خدایان در تمدن آریایی
فارسی 6712 نمایش |دیدگاه رادها کریشنان
رادها کریشنان Radhakrishnan در این باره تحقیقات جالبی ارائه داده است، و همچنین الیوت Sir Charles Eliot تأکید می کند که در دیانت ودایی ابتدایی با استناد به مدارک و شواهد، معبد و پرستشگاه و بت و بتخانه وجود نداشته است، و این شاید از خصایص روش ساده ی آریاییها بوده باشد در پرستش که هرودوت Herodotos نیز درباره ی آن تأکید می کند که ایرانیان نه بت داشته اند و نه در بتخانه پرستش می کرده اند. قربانی و نثار اهدای آن به خدایان، چون جمله ی مذاهب و آیینهای باستانی، در آیین ودایی نیز انعکاسی دارد. از قربانیهای انسانی شواهد اندک و تاریکی در دست است که البته نمی توان آنها را نادیده انگاشت، اما این رسم دوام چندانی نداشته است.
همچون ایرانیان گاه اسب را به عنوان قربانی از برای خدایان می سوزانیده اند و در این مورد فریزر Frazer به تحقیق جالبی اقدام کرده است. بری فولت Brifault نیز درباره ی آداب و رسومی درباره ی اسب تحقیقاتی کرده است و در حماسه ی رامایانا Ramayana نظایری از آن را می توان یافت به هر حال مراسم آشومدها Ashvamedha یا مراسم قربانی اسب از جمله ی مراسمی بسیار شگفت بوده است. پس از انجام مراسم ذبح، چنین تصور می شد که ملکه ی قبیله با اسب مقدس جفت گیری می کنند. شاید در این مراسم نشانهای صریحی از توتمیسم Totemism و تفسیر پسیکانالی تیکی وجود داشته باشد که آن گاه می توان به علل این پندار، یعنی ذبح اسب و پندار جفت گیری ملکه با آن پی برد.
در مورد اجرای آداب قربانی به وسواسی بسیار قائل بودند، هرگاه مراسم درست، صحیح و مطابق با خواست خدایان انجام می شد، تقاضا و درخواست صاحب قربانی اجابت می شد، ورنه پاداشی وجود نداشت. در این مورد، مجریان مراسم، همچون رسم معمول کاهنان و روحانیان عمل می کردند که هدفشان در غایت امر، دریافت هرچه بیشتر دستمزد و سهمی از گوشت قربانی و هدایا و نثارها محسوب می شد. درباره ی اجرای مراسم حقوق گزافی می گرفتند و در این مورد سخت و سمج بودند و در مواقعی که حقشان کم و یا دچار تضییقاتی می شد، به کارهایی نا انسانی دست می یازیدند. برادران روحانی این موبدان هندو در ایران به موجب شروح صریح در وندیداد نیز چنین روشی داشتند. هرگاه پس از مراسم، دستمزدی از بهترین هدایا و نثارها و گوشت قربانی به آنان داده نمی شد، از پیشگاه خدایان یا عناصر خیر و شر می خواستند تا دوباره آن بلیه برگردد. در مثل هرگاه برای تسخیر دیو و جن و پری از آنان درخواست اجرای مراسم می شد، پس از آنکه جن یا دیو و پری تسخیر شده و توسط موبدان از بدنشان خارج شده بود، در صورت راضی نکردن موبدان، دوباره آن مجریان، دیو و جن را از یکی از سوراخها یا منافذ هفت گانه وارد بدن طرف می کردند.
