اوصاف و شئون رسول اکرم

فارسی 2975 نمایش |

برای رسول اکرم (ص) اوصاف و شئون متنوعی است که با یکدیگر فرق دارند، مثلا، گاهی رسول اکرم معلم است یا مبلغ یعنی پیام الهی را ابلاغ می کند و گاهی رسول اکرم قاضی است یعنی، ضمن ابلاغ قانون، تطبیق قوانین کلیه بر موارد جزئیه را هم به عهده دارد. خداوند رسول اکرم (ص) را به عنوان قاضی معرفی فرمود: «فلا و ربک لایؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما؛ ولى چنين نيست به پروردگارت قسم كه ايمان نمى ‏آورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كرده ‏اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند و كاملا سر تسليم فرود آورند.» (نساء/ 65) یعنی اینها هرگز ایمان نخواهند آورد مگر اینکه در همه مشاجرات مالی، حقوقی، علمی، اعتقادی، اخلاقی و فکری به محکمه ی تو مراجعه کنند، تو باید حاکم آنها باشی و آنان نیز حکم تو را در درونشان با آرامش و طمأنینه بپذیرند، منقاد و مطیع تو باشند.
ساکن باشند نه ساکت و ایمان بیاورند خواه به سودشان باشد یا به زیانشان، محکوم علیه و محکوم له هر دو باید از محکمه ی پیغمبر، راضی برگردند، اگر محکوم علیه ناراضی برگردد، مؤمن راستین نیست «إنا أنزلنا إلیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما أریک الله؛ ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم تا ميان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى.» (نساء/ 105) یعنی ما این کتاب را، که مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین الهی است، به حق نازل کردیم تا بر محور آن به اختلافات بین مردم خاتمه دهی و چون قاضی و حاکم غیر از تلاوت آیات مأمور تطبیق اصول کلی بر موارد جزیی هم هست و در این مورد گاهی اشتباهی پیش می آید، فرمود: "ما أریک الله" یعنی این رأی که به تو نسبت داده می شود به خدا هم انتساب دارد، در تطبیق کلی بر جزیی از رأی الهی مدد می گیری رأی مثل وجود و ارائه مثل ایجاد است؛ تفاوت ارائه و رأی مانند ایجاد و وجود اعتباری است. اگر به فاعل استناد پیدا کرد، می شود ارائه «ایجاد» و اگر به قابل ارتباط پیدا کرد، می شود رأی و «وجود».
خداوند به رسول گرامی (ص) فرمود: «ما ارائه دادیم تو دیدی، ما تفهیم کردیم تو فهمیدی، ما تعلیم کردیم تو عالم شدی، ما اشهاد کردیم تو شاهد شدی، ما احکام کردیم تو حاکم شدی.» ”بما أریک الله“ و نفرمود "بما رأیت" چون اگر انسان در مسیر توحید ناب بود، و حیات و مماتش برای پروردگار جهانیان، رأیی جز ارائه الهی ندارد، در حالی که دیگران ممکن است گرفتار سهو و غفلت و نسیان و خطا گردند. «إن الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم؛ بى گمان شیاطین دوستان خود را وسوسه مى کنند تا با شما مجادله کنند.» (انعام/ 121) و امثال آن و یا ممکن است رأی دیگران در حال اضطرار حجت باشد به این جهت که راهی جز این نیست، یعنی اگر مصیب بودند، مأجور و گرنه معذورند، اما آنچه در محدوده اندیشه ی حضرت رسول (ص) جلوه می کند، فقط این است که حق ارائه می دهد، او می بیند و آنگاه حکم می کند.
لذا فرمود: مؤمنان فقط باید به محکمه ی تو مراجعه کنند. که در حقیقت مراجعه به خداست، زیرا «إن الحکم إلا لله؛ فرمان جز به دست‏ خدا نيست.» (انعام/ 57) پیغمبر حکم نمی کند مگر به آنچه خدا ارائه کرد و در حقیقت حکم خداست که از زبان نبی اکرم ظهور می کند و این جز با ذوب شدن آن حضرت در مسیر توحید ناب ممکن نیست. باز فرمود: «من یطع الرسول فقد أطاع الله؛ هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقت‏ خدا را فرمان برده.» (نساء/ 80) هر که پیامبر را اطاعت کند در حقیقت خدا را اطاعت کرده، زیرا پیامبر چیزی جز از خدای سبحان ندارد، نه در مقام تلاوت، تعلیم کتاب و حکمت و نه در مقام قضا، داوری، زعامت و زمامداری. اطاعت از او هم باید در همه ی این زمینه ها باشد، هم در استماع دستورات و فراگیری احکام او، هم در پذیرش قضا و داوری و هم پذیرش حکم و انشای او در مسائل زعامت و زمامداری؛ همان طور که اطاعت از خداوند در تمام شئون و زمینه ها لازم است.
پیامبری که فرمود: «أعطیت جوامع الکلم» از کلمات جامع وی این است که: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق» اگر کسی بخواهد از مخلوقی اطاعت کند و کلام آن مخلوق مطابق با وحی الهی نباشد، نمی تواند بگوید من مأمور هستم و معذور، چنین اطاعتی هرگز روا نیست. این کلمه جامع، بر همه ی اصول و مقررات روایی دیگر حاکم است یعنی اگر پیروی بعضی از بعض دیگر با تعهدات متقابل در اسلام لازم دانسته شد، مثل اطاعت فرزندان از اولیا، اطاعت شاگردان از معلمان، اطاعت مرئوسین از رؤسا، کارمندان از وزرا و کارگران از صاحبان کار همه آنها محکوم این اصل کلی است که هیچ مخلوقی را در معصیت خدا نمی توان اطاعت نمود، خداوند نیز در قرآن کریم فرموده: پدر و مادر گرچه مطاعند ولی اطاعت آنها محدود به مرز اطاعت خداست یعنی مادام که به اطاعت خداوند آسیب نرسانند، از مسیر حق فاصله نگیرند و دعوت و امر به باطل نکنند «وإن جاهداک علی أن تشرک بی ما لیس لک به علم فلاتطعهما وصاحبهما فی الدنیا معروفا؛ اگر پدر و مادر شما را وادار کنند که بر خلاف فرمان خدا کار کنید، از آنها اطاعت نکنید و هرگز در مسائل دینی آنها را پیروی نکنید، ولی در مسائل دنیایی با آنها مصاحبت معروف داشته باشید.» (لقمان/ 15) این نمونه ای است از همان اصل کلی که آن را می توان از «إن الحکم إلا لله» یا «قضی ربک ألا تعبدوا إلا إیاه؛ و پروردگار تو مقرر داشته که جز او را نپرستید.» (اسراء/ 23) یا سایر آیاتی که اطاعت و عبادت را منحصرا برای خدای سبحان می داند، استفاده کرد.
خدای سبحان، نبی اکرم (ص) را برای این مطاع می داند که همه شئون او در مسیر توحید ناب است، خواه در مسائل ساده یا پیچیده، نازلترین مسائل تا عالیترین آن، پیروی بدون قید و شرط از دستورهای حضرت، با توجه به آن اصل کلی و حاکم، برای آن است که هرگز فرمان خلاف شرع صادر نمی کند. از اسمای حسنی و اوصاف فعلی خداوند، «اغناء» یعنی بی نیاز کردن، و «اقناء» یعنی سرمایه دادن است، خدای سبحان خود را بی نیاز کننده و سرمایه دهنده معرفی کرده، در عین حال همین «اغناء» را به پیغمبر نسبت داده می فرماید: «أغناهم الله و رسوله؛ خداوند و پیغمبر آنها را بی نیاز کرد.» (توبه/ 74) البته نه اینکه پیامبر (ص) در عدل خدا قرار گیرد، زیرا یکی ظاهر است و دیگری مظهر، پیغمبر مانند آیینه ای است که جمال آفتاب را نشان می دهد، مرآت حضرت حق است وگرنه ذاتا مستحق چنین اوصاف کمالی نیست.
نیز چنین است در مورد اطاعت، زیرا عبادت و اطاعت مخصوص ذات اقدس اله است و چون نبی اکرم (ص) مرآت کامله ی حق بوده چیزی جز حق را نمی پذیرد و چیزی جز حق را نشان نمی دهد، اطاعت او اطاعت خدای سبحان خواهد بود و این جز با توحیدی بودن سیره ی آن حضرت میسر نمی شود. عده ای که این سیره ی توحیدی را نپذیرفته اند، در قیامت گرفتار عذاب خواهند بود و از آنها سؤال می شود که چرا از خدا و پیامبر اطاعت نکردید؟

 

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 169

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد