طفل در هفت سال دوم زندگی ( 8-14 سالگی)، با جهان خارج رابطه بسیار دارد و به همین نظر دائم در خطر بیماری است. پس مراقبت های بهداشتی از وظایف اولیه والدین است. و در عین حال فراموش نکنیم که مراقبت های انضباطی و اخلاقی کم اهمیت تر از مراقبت بهداشتی نیست.
کلیاتی در باره خصایص این دوره
در این دوره اراده کودک هنوز تحت تأثیر مبانی اخلاقی است و در عین حال حق و عدالت را وسیله اجرای مقاصد خود قرار می دهد. کارهای انعکاسیش از جنبه انعکاسی اجباری وارد مرحله اختیار می شود، قدرت انتخاب پیدا می کند. برای رسیدن به هدف، قصد و نقشه ای برای او مطرح می شود، تا حدود زیادی از قید کشش ها آزاد می شود. از بین فعالیت های مختلف راه معینی را انتخاب می نماید، رغبت در زندگی او نقشی پیدا می کند و سعی دارد از راه درک ارزشی ها به نتایجی برسد. هنوز ارزش اشیاء را از لحاظ لذت و الم درک می کند معهذا فشار اجتماعی بر او زیاد است. تدابیر متعددی از طرف والدین و کسان دیگر برای تحت تسلط قرار دادن او در باره اش اعمال می شود و تا حدودی او را به خود می آورد. در نیمه دوم این مرحله پا به جهان اراده می گذارد، قوه تفکر و قضاوت در او رشد می کند.
تقسیم بندی این دوره
دوران 7 سالگی دوم نظر به وضع طبیعی کودک به دو مرحله جدای از هم قابل تقسیم است. دوره 8 -10 سالگی که هنوز ادامه کودکی است، و دوره 11-14 سالگی که دوره مقدماتی بلوغ یا دوره نوجوانی است.
در 3 سال اول ( 8 – 10 سالگی)
در این دوره کودک وارد دنیای جدید و به اصطلاح اجتماعی می شود، به روابط خود با دیگران علاقمند و دوستدار روابط دو جانبه است. برای ایجاد رابطه به دیگران چیزی می بخشد ولی انتظار دریافت بیشتر دارد. ماجراجوست و پرشورو شر، میل دارد مستقل باشد زیرا به نظر خود دیگر بزرگ شده است، زیاد عصبی می شود و بسیار شکایت می کند. کودک در این سن هیچ امری را مشکل نمی داند، دل و جرأت پیدا می کند و به همین نظر در همه کارها دخالت می نماید ولی چون از عهده اش بر نمی آید همه را ناتمام، ناقص و گاهی ویرانه و خراب می گذارد. این سن را از سوئی می توان طغیان دانست ولی طغیانی که ریشه دار نیست، به داستان های اسرار آمیز و جنائی علاقه نشان می دهد، می خواهد در خانه مصدر کاری باشد و وظیفه ای را عهده دار گردد، چه بسیار مناسب و بجاست که والدین کاری را در خانه بر عهده او بگذارند و انجام وظیفه را از او خواستار شوند. مثلا از او بخواهند که مرغان را دانه دهد، گلدان را آب دهد، اطاق را تمیز کند، کتاب ها را مرتب سازد و.... کوشش مربی متوجه این مسأله است که بار تکلیفش سنگین نباشد و وظیفه ای بیش از حد طاقت از او خواسته نشود و نیز احیانا اگر تکلیف را ناقص یا علط انجام داد او را ملامت و سرزنش ننمایند فقط او را هدایت نمایند.
وضع طفل در ده سالگی ( از نظر اخلاقی و روانی)
حدود 10 سالگی اخلاقی متعادل پیدا می کند، می خواهد مطیع بزرگتران باشد، احساسات او رشد می کند مثل شادی، غصه، حب و بغض، ترس، شرم، که همه با انفعالات جسمانی همراه اند. جنبه خودپسندی، عاطفه، احساس و فداکاری بعدها تکامل می یایند. مشکلاتش با خود و دنیای خارج کمتر می شود، پذیرش مسئولیت در او قویتر می شود. اخلاق کودک تا حدودی تثبیت می شود و خود نیز در انجام امور اظهار نظر و مداخله می کند. شک نیست بسیاری از امر و نهی ها مواجه با مقاومت کودک است و ممکن است به ظاهر سخنی نگوید ولی در باطن کار شکنی می کند و خلاصه سعی دارد خواسته خود را جامه عمل بپوشاند.
نکته ای مهم برای مربیان
این سن و اصولا سنین اولیه زندگی برای کودک توجه به دو مسأله مهم است:
1- دست زدن به هر کار:
کودک کنجکاو است و می خواهد از کار و اسرار همه مسائل سر در آورد. بدین نظر هر چه را که در سر راه خود ببیند دستکاری می کند. اسباب و اشیاء را باز و بسته می کند، دست به هر چیز می زند. در چنین صورتی است که گاهی برای او خطری ایجاد می شود. بر والدین ضروری است که از یک سو دست کاری او از اشیاء را تحت کنترل در آورند و از سوی دیگر وسایل و اشیاء بی خطری را تحت عنوان اسباب بازی و به خصوص آنچه را که قابل باز و بسته شدن و بی خطر است برایش تهیه نمایند.
2- سرزنش بسیار در حین شکست:
طفل خواستار پذیرش مسئوولیت است و حتی در این امر غلو می کند. اصرار دارد وظایف گوناگون و حتی آنچه برای او شاق است در اختیارش بگذارند. همانگونه که قبلا ذکر شد اولا والدین نباید تکلیف شاق در اختیارش بگذارند و ثانیا در صورت شکست او را ملامت و سرزنش ننمایند بلکه بکوشند او را راهنمائی نمایند تا اشتباه مجددا تکرار نشود.
وضع ادا و رفتار کودک
در دوران کودکی حرکات تقلیدی در طفل شدید است. شوخی هایش اغلب خشن و نابهنجار و طرز برخوردش رنجش آور است. این سن، سن ادا و اطوار است و به جای دیگران شخصیت خود را قالب زدن است. قهرمانان، بزرگان و آنها که از آبرو یا وجاهت اجتماعی برخوردارند در کودک تأثیر فوق العاده دارند. بسیاری از ادا و اطورها و رفتارش ناخودآگاه ناشی از شخصیت و رفتار دیگران است. آنچه را که از دیگران می بیند عمل می کند. از اینجاست که وسایل ارتباط جمعی و برنامه های آن باید تحت کنترل باشد و کودک آن نباشد هر رفتاری را ببیند.
مسئولیت و عواطف
حدود 10 سالگی پذیرش مسئولیت در او به واقع نه به صورت تقلید می شود و می توان کاری را بدو سپرد و از او نتیجه خواست. تفکر و اراده در او تا حدودی قوی می شود و بدین نظر می توان تا حدودی او را متعادل ساخت و مطیع کرد، ولی باز هم فراموش نکنیم که حیات احساساتی او در حد خودپرستی و نفع پرستی است، احساسات و عواظفش حد وسط ندارد، یا مسرت انگیز است و یا غیرمسرت انگیز. بنابراین در مسئولیتی که به کودک واگذار می شود او سعی دارد آن را با دقت و سرعت انجام دهد تا کاملا روسفید باشد، و ممکن است در زیر بار این احساسات خرد و له شود. او فوق العاده به قول پایبند است و اگر قول داد کاری را انجام دهد تا پای جان می ایستد. در چنین صورتی عقل حکومت ندارد بلکه عاطفه و احساس است و از این باب باید هشیار بود.
دوره دوم زندگی (11-14 سالگی)
دوره دوم زندگی هفت سال دوم، انتقال از کودکی به نوجوانی است که امری تدریجی است. اگر مدت کودکی را لااقل 10 سال بدانیم لااقل 3 سال اول در خانه و بقیه در کودکستان و دبستان است. کودکی دوران تکوین و نوجوانی دوران انتقال، یعنی از مرحله طفلی وارد مرحله پختگی و کمال عقل شدن است. این دوره از حدود 11 -18 سالگی ادامه می یابد، و دوره ای است که در آن تعلیمات لازمه را باید به افراد داد. در این مرحله استعداد تحلیل منطقی و استدلال، رشد می یابد و کودک تحت تأثیر منطق قرار می گیرد و نیز تحت تأثیر ارزش هایی است که آن را درک می کند. او سعی دارد خود را با هدف های اجتماعی، فرهنگی و در جمع زمینه های مدنیت تطابق دهد.
دوران بیداری جنسی
این سن دوره بیداری و هشیاری جنسی است و روی این نظر و به دستور اسلام کودکان حق ندارند با افراد جنس مخالف حتی مادر و پدر و برادر و خواهر در یک بستر بخوابند. رشد دختران و سرعت زیاد آن در آنان کاملا پیداست. آثار بلوغ و علائم رشد جنسی در آنان زیادتر نمایان می شود. رشد تن بسیار و رشد روان کم است. فرد مقابل جنس مخالف کمرو و از تغییرات خود آگاه است. به همین نظر ضروری است آگاهی لازم به فرزندان داده شود. بسیار از انحرافات جنسی در این سن پایه گذاری می شود و این به همانگونه که ذکر شد، به علت کمی رشد عقلی، فزونی حساسیت و به همین جهت مورد بهره گیری های جنسی دیگران قرار می گیرند. نوجوانان در این سن از تغییرات تدریجی بدن و مسائلی که برایشان مطرح می شود باید آگاه شوند. پسر توسط پدر و دختر توسط مادر و نیز باید در آنها مقاومت پدید آورد تا در برابر افراد بدکار خوددار باشند.
وضع روانی نوجوان
کودک در این دوره زودرنج و حساس و در عین حال آرام و متعادل است. دائما در مقایسه وضع رشد خود با دیگران است و این امر ذهن او را به خود مشغول می دارد. در افکار و ایده هایش تغییراتی حاصل می شود، تمایلات و رغبت های پیشین خود را کودکانه می داند. حدود 13 سالگی کودک درون گرا و متمرکز می شود. ثبات اخلاقی برای او پیش می آید و در عین حال زودرنج و حساس و نسبت به زندگی، مختصری بدبین است. در اوائل دوران نوجوانی احساسات بر عقل غلبه دارد، تصمیم گیری او نمی تواند چندان عاقلانه باشد. پایان این دوره، دوران سردرگمی، ماجراجوئی و کنجکاوی است. افکار اجتماعی او را احاطه می کند و او را سرگرم نگه می دارند. حدود سن 11 سالگی استعداد کارهای دستی و حدود 12 سالگی استعداد نقاشی و 14 سالگی استعداد ریاضی ظاهر می شود و اوج می گیرد.
آموزش ها در هفت سال دوم
از نظر تربیت اسلامی در 7 سال دوم به منزله عبد و گماشته و اعمال و رفتارش تحت کنترل و امر و نهی والدین و مربی است. به تربیت و تأدیب او باید بیش از پیش همت گماشت. آموزش رسمی، آداب و اخلاق در این سن به او آموخته می شود. تحصیلات، رسمی و براساس برنامه، معین است. معمولا آنچه که کودک در این سن و دوره می آموزد شامل کلیه آگاهی ها و اطلاعات زیربنائی و اساسی و عمومی است. خواندن، نوشتن، حساب کردن، شناخت جهان ماده از گیاه، حیوان، جماد و انسان است و نیز می شود آگاهی هایی از کرات دیگر و رابطه آن ها با این کره و پدیده ها آموخته شود.
تفاوت های پسران و دختران
از حدود 11-14 سالگی پسران و دختران با هم تفاوت های آشکار پیدا می کنند. در دختران بسیار و کم آماده زناشوئی می شوند. بدین نظر وظیفه والدین مخصوصا مادر رهبری و هدایت آنان و آگاه کردن شان به وضع و خصایص جسمانی ضروری است. و نیز آنان باید به اصول و مقرراتی از لحاظ زندگی خانوادگی آشنا شوند و راه و رسم آن را بیاموزند. به همین نظر است که ما فائلیم تربیت براساس جنس باید برنامه ریزی شود.
دورات ثبات اخلاقی
دوره 11-14 سالگی را دوره ثبات اخلاقی نیز نامیده اند. در این سن کودکان تقریبا وضع همواری پیدا می کنند. استعدادها در آنها در تجلی است و افراد بر احساس غلبه پیدا می کنند. از اواخر این دوره تا حدودی کودک از قید کشش ها و ساتقه های غریزی آزاد می شود و کارهایش از صورت غریزی به فکری و فرهنگی و از صورت آزادی مطلق به محدودیت کشانده می شوند.
روابط با بزرگتران
از حدود 11-12 سالگی کودک وارد دوره متوسطه می شود و با معلمان و دانش آموزان جدید آشنا می شود. تماس با بزرگتر از یک سو می تواند زمینه پرورش و کمال او باشد و از سوئی ممکن است خطراتی جسمی، روانی، اخلاقی برای او ایجاد نماید. بدین نظر بر والدین است که اگر مدرسه ای برای فرزند انتخاب می کنند جائی باشد که در آن معلمان هوشیار و مسئول و سرپرستانی آکاه و آشنا به وظایف مشغول کار باشند. در غیر این صورت هرگونه خطر در جنبه عاطفی و هیجانی متوجه فرزند آنها خواهد بود.