ورود اسلام به ایران
فارسی 5074 نمایش |اسلام چگونه وارد ایران شده است؟
ایرانیان از گذشته مورد توجه رسول خدا (ص) و خاندان عصمت و طهارت بوده اند چنانچه در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «اعظم الناس نصیبا فی الاسلام اهل فارس؛ بهره ی ایرانیان در اسلام، از همه ملتهای دیگر بزرگتر است.» و در روایت دیگری حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «سعادتمندترین عجم ها نسبت به اسلام، ایرانیان هستند.» روایات پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در مورد و گرایش ایرانیان به اسلام زیاد است که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست. اولین فرد مسلمان ایرانی صحابی معروف سلمان فارسی است که تقوا و ایمان او به حدی رسید که پیامبر اکرم (ص) درباره او فرمود: «سلمان منا أهل البیت؛ سلمان از اهل بیت ماست.»
بعد از آن ایرانیان مقیم یمن به اسلام روی آوردند و آن را پذیرفتند و اولین ارتباط رسمی ایرانیان با حضرت رسول اکرم (ص) موقعی بود که بازان بن ساسان حاکم یمن دو نفر ایرانی به نامهای خسرو و بابویه را به مدینه فرستاد و پیام خسرو پرویز به آن حضرت را از طریق این دو نفر برای پیامبر (ص) فرستاد. خسرو پرویز نامه پیامبر اکرم (ص) را که وی را به پذیرش اسلام فرا خوانده بود، پاره کرده بود و از بازان خواسته بود تا نویسنده نامه را به نزد او اعزام کند، خسرو پرویز توسط شیرویه کشته و بازان هم اسلام آورد. در هنگامه ی بعثت پیامبر اکرم (ص) ایرانیان گرفتار رژیم فاسد و خودکامه شاهان ساسانی بودند که با استبداد و خودکامگی خود اختناق شدیدی بر ایران حاکم نموده بودند.
آئین زرتشت که آئین رسمی ایرانیان پیش از اسلام بود هم آمیخته با خرافات و تحریف گشته و از جانب چنین رژیم منحوسی حمایت می شد. نظام نامعقولی که بر مردم حکومت می کرد مانع رشد شخصیت افراد بود تا آنکه اسلام، این آئین نجات بخش به داد انسانهای مظلوم رسید و فطرت های تشنه را از آب گوارای چشمه ی توحید سیراب نمود. ظلم و ستم زمامداران آن چنان نارضایتی ها را تشدید نموده بود که ارتش ایران با وجود تجهیزات نظامی و بسیج 000/120 نیرو که به فیل های جنگی مجهز بودند، موفق نشدند در برابر سی هزار رزمنده مسلمان که حتی تجهیزات کافی هم در اختیار نداشتند مقاومت کنند و سرانجام سپاه به ظاهر قوی ایران در دو جنگ قادسیه (سال 15 هجری) و نهاوند (سال 21 هجری) شکست خورد و از آن پس اسلام در ایران نفوذ کرد و گسترش یافت. ایرانیان آئین اسلام را از جان و دل پذیرفته و با عشق وافری به دفاع، ترویج و نشر آن پرداختند. مردم ایران پس از حمله مسلمانان با آغوش باز دین جدید را پذیرفتند و پس از آن ارزنده ترین خدمات را در راه نشر و گسترش دین اسلام به کار بردند. اسلام نیز نقش اساسی و زیربنایی در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن ایرانی ایفا نمود.
علل حمله مسلمانان به ایران
دین اسلام و رسالت پیامبر اکرم (ص) جهانی بود: «وما أرسلناک إلا کافـة للناس بشـیرا ونذیراولـکن أکثر الناس لا یعلمون؛ و ما تو را جز برای همه ی مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداش های الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی; ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (سبأ/ 28)
1. بر این اساس بود که پیامبر اکرم (ص) پادشاهان از جمله خسرو پرویز، شاه ایران را به اسلام دعوت نمود. گستاخی او نسبت به دعوت پیامبر اکرم (ص) سبب شد که مسلمانان به دستور پیامبر اکرم (ص) سپاهی را برای جنگ با ایران تجهیز کنند.
2. از طرفی پیامبر اکرم (ص) بارها بشارت فتح ایران را به مسلمانان داده بود که دومین انگیزه ی حمله ی مسلمانان به ایران شد.
3. انگیزه ی دیگر برداشتن مرزهای بین اسلام و سایر نقاط دوردست بود که پس از حمله ی مسلمین این مقصود نیز حاصل شد و بسیاری از شاهان کشورهای مجاور و دور به اسلام گرویدند و برای دفاع از اسلام و ترویج آن با دیگران جنگیدند.
4. از مهم ترین علل حمله ی مسلمانان به ایران و سایر نقاط جهان، پیشدستی در دفاع بود; چون با اوج گیری دامنه ی اسلام در تمام جزیرة العرب، قدرت های بزرگ جهانی آن روز که دو امپراطور بزرگ ایران و روم بودند، برای مقابله با آن تدابیری اندیشیده و خواهان نابودی اسلام در آغاز راهش بودند; لذا مسلمانان با مشورت های بزرگان اسلام، خصوصا امیر مؤمنان (ع) و با تدابیری که پیامبر اکرم (ص) قبلا دیده بود، آمادگی لازم را برای دفاع از اسلام و گسترش آن به وجود آوردند، مرزهای طبیعی و معنوی را گشودند و پیام اسلام را در تمام نقاط طنین انداز کردند. حمایت های امیر مؤمنان در این فتوحات، نقش بسیار مهمی در رونق اسلام داشت.
5. از علل دیگر حمله که برخی از مورخان به آن اشاره کردند، مشغول کردن مردم به فتوحات خارجی بود که نتیجه ی آن کاهش یافتن آشوب های داخلی، مانند قضیه ی «رده» و مدعیان نبوت و دلگرمی مردم به فتوحات و غنایم جنگی بود. گفته شده است که خلیفه ی اول برای انتقال دادن بحران های داخلی و اختلافاتی که بر سر خلافت و جانشینی پیامبر (ص) با شورش های قبیله ای شروع شده بود، به بیرون از مرزهای عربستان، و سرگرم کردن مردم با جنگ به منظور محکم کردن حکومت خویش اقدام به حمله کرد. اگر این تحلیل واقعیت داشته باشد، باید گفت که خلیفه ی اول در این اقدام، از شیوه ی پیامبر (ص)، علیه آن حضرت سود جست; چون آن حضرت در آخرین روزهای عمر خود سپاه اسامه را تجهیز و عده ای را تصریحا نامزد حضور در این سپاه کرد، تا پس از رحلت ایشان در خلافت و جانشینی او اختلاف افکنی ننموده و بر اساس انتخاب واقعه ی غدیر کارها پیش رود، ولی عده ای از این دستور سرپیچی کردند که از جمله ی آنها خلیفه ی اول بود. خلیفه ی اول و هم فکرانش با همدستی خلافت را ربودند و بر مسند قدرت نشستند و برای رهایی از بحران به وجود آمده و فرافکنی بحران های داخلی فتوحات را زمینه سازی نمودند; چنان که به علی (ع) پیشنهاد کردند که فرماندهی فاتحان را عهده دار شود و شخصا در جنگ حضور یابد که آن حضرت نپذیرفت. آیا در این حمله روحیه ی اشغالگری وجود داشت، روحیه ی اشغالگری و استعمار با غارت و منفعت طلبی سازگار است که از ظلم و استثمار به وجود می آید در حالی که دین اسلام با هر گونه ظلم و ستمگری و استعمار مخالف است و هیچ مرتبه ای از ظلم را، حتی در حق حیوانات، نمی پذیرد.
شعارهای اسلام، مانند عدالت، آزادی، مساوات، ظلم ستیزی و...، هرگز بار معنایی استعمارگری را در خود ندارد و مسلمانان اولیه که یاران و صحابه ی بزرگ پیامبر(ص) و امیرمؤمنان (ع) نیز در میان آنها حضور داشتند، هرگز در پی چنین هدفی نبودند; لذا مردم ایران از همان آغاز از مسلمانان استقبال کردند و گروه زیادی به اسلام گرویدند. استقبال مردم ایران از دین اسلام که محتوای آن شامل پیام های عالی اخلاقی انسانی بود، کاملا مغایر با استعمار و استثمارگری بود، نتایج حضور اسلام در ایران بهترین دلیل بر نفی هر گونه استعمار از طرف دین اسلام و مسلمین بود. اما بعدها مدعیان دروغین اسلام و مسلمانی اهداف خود را تغییر دادند و به شیوه ی استعمارگران عمل نمودند که مردم ایران در مقابل آنها چهره ی ضد استعماری به خود گرفتند. برخورد برخی از خلفا و فرماندهان نظامی و امویان با موالی و مردم ایران به قدری تبعیض آمیز بود که به شعارهای اسلامی لطمه می زد; اما مردم ایران با توجه به هوشیاری کم نظیر خود، حساب اسلام اصیل را با سلطه جویان و مدعیان دروغین اسلام، جدا کردند و با شایستگی خود در راه رشد اسلام راستین کوشیدند و خدمات ارزنده ای به اسلام عزیز ارائه دادند و دانشمندان بزرگی را پروراند و با پناه گرفتن در دامن اهل بیت پیامبر (ص) عزت ابدی خویش را به دست آوردند.
ایرانیان و چگونگی پذیرش اسلام
در مورد نحوه پذیرش اسلام توسط ایرانیان باید نکاتی را مد نظر داشت:
نکته اول: اسلام، نشانه ملیت خاصی ندارد، بلکه دینی جهانی است و اصولا هر چیزی که رنگ ملیت خاصی نداشته باشد، در میان اقوام مختلف قابلیت پذیرش دارد. همانطوری که قوانین و حقایق علمی مانند جدول فیثاغورث و نسبیت انیشتین به همه جهان تعلق دارد. تعلیمات اسلامی، از طرفی معقول و خرد پسند است، و از طرف دیگر فطری انسان است و دارای یک نیروی کشش و جاذبه خاصی است، که می تواند ملل مختلف را تحت نفوذ خود قرار دهد. در خود نیز قرآن جنبه جهانی اسلام کاملا تصریح شده، چنان که می فرماید: «إن هو إلا ذکر للعالمین؛ این قرآن چیزی جز تذکر برای جهانیان نیست.» (تکویر/ 27) مطلب دیگر این که مفاد آیاتی از قرآن این است که اسلام، نیازی به شما (عرب) ندارد فرضا شما اسلام را نپذیرید، اقوام دیگری در جهان هستند، که آنها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت. (انعام/ 89؛ نساء/ 133؛ محمد/ 38) مطلب دیگر این که خروج یک عقیده، یک فکر، یک دین، از مرزهای محدود و نفوذ در مرزها و مردم دور دست اختصاصی به اسلام ندارد، مثلا حضرت مسیح (ع) در فلسطین به دنیا آمد و اکنون در مغرب زمین، بیش از مشرق، مسیحی وجود دارد. بودا، در هند متولد شد اما میلیونها نفر در چین به آئین وی گرویدند. حتی مسلکی مثل کمونیسم در آلمان و انگلستان پیدا شدند ولی در چین و شوروی رواج یافتند.
اغتشاشات در ایران
نکته دوم: در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند، کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگی هایی که داشت، از نظر نظامی بسیار نیرومند بود. در آن زمان دو قدرت بزرگ بر جهان حکومت می کرد؛ ایران و روم. سایر کشورها یا تحت الحمایه آنها بودند یا باجگزار آنها. ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسایل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت، و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آن روز در سطحی که ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنا نبودند. به همین جهت احدی در آن زمان نمی توانست، آن شکست عظیم ایرانیان را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند.
در پیروزی مسلمانان، هر چند شور ایمان، اعتقاد به خداوند متعال و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم (ص) و انگیزه رسیدن به اهداف مقدس دخیل بوده است، ولی تنها قدرت روحی و ایمان آنان کافی نبود که چنین فتوحاتی نصیب آنها شود. جمعیت آن روز ایران را در حدود 14 میلیون نفر تخمین زده اند که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند، و حال آن که تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند چگونه حکومت ساسانی، به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد؟
حقیقت این است که مهمترین عامل شکست حکومت را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آئین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست. این نارضایتی ناشی از جریانهای چند سال اخیر بعد از خسرو پرویز نبود، زیرا اگر توده های مردم نسبت به اساس یک رژیم یا آئین خوشبین باشند، در هنگام تهاجم دشمن مشترک با تمام قدرت به میدان خواهند آمد و تمام نارضایتی های جزئی و موقت را فراموش خواهند کرد. بلکه هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از بین رفتن اختلافات داخلی می شود. اما این به شرطی است که یک روح زنده که از مذهب یا حکومت آنان سر چشمه می گیرد در آن مردم، وجود داشته باشد.
اجتماع آن روز ایرانیان یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت، و طبقات بسته بود. هیچ کس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود. یک بچه کفشدوز و یا کارگر نمی توانست باسواد بشود. تعلیم و تعلم در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود. دین زرتشت به قدری در دست موبدها فاسد شده بود، که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی توانست از صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد، حتی بعضی از محققین گفته اند اگر اسلام هم در آن وقت به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجا ایران را مسخر می کرد. بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان سبب می شد که سربازان آنها با میل و رغبتی به جنگیدن با مسلمانان نداشته باشند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند. مثلا چهار هزار سرباز دیلمی، پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و این عده در تسخیر«جلولا»، به سپاه اسلام کمک کردند.
بنابراین لشکر کشی مسلمین علیه حکومت ایران فقط به خاطر برداشتن موانع پذیرش اسلام (حاکمان ظالم و ستمگر) بوده است، که نمی گذاشتند حقیقت اسلام در میان مردم شناخته گردد. یعنی همان کاری که پیامبر اکرم (ص) می خواستند با فرستادن نامه و پیک محقق نمایند و با عرضه اسلام به شاه ایران (خسرو پرویز) زمینه پذیرش را آماده نمایند ولی حاکم ظالم و خودسر که می توانست با لحظه ای درنگ و اندیشه سعادت خود و جامعه را بخرد با نابخردی، خود را بد عاقبت نمود و رسیدن همای سعادت را برای مردم ایران به تأخیر انداخت. نکته آخر این که اسلام به صورت تدریجی و آرام در میان ایرانیان نفوذ نموده است. تاریخ نیز نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است.
منـابـع
امیرعلی حسنلو- مقاله گسترش اسلام در ایران- مجله صباح- بهار و تابستان 1384- شماره 15 و 16
رومن گیرشمن- ایران از آغاز تا اسلام- ترجمه محمد معین- صفحه 12- 10، 31- 30
محمود حریریان، صادق ملک شهمیرزادى، ژاله آموزگار و نادر میرسعیدى- تاریخ ایران باستان- (تهران، سمت، 1377)- بخش تاریخ و تمدن ایلام باستان
آرتور کریستن سن- ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمى- صفحه 352- 353، 346
مرتضی مطهری- مجموعه آثار- جلد 14 صفحه 64- 79، 93- 97، 100 به بعد
سعید نفیسی- تاریخ اجتماعی ایران
مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام ایران- صفحه 83- 82
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها