عوامل ورود در جهنم (نامه اعمال)

فارسی 4433 نمایش |

رسیدگی به اعمال

در روز قیامت به حساب تمام اعمال انسانها رسیدگی خواهد شد. تنها اعمال بزرگ نیست که در آن روز تجسم پیدا مى کند، بلکه حتى کوچکترین عملى که تصور شود چنین است، از وسوسه سینه گرفته تا نگاهى به جایى انداختن یا نیمى از کلمه اى را بر زبان راندن که همه اینها ثبت شده و تجسم یافته است. در نفسهاى خود زیان کرده اند، یعنى سرمایه ی عمر گرانبها را به باد غفلت داده اند و استعدادات حصول کمال را به طلب آرزوهاى نفسانى و پیروى شهوات ضایع ساختند و تلف کردند، و از ایمان و طاعت که موجب نجات است سرپیچى نمودند، بدین سبب در جهنم جاوید و دائم باشند و خلاصى براى آنها نخواهد بود. همچنانکه در قرآن به آن شاراه شده است که؛ «و من خفت موازینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم فی جهنم خالدون* تلفح وجوههم النار وهم فیها کالحون؛ و كسانى كه كفه ميزان اعمالشان سبك باشد آنان به خويشتن زيان زده [و] هميشه در جهنم مى‏ مانند آتش چهره آنها را مى ‏سوزاند و آنان در آنجا ترش‏رويند.» (مؤمنون/ 103- 104)

وسیله ی سنجش

منشاء سبک وزنی ترازوی اعمال آنان این است که وزن در آن جا حق است و هر عقیده و خلق و عملی را با حق می سنجند: «و الوزن یومئذ الحق؛ و در آن روز سنجش [اعمال] درست است.» (اعراف/ 8)
اگر کسی بر اثر الحاد و کفر فاقد عقیده، خلق و عمل حق بود کفه ی موزون او سبک خواهد شد. چنین کسی بر اثر کفر و الحاد محکوم به دوزخ است؛ و سنجیدن اعمال هر یک در روز قیامت ثابت است، منظور از آن، سنجش اعمال انسان و تشخیص بین سبک و سنگین آنها مى باشد، سنجیدنى به حق و عدل که ظلمى به هیچ کس واقع نشود در آن روز. در منهج مأثور است که: «صحائف اعمال وزن نمایند به میزانى که آن را عمودى دو کف باشد. و همه خلایق در آن نظر کنند به جهت اظهار معدلت و قطع معذرت، چنانچه اعضاء و جوارح او سؤال کنند و شهادت دهند.»
خفت عمل به علت مطابق دستور خدا نبودن است، مانند کارهاى خوب و مفید کفار که اصلا وزن ندارند، زیرا در اثر نبودن ایمان و نیت خالص اعمالشان حبط و پوچ است «أولئک الذین کفروا بآیات ربهم و لقائه فحبطت أعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا؛ آنان کسانیند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند، در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها میزانى برپا نمى کنیم.» (کهف/ 105)
مانند کارهاى نیک مؤمنان که در اثر ریا و منت نهادن و عدم مراعات جهات شرعى پوچ و حبط شده اند: «لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الأذى کالذی ینفق ماله رئاء الناس؛ صدقات خود را با منت و آزار باطل نکنید، مانند کسى که براى ریا و نمایاندن به مردم مالش را انفاق مى کند.» (بقره/ 264)
پس باید بدانیم که «خفت، ثقلت» در رابطه با اعمال نیک است و در اینجا از اعمال بد خبرى نیست، چون آنها فقط شقاوت آورند و نیز مؤمنان گناهکار از گروه ثقلت موازینه هستند زیرا که اقلا مقدارى از اعمال آنها مطابق حق و داراى وزن است، على هذا خفت موازینه مخصوص کفار مى باشد، زیرا آنها در اثر ظلم به آیات خدا خود را در خسران انداخته اند.
آیاتى در قرآن به این مضمون رسیده که یکى از مواقف قیامت میزان اعمال است و ظاهرا مقصود سنجش اعمال است نه خود انسان چنانچه بعضى از مفسرین گفته اند قوله تعالى «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة؛ در روز معاد ترازوهاى عدل را می گذاریم.» «و کفى بنا حاسبین؛ و ما خود براى رسیدگى (به حساب همه خلایق) کافى می باشیم.» (انبیاء/ 48) و نیز قوله تعالى «یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم* فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ آن روز مردم دسته دسته بازگردند تا کارهایشان به آنها نشان داده شود. پس هر که به اندازه ى ذره اى نیکى کند آن را ببیند. و هر که به اندازه ى ذره اى بدى کند آن را ببیند.» (زلزال/ 6- 8) خلاصه معنى آیه خبر از روز قیامت می دهد که در آن روز مردم پراکنده می گردند تا اینکه اعمال خود را ببینند و هر کس ذره اى عمل نیک کرده مى بیند و هر ذره اى بد کرده آن را هم مى بیند.
تبیان از ابن عباس نقل می کند که گفته «درازى عمود میزان پنجاه هزار سال راهست و کفتین آن یکى از نور است و یکى از ظلمت، حسنات را در کفه نور نهند و سیئات را در کفه ظلمت و کفتین همچون آسمان و زمین است.»
بعضى از مفسرین گفته اند این آیات در عین اینکه براى عمل بد و نیک ثقلى و وزنى قائل است در عین حال این سنگینى را سنگینى اضافى می داند یعنى حسنات باعث ثقل میزان و سیئات باعث خفت آن است نه اینکه هم حسنات داراى سنگینى باشد و هم سیئات و این دو سنگینى با هم سنجیده شود و هر کدام بیشتر شد بر طبق آن حکم کند اگر حسنات سنگین تر بود بنعیم جنت و اگر سیئات سنگین تر بود به دوزخ جزا داده شود. و چنانچه ظاهر است میزان قیامت از قبیل ترازو و قپان نیست تا اینکه تساوى در آن راه داشته باشد بلکه یک معناى معنوى در بر دارد، و شاید میزان کنایه از روح انسانى باشد که در اثر ایمان و تقوى و علم و معرفت به مقام ربوبى و عمل صالح و خلوص عظمت پیدا می نماید چنانچه در عرف انسان کامل را با وقار و سنگین گویند و آدم سفیه و بى خرد را سبک نامند و به اعمال و کردار او اعتمادى نیست.

بیانی از فیض کاشانی

فیض کاشانى فرموده: «میزان هر شیئى، معیارى است که شناخته مى شود قدر آن شىء. پس میزان مردم روز قیامت، آن چیزى است که وزن شود به آن قدر و قیمت هر انسانى بر حسب عقیده و خلق و عملش براى اینکه جزا داده شود هر نفسى به آنچه کسب نموده، و نیست آن مگر انبیاء و اوصیاء زیرا به ایشان و به متابعت شرایعشان و اقتفاء به آثار آنها و ترک آن و به قرب و بعد سیرت آنها، شناخته شود مقدار مردم و قدر حسنات و سیئات ایشان. پس میزان هر امتى، نبى آن امت و وصى نبى و شریعت آن پیغمبر است. پس هر که سنگین گردد حسنات او و زیاد باشد، پس رستگارند و هر که خفت و قلت باشد، پس خاسرند به سبب ظلم آنها به نفس خود از جهت تکذیب مر انبیا و اوصیا یا عدم متابعت ایشان.»
در کافى و معانى الاخبار از حضرت صادق (ع) سؤال شد از فرمایش خداى عز و جل "و نضع الموازین القسط لیوم القیامة" فرمود: «ایشان انبیاء و اوصیایند.» و در روایت دیگر فرمود: «مائیم موازین القسط.» علامه مجلسى بعد از نقل اخبار وارده فرماید: «ممکن است تأویل بعض اخبار به این که انبیاء و اوصیا حاضرند نزد میزان، و حاکمند بر آن، پس ما ایمان مى آوریم به میزان، و رد مى نمائیم علم آن را به حمله قرآن ائمه هدى (ع) و مکلف نیستیم به علم آنچه واضح نیست براى ما به صریح بیان.»

بازندگان بزرگ!

در جمله بعد مى فرماید: «فمن ثقلت موازینه فأولئک هم المفلحون* و من خفت موازینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بآیاتنا یظلمون؛ آنها که میزانهاى سنجششان سنگین است رستگارانند و آنها که میزانهاى سنجششان سبک است کسانى هستند که سرمایه وجود خود را به خاطر ظلم و ستمى که در برابر آیات ما داشتند از دست داده اند.» (اعراف/ 8- 9)
بدیهى است منظور از سبکى و سنگینى میزان اعمال، سبکى و سنگینى خود میزان نیست بلکه ارزش و وزن چیزهایى است که با میزان سنجیده مى شود. ضمنا تعبیر "خسروا أنفسهم" (سرمایه وجود خود را از دست دادند) اشاره لطیفى به این واقعیت است که این گونه اشخاص گرفتار بزرگترین زیان و خسران مى شوند، زیرا گاهى انسان زیان مى کند و تنها مال یا مقام خود را از دست مى دهد، ولى گاهى زیان مى کند و اصل وجود هستى او به هدر مى رود، بدون اینکه سرمایه اى در برابر آن به دست آورده باشد، و این بزرگترین زیان است. پس از تعریف میزان سعادت بشر نتیجه آن است که هر که اعمال قلبى و جوارحى او شعار عبودیت باشد از جمله اهل فلاح و رستگارى خواهد بود. و نظر به این که یگانه وسیله سعادت و کمال بشر پیمودن صراط مستقیم عبودیت بر حسب عقیده و خلق و عمل است بدین جهت کلمه موازین به هیئت جمع گفته شده است زیرا طریقه ی کسب وزن یعنى تحصیل قدر و منزلت و وسایل ارزش بشر در دوره زندگى به لحاظ استقامت در ایمان و مراقبت به اداء وظایف عملى خواهد بود.
جمله ی: «و من خفت موازینه»، بیان صنف دیگر از بشر است که در قطب مخالف عبودیت راه پیموده گروهى هستند که اعمال قلبى و جوارحى آنان داراى شعار عبودیت نبوده ناگزیر در قطب دیگر و آمیخته به شرک و کفر خواهد بود و رابطه ی فطرى خود را از نظر لجاج که پروردگار به رایگان دسترس آنان نهاده آن را هدر نموده به رایگان از دست داده و نعمتهاى بی شمار پروردگار که آنان را از هر سو فراگرفته کفران نموده اند و در لحظات بی شمار زندگى نیز پى در پى کفران و عناد قلبى خودشان را ابرام و تنفیذ نموده و روان خود را به آن آمیخته و بدان صورت تیره و تباه در آورده اند و از نعمت آموزش مکتب توحید و به خصوص از تعلیمات مکتب قرآن خود را بى بهره نموده اند. بدیهى است این گروه از لحاظ فضیلت انسانى و کمال روانى قدر و ارزشى ندارند و فاقد مقام انسانیت هستند به این نظر که بهایم را بر بشر فضیلت داده و تقدیس نموده بلکه آنها را پرستش می نمایند و نیازهاى خود را از آنها خواستارند این سنخ از سلسله بشر که بر خلاف حکم خرد رابطه ی فطرى خود را از پروردگار گسسته اند بى پناه، و زیانکار خواهند بود از جمله خسران آنها آن است که چنانچه کارهاى خیر و مصالح عمومى را انجام داده چون عمل نیک آنها رابطه با پروردگار ندارد نیروى حیاتى بر آن اعمال دمیده نشده و اجر و ثوابى در قیامت براى آنها منظور نخواهد شد زیرا زینت و رشد و نماى هر عمل نیک به نیروى حیاتى آن است که از ایمان سر چشمه گرفته باشد و بر این اساس است که اعمال صالحه پرهیزکاران سیرت آنها نعمت همیشگى است.
در کتاب احتجاج روایت نموده که هشام بن حکم از امام صادق (ع) روایت نموده شخص زندیقى از حضرت سؤال کرد «آیا اعمال نیک و بد مردم سنجیده نمی شوند؟» امام (ع) فرمود «اعمال و حرکات مردم اجسام طبیعى نیستند تا اینکه وزن شده سنجیده شوند بلکه وزن عبارت از صفت و ارزش اعمال مردم است و کسى وزن چیزى را مى سنجد که جاهل باشد و ثقل و وزن آن را نداند و درباره آفریدگار چیزى پنهان نیست.» زندیق عرض کرد «پس معناى میزان چیست؟» امام فرمود «عدل است.» عرض کرد «معناى عدل چیست؟» امام فرمود «عمل نیک او بر عمل ناشایسته او افزایش یابد.»
از روایت استفاده می شود که مراد از ثقل موازین سنجش معنویت و ارزش حقیقى اعمال مردم است که هر عملى چه قدر از شعار عبودیت بهره دارد به همان قدر نیروى حیات یعنى رابطه با آفریدگار خواهد داشت. هم چنانکه می توان از آیه ی «إنما یتقبل الله من المتقین؛ خدا فقط از پرهیزکاران مى پذیرد.» (مائده/ 21) همین حقیقت را استفاده نمود، زیرا قبولى کامل اعمال بشر را بر اساس نیروى ایمان و تقوى نهاده است یعنى نیروى تقوى در عمل خیر روح حیات و بقاء به آن می دمد و آن را رشد و نما می دهد و هنگام رستاخیز به صورت نعمت جاودان در خواهد آمد ولى عمل نیک بدون تقوى نیروى حیات به آن دمیده نمی شود زیرا شعار عبودیت نداشته و با آفریدگار ارتباط ندارد هم چنانکه اعمال نیک کفار بیهوده است زیرا از پرتو ایمان سر چشمه نگرفته و داراى نیروى حیات نیست و بدین جهت در آخرت به صورت نعمت در نخواهد آمد.
از این بیان استفاده شده که اعمال صالحه بشر به منزله جسد است و نیروى حیات آنها ایمان و تقوى است پس اساس ارزش و نیروى حیات هر عمل خیرى ایمان و پرهیز از گناهان است و تفاوت اعمال خیر هر یک از اهل تقوى به قدر نیروى تقواى آنان می باشد و هر چه استقامت آنان در ایمان و پرهیزکارى بیشتر باشد اعمال صالحه آنان ارزش و حیات نیرومندتر و رشد معنوى زیادترى خواهد داشت.

منـابـع

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏5

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏9 صفحه 641

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 94

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏14 صفحه 328

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 393

حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏4 صفحه 16

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏6 صفحه 241

عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏9 صفحه 471

ملا فتح الله کاشانی- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین- جلد ‏6 صفحه 240

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏15 صفحه 98

حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد ‏2 صفحه 410

علی‌اکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد ‏3 صفحه 365

محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد ‏13 صفحه 387

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد