار حق ندارند زنا کنند، اما برای مردی که زن ندارد یا زنی که شوهر ندارد هیچ منعی نیست که زنا کند و طبعا مرد بی زن حق ندارد با زن شوهردار زنا کند و زن بی شوهر هم حق ندارد با مرد زن دار زنا کند، ولی مرد بی زن و زن بی شوهر هیچ گونه ممنوعیتی ندارند. حال چرا اینطور می گویند؟ آنها اینطور فکر می کنند که فلسفه حرمت زنای مرد زن دار این است که با این کار به زنش خیانت کرده و حق او را از بین برده، و فلسفه حرمت زنای زن شوهر دار هم این است که حق شوهرش را از بین برده، پس مردی که زن ندارد تعهدی در برابر کسی ندارد و زنی هم که شوهر ندارد تعهدی در برابر کسی ندارد، پس برای آنها اشکالی نیست. ولی از نظر اسلام در اینجا دو مسأله مطرح است: یک مسأله اینکه برای هیچ مرد و زنی در خارج از تشکیل عائله حق کامیابی جنسی نیست، چه مرد زن داشته باشد و یا نداشته باشد، و چه زن شوهر داشته باشد یا نداشته باشد. اسلام برای "عائله" آن اهمیت فوق العاده را قائل است که در خارج از کانون خانوادگی، ارضای کامیابی جنسی را ممنوع می داند و تنها محیط خانوادگی را جای ارضای کامیابی جنسی می داند، در محیط خارج از کانون خانوادگی به هیچ شکل اجازه نمی دهد که مرد و زنی از یکدیگر استمتاع کنند. مسأله دوم، مسأله مجازات مرد زن دار و زن شوهر دار است که اسلام دو مجازات قائل است و مجازاتش شدت پیدا می کند. یک مجازات کلی قائل است که همان صد تا زیانه است و دیگری "رجم" است: سنگساری.
یکی از چیزهایی که پایه خانوادگی و محیط خانوادگی را محکم می کند، همین مسأله است و علت اینکه پایه کانون خانوادگی در دنیای اروپا سست و متزلزل است همین است و امروز هم در جامعه ما به هر نسبت که از فرنگی ها پیروی کنیم کانون خانوادگی را متزلزل کرده ایم. وقتی که جامعه ما به دستور اسلام واقعا عمل می کرد، یعنی پسرها واقعا قبل از ازدواج، با زنی و دختری در تماس نبودند و به اصطلاح فرنگی های امروز یک گرل فرند (girl friend)، (رفیق دختر)، نداشتند و دخترها هم همین طور، ازدواج برای یک پسر یا دختر یک آرزو بود. یک پسر به سن پانزده سالگی که می رسید، احساس طبیعی نیاز به همسر در او پیدا می شد، یک دختر هم همین طور، و این طبیعی است که آرزوی یک پسر این بود که زن بگیرد چون به وسیله ازدواج از محدودیت و ممنوعیت استفاده از زن خارج می شد و به مرز آزادی استفاده از زن می رسید. آن وقت شب زفاف کم از صبح پادشاهی نبود چون روی خاصیت روانی، اولین موجودی که این پسر را به این حظ و بهره رسانده یعنی از محدودیت به آزادی رسانده همسرش بوده، و برای دختر هم این پسر اولین کسی بوده که او را از محدودیت به آزادی رسانده است. این بود که پسر و دخترهایی که اصلا همدیگر را ندیده بودند و ازدواج کرده بودند، آنچنان با یکدیگر الفت می گرفتند که وضع عجیبی بود. اما سیستم فرنگی به پسر اجازه می دهد که تا زمانی که زن نگرفته روابط جنسی اش آزاد باشد و به دختر هم اجازه می دهد تا شوهر نکرده روابط جنسی اش آزاد باشد. نتیجه این است که برای یک پسر، ازدواج محدودیت است و برای یک دختر هم ازدواج محدودیت است. قبل از ازدواج، آزادی داشته با هر کسی رابطه داشته باشد، حال که می خواهد ازدواج کند به یک نفر محدود می شود. این است که یک پسر وقتی زنی را می خواهد بگیرد، می گوید: "من از امروز یک زندانبان برای خودم درست کردم". یک دختر هم شوهرش برایش زندانبان می شود، یعنی از آزادی به محدودیت می آیند.
ازدواج در سیستم فرنگی یعنی آزاد را محدود کردن، از آزادی به محدودیت آمدن، و ازدواج در سیستم اسلامی یعنی از محدودیت به آزادی آمدن. ازدواجی که پایه و خاصیت روانی اش از محدودیت به آزادی آمدن است به دنبال خود استحکام می آورد و آن که پایه اش از آزادی به محدودیت آمدن است اولا خودش استحکام ندارد، یعنی زود منجر به طلاق می شود، و ثانیا آن پسری که به تعبیر خود فرنگی ها دهها و گاهی صدها دختر را "تجربه" کرده و آن دختری که دهها و صدها پسر را تجربه کرده است مگر حالا با یکی پابند می شود؟ مگر می شود پا بندش کرد؟ این است که در اسلام علت اینکه زنا تحریم شده است فقط این نیست که این، حق آن مرد است و آن، حق این زن، پس مردی که ازدواج نکرده تعهدی در مقابل زنی ندارد و زنی هم که ازدواج نکرده تعهدی در مقابل مردی ندارد پس هیچ مانعی برای این کار نیست، یک مردی که تا آخر عمرش نمی خواهد ازدواج کند او مطلق العنان باشد و یک زنی هم که تا آخر عمرش نمی خواهد ازدواج کند او هم مطلق العنان باشد. اسلام می گوید ابدا چنین چیزی نیست، یا باید محرومیت را به صورت مطلق قبول کنی، یا ازدواج را بپذیری و به تعهدها و مسؤولیت های ازدواج پایبند شوی. این است که اسلام به طور شدید می گوید زنا مجازات دارد و زنایی که فقط جنبه زنا دارد و دیگر در آن پایمال کردن حق یک زن و پایمال کردن حق یک شوهر نیست تازیانه دارد. اسلام درباره مردی که در عین اینکه زن دارد و طبعا تحت فشار غریزه جنسی نیست و زنی که شوهر دارد و طبعا تحت فشار غریزه نیست و روی هوسبازی زنا می کنند به رجم و سنگسار کردن فرمان می دهد. ببینید تا چه حد اسلام برای این مسائل اهمیت قائل است! دنیای فرنگ ابتدا در این حد می گفت که زنا در غیر مورد مرد زن دار و زن شوهردار جرم نیست.
راسل می گوید مگر اینکه یک جراحتی وارد کند، اگر جراحتی وارد نکند عیب و اشکالی ندارد. کم کم به اینجا رسیدند که برتراند راسل صریحا می گوید برای یک زن شوهر دار و مرد زن دار هم هیچ مانعی نیست، چه اشکالی دارد که یک زن شوهر دار هم رفیق داشته باشد و عشقش در جایی باشد، هم همسر داشته باشد و هم معشوق؟ عشقش را با او انجام دهد و بچه را در خانه این بیاورد، ولی تعهد بسپارد وقتی با معشوقش عشقبازی می کند از وسائل جلوگیری از بچه دار شدن استفاده کند. مگر خود راسل این حرف را باور کند! والا هیچ آدم عاقلی باور نمی کند که زنی مردی را دوست داشته باشد، عشقش با یک مرد باشد ولی همسر یک شوهر باشد و فقط متعهد شده باشد که برای شوهر خود بچه بیاورد. هر زنی دلش می خواهد که بچه ای که می زاید و بچه ای که جلوی چشمش است یادگار آن آدمی باشد که او را دوست دارد، نه یادگار آدمی که از او تنفر دارد. آن وقت چه تضمینی هست که از مردی که او را دوست دارد آبستن نشود و بچه را به ریش شوهرش نبندد؟! قرآن مثل اینکه عنایت به این جهت دارد در آیه 1 سوره نور می گوید: «انزلناها و فرضناها» (نور/ 1)؛ «سوره اى است که آن را فرو فرستادیم، و عمل به آن را واجب نمودیم». ما اینها را حتم کرده ایم، اینها از قوانین تغییر ناپذیر است، مقتضیات زمان اینها را تغییر نمی دهد و نمی تواند تغییر دهد، اینها جزء اصول زندگی بشر است و تغییر ناپذیر. در اینجا خوب است گفته شود به حکم «الجاهل اما مفرط او مفرط ؛ جاهل یا زیاده روی می کند و یا کم کاری، با این عبارت: «لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا»، همیشه حاهل یا افراط گر و یا تفریط کننده است» (نهج البلاغه/ حکمت 70).
دنیای اروپا تا قبل از این دو سه قرن اخیر که قانون حاکم بر آن، قانون کلیسا بود، در یک حد افراطی در محدود کردن روابط جنسی کوشش می کرد و به اسلام در یک سلسله مسائل ایراد می گرفت. اساسا در قانون کلیسا، ارتباط جنسی مطلقا ولو با زن شرعی یک کار پلید بود. از نظر آنها زن ذاتا موجودی پلید بود و عمل مقاربت ولو با زن شرعی عمل کثیفی بود ولهذا افراد مقدس و پاک و منزه، افرادی که شایستگی داشتند به مقامات عالی روحانی برسند، کسانی بودند که در همه عمر زنی را لمس نکرده و با زنی نزدیکی نکرده بودند. پاپ از میان افرادی انتخاب می شد و اکنون هم چنین است که تمام عمر را مجرد بسر برده بودند، و اصلا نفس "تجرد" مقدس بود. می گفتند افرادی استعداد دارند این عمل مقدس را انجام دهند که در تمام عمر با هیچ زنی تماس نداشته باشند. این افراد کم هستند. همین ها هستند که بعدا کشیش و کاردینال می شوند و بعضی به حد پاپ شدن می رسند. می گفتند: اما اکثر مردم که نمی توانند مجرد باشند اگر ما به اکثر مردم بگوییم مجرد زندگی کنند اینها مرتکب عمل زنا می شوند که پلیدتر است و بیشتر عمل جنسی انجام می دهند. بنابراین از باب "دفع افسد به فاسد" ازدواج را اجازه می دادند. اسلام برعکس، تجرد و عزوبت را پلید می داند و گفته است "زمین آدم عزب را لعنت می کند که بر آن بول کند". نظیر این تعبیر در روایات درباره "أغلف" یعنی مرد ختنه نکرده وارد شده است «بحار، ج 104، ص 126» و ازدواج را مقدس می شمارد. اسلام نمی خواهد زنا انجام شود، ولی اینکه نمی خواهد زنا شود، از راه شاهد و مجازات نیست، بلکه راههای دیگری تعبیه کرده است. اگر به راههای تربیت فردی و مقررات اجتماعی اسلام عمل شود، زنا واقع نمی شود، نه اینکه زنا که واقع شد مجازات می کنند و از راه مجازات جلوی زنا را می گیرند. بله، مجازات هم قائل شده است، آنهایی که این تربیت در ایشان اثر نمی بخشد بدانند که راه تازیانه خوردن و در مواردی راه کشته شدن آنها و گاهی کشته شدن از طریق سنگسار، باز است.
نوع برخورد اسلام با مساله زنا
اسلام برای زنا، مجازات شدید قائل است ولی در عین حال دیدید که اسلام روی مجازات، زیاد تکیه نکرده است و لهذا طریق ثابت شدن را خیلی دشوار و مشکل قرار داده و نخواسته که افراد بروند تجسس کنند و ببینند چه کسی زنا می کند و چه کسی زنا نمی کند. این کار را اسلام زشت می داند. البته اگر زنا ثابت شد مجازات شدید برایش قائل شده است، اما نمی خواهد جلوی زنا را از راه مجازات بگیرد و نمی خواهد مردم را تشویق به تجسس و تحقیق کند و اساسا اسلام با تجسس و تحقیق از گناه، مطلقا مخالف است، با جاسوسی کردن برای کشف گناهان مردم، مخالف است «و لا تجسسوا» (حجرات/12)؛ «تجسس نکنید».
اسلام زنا اروپا احکام فقهی قرآن آموزش تربیت رذایل اخلاقی حدیث