شبهه نقلی آمدن دین کاملتر غیر از اسلام
فارسی 2847 نمایش |اصل شبهه
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد دین اسلام مطرح نموده اند که با توجه به آیه: «یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون أن الله هو الحق المبین؛ آن روز خدا جزاى واقعى آنها را بى کم و کاست مى دهد، و مى فهمند که خداوند همان حق آشکار است.» (نور/ 25)
می گویند که «یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق؛ روزی که خدا دین خود را کامل کند.» این جمله بشارتی است که خدای متعال می دهد که بعد از دین اسلام دین کاملتری خواهد آمد و نمی توان گفت مقصود دین اسلام است زیرا دین اسلام به نص قرآن مجید «الیوم اکملت لکم دینکم؛ امروز دینتان را کامل گردانیدم.» (مائده/ 3) در سال حجه الوداع کامل شد بلکه مقصود دین کاملتری است که این آیه آمدن آن را بعد از اسلام خبر می دهد.
عناصر منطقی شبهه
1- مسلمانان معتقدند که دین اسلام کامل است و دین دیگری بعد از آن نخواهد آمد.
2- ولی طبق آیه 25 سوره نور بعد از دین اسلام دین کاملتری خواهد آمد.
3- در نتیجه اینکه دین اسلام کامل است و دین کاملتری بعد از آن نخواهد آمد با این آیات ناسازگار است.
پاسخ شبهه
با مراجعه به دو آیه قبل از آیه مورد بحث، به خوبی روشن می شود که کلمه دین در این آیه به معنای جزا و پاداش است نه به معنای آئین. خداوند در دو آیه قبل می فرماید: «إن الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنیا و الاخرة و لهم عذاب عظیم* یوم تشهد علیهم ألسنتهم و أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یعملون یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون أن الله هو الحق المبین؛ بى گمان کسانى که به زنان پاکدامن بى خبر (از فحشا) و با ایمان، نسبت زنا مى دهند، در دنیا و آخرت لعنت شده اند و براى آنها عذابى سخت خواهد بود. روزى که زبان ها و دست ها و پاهایشان بر ضد آنها در باره ى آنچه انجام مى دادند شهادت مى دهند. آن روز خدا جزاى واقعى آنها را بى کم و کاست مى دهد، و مى فهمند که خداوند همان حق آشکار است.» (نور/ 23- 24)
ناگفته پیداست که با در نظر گرفتن دو آیه قبل حتما باید دین در آیه سوم به معنای جزا باشد. مفسرین بزرگ هم مانند طبرسی در مجمع البیان و زمخشری در کشاف گفته اند: «دین در این آیه به معنای جزا و حق هم صفت جزا است.» خوب بود نویسندگان بی اطلاع و مغرض در آیه قبل از این آیه، فکر می کردند که در چه روزی زبانها و دست ها و پاها گواهی می دهند تا بفهمند که همان روز هنگام «یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق» خواهد بود، آیا گواهی اعضاء بدن جز در روز قیامت است، پس جمله دوم هم مربوط به روز قیامت خواهد بود. خوب بود این شبهه کنندگان بی اطلاع و مغرض در آیه قبل ا زاین آیه، فکر می کردند که در چه روزی زبانها و دستها و پاها گواهی می دهند تا بفهمند که در همان روز هم هنگام «یوفیهم الله دینهم الحق» خواهد بود آیا گواهی اعضاء بدن جز در روز قیامت است پس جمله ی دوم هم مربوط به روز قیامت خواهد بود.با کمترین توجه معلوم می شود که خداوند متعال در این آیات سه مطلب را درباره افترا زنندگان تذکر می دهد:
1- در دنیا و آخرت از رحمت خدا دورند.
2- اعضاء و جوارح آنان بر علیه آنان در روز قیامت گواهی خواهند داد.
3- در آن روز به جزای کامل این عمل زشت خود خواهند رسید.
دیدگاه علامه طباطبایی در مورد معنای آیه
علامه طباطبایی در مورد آیه «یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق، و یعلمون أن الله هو الحق المبین» می فرماید: «مراد از "دین" جزاء است، هم چنان که در جمله "مالک یوم الدین؛ مالک روز جزاست." (حمد/ 4) نیز به همین معنا است، و کلمه "یوفیه" به معناى اداء و پرداختن چیزى است به تمام و کمال. و معناى این آیه است که در روز قیامت خداوند پاداش و کیفر حق آنان را به تمام و کمال مى دهد، و آن وقت مى فهمند که خدا حق مبین است. این از نظر اتصال آیه به ما قبل، و وقوعش در سیاق آیات قبلى بود، و اگر نه از نظر اینکه خودش آیه اى است مستقل، ممکن است بگوییم: مراد از "دین"، آن معنایى است که مرادف با کلمه "ملت و کیش" است، یعنى سنت زندگى که در این صورت آیه شریفه در مقام بیان معنایى عالى خواهد بود، و آن این است که روز قیامت حقایق براى بشر ظهور پیدا مى کند، و این معنا با جمله "و یعلمون أن الله هو الحق المبین" سازگارتر است.»
چرا اسلام کاملترین و بهترین دین خداوند است؟
الف) کامل بودن: دین کامل و تمام، یعنى مجموعه اى از قوانین الهى براى بشر تا روز قیامت که: 1. انسان را به هدف نهایى برساند؛ 2. به خارج از خودش (سایر مکاتب) احتیاج نداشته باشد. ادیان الهى، بنا به نیاز امت ها و تناسب محیط زندگانى با هم مختلف بوده، هر دینى تکمیل شده دین قبلى است و چون اسلام، آخرین دین الهى است، تمام نیازمندى هاى بشر را براى هدایت و سعادت دارد. بشر در دوران زندگى خود یک رشته نیازمندى هاى اصیل و ثابتى دارد و نیز در میان شئون زندگى بشر، مانند قوانین طبیعت، واقعیت هایى هست که گذشت زمان از اصالت آن ها نمى کاهد؛ زیرا واقعیت، همیشه واقعیت است.
اساس دین اسلام بر این حقایق نهاده شده و قوانین آن بر پایه احتیاجات تکوینى و فطرى انسانى مستقر گردیده است. بعضى از این قوانین ثابت است و برخى دیگر نیز متغیر و بنابه مصلحت روز از احکام کلى دین استنباط مى شود، در نتیجه، چون تمامى نیازمندى هاى بشر براى هدایت و سعادت، در دین اسلام وجود دارد، مى توان گفت که دین اسلام دین کاملى است. آیه شریفه «الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.» (مائده/ 3) به این معناست که پیامبر (ص) با استفاده از نیروى وحى، آخرین مرحله کمال را با تمام شرایط و خصوصیات در اختیار بشر حق جو قرار داده و موانع کار را نیز از سر راه آن ها برداشته، به طورى که دیگر هیچ نقصى تا قیامت براى راهنمایى انسان باقى نمانده است: «وتمت کلمت ربک صدقا وعدلا لا مبدل لکلمـته؛ و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل به حد تمام رسید؛ هیچ کس نمى تواند کلمات او را دگرگون سازد.» (انعام/ 115)
ب ) همگانى بودن دین اسلام: برخى از دلایل همگانى بودن دین اسلام عبارتند از:
1- دین اسلام بر اساس فطرت انسان ها پایه گذارى شده و چون فطرت در همه انسان ها مشترک است، پس اسلام همگانى است؛ چنان که قرآن کریم مى فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله؛ پس روى خود را متوجه آیین پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونى در آفرینش الهى نیست.» (روم/ 30) نتیجه، این که دین همگانى است.
2- دین که همان مجموعه آیات الهى در قرآن است، به «نور» (مائده/ 15)، «کتاب مبین» (حجر/ 1) و «برهان» (نساء/ 174) تعبیر شده است. این نور براى همه افراد بشر لازم و مفید است؛ پس دین اسلام همگانى است؛ چنان که خداوند مى فرماید «و ما هى إلا ذکرى للبشر؛ اين [آيات] جز تذكارى براى بشر نيست.» (مدثر/ 31)
«و ما هو إلا ذکر للعــلمین؛ و حال آنكه [قرآن] جز تذكارى براى جهانيان نيست.» (قلم/ 52) و اختصاصى به عصرى خاص و یا نژادى ویژه ندارد؛ «و مآ أرسلنـک إلا کآفة للناس؛ و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم.» (سبأ/ 28)
3- قلمرو انذار پیامبر نیز همه افراد بشرند: «تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعــلمین نذیرا؛ زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد» (فرقان/ 1)
«نذیرا للبشر؛ نذیر براى بشر است.» (مدثر/ 36)
4- دعوت و ترغیب دین از همه انسان ها به تدبر و تفکر، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است: «أفلا یتدبرون القرءان؛ چرا در قرآن تدبر نمى کنید.» (محمد/ 24)
5- تحدى قرآن تا قیامت و اعتراف جهانیان به عجز از آفریدن اثرى همانند آن، دلیل دیگر بر جهانى بودن دین است.
6- اهداف دین (تزکیه، تعلیم، حکمت و تربیت) براى هدایت همگان است؛ هر چند افراد لایق از آن سود مى برند: «الـم* ذ لک الـکتـب لا ریب فیه هدى للمتقین؛ (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را از حروف ساده الفبا به وجود آورد) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است.» (بقره/ 1- 2)
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 15 صفحه 136 جلد 5 صفحه 278 ـ 283
جعفر سبحانی- خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل- ترجمه رضا استادی- صفحه 112-113
عبدالله جوادى آملى- تسنیم- جلد 1 صفحه 31 ـ 41
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها
بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد
-
شبهه عدم اکمال دین اسلام در زمان پیامبر اکرم
-
شبهه عقلی عدم جاودانگی دین اسلام
-
شبهه خاتمیت و محرومیت فیض ارتباط با عالم غیب
-
شبهه نقلی عدم جاودانگی دین اسلام
-
شبهه ختم پیامبران تبلیغی
-
شبهه در مورد معنای کلمه خاتم
-
شبهه نقلی عدم صحت خاتمیت پیامبر اکرم با توجه به سوره غافر
-
شبهه نقلی عدم صحت خاتمیت پیامبر اکرم با توجه به آیه 35 سوره اعراف