باورهای آریاییان ایرانی
هر چند که روش مذهب و پرستش آریاییها مبتنی بود بر بزرگداشت و جنبه خدابخشی به عناصر طبیعی، اما به طور کلی در مورد مراسم مذهبی و آیینی و امورطبیعی و فوق طبیعی دارای تشکیلات و روشهای ویژه ای نبودند. در آغاز به معنای اخص کاهنان و روحانی وجود نداشت و رئیس خانواده مراسم مذهبی را انجام داده و به عنوان کاهنی کوچک بود در جامعه ای محدود، و این چنین رسمی در اسکاندیناویا تا آغاز ظهور مسیحیت رواج داشت. اما سرانجام با پیشرفت زمان و گرد آمدن گروههای کوچک و بزرگ، و پیچیدگی نسبی مراسم و معتقدات مذهبی، ایجاب شد تا مختصصانی در این مورد پیدایی یابند و به وجود آمدند. در ابتدا هر خانواده ای به اجیرکردن یکی از این متخصصان بسنده می کرد و اینها مردمانی بودند که از مقامی اجتماعی چنان که بعدها رایج شد برخوردار نبودند بلکه در خانواده ها همچون یک خدمتکاری به شمار بودند که مأمور رسیدگی و مراقبت در اجرای آداب و رسوم مذهبی بود. این چنین روشی به موجب اسطوره هایی که در مورد زندگی زرتشت به زبان پهلوی باقی مانده، قابل مطالعه می باشد. در این اسطوره ها آمده که هر گاه خانواده ها نیازی به انجام مراسم آیینی، یا قربانی و مراسم نثار یا دارو و درمان و مشورت داشتند، از این گونه کاردانها که کرپن/ کرپ Karapan نامیده می شدند، دعوت می کردند تا به خانه ی آنان آمده و کارشان را انجام دهند.
خدایان طبیعی آریاییها
پرستندگان در آغاز یک گروه از موجودات فوق طبیعی را به نام «ایزدان نورانی» پرستش می کردند. در زمانهای اولیه این عناصر به هیچ وجه صورت و شکل مشخصی نداشتند و شاید پرتوهایی بودند بسیار محو و درهم از تأثرات درونی آدمی که به وسیله ی انگیزش رویدادهای خارجی ایجاد می شد. اما اندکی نگذشت که اندیشه ی خیال پرداز و فعال آدمی برای روشن نمودن وضع این عناصر مبهم به فعالیت پرداخت و این ایزدان نورانی به زودی به وسیله ی قیاس به نفس انسانها، به صورت شخصیتهایی در آمدند انسان منش، با احساسات، نیازمندیها و تمایلات آدمیان.
در رأس این خدایان، یک پروردگار بزرگ در آسمان قرار داشت، و شاید در آغاز میان شعبه هایی از آریاییان، الهه ی مادر، یا زمین وجود نداشته است، و جای او را همان خداوند بزرگ و عالی جناب یا مظهر آسمان پر می کرده است. این افراد یا ایزدان نورانی به ترتیب از دو جنس مخالف؛ یعنی مذکر و مؤنث بودند و با روابط زناشویی و بارآوری به هم مرتبط می شدند. اما این روابط موجب آن نمی شد که هر زوج و زوجه ای به کار واحدی بپردازند، بلکه هر یک از این ازواج به کارهای ویژه ی خود می پرداختند، و این انعکاسی بود از روابط عادی زناشویی میان آریاییها. در میان ایزدان نورانی که از آنان یاد شد، تنها «پدر آسمان» بود که تشخص و وضع مبهمی نداشت، اما بقیه ی ایزدان نورانی چنان مبهم و نامشخص بودند که آریاییها در هر سرزمینی که به عنوان فاتح و یا مهاجم وارد می شدند، خدایان بومی به راحتی در قالب این ایزدان نورانی مقامی یافته و این عناصر مبهم تشخص می یافتند.
به همین جهت است که مشاهده می کنیم خدایان آریاییها که به اسکاندیناویا رسیدند و همچنین خدایان و ایزد بانوان یونانی که در المپوس جایگاه داشتند، در اساطیر یونانی دارای نظامات و تشکیلاتی بودند که قابلیت انطباق بسیاری داشت با یک خانواده ی آریایی، در حالی که خدایان سلتیها و ایرانیان و هندوان به هیچ وجه قابل انطباق و مقایسه با خدایان اسکاندیناویایی و یونانی نیست و کاملا صورت و شکل متفاوتی دارند. یکی از ویژگیهای آیین آریاییها، عدم اعتقاد آنان به وجود خدایان حیوانی و جنیان و ارواح بی شمار بود. البته آریاییها به وجود روح معتقد بودند، اما در سامان کار مردگان روشی داشتند که جسدشان را می سوزانیدند و به این وسیله معتقد بودند که هر گونه روابط روحی میان متوفا و زندگان قطع شده و ارواح دیگر نمی توانند در کار زندگان به هیچ وجه دخالتی داشته باشند، و با چنین روشی به نظر بعید می رسد که نیاگان پرستی رواجی داشته باشد. البته در دوران بعدی، اعتقاد به جن و پری و ارواح و عناصر مینوی و نادیدنی فراوان میان این اقوام رسوخ یافت که زاییده و پیدا شده از شکل نخستین باورهای آنان مبنی بر «آنیمیسم» یا جان گرایی بود.
سرنوشت در میان آریاییان
در میان آریاییان اعتقاد به سرنوشت یا تقدیر وجود داشت و آن را به نیرویی مافوق انسان و خدا نسبت می دادند. این سرنوشت آن چنان بود که چون روش متدینان امروزی با دعا و نذر و قربانی تغییر پیدا نمی کرد و حتی سحر و جادو قادر نبود تا راه سرنوشت را از مرحله ای که بایستی بپیماید، بگرداند. اما این تقدیر و سرنوشت گرایی آریایی به زودی در مناطقی که آریاییها نفوذ پیدا می کردند به صور مختلفی از واکنشهای آدمی متجلی می شد. در هندوستان و شمال اروپا به عنوان اصلی قبول شده و مانع فعالیت و کوششهای قهرمانی می شد، اما در ایران بر خلاف آن، قهرمانان می جنگیدند و کوشش می نمودند تا سرانجام با رستاخیز فکری و اصلاح زرتشت، اصل اراده ی آدمی اعلام شد، هر چند اعتقاد به اصل محتوم جبر و تقدیر «بخت» در آیینهای زروانی، میترایی، مزدیسنایی همچنان باقی و پایدار ماند.
زندگی اجتماعی در میان آریاییان
سادگی و بساطت زندگی و تمدن آریایی چنان بود که در تمام مناطقی که به وسیله ی آنها اشغال می شد، در روش سکنه ی بومی تأثیر می گذاشت و این تأثیر شدت و ضعف داشت. آریاییها که در آغاز قومی جنگجو و پیکاری بودند، از لحاظ فنی بدعتهایی در ساختن جنگ ابزارهای مختلف اساس نهادند، اما در زمینه ی اجتماعی، آنچه که از اینان بر پهنه ی دشتها و جلگه ها رواج یافت، مسئله ی خانواده، ازدواج و تشکیل مجامع اشرافی بود. در کار کشاورزی کسانی را به کار در زمینهای وسیع خود می گماردند و از حاصل کارشان، از دسترنج رعیتی که در املاکشان به کار کشیده شده و در ضمن مورد حمایتشان نیز بودند، زندگی اشرافی خود را سامان بخشیده و روش اریستوکراسی Aristocrasi را به وجود آوردند که تا همین اواخر در اروپا شایع بود. البته آشکار است که به دنباله ی چنین روشی، امور، مراسم و تشریفاتی که لازمه ی یک زندگی اشرافی است، چون: تربیت اسب، مهارت در اسب سواری، شه سواری، پهلوانی؛ شکار و آداب پر طمطراق آن، دوری گزیدن اشراف و نجیب زادگان از کارهای کشاورزی و دیگر پیشه ها و حرف دستی و بازرگانی، پرداختن به امور ذوقی و تفننی، شعرگویی، بزمسازی، قمار و می گساری، محافل ادبی برپا کردن، ادبا و شعرا را گرد آوردن میان این طبقه به وجود آورده و سرانجام به انقلاب می کشید. این چنین روشی را در قرون میانه، در بسیاری از کشورهای اروپایی و پس از آن در آسیا رایج می بینم که از نتایج تمدن آریاییها بایستی محسوبشان داشت.
خدایان بزرگ آریاییها
بزرگ ترین و عظیم ترین و کهن ترین خدای ودایی، آسمان پاک و درخشان است، آسمانی که به عنوان پدری مهربان در میان بسیاری از اقوام، این عنوان را داشته و با زمین یا مادر مهربان ازدواج کرده و از این ازدواج آفرینش صورت هستی، پذیرفته است. باستانی ترین شکل اسم آسمان در ریگ ودا Rig-Veda قابل ملاحظه است که به شکل دیااوه Dyہuh آمده است. اما صورت بعدی و تغییر شکل یافته ی این نام، در قلمرو پرستش که شهرت دارد، همان واژه ی وارونه Varuna می باشد. اما دیااوه نیز دستخوش نیستی و فراموشی نشد، بلکه به شکل دیااوس یا آسمان دیدنی مورد کاربرد یافت. وارونه نیز لفظی بود که به همان مفهوم و معنا به زودی داخل زبان یونانی شده و در فرهنگ و اساطیر یونانی برای خود خانه ای جهانی یافت. به هر انجام کلمه ی اورانوس Ouraos در زبان یونانی از دیدگاه اساطیری خداوند آسمان است که به روایت هسیودوس Hesiodos در کتاب «ته اوگونی یا Theogonia» نسب نامه ی خدایان با «گه آ Gaea» یا زمین که مادرش می باشد ازدواج کرده و حاصل این ازدواج گروهی از خدایان و موجودات دیگر می باشند.
خدای آسمان پاک و محیط
آریاییها به خدایان گوناگونی اعتقاد داشته اند که جملگی آنها از عناصر طبیعی بوده اند که بنابر طبع بشری شکل و صفات آدمی را اخذ کرده اند، اما در میان این تعدد، خدای پدر، یعنی آسمان پاک و محیط عنوان برجسته ای را دارا می باشد او بزرگترین خدایان و سرور و ارباب کلیه ی موجودات است، مهتر خدایی است که در برابر کهتر خدایان و همچنین موجودات فانی. به همین جهت است که به دو کلمه ی دیااوه و وارونه در اغلب اوقات لفظ «Asura/ آسوره» را می افزایند و این لفظ به معنای بزرگ، صاحب، دارنده و ارباب است که در اوستا به شکل «اهوره» با تغییر S به H صورت پذیرفته است. همچنین است صفتی که اغلب با وارونه Vہruna می آید و این صفت Vicva-Vedas ویسوودا به معنای «همه دان»، آگاه و کاشف اسرار است که در اوستا و پهلوی به صورت هرویسپ آگاه Harvisp. ¢gہh می باشد، چنان که در پازند «هروسپ آگاه» از برای هرمزد اهورامزدا و در اسلام «علام الغیوب» از برای الله به کار می رود.
خدایان دیگر همگی گرد این خدای بزرگ و سرور توانا جمعند و در او جای دارند و این الگویی است ساخته شده در معنویات از روی مادیات؛ یعنی قیاسی است به دستگاه طبیعت. آفتاب چشم بینا و پرهیبت وارونه به شمار بود، و این موردی است که از برای میترا «میثره = مهر» نیز شناخته می شده است. رگه و شعله ی آتش به شکل تظاهر طبیعی اش در آسمان به شکل رعد پسر وارونه بوده است، چنان که در مزدیسنای Mazdayasn قدیم و همچنین در دوران انحطاط ساسانی آذر پسر اهورامزدا محسوب می شده است، و آسمان نیلگون پرستاره نیز جامه ی شاهی وارونه به شمار می رفته است.
اما این آسمان پاک، این مظهر بزرگ طبیعت که در هیئت بزرگ ترین خدایان جلوه کرده بود، تنها سرپرست و یا یکی از نیروهای بزرگ طبیعت نبود، بلکه او دارای خصایل و صفات یک خدای پیشرفته و ترقی یافته در ایام بعدی نیز محسوب می گشت. در قلمرو معنویات، اخلاق، پاداش و مکافات دستی داشت و جمله ی صفاتی را که دین متأخر سامی در وجود خدایی که بدو مباهات می کرد جمع آورده بوده، در این خدا با بعد حداقل چهل قرن وجود داشت و ملاحظه می کنیم که برخی اوقات بعد زمان هیچ نقشی ندارد. وارونه، یا خدای بزرگ آسمان آفریننده و خالق بزرگ و برقرار کننده ی نظم جهان است. سرپیچی از قوانین او موجب انحطاط و بدبختی است، و به همین جهت است که بایستی به درگاه او پناه برده و استغفار و توبه نمود. واورنه همان گونه که به هنگام خود خشم می گیرد، رحیم و نرم دل است. دروغ نزد او از جمله گناهان نابخشودنی است گناهی بزرگ است که مردم را به تباهی و پستی می کشاند و از جمله ی نکوهیده هایی است که در آیین ایرانی باستان به شکل نماد و نشانی در آمد.
میترا یا مهر در میان آریائیان
مهر یکی از خدایان کهن و باستانی آریایی است. از آنچه که برمی آید، معلوم است که در عهد قبل از زرتشت دارای مقام و اهمیتی بسیار بوده است که به صورت مؤثری در اوستا راه یافته و مقامی پیدا کرده است. در یسنای چهل و ششم، بند پنجم نام این خدای قدیم آمده است، و یکی از یشتها نیز به نام او شده است یعنی یشت دهم موسوم به مهر یشت. اما سابقه ی کهن تر، اینکه در ودای برهمنان از وی به عنوان خدایی بزرگ یاد شده و پیش از آن در کتیبه ای متعلق به چهارده قرن پیش از میلاد نیز نام میترا آمده است که حکام میتانی به نام وی سوگند یاد کرده اند. پس سابقه و عظمت این خدای بزرگ آریایی روشن می شود.
از لحاظ معنای لغوی از برای مهر معانی چندی گفته اند که اغلب یک مفهوم کلی را می رساند، و آن دوستی و محبت است. کسانی دیگر نیز چون بارتولومه Bartholomae و یوستی Yusti از ریشه ی میهن، خانه و سرا منظور از آن را میهمان یا مهمان دانسته اند و برخی نیز از لحاظ قرابت معنی آن را به وطن معنی کرده اند. در «فرگرد Fargard چهارم وندیداد» به مفهوم عهد و پیمان آمده است، چنان که در «مهریشت» نیز به همین مفهوم عهد و پیمان تکراری دارد. سر انجام در زبان سانسکریت نیز به معنای دوستی و محبت است. همچنان که در اوستا مهر ایزد روشنایی و فروغ و نور است، در ریگ ودا نیز همین معنا را ارائه می کند.
در ودا اغلب نام وارونه یا خدای بزرگ به همراه میترا ذکر می شود. برخی از محققان خواسته اند مقایسه و تطابقی میان میترا و آپولون Apollon یونانی که خدای نور و صنعت و پیشگویی است برقرار کنند، اما این مقایسه بسیار بعید به نظر می رسد، چنان که بخواهیم مقایسه ای میان ایشتار Ishtar ایزدبانوی عشق و شهوت بابلی و آفرودیته Aphrodut یا ونوس Venus الهه ی عشق و زیبایی یونانی و رومی با آناهیتا Anahita برقرار سازیم. همچنان که «اهورامزدا» در مزدیسنا از لحاظ نزدیکی مطلق تنها یک ذات واحد محسوب می شوند و گاهی به صورت مقدم و مؤخر اهورا- مزدا و مزدا- اهورا جلوه می نماید در ودا نیز این دو این چنین به هم پیوسته اند در ودا و خدایان برهمنی نیز بسیار به این چنین وضعی بر می خوریم و میترا- وارونه و وارونه- میترا بسیار به چشم می خورد. این دو خدایانی هستند متحد و متفق که به معاضدت و کمک همکار بندگان و احوال طبیعت را سامان بخشیده و این توافق و پیوستگی در آنان چنان است که حتی سوار گردونه یی می شوند با دو چرخ. البته در اینجا از میترا- نور و روشنایی و یا خورشید استنباط می شود، آسمان نورانی، آسمان و خورشید- و در پرتو این معنا است که رمز این به هم پیوستگی روشن می شود. اما در اینجا قابل ذکر است که از ارباب انواع دیگری نیز سخن به میان است که با این دو در ارتباطند، و این پنج ایزد دیگر با میترا و وارونه هفت خدا را تشکیل می دهند و شاید این تنها کوششی بوده باشد. برای تکمیل عدد هفت که در نظر آریاییها بسیار مقدس و خوش شگون بوده است.
منـابـع
گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- انتشارات آگاهان دیده- 1377
ج. پ آسموسن- اصول و عقاید و اعتقادات دیانت زرتشتی، دیانت زرتشتی- ترجمه فریدون وهمن- تهران- بنیاد فرهنگ ایران، بیتا
هاشم رضی- تاریخ ادیان- بخش دین زرتشت
سایت کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانیان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